مترادف خراسان : مشرق، خاور
خراسان
مترادف خراسان : مشرق، خاور
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
مشرق، خاور
فرهنگ فارسی
۱ - مشرق مقابل بابل مغرب . ۲ - نغمه ایست از موسیقی قدیم .
دهی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار واقع در ۱۲ هزار گزی جنوب خاوری نجف آباد کنار راه مالرو نجف آباد به شیرکش .
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
از خراسان برد مه طاووس وش
سوی خاور میخرامد شاد و خوش .
رودکی .
مهر دیدم بامدادان چون شتافت
از خراسان سوی خاور می شتافت .
رودکی .
|| خورشید. (از شرفنامه ٔ منیری ) :
اگر بر جنابت نه جامی گرفت
خور آسان خراسان کجا می گرفت .
خراسان . [ خ ُ ] (اِخ ) در اساطیر قدیم ما نام شهرها را غالباً نام شخص سازنده ٔ آن می شمردند و مستوفی آرد: خراسان پسر عالم و عالم پسر سام است و عراق پسر خراسان می باشد. (از تاریخ گزیده چ لیدن ص 27).
خدایگان خراسان و آفتاب کمال
که وقف کرد بر او ذوالجلال عز و جلال .
عنصری .
از همه شاهان چنین لشکر که آورد و که برد
از عراق اندر خراسان وز خراسان در عراق .
منوچهری .
سلام کن ز من ای باد مر خراسان را.
ناصرخسرو.
خاک خراسان که بود جای ادب
معدن دیوان ناکس اکنون شد.
ناصرخسرو.
بنالم بتو ای علیم قدیر
ز اهل خراسان صغیر و کبیر.
ناصرخسرو.
قد ذکرنا فی کتاب فنون المعارف ... ماذهبت الیه الفرس و البسط فی قسمة المعمور من الارض و نسمیهم مشارق الارض و ماقارب و ذلک من مملکتها خراسان و خر الشمس فاضافوا مواضع المطلع الیها. (التنبیه الاشراف مسعودی ).
رهروم مقصدامکان بخراسان یابم
تشنه ام مشرب احسان بخراسان یابم .
خاقانی .
چه سبب سوی خراسان شدنم نگذارند
عندلیبم بگلستان شدنم نگذارند.
خاقانی .
آن کعبه ٔ وفا که خراسانش نام بود
اکنون بپای پیل حوادث خراب شد.
خاقانی .
عاج هندوستان و تحفه های چین و پوستینهای خراسانی . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 53). || نام پرده ای بوده است از پرده های موسیقی :
آواز خوش از کام و دهان و لب شیرین
گر نغمه کند ور نکند دل بفریبد
در پرده ٔ عشاق و خراسان و حجازست
از حنجره ٔ مطرب مکروه نزیبد.
سعدی (گلستان ).
از خراسان برد مه طاووس وش
سوی خاور میخرامد شاد و خوش.
از خراسان سوی خاور می شتافت.
اگر بر جنابت نه جامی گرفت
خور آسان خراسان کجا می گرفت.
خراسان. [ خ ُ ] ( اِخ ) در اساطیر قدیم ما نام شهرها را غالباً نام شخص سازنده آن می شمردند و مستوفی آرد: خراسان پسر عالم و عالم پسر سام است و عراق پسر خراسان می باشد. ( از تاریخ گزیده چ لیدن ص 27 ).
خراسان. [ خ ُ ] ( اِخ ) خراسان در زبان قدیم فارسی بمعنی خاور زمین است. این اسم در اوائل قرون وسطی بطور کلی بر تمام ایالات اسلامی که در سمت خاور کویر لوت تا کوههای هند واقع بودند، اطلاق می گردید و به این ترتیب تمام بلاد ماوراءالنهر را در شمال خاوری به استثنای سیستان و قهستان در جنوب شامل می شد. حدود خارجی خراسان در آسیای وسطی بیابان چین و پامیر و از سمت هند جبال هندوکش بود. ولی بعدها این حدود هم دقیقتر و هم کوچکتر گردید تا آنجا می توان گفت خراسان که یکی از ایالات ایران در قرون وسطی بود از سمت شمال خاوری از رود جیحون به آنطرف را شامل نمی شد ولی همچنان تمام ارتفاعات ماورای هرات را که اکنون قسم شمال باختری افغانستان است ، در برداشت. معالوصف بلادی که در منطقه علیای رود جیحون ، یعنی در ناحیه پامیرواقع بودند؛ در نزد اعراب قرون وسطی جزء خراسان ، یعنی داخل در حدود آن ایالت محسوب می شدند. ایالت خراسان در دوره اعراب ، یعنی در قرون وسطی به چهار قسمت ( چهار ربع ) تقسیم می گردید و هر ربعی بنام یکی از چهارشهر بزرگی که در زمانهای مختلف کرسی آن ربع یا کرسی تمام ایالت واقع گردیدند و عبارت بودند از: نیشابور، مرو، هرات و بلخ. پس از فتوحات اول اسلامی ، کرسی ایالت خراسان مرو و بلخ بود، ولی بعدها امرای سلسله طاهریان مرکز فرمانروایی خود را بناحیه باختر برده ؛ نیشابور را که شهر مهمی در غربی ترین قسمتهای چهارگانه بود، مرکز امارت خویش قرار دادند. ( از سرزمینهای خلافت شرقی ترجمه فارسی ص 408، 409 ). آنچه در فوق گذشت وضع خراسان بگذشته بوده است و اما پس از جنگ هرات بسال 1249 هَ.ق. خراسان به دو قسمت تجزیه شد، قسمتی که در مغرب هریرود واقع بود؛ جزء ایران و قسمت دیگر به افغانستان ضمیمه گردید و یکی از چهار ایالت ایران نام گرفت و ایالت خراسان ( یعنی خراسان واقع در غرب هریرود ) بحدود زیر است : شمال : ماوراءالنهر و قسمتهایی که از آن جدا شده است ، مشرق : عراق عجم و استرآباد، طول آن از شمال بجنوب 800 و از مشرق بمغرب 480 کیلومتر و مساحت آن قریب 220000 کیلومتر میباشد ( قدری بزرگتر از انگلستان ). زمین خراسان عموماً کوهستانی وارتفاع کوههای آن در شمال و مشرق بیشتر و امتداد آنها عموماً از شمال غربی بجنوب شرقی است و دره های پر آب و حاصلخیز بین این رشته ها قرار گرفت که در هر یک از آنها مراکز پرجمعیتی پی درپی دیده میشود و این مراکز سابقاً آبادتر و پرجمعیت تر بوده است و نیز کوههایی که در شمال واقع شده ، پوشیده از جنگل بوده و بقایای آن جنگلها هنوز دیده میشود. در مغرب خراسان ، کویر نمک و در جنوب کویر لوت واقع است. دره هایی که در این ایالت واقع شده از شمال بجنوب بدین قرارند: 1- دره ٔقوچان ، شیروان و بجنورد. 2- دره سبزوار، نیشابور ومشهد. 3- دره قاینات و بیرجند. رودهای مهمی مانند اترک و گرگان و کشف رود و رود ابریشم ( قراسو ) در آن جاری و قسمتی از آنها بمصرف زراعت می رسد. کرسی آن مشهد و شهرهای آن : سرخس ، دره گز، قوچان ، بجنورد، نیشابور، جوین ، سبزوار، اسفراین ، جام ، باخزر، خواف ، تربت حیدریه ، ترشیز، فردوس ، گلشن ( طبس )، قاینات ، شاهرود، سمنان و دامغان است. ( از جغرافیایی سیاسی کیهان ص 179، 210 ). صاحب حدود العالم آرد: خراسان ناحیت مشرق وی هندوستانست و جنوب وی بعضی از حدود خراسانست و بعضی بیابان کرکس کوه و مغرب وی نواحی گرگان است و حدود غور و شمال رود جیحون است و این ناحیتی است بزرگ با خواسته بسیار و نعمتی فراخ و نزدیک میانه آبادانی جهان است و اندر وی معدنهای زرست و سیم و گوهرهای کی از کوه خیزد و از این ناحیت اسب خیزد و مردمان جنگی ودر ترکستانست و از او جامه بسیار خیزد زر و سیم و پیروزه و داروها و این ناحیتی است با هوای درست و مردمان با ترکیب قوی و تن درست و پادشای خراسان اندر قدیم جدا بودی و پادشای ماوراءالنهر جدا و اکنون هر دویکی است و امیر خراسان ببخارا نشیند و از آل سامانست و از فرزندان بهرام چوبین و ایشان را «ملک مشرق » خوانند و اندر همه خراسان عمال او باشند و اندر حدهای خراسان پادشاهانند و ایشان را «ملوک اطراف » خوانند.( از حدود العالم چ دانشگاه ص 88 ، 89 ) :
خراسان . [ خ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار. واقع در 12هزارگزی جنوب خاوری نجف آباد کنار راه مالرو نجف آباد به شیرکش . این ناحیه کوهستانی و سردسیر و دارای 95 تن سکنه ٔ کرد و فارسی زبانست . آب آن از چشمه و محصولاتش : غلات و لبنیات می باشد. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران می کنند و از صنایع دستی زنان قالیچه ، گلیم و جاجیم می بافند.راه آن مالروست . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
دانشنامه عمومی
به زبان و رسم الخط کُردی:خور هه لسان (خور هَلسان) به معنای برآمدن آفتاب می باشد. همان مشرق.
خراسان بزرگ تاریخی
خراسان سرزمینی است که از غرب از دامغان و سبزوار آغاز می شود، و در شرق تا بلخ و رود جیحون کشیده شده است. از جنوب، تا شمال سیستان و غزنی و از شمال، به بخارا می رسد.
خراسان بزرگ شامل چهار بخش بوده است و هر بخش به نام فرمانروای آنجا مشهور بوده است. هر کدام از این چهار بخش را یک رب یا ربع می نامیده اند و دربردارنده رب های زیر بوده است:
در واژه نامه دهخدا آمده است که واژه «خراسان» واژه ای پهلوی است که در متون کهن به معنی مشرق (خاور) در روبروی مغرب (باختر) به کار رفته است. و در منابع دیگر نیز خراسان در زبان کهن فارسی به معنی خاورزمین مورد استفاده قرار گرفته است.
فهرست شهرهای ترکیه
دانشنامه آزاد فارسی
نقل قول ها
• فارسی دری• پشتو• ازبکی• ترکمنی• نورستانی• بلوچی• پشه یی• شغنانی• کردی• ترکیِ خراسانی• کرمانجی• عربی• فارس• تاجیک• هزاره• پشـتون• ازبک• ترکمن• بلوچ• نورسـتانی• کرد و کرمانج• ترک،ایماق• عرب• اسلام،مذهب شیعه جعفری• اسلام،سنی حنفی• اسلام،شیعه اسماعیلی• ناصرخسرو• سنایی غزنوی• از خاقانی• نقشه ی قلبم بسیار تغییر کرده است• -> شریف سعیدی
• «همه خارجیان را در هندوستان خراسانی می خواندند».• «ما در خراسان با مشکلِ روانی امنیّت روبرو هستم.»
دانشنامه اسلامی
واژۀ خراسان در فارسی قدیم به معنای مشرق و خاور زمین به کار می رفت. این عنوان در اوائل قرون وسطی بر تمامی ایالات اسلامی، واقع در سمت خاور کویر لوت تا کوههای هند، اطلاق می شد و بدین ترتیب همه بلاد ماوراء النهر را در شمال شرقی- به استثنای سیستان و قُهَستان (ولایتی در جنوب خراسان، شامل قائن، گناباد، طبس و ترشیز) در جنوب- در برمی گرفت؛ لیکن در طول زمان قلمرو آن دستخوش تغییراتی شد.ایالت خراسان در دورۀ اعراب (سده های نخست قرون وسطی) به چهار بخش، نیشابور؛ مرو، هرات و بلخ تقسیم می شد.
کاربرد خراسان در فقه
عنوان یاد شده در باب صلات به کار رفته است.
استحباب تیاسر قبله برای اهل خراسان
برای اهالی خراسان همچون ساکنان عراق تیاسر در قبله مستحب است چنان که نشانه های ذکر شده برای تعیین قبله اهل خراسان همان نشانه های قبله اهل عراق است.
نشانه های تعیین قبله برای اهل خراسان
...
لفظ خراسان در لغت به معنای مشرق، یعنی جای برآمدن آفتاب است. در لغت نامه دهخدا آمده است که کلمه «خراسان » واژه ای پهلوی است که در متون قدیمی به معنی مشرق (خاور) در مقابل مغرب (باختر) به کار رفته است و در منابع دیگر نیز خراسان در زبان قدیم فارسی به معنی خاور زمین مورد استفاده قرار گرفته است.
حافظ ابرو جغرافیدان مشهور، تعبیر دیگری به کار برده و خوراسان را «آفتاب مانند»؛ معنی نموده و نقل کرده است که: بعضی گفته اند خورآسان، یعنی به آسانی بخور. و بعضی نیز خراسان را سرزمین نورانی یا طالع نوشته اند و آن را کلمه ای مرکب از لفظ «خور» به معنی خورشید و «آسان » به معنی شرق دانسته اند.
در معنی واژه خراسان، فخرالدین اسعد گرگانی در مثنوی ویس و رامین خود چنین می نویسد:
به لفظ پهــلوی هرکــو شناسد خوراسان آن بود کز وی خور آید
خوراسان را بود معنی خور آیان کجا از وی خور آید سـوی ایران
از بررسی نظرات ارائه شده چنین استنباط می شود که صورت درست واژه «خراسان »، خورآسان بوده است که بر اثر تطور زمان و شاید از باب تطابق نگارش به خراسان تبدیل شده است.
خُراسان از زمان ساسانیان به این طرف نامی سنتی و کلی برای اشاره به نواحی شرقی ایران امروزی و شامل بخش عمده از افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان و بخشهایی از قرقیزستان امروزی بوده است. شواهد تاریخی بیانگر آن است که سرزمین خراسان در طول تاریخ، هیچ گاه دارای مرز ثابت جغرافیایی نبوده و تحت تاثیر عوامل مختلف، محدوده اش همواره کاهش یا گسترش یافته است.
پیشنهاد کاربران
خراسان سرزمینی است که از غرب از دامغان و سبزوار آغاز می شود، و در شرق تا بلخ و رود جیحون کشیده شده است. از جنوب، تا شمال سیستان و غزنی و از شمال، به بخارا می رسد.
خراسان بزرگ شامل چهار بخش بوده است[۵] و هر بخش به نام فرمانروای آنجا مشهور بوده است. هر کدام از این چهار بخش را یک رب یا ربع می نامیده اند و دربردارنده رب های زیر بوده است:
ربع ابرشهر با مرکزیت شهر نیشاپور
ربع مرو
ربع هرات ( دربرگیرندهٔ بادغیس و غور ) ، بلخ ( بشمول شبرغان، جوزجان و اندخوی و فاریاب و و بامیان ) . مرکز فرماندهی نواحی متذکره نیشابور و زمانی هم بلخ بود.
ربع بلخ که شامل کهندژ ( قندوز ) ، سمنگان، بغلان ( بغولانگو ) ، تخارستان و بدخشان می شده است.
نام
در لغت نامه دهخدا آمده است که کلمه «خراسان» واژه ای پهلوی است که در متون قدیمی به معنی مشرق ( خاور ) در مقابل مغرب ( باختر ) به کار رفته است. [۶] و در منابع دیگر نیز خراسان در زبان قدیم فارسی به معنی خاورزمین مورد استفاده قرار گرفته است. [۷]
فخرالدین اسعد گرگانی در داستان ویس و رامین چنین می گوید:
زبان پهلوی هر کو شناسد//خراسان یعنی آنجا کو «خور آسد»
خراسان را بود معنی خور آیان//کجا از وى خور آید سوى ایران
یاقوت حموی جغرافیدان بزرگ ایرانی چنین نوشته است:
« خُر به فارسی دری، نام خورشید و آسان گویا اصل و جای شیء است »
و سپس در شرح وجه تسمیه خراسان به نقل از دغفل النسابه چنین می نویسد:
« خراسان و هیطل دو پسر عالم بن سام بن نوح، هر یک در شهری که منسوب به آنها شد وارد شدند، هیطل در شهری معروف به هیاطله در بالای رود جیحون و خراسان در شهرهایی که در زیر رود جیحون بود فرود آمدند و هر قطعه ای به نام کسی که در آن فرود آمد نامگذاری شد. . . [۸] »
حافظ ابرو جغرافیدان مشهور، تعبیر دیگری به کار برده و خوراسان را «آفتاب مانند» معنی نموده و نقل کرده است که:
« بعضی گفته اند خورآسان، یعنی به آسانی بخور. [۹] »
و بعضی نیز خراسان را سرزمین نورانی یا طالع نوشته اند و آن را کلمه ای مرکب از لفظ «خور» به معنی خورشید و «آسان» به معنی شرق دانسته اند. [۱۰]
از بررسی نظرات ارائه شده چنین استنباط می شود که صورت درست واژه «خراسان»، "خورستان ( خور+ستان = سرزمین مطلع خورشید ) " بوده است که بر اثر تطور زمان و شاید از باب تطابق نگارش به خراسان تبدیل شده است. [۱۱]
حدود و مرز های خراسان
شواهد تاریخی بیانگر آن است که سرزمین خراسان در طول تاریخ، هیچ گاه دارای مرز ثابت جغرافیایی نبوده و تحت تاثیر عوامل مختلف، محدوده اش همواره کاهش یا گسترش یافته است.
دهستان میامی.
به طور سنتی سرزمین های شرق کویر نمک را خراسان خوانده اند لیکن حدود شرقی آن در طول تاریخ دستخوش تغییر بوده است. معمولاً گفته می شود که خراسان از شرق به ترکستان و هندوستان محدود بوده است. خراسان را از شمال محدود به ماوراءالنهر می دانند لیکن گاه ماوراءالنهر هم بخشی از خراسان به حساب آمده است. خراسان در زمان ساسانیان یکی از چهار ناحیهٔ اصلی کشور بود و یک مرزبان داشت.
در مورد حدود و موقعیت خراسان در عهد ساسانیان، کریستن سن بر طبق کاوشهای هرتسفلد چنین می نویسد:
« دروازه های کاسپین نزدیک ری، کوههای البرز، گوشه جنوب شرقی بحر خزر، دره اترک. خطی که از صحرای تجن گذشته و در زیر قرقی به جیحون می رسد موافق مسکوکات سکایی ساسانی که به دست آمده این خط سرحدی از قلل سلسله جبال حصار گذشته و به پامیر می رسد و از آنجا به سمت جنوب مایل گشته و به امتداد قطعه ای از جیحون که بدخشان را در میان گرفته سیر کرده به قطعه هندوکش می رسیده است از آن نقطه سرحدی به سمت مغرب برگشته و در امتداد سلسله هندوکش و ملحقات آن به جنوب هرات رسیده و در ناحیه جنوب ترشیز و خاف و قهستان ( کوهستان ) را قطع کرده، باز به دروازه های کاسپین می پیوسته است. »
یاقوت حموی جغرافیدان بزرگ ایرانی در کتاب مراصدلاطلاع بر پایه برخی از پژوهش های خویش می نویسد:
« خراسان سرزمین وسیع است که یک طرف آن از جوین و بیهق به عراق می رسد و طرف دیگرش از طغارستان ( طخارستان ) و غزنه و سبحستان ( سیستان ) به هند منتهی می گردد. از شهرهای آن نیشابور و هرات و مرو که قسمتی از بلخ است و طالقان و نساء و ابیورد و سرخس می باشد. جیحون و خوارزم را هم بعضی تابع آن شمرده اند و گفته شده خراسان دارای چهار کرسی بوده:
کرسی اول: ایرانشهر که عبارت باشد از نیشابور، قهستان و طبین و حوادث و پوشنج ( از نواحی هرات ) و بادغیس ( از توابع هرات که در قدیم شهری بزرگ و با صفا بوده است ) و طوس که به طابران تصریح شده
کرسی دوم: مرو شاه جهان و سرخس و نساء و ابیورد و مرو رود و طالقان و خوارزم
کرسی سوم: طرف غربی رود جیحون و جرجان و خوارزم و طخارستان علیا و اندرانه ( شهری نزدیک هندوکش ) و ساسان و بغلدن ( شهری از نواحی بلخ ) و والج ( نام شهری در طخارستان )
کرسی چهارم: ماوراءالنهر، بخارا و شاش ( چاچ ) ( که در آنجا کمان های خوب می ساختند ) و سغد ( نزدیک سمرقند که آن را به سبب خوشی آب و هوا از بهشت های چهارگانه به شمار آورده اند و بین جیحون و سمرقند ) . [۱ . . .
تأسیس
نخستین شمارهٔ روزنامه خراسان در ۱ تیر ۱۳۲۸ و به صاحب امتیازی و مدیرمسیولی محمدصادق تهرانیان در چهار صفحه و در قطع کوچک منتشر شد. شعار رسمی روزنامه در آن زمان
برادر جان خراسان است این جا سخن گفتن نه آسان است این جا
بود. پیش از این تاریخ، دو روزنامهٔ دیگر نیز با عنوان مشابه خراسان چاپ می شدند که مدت انتشار آن ها چندان طولانی نبود. [۱]
خط مشی
خط مشی اصلی روزنامه «فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، خبری» بوده و منتشر می شود. روزنامهٔ خراسان وابسته به هیچ جناح سیاسی نیست[۱] ولی به طور کل می توان گفت این روزنامه به جناح اصول گرا گرایش دارد. [نیازمند منبع]
مدیریت
صاحب امتیاز روزنامهٔ خراسان موسسهٔ فرهنگی و هنری خراسان می باشد. پس از انقلاب این روزنامه مدتی زیر نظر بنیاد شهید بود. [۱]
چاپ روزنامه
روزنامهٔ خراسان از تاریخ ۵ بهمن ۱۳۷۷ به طور هم زمان در مشهد و تهران چاپ می شود. روزنامه در ۱۶ صفحهٔ تمام رنگی و بصورت سراسری، ۴ صفحهٔ خراسان ورزشی با توزیع سراسری، ۸ صفحه ویژهٔ خراسان رضوی، ۸ صفحه ویژهٔ خراسان شمالی، ۸ صفحه ویژهٔ خراسان جنوبی و ۴۸ صفحه نیازمندی ها در استان های خراسان رضوی، شمالی و جنوبی منتشر می شود.
قیمت این روزنامه هم اکنون ۲۵۰ تومان می باشد و بیشتر نفوذ آن در استان های خراسان رضوی، خراسان شمالی و خراسان جنوبی است.
ضمیمه ها
هفته نامه بایت هر چهارشنبه منتشر می شود و پیرامون فناوری اطلاعات است.
هفته نامه جیم از سال ۸۶ در ۱۶ صفحه هر پنجشنبه منتشر می شود. این هفته نامه هر سال به مناسبت روز جوان جشنی با شکوهی برگزار می کند.
ویژه نامه رصد از سال 89 در قطع ها و تعداد صفحات گوناگون و در فواصل زمانی نامعین با موضوع های خاص منتشر می شود. دفتر پژوهش های موسسه فرهنگی خراسان مدیریت این ویژه نامه ها را بر عهده دارد.
منبع [ویرایش]
↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ «روزنامهٔ فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، خبری صبح ایران». روزنامه خراسان. بازبینی شده در ۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۱.
پیوند به بیرون [ویرایش]
وب گاه رسمی روزنامهٔ خراسان
هفته نامهٔ جیم
هفته نامهٔ بایت
رصد، پایگاه تحلیلی دفتر پژوهش روزنامه خراسان
از ویکی پدیا
خورشید آسمان. جایی که خورشید طلوع میکند
و شرق محل طلوع خورشید
خور از خورشید گرفته شده
برابره لاتینه خورشید، میشود سان
پس نام پارسی/لاتین آن میشود:
خور/سان
احتمالا پس از حمله اسکندر ( الکساندر مقدونی )
اسامی دو زبانه شده
حالا یا به همان شکل مانده یا فاتح بعدی از روی تابلو خوانده
فرض کنید متن تابلویی با قدمت دوهزار سال را
که در جاده مشهد به شکل زیر نوشته شده :
KHOR\SUN 300KM
احتمالا فاتح از کم سوادی این را خراسان خوانده
مشابه این نامگذاری در لواسان نیز مشهود است
( شید ) به معنی پرتوی نور و نور و روشنی ( مانند مهشید )
( اسان ) به معنی بالا رفتن - بلند شدن
خُراسان :
سرزمینِ بالا رفتن/آمدن خورشید یا برآمدن خورشید ( خاور - شرق )
توجه شود به واژه ( اسان ) :
در واژه ی اسان - سور ( ascenseur ) ( فرانسوی ) و واژه ی ( lift ) در انگلیسی بریتانیایی و واژه ی ( elevate ) در انگلیسی امریکایی که همگی به معنای
( بالا رفتن - بالا بردن - بلند کردن - بلند شدن ) هستند.
و نیز واژه ی ( ascend ) با همان معنی.
یعنی همگی هم ریشه با ( اسان ) در
( زبان شیرین فارسی ) اند.
آسانسور :
( Lift - Elevator )
( بالابَر ) بهترین واژه و جایگزین با توجه به
{ریشه ی فارسی} و کاربرد جهانی آن .
آسانبَر
آسانسُر
( سُر خوردن= به سادگی جابه جا شدن )
سپاس از همگی کابران.
فخرالدین اسعد گرگانی در ویس ورامین:
خوشا جایا بر و بوم خراسان / درو باش و جهان را مِی خور آسان
زبان پهلوی هر کاو شناسد/ خراسان آن بود کز وی خور آسد
خور آسد پهلوی باشد خور آید / عراق و پارس را خور زو بر آید
خراسان را بود معنی خور آیان / کجا از وی خور آید سوی ایران
چه خوش نامست و چه خوش آب خاکست/زمین و آب و خاکش هر سه پاکست
به خاصه مرو در شهر خراسان / چنان آمد که اندر سال نیسان
روان اندر هوای او بنازد / که آب و باد او با این بسازد
تو گفتی رود مروش کوثر آمد / همان بومش بهشتی دیگر آمد