مترادف گلستان : باغ، باغستان، بوستان، گلزار، گلشن، لاله زار
گلستان
مترادف گلستان : باغ، باغستان، بوستان، گلزار، گلشن، لاله زار
فارسی به انگلیسی
rose - garden
garden
فارسی به عربی
فرهنگ اسم ها
معنی: گلزار، گلشن، جایی که در آن گل های بسیار و گوناگون پرورش می دهند، ( اَعلام ) ) کتاب فارسی از سعدی، شامل حکایتهایی به نثر همراه با شعر، غالباً با نتیجه گیریهای اخلاقی [تألیف در هجری]، از مؤثرترین کتابها در شکل گیری نثر فارسی از قرن به بعد، ) استانی در شمال ایران، در جنوب غربی دریای خزر
(تلفظ: golestān) جایی که در آن گلهای بسیار و گوناگون پرورش می دهند ، گلزار ، گلشن .
مترادف و متضاد
باغ، باغستان، بوستان، گلزار، گلشن، لالهزار
فرهنگ فارسی
جائی که درخت وبوته گل بسیارباشد، گلزار، گلشن، گلستوهم گفته شده
( اسم ) ۱ - جایی که در آن گل بسیار باشد گلزار : شاه چو دل بر کند ز بزم گلستان آسان آرد بچنگ مملکت آسان . ۲ - جایی که در آن گل سرخ بسیار روییده . ۳ - یکی از ادوار ملایم موسیقی قدیم .
دهی است از بخش حومه شهرستان نائین .
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
گلستان. [ گ ُ ل ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ازغند بخش فیض آباد محولات شهرستان تربت حیدریه ، واقع در 16هزارگزی شمال فیض آباد و 6هزارگزی شمال راه شوسه عمومی مشهد به کاشمر. هوای آن معتدل و دارای 145 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان کرباس بافی است. راه اتومبیل رو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
گلستان. [ گ ُ ل ِ ] ( اِخ ) دهی است ازدهستان مرکزی بخش طرقبه شهرستان مشهد واقع در 4000گزی خاور طرقبه ، سر راه مشهد به طرقبه. هوای آن معتدل و دارای 808 تن سکنه است. آب آن از رودخانه و قنات و محصول آن غلات و بنشن است. شغل اهالی زراعت و راه آن اتومبیل رو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
گلستان. [ گ ُ ل ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان پائین جام بخش تربت جام شهرستان مشهد واقع در 32هزارگزی خاور تربت جام. هوای آن گرم و دارای 32 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
گلستان. [ گ ُ ل ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد واقع در 18هزارگزی جنوب باختری فریمان و 3هزارگزی خاور راه مالرو عمومی فریمان به تربت جام. هوای آن معتدل و دارای 199 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات ، بنشن ، میوه و چغندر است.شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. در تابستان اتومبیل میتوان برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
گلستان. [ گ ُ ل ِ ] ( اِخ ) دهی است از بخش حومه شهرستان نائین واقع در 25هزارگزی شمال باختری نائین و 4هزارگزی شمال راه شوسه اردستان نائین. هوای آن معتدل و دارای 213 تن سکنه است. آب آنجا از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).
گلستان. [ گ ُ ل َ / گ ُ س ِ / گ ُ ل ِ ] ( اِ مرکب ) ( از: گل + ستان ، پسوند مکان ). گلستو. آنجا که گل بسیار باشد.( حاشیه برهان قاطع چ معین ). محل روییدن گل. جایی که گل روید. محل دمیدن گل و سبزه. گلزار :
گلستان . [ گ ُ ل ِ ] (اِخ ) چشمه ٔ... از مزارع خنامان کرمان است . (مرآةالبلدان ص 224).
گلستان . [ گ ُ ل ِ ] (اِخ ) (کاخ ...) رجوع به کاخ گلستان شود.
گلستان . [ گ ُ ل ِ ] (اِخ ) (کوه ...) حمداﷲ مستوفی نویسد: کوهی است به طوس ... رجوع به نزهة القلوب چ لیدن ص 199.
گلستان . [ گ ُ ل ِ ] (اِخ ) (کوه ...) کوهی است به موغانات نوسنگ در فرسنگ ، در او گلهای خودرو و خوشبوست .گویند که در زمان سابق آنرا ملاحده به فردوس کرده اندو نزهتگاه ایشان است . (نزهة القلوب چ لیدن ص 199).
گلستان . [ گ ُ ل ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان رودان بخش میناب شهرستان بندرعباس ، واقع در 50000گزی شمال میناب ، سر راه فرعی کهنوج به میناب . دارای 30 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
گلستان . [ گ ُ ل ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سربنان بخش زرند شهرستان کرمان ، واقع در 30000گزی شمال خاوری زرند و 3000گزی شمال فرعی زرند به چترود. دارای 20 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
گلستان . [ گ ُ ل ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان طفرود بخش دستجرد شهرستان قم . دارای 15 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
گلستان . [ گ ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ایردی موسی بخش مرکزی اردبیل شهرستان اردبیل ، واقع در 2500گزی جنوب اردبیل و 3هزارگزی راه شوسه ٔ تبریز به اردبیل . هوای آن معتدل و دارای 614 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات است . شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
گلستان . [ گ ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پائین جام بخش تربت جام شهرستان مشهد واقع در 32هزارگزی خاور تربت جام . هوای آن گرم و دارای 32 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول آن غلات است . شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
گلستان . [ گ ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تحت جلگه بخش فدیشه ٔ شهرستان نیشابور واقع در 11هزارگزی شمال خاوری فدیشه . هوای آن معتدل و دارای 349 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول آن بنشن است . شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است . راه مالرو و دفتر ازدواج و طلاق نیز دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
گلستان . [ گ ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دهسرد بخش بافت شهرستان سیرجان واقعدر 84000گزی جنوب بافت ، سر راه فرعی بافت به دولت آباد. هوای آن سرد و دارای 89 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول آن غلات و حبوبات است . شغل اهالی زراعت وراه آن فرعی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
گلستان . [ گ ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سنگان بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه واقع در 15هزارگزی شمال باختری رشخوار و 6هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ عمومی تربت به رشخوار. آب آن ازقنات و محصول آن غلات و بنشن است . شغل اهالی زراعت وگله داری و صنایع دستی آنان قالیچه و کرباس بافی است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
گلستان . [ گ ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کتول بخش علی آباد شهرستان گرگان واقع در 8500گزی باختر علی آباد، کنار راه مالرو. هوای آن معتدل و دارای 320 تن سکنه است . آب آن از رودخانه ٔ گفش گیری و محصول آن غلات ، هندوانه ، توتون و سیگار است . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان نجاری و آهنگری است . راه مالرو دارد و اتومبیل نیز میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
گلستان . [ گ ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کیوی بخش سنجید شهرستان هروآباد، واقع در 17هزارگزی خاور مرکز بخش کیوی و 12هزارگزی راه شوسه ٔ هروآباد به میانه . هوای آن سرد و دارای 798 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات است . شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو و دارای مراتع و مزارع در کوههای طالش است . محل سکنای ایل شاطرانلو میباشد. در دو محل بفاصله ٔ هزار گز به نام گلستان بالا (علیا) و گلستان پائین (سفلی ) معروف است و سکنه ٔ گلستان پائین 291 تن است . دارای دبستان است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
گلستان . [ گ ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرغک بخش راین شهرستان بم واقع در 76000گزی جنوب خاوری راین ، کنار راه شوسه ٔ جیرفت به بم . هوای آن سرد و دارای 150 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، لبنیات و حبوبات است . شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
گلستان . [ گ ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نردین بخش میامی شهرستان شاهرود واقع در 16000گزی باختر نردین و 18000گزی خاور راه شوسه ٔ شاهرود به گرگان . هوای آن سرد و دارای 120 تن سکنه است . آب آن از چشمه سارها و محصول آن غلات و لبنیات است . شغل اهالی زراعت و گله داری و نمدمالی است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
گلستان . [ گ ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان مرکزی بخش طرقبه ٔ شهرستان مشهد واقع در 4000گزی خاور طرقبه ، سر راه مشهد به طرقبه . هوای آن معتدل و دارای 808 تن سکنه است . آب آن از رودخانه و قنات و محصول آن غلات و بنشن است . شغل اهالی زراعت و راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
گلستان . [ گ ُ ل ِ ] (اِخ ) رجوع به ده مجنون شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
تا تو ای ماه زیر خاک شدی
خاک را بر سپهر فضل آمد
دل جزع کرد، گفتم ای دل صبر
این قضا از خدای عدل آمد
آدم از خاک بود و خاکی شد
هرکه زو زاد باز اصل آمد.
(از لباب الالباب ص 24 چ سعید نفیسی ).
گلستان . [ گ ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین واقع در 25هزارگزی شمال باختری نائین و 4هزارگزی شمال راه شوسه ٔ اردستان نائین . هوای آن معتدل و دارای 213 تن سکنه است . آب آنجا از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
تهمتن ببردش به زابلستان
نشستنگهی ساخت در گلستان .
فردوسی .
نه همی بازشناسند عبیر از سرگین
نه گلستان بشناسند ز آبستنگاه .
قریع الدهر.
گلستان بهرمان دارد همانا شیرخوارستی
لباس کودکان شیرخواره بهرمانستی .
فرخی .
زیرا که نیست از گل و از یاسمن کمی
تا کم شده ست آفت سرما ز گلستان .
منوچهری .
گیاهی چند خود روید به بستان
دهندش آب در سایه ی گلستان .
(ویس و رامین ).
شاه چو دل برکند ز بزم گلستان
آسان آرد به چنگ مملکت آسان .
ابوحنیفه ٔ اسکافی (از تاریخ بیهقی چ فیاض ص 635).
یکی فرخنده گل بودی که اکنون
همی فردوس شاید گلستانت .
ناصرخسرو.
آب را چون مدد بود هم از آب
گلستان گردد آنچه بود خراب .
سنایی .
ناهید سزد هزاردستان
کایوان تو گلستان ببینم .
خاقانی .
قصرش گلستان ارم صدرش دبستان کرم
در هر شبستان از نعم بستان نو پرداخته .
خاقانی .
ز نرگس وز بنفشه صحن خرگاه
گلستانی نهاده در نظرگاه .
نظامی .
خال مشکین بر گلستان میزنی
دل همی سوزی و بر جان میزنی .
عطار.
این عجب بلبل که بگشاید دهان
تا خورد او خار را با گلستان .
مولوی .
گر شاهد است سبزه بر اطراف گلستان
بر عارضین شاهد گلروی خوشتر است .
سعدی (بدایع).
در گلستان ارم دوش چو از لطف صبا
زلف سنبل به نسیم سحری می آشفت .
حافظ.
هم گلستان خیالم ز تو پر نقش و نگار
هم مشام دلم از زلف سمن سای تو خوش .
حافظ.
گلستان . [ گ ُ ل ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش شهریار شهرستان تهران . دارای 30 تن سکنه و مزرعه ٔ شریف آباد جزء این ده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
گلستان . [ گ ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ازغند بخش فیض آباد محولات شهرستان تربت حیدریه ، واقع در 16هزارگزی شمال فیض آباد و 6هزارگزی شمال راه شوسه ٔ عمومی مشهد به کاشمر. هوای آن معتدل و دارای 145 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول آن غلات است . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان کرباس بافی است . راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
گلستان . [ گ ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد واقع در 34هزارگزی شمال باختری نورآباد و 11هزارگزی باختر راه شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه . محلی تپه ماهور و هوای آن سرد میباشد. سکنه ٔ آن 150 تن و آب آن از چشمه ها و محصول آن غلات و لبنیات است . شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است . ساکنان از طایفه ٔ غیب غلام بوده و قسمتی از آنان چادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
گلستان . [ گ ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد واقع در 18هزارگزی جنوب باختری فریمان و 3هزارگزی خاور راه مالرو عمومی فریمان به تربت جام . هوای آن معتدل و دارای 199 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، بنشن ، میوه و چغندر است .شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . در تابستان اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
فرهنگ عمید
جایی که درخت و بوتۀ گل بسیار باشد؛ گلزار؛ گلشن. Δ در شعر گاهی بهجهت ضرورت گُلسِتان میگویند: ◻︎ گل دگر ره به گلسِتان آمد / وارۀ باغ و بوستان آمد (رودکی۱: ۱۹).
دانشنامه عمومی
گلستان سعدی، نام کتابی به زبان فارسی از سعدی شیرازی
عهدنامه گلستان، پیمان نامه ای میان سلسله قاجار و امپراتوری روسیه
این روستا در دهستان دهسرد قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۰۱ نفر (۳۰خانوار) بوده است.
دانشنامه آزاد فارسی
گویش مازنی
۱استان گلستان از استان های شمالی کشور که در نیمه ی دوم دهه ...