کلمه جو
صفحه اصلی

شاهرود

فارسی به انگلیسی

shahrood

فرهنگ اسم ها

اسم: شاهرود (پسر) (فارسی) (هنری) (تلفظ: šāhrud) (فارسی: شاهرود) (انگلیسی: shahrud)
معنی: رود بزرگ، نوعی ساز، ( شاه = جزء پیشین بعضی از کلمه های مرکب به معنی «اصلی» و «مهم»، رود = فرزند به ویژه پسر )، ( به مجاز ) فرزند ( پسر ) عزیز و گرامی، رودخانه ی اصلی و بزرگ، ( اَعلام ) ) رودی در شمال غربی ایران به طول کیلومتر، که از پیوستن طالقان رود الموت رود در حوالی رودبار تشکیل می شود و پس از گذشتن از لوشان و منجیل به سفیدرود می ریزد، ) نام رودی در شهرستان خلخال به طول کیلومتر که از کوه های طالش سرچشمه می گیرد و در جنوب خلخال به قزل اوزن می ریزد، ) نام شهرستانی در شمال شرقی استان سمنان

(تلفظ: šāhrud) (شاه = جزء پیشین بعضی از کلمه‌های مرکب به معنی ' اصلی ' و ' مهم ' + رود = فرزند به ویژه پسر) ، (به مجاز) فرزند (پسر) عزیز و گرامی ؛ نوعی ساز (شهرود) ؛ رود بزرگ ، رودخانه بزرگ .


فرهنگ فارسی

۱ - شهرستانی است کوهستانی که در جنوب شرقی استان دوم و شمال کویر واقع استو آن از مشرق محدود است به سبزوار از شمال بگرگان از مغرب بدامغان و از جنوب بکویر نمک . کوههای شاه کوه در شمال این شهرستان از مغرب بمشرق امتداد دارد و جویبارهای متعدد آن بسمت جنوب جریان یافته بیکدیگر متصل شده و رودخانه شاهرود را تشکیل میدهند . آب و هوای آن معتدل و زمین نسبه حاصلخیز و دارای مزارع پنبه و باغهای متعدد است . بخشهای تابعه شهرستان عبارتند از : بسطام میامی بیارجمند . جمعیت کل حوزه شاهرود ۱۳۱۶۱۴ تن است . از آثار تاریخی شهرستان مسجد شیخ بسطام و برج آن میباشد که در سال ۵۱۴ ه.ق . در بسطام ساخته شده . ۲ - مرکز شهرستان شهرستان شاهرود است که ۴۹۷۸۳ تن سکنه دارد و آن بر سر راه شوسه و خط آهن تهران به مشهد قرار دارد.
۱ - رود بزرگ رودخانه بزرگ رودخانه عظیم . ۲ - رود بزرگ ساز سیم بزرگ آلات موسیقی تار بمی که در اکثر سازها بندند مقابل نوعی ساز شهرود .
ده . از دهستان نسر بالا رخ بخش کد کن شهرستان تربت حیدریه سکنه ۴۹٠ تن . آب چشمه محصول : غلات و بنشن و چغندر شغل : زراعت و گله داری و کرباس بافی .

فرهنگ معین

(اِمر. ) ۱ - رود بزرگ . ۲ - نوعی ساز.

لغت نامه دهخدا

شاهرود. (اِ مرکب ) آب بزرگ . رود بزرگ . مطلق رود بزرگ . || نام سازی است که آن را شهرود نیز گویند. (شرفنامه ٔ منیری ). نام سازی است مانند نی که اکثر و اغلب رومیان دارند و در بزم و رزم بنوازند. (فرهنگ جهانگیری ) (برهان قاطع) (رشیدی ). سازی مانند نی که رومیان نوازند. (انجمن آرا) (آنندراج ) : ابلیس مر او [ بونال پسر قابیل ] را غره کرد و این خبرها او را اندر آموخت تا انگور بگرفت و شیره کرد و مر او را دست بازداشت تا تلخ شد پس بپالود و بقرابه و قنینه و صراحی اندر کرد و پیش نهاد و شاهرود و چنگ و آنچه بدین ماند همه بساخت . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ). || تاری بود که بر سازهابندند و آن را شهرود نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری ).تار بمی که در اکثر سازها بندند و آن در مقابل تار زیر است . (برهان قاطع). تار سیمی که در سازها بندند و آن را شهرود نیز خوانند. (انجمن آرا) (آنندراج ).


شاهرود. (اِخ ) (بخش مرکزی ) از دو دهستان بنام زیراستاق و طرود تشکیل شده . دهستان زیراستاق تا شعاع 30 هزارگزی شاهرود و دهستان طرود در حدود 150 هزارگزی جنوب باختری شاهرود قرار دارد و جمع قرای بخش 40 آبادی و سکنه ٔ آن در حدود 16500 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


شاهرود. (اِخ ) (شهر) شهری کوچک است مرکز شهرستان شاهرود. سکنه ٔ آن در حدود 18000 تن . آب آن از قنات . محصول آن میوه و غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


شاهرود. (اِخ ) دهی از دهستان زروماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 490 تن سکنه . آب آن از قنات و چشمه . محصول آن غلات و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


شاهرود. (اِخ ) دهی از دهستان فارغان بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس . دارای 402 تن سکنه . آب آن از رودخانه و قنات . محصول آن خرما و غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


شاهرود. (اِخ ) نام رودخانه ٔ بزرگی است که منبع آن ولایت طالقان قزوین باشد. (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (سروری ). رودی است که از دو شعبه ٔ طالقان و الموت پدید آید. شعبه ٔ طالقان از کوههای بلوک طالقان و شعبه ٔ الموت از ارتفاعات مغرب کندوان سرچشمه گیرد و در شیرکوه بهم پیوندند و سپس در منجیل پس از اتصال به رودخانه ٔ قزل اوزن تشکیل سپید رود دهند و بدریای خزر ریزند: از آنجا برفتیم رودی آب بود که آن را شاهرود میگفتند. بر کنار رود دیهی بود که خندان میگفتند و باج می ستاندند از جهت امیر ایران و او از ملوک دیلمستان بود. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 5).


شاهرود. (اِخ ) نام یکی از دهستانهای دوگانه ٔ بخش شاهرود شهرستان هروآباد. دارای 19330 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ شاهرود است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


شاهرود.(اِخ ) نام رودخانه ای که حکیم ابن احوص سغدی کرد به سال ست و ثلثمائه (306 هَ . ق .). (یادداشت مؤلف ).


شاهرود. ( اِ مرکب ) آب بزرگ. رود بزرگ. مطلق رود بزرگ. || نام سازی است که آن را شهرود نیز گویند. ( شرفنامه منیری ). نام سازی است مانند نی که اکثر و اغلب رومیان دارند و در بزم و رزم بنوازند. ( فرهنگ جهانگیری ) ( برهان قاطع ) ( رشیدی ). سازی مانند نی که رومیان نوازند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) : ابلیس مر او [ بونال پسر قابیل ] را غره کرد و این خبرها او را اندر آموخت تا انگور بگرفت و شیره کرد و مر او را دست بازداشت تا تلخ شد پس بپالود و بقرابه و قنینه و صراحی اندر کرد و پیش نهاد و شاهرود و چنگ و آنچه بدین ماند همه بساخت. ( ترجمه طبری بلعمی ). || تاری بود که بر سازهابندند و آن را شهرود نیز خوانند. ( فرهنگ جهانگیری ).تار بمی که در اکثر سازها بندند و آن در مقابل تار زیر است. ( برهان قاطع ). تار سیمی که در سازها بندند و آن را شهرود نیز خوانند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).

شاهرود.( اِخ ) نام رودخانه ای که حکیم ابن احوص سغدی کرد به سال ست و ثلثمائه ( 306 هَ. ق. ). ( یادداشت مؤلف ).

شاهرود. ( اِخ ) نام رودخانه بزرگی است که منبع آن ولایت طالقان قزوین باشد. ( فرهنگ جهانگیری ) ( برهان ) ( سروری ). رودی است که از دو شعبه طالقان و الموت پدید آید. شعبه طالقان از کوههای بلوک طالقان و شعبه الموت از ارتفاعات مغرب کندوان سرچشمه گیرد و در شیرکوه بهم پیوندند و سپس در منجیل پس از اتصال به رودخانه قزل اوزن تشکیل سپید رود دهند و بدریای خزر ریزند: از آنجا برفتیم رودی آب بود که آن را شاهرود میگفتند. بر کنار رود دیهی بود که خندان میگفتند و باج می ستاندند از جهت امیر ایران و او از ملوک دیلمستان بود. ( سفرنامه ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 5 ).

شاهرود. ( اِخ ) شهرستان... نام یکی از شهرستانهای استان دوم کشور و قسمت عمده این شهرستان را کویر تشکیل میدهد. آب آن از رودخانه تاش سرچشمه می گیرد که پس از متصل شدن بچندین رود کوهستانی دیگر در قسمت خاوری شهر شاهرود و از زیر پل گذشته بطرف دشت کویر میرود در قسمتهای علیا دارای آب است و قنات مهم شاهرود در طول آن احداث شده است و قسمتی از زه آب این رودخانه با آب قنات یکی میشود آب شهر شاهرود را تأمین مینماید. این شهرستان از چهار بخش به نام مرکزی قلعه نو. میامی. بیارجمندتشکیل شده است جمع قرا و قصبات شهرستان 168 آبادی وجمع سکنه به اضافه سکنه شهر شاهرود در حدود 89500تن است. محصول آن غلات و حبوبات و میوه و پنبه و تنباکو و انگور است. راه آهن طهران به خراسان از این شهرستان عبور میکند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

شاهرود. (اِخ ) دهی از دهستان نسر بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه . دارای 49 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و بنشن و چغندر. شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


شاهرود. (اِخ ) شهرستان ... نام یکی از شهرستانهای استان دوم کشور و قسمت عمده ٔ این شهرستان را کویر تشکیل میدهد. آب آن از رودخانه ٔ تاش سرچشمه می گیرد که پس از متصل شدن بچندین رود کوهستانی دیگر در قسمت خاوری شهر شاهرود و از زیر پل گذشته بطرف دشت کویر میرود در قسمتهای علیا دارای آب است و قنات مهم شاهرود در طول آن احداث شده است و قسمتی از زه آب این رودخانه با آب قنات یکی میشود آب شهر شاهرود را تأمین مینماید. این شهرستان از چهار بخش به نام مرکزی قلعه نو. میامی . بیارجمندتشکیل شده است جمع قرا و قصبات شهرستان 168 آبادی وجمع سکنه به اضافه ٔ سکنه ٔ شهر شاهرود در حدود 89500تن است . محصول آن غلات و حبوبات و میوه و پنبه و تنباکو و انگور است . راه آهن طهران به خراسان از این شهرستان عبور میکند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


شاهرود. (اِخ ) نام یکی از بخشهای چهارگانه ٔ شهرستان هروآباد آذربایجان است . این بخش یکی از حاصلخیزترین بخش های شهرستان مزبور است و از دو دهستان تشکیل شده است : دهستان خوش رستم : 56 آبادی و 14759 تن سکنه و دهستان شاهرود 32 آبادی و 19332 تن سکنه . آب آن از چشمه و رودخانه های محلی . محصول آن غلات و برنج و پنبه و حبوبات و میوه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


فرهنگ عمید

۱. رود یا سیم بزرگ و بم در آلات موسیقی.
۲. نوعی ساز.
۳. رودخانۀ بزرگ.

دانشنامه عمومی

شاهرود یکی از شهرهای استان سمنان و یکی از شهرهای ایران بوده و مرکز شهرستان شاهرود است. نام های قدیمی دیگری برای شاهرود که می توان نام برد عبارت است از «حنچره»، «شخره» و «شاخره» اشاره نمود. شاهرود در حد فاصل دو نوع آب و هوای مرطوب و پرباران در شمال و کویری، در جنوب جای گرفته که آب و هوایی معتدل و مطلوب برای این شهر فراهم کرده است. شاهرود در حد فاصل شهرهای دامغان در غرب، سبزوار و بردسکن در شرق و گرگان در شمال بوده و تقریباً در میانه راه تهران-مشهد می باشد به طوریکه فاصله آن از تهران۴۱۲ کیلومتر و از مشهد ۵۱۰ کیلومتر می باشد. بر اساس نتایج سرشماری سال ۱۳۹۵جمعیت شهرستان شاهرود ۲۱۸٬۴۷۴ نفر بوده است.شاهرود پرجمعیت ترین شهرستان استان محسوب می شود و وجود ادارات کل راه و ترابری، راه آهن شمال شرق، دخانیات، شرکت نفت، مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و سازمان تبلیغات اسلامی بعلاوه پارک علم و فناوری، دانشکده علوم قرآنی، لشکر ۵۸ تکاور ذوالفقار و تنها گروه پدافند هوایی سپاه پاسداران به اهمیت این شهر افزوده است. مردم شاهرود به زبان فارسی با لهجه شاهرودی تکلم می کنند ، همچنین اقوام الیکایی که در این شهر ساکن هستند نیز به زبان مازندرانی  سخن میگوند.
چنار سوخته
تکیه گلشن
مسجد شیخ علی اکبر
مسجد آقا
مسجد جامع شاهرود
مسجد اخیانی ها
تکیه زنجیری (بازار)
مدرسه بید آباد
مدرسه حضرت ولی عصر (عج)(مدرسه بازار)
مدرسه علمیه امام صادق (مدرسه قلعه)
مسجد امام حسن عسگری شاهرود(واقع در بید آباد )
مسجد مدرسه قلعه
مسجد و آرامگاه بایزید بسطامی(بسطام)
آرامگاه شیخ ابوالحسن خرقانی (قلعه نو خرقان)
امامزاده محمد دیزج
مدارکی وجود دارد که نشان می دهد شاهرود یکی از شهرهای مهم چهاردهمین ایالت تاریخی، «چخره» (از تقسیمات شانزده گانهٔ اوستایی در دوران باستان) بوده که در دامنهٔ جنوبی رشته کوه البرز، توسط آریایی ها بنا نهاده شده است. برخی پژوهندگان واژهٔ چخره را شکل ابتدایی شاهرود دانسته اند. به لغت اوستایی چخرو-ایتی به معنی چرخ پیشه و چخرو-وَتی به معنی دانای چرخ است. این دو هیئت اوستایی این نام، حاوی نام شاهرود می باشند.
هستهٔ اولیهٔ شهر به منظور دفاع در برابر مهاجمان، بر فراز تپه های کم ارتفاع دامنهٔ کوه های شمالی و غربی رود بزرگ این منطقه بنا شد که به جهت بزرگی این رود، به تدریج نام شاهرود را به خود گرفت و به تدریج همراه با برقراری امنیت، رشد و توسعه یافت به طوری که در کنار صددروازه، پایتخت اشکانیان که به باور بسیاری از پژوهشگران محل کنونی شهر دامغان است، در شمار شهرهای معتبر پارتی درآمد. به نوشتهٔ برخی پژوهشگران از جمله «اگورود نیکوف»، سومین آتش مقدس اهورامزدا که در اوستا آمده، آذرفرنبغ است که آتشکدهٔ بزرگ شاهرود بوده است.
در دوران بعدتر، این شهر همراه با دامغان در ردیف مهم ترین شهرهای ایالت تاریخی کومِش قرار گرفت و به استناد برخی اشاره های تاریخی مندرج در متون و بعضی شواهد باستان شناسی شهر کنونی شاهرود محل عبور کاروان هایی بوده است که بزرگراه غربی-شرقی جادهٔ ابریشم را طی می کردند.


کلمات دیگر: