کلمه جو
صفحه اصلی

منطقه


مترادف منطقه : بخش، حدود، خطه، محدوده، ناحیه

برابر پارسی : کوی، برزن، سرزمین، بخش، دور و بر

فارسی به انگلیسی

area, district, division, part, region, sector, sphere, territory, tract, ward, zone


area, district, division, part, region, sector, sphere, territory, zone, tract, ward, [med.] shingles

zone, area, [med.] shingles


فارسی به عربی

منطقة , موقع

عربی به فارسی

مساحت , فضا , ناحيه , بخش , حوزه , بلوک , بوم , سرزمين , محوطه بسيار وسيع و بي انتها , قلمرو , مدار , مدارات , کمربند , منطقه , محات کردن , جزو حوزه اي به حساب اوردن , ناحيه اي شدن


مترادف و متضاد

region (اسم)
طرف، سامان، فضا، ناحیه، منطقه، بخش، قلمرو، سرزمین، دیار، بوم، محوطه بسیار وسیع و بی انتها

area (اسم)
طرف، فضا، حوزه، ناحیه، منطقه، مساحت، سطح، پهنه

zone (اسم)
زمین، حوزه، ناحیه، منطقه، کمربند، بخش، قلمرو، مدارات

بخش، حدود، خطه، محدوده، ناحیه


فرهنگ فارسی

هریک از قسمت‌های مختلف میدان بازی در برخی از ورزش‌های گروهی


چون محور گردش وضعی زمین نسبت به سطح مدار حرکت انتقالی آن ( یعنی سطح منطقه البروج ) در حدود ۲۳/۵ درجه متمایل است لذا خورشید در تمام سطح کره زمین یکسان نمیتابد و نور و حرارت در نقاط مختلفه کره زمین را ار لحاظ درجه حرارت به پنج منطقه تقسیم کرده اند . بنابراین منطقه به بخشهای وسیعی از سطح زمین اطلاق میشود که از لحاظ دریافت نور و حرارت مکتسبه از خورشید متشابه باشند و در عرض مشخص جغرافیائی قرار گرفته باشند ( بعبارتی دیگر در فاصله بین مدارات مشخص قرار داشته باشند . ) مناطق پنجگانه سطح زمین عبارتند از : ۱ - منطقه حاره یا محترقه - قسمتی است از سطح زمین که بین مدار راس السرطان در شمال و مدار راس الجدی در جنوب خط استوا قرار گرفته و بنابراین خط استوا از وسط آن میگذرد و مقدار حرارت در تمام مدت سال در این منطقه زیاد است . ۲ - منطقه معتدله شمالی که بین مدار راس السرطان و مدار قطب شمال میباشد . ۳ - منطقه معتدله جنوبی که بین مدار راس الجدی و مدار قطب جنوب قرینه منطقه معتدله شمالی در نیمکره جنوبی زمین است . در دو منطقه معتدله چون آفتاب عمود نمی تابد حرارت آن هم چندان زیاد نیست و در مواقع مختلف نیز حرارت تغییر میکند و فصول چهارگانه ( بهار تابستان پائیز زمستان ) ایجاد میشود ( ایران در منطقه معتدله شمالی قرار دارد ) . ۴ - منطقه منجمده شمالی یا منطقه قطبی شمالی - بین مدار قطب شمال یا نقطه قطبی در نیمکره شمالی زمین قرار دارد . ۵ - منطقه منجمده جنوبی یامنطقه قطبی جنوبی - بین مدار قطب جنوب تا نقطه قطبی در نیمکره جنوبی زمین قرار دارد . در دو منطقه منجمده شمالی و جنوبی در تمام مدت سال اشعه آفتاب در حداکثر تمایل میباشد بهمین جهت همیشه حرارت خیلی کم و اغلب زمستان و یخبندان دائمی است و تابستان آنها کم و کوتاه است و مدت آن از چند هفته نمیگذرد. و بعلاوه در این دو منطقه نیمی از سال شب و نیمی از سال روز است .
( اسم ) ۱ - کمر بند میان بند . ۲ - از لحاظ حرارت خورشید سطح کره زمین را به پنج قسمت تقسیم کرده اند و هر یک از آنها را [ منطقه ] گویند .
کمر بند و آنچه بدان میان را بندند میان بند .

فرهنگ معین

(مِ طَ قِ ) [ ع . منطقة ] (اِ. ) ۱ - کمرو هر آن چه بر میان بندند. ۲ - بخشی از کرة زمین که مختصات مخصوص به خود را دارد. ج . مناطق .

لغت نامه دهخدا

( منطقة ) منطقة. [ م ِ طَ ق َ ] ( ع اِ ) کمربند و آنچه بدان میان را بندند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). میان بند. ( آنندراج ). کمربند. مِنطَق و در مصباح آمده منطقة همان است که مردم آن را «حیاصة» گویند. ج ، مناطق. ( از اقرب الموارد ). از وسایل ملوک و آن چیزی بوده است که بر میان می بستند و در زمان ما حیاصة گویند و آن از وسایل قدیم است و روایت شده که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب ( ع ) منطقه ای داشته است. پادشاهان هنگام بخشیدن خلعت و تشریف به امیران منطقه را بر میان آنان می بستند و آن بر حسب اختلاف مراتب انواع گوناگون داشته است چنانکه بعضی از آنها از طلای مرصع به گوهر بوده است. ( از صبح الاعشی ج 2 ص 127 ). رجوع به مدخل بعد شود.
- منطقة ذات البروج ؛ منطقةالبروج. دایره عظیمه فلکی مانند کمربند که در آن دوازده برج واقع شده و چنان به نظر می آید که آفتاب در میان آنها در مدت سال متوالیاً سیر می نماید. ( ناظم الاطباء ). رجوع به منطقةالبروج شود.
منطقه. [ م ِ طَ ق َ / م َ طَ ق َ / ق ِ ] ( از ع ،اِ ) کمر و هرآنچه بدان کمر کسی و یا میان چیزی را بندند. ( ناظم الاطباء ). کمر. کمربند. میان. میان بند. ج ، مناطق. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). منطقة :
هرگز نطاق هجو تو نگشایم از قلم
تا زنده باشی ای خر زنار منطقه.
سوزنی.
پانصد غلام از ممالیک خاص نزدیک مجلس بایستادند با قباهای رومی و منطقه های زر مرصع به جواهر ثمین. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 333 ). منطقه فرمان تو ازمخنقه چنگال متعدیان ما را نگاه دارد. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 165 ).
فرقش محل نطق و میان جای منطقه
منطیق آن بود که سراسر مناطق است.
کمال الدین اسماعیل ( دیوان چ بحرالعلومی ص 291 ).
لشکر گرد بر گرد دز منطقه ساخته و از جانبین تیر و سنگ سبک پران و دیوار حصار و فصیل ویران کردند. ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 94 ).
|| در شاهد زیر به معنی منطقةالبروج آمده است :
شاید که چرخ سرکش کژرو چو بندگان
بندد کمر ز منطقه پیش توبر میان.
خواجوی کرمانی.
رجوع به منطقةالبروج شود.
- منطقه چرخ ؛ منطقةالبروج :
چو جان ز لطف در این کار بر میان بستی
کمر ز منطقه چرخ بر میان برسان.
کمال الدین اسماعیل ( دیوان چ بحرالعلومی ص 219 ).
رجوع به منطقةالبروج شود.

منطقة. [ م ِ طَ ق َ ] (ع اِ) کمربند و آنچه بدان میان را بندند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). میان بند. (آنندراج ). کمربند. مِنطَق و در مصباح آمده منطقة همان است که مردم آن را «حیاصة» گویند. ج ، مناطق . (از اقرب الموارد). از وسایل ملوک و آن چیزی بوده است که بر میان می بستند و در زمان ما حیاصة گویند و آن از وسایل قدیم است و روایت شده که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع ) منطقه ای داشته است . پادشاهان هنگام بخشیدن خلعت و تشریف به امیران منطقه را بر میان آنان می بستند و آن بر حسب اختلاف مراتب انواع گوناگون داشته است چنانکه بعضی از آنها از طلای مرصع به گوهر بوده است . (از صبح الاعشی ج 2 ص 127). رجوع به مدخل بعد شود.
- منطقة ذات البروج ؛ منطقةالبروج . دایره ٔ عظیمه ٔ فلکی مانند کمربند که در آن دوازده برج واقع شده و چنان به نظر می آید که آفتاب در میان آنها در مدت سال متوالیاً سیر می نماید. (ناظم الاطباء). رجوع به منطقةالبروج شود.


منطقه . [ م ِ طَ ق َ / م َ طَ ق َ / ق ِ ] (از ع ،اِ) کمر و هرآنچه بدان کمر کسی و یا میان چیزی را بندند. (ناظم الاطباء). کمر. کمربند. میان . میان بند. ج ، مناطق . (یادداشت مرحوم دهخدا). منطقة :
هرگز نطاق هجو تو نگشایم از قلم
تا زنده باشی ای خر زنار منطقه .

سوزنی .


پانصد غلام از ممالیک خاص نزدیک مجلس بایستادند با قباهای رومی و منطقه های زر مرصع به جواهر ثمین . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 333). منطقه ٔ فرمان تو ازمخنقه ٔ چنگال متعدیان ما را نگاه دارد. (مرزبان نامه ٔ چ قزوینی ص 165).
فرقش محل نطق و میان جای منطقه
منطیق آن بود که سراسر مناطق است .
کمال الدین اسماعیل (دیوان چ بحرالعلومی ص 291).
لشکر گرد بر گرد دز منطقه ساخته و از جانبین تیر و سنگ سبک پران و دیوار حصار و فصیل ویران کردند. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 94).
|| در شاهد زیر به معنی منطقةالبروج آمده است :
شاید که چرخ سرکش کژرو چو بندگان
بندد کمر ز منطقه پیش توبر میان .

خواجوی کرمانی .


رجوع به منطقةالبروج شود.
- منطقه ٔ چرخ ؛ منطقةالبروج :
چو جان ز لطف در این کار بر میان بستی
کمر ز منطقه ٔ چرخ بر میان برسان .
کمال الدین اسماعیل (دیوان چ بحرالعلومی ص 219).
رجوع به منطقةالبروج شود.
|| (اصطلاح نجوم ) دایره ٔ عظیمه ٔ حادث بر سطح کره ٔ متحرک بر نفس خود و آن را منطقه ٔ حرکت کره نیز نامند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به ترکیب بعد شود.
- منطقه ٔ پروین ؛ کمربند پروین : از آن اشهبان دور میدان ... غرق در سر افسار مرصع و زین مغرق ، به تعاویذ معنبر چون نسیم نسرین مطیب و به قلاید زرین چون منطقه ٔ پروین مکوکب . (مرزبان نامه چ قزوینی ص 39).
- منطقه ٔ جبار ؛ نام سه ستاره است که بر کمر صورت جبار واقع است و آن را حمائل و سه مغ نیز نامند. منطقه ٔ جوزا. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به ترکیب منطقه ٔ جوزا شود.
- منطقه ٔ جوزا ؛ سه ستاره است . (از اقرب الموارد) (از المنجد). نطاق جوزا. منطقه و نطاق صورت جبار. (یادداشت مرحوم دهخدا) : ستاره ٔ منطیق که اصم از منطق داند به منطقه ٔ جوزا دست آویز کرد. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 144). منطقه ٔ جوزا بند دولت سازد.(منشآت خاقانی ایضاً ص 299). پاسبانش اگر خواستی منطقه ٔ جوزا بگرفتی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 285). فلک البروج از رشکش به جای منطقه ٔ جوزا زنار بر میان بستی . (مرزبان نامه چ قزوینی ص 284).
- منطقه ٔ حرکت ؛ این آن دایره ٔ بزرگ بود که میان دو قطب باشد که حرکت کرده با ایشان راست بود. وز بهر آن او را منطقه خوانند که جای کمر میانگاه بود. و آن منطقه بر خویشتن گردد و سطح او جز خویشتن رسم نکند. فاما دیگر دایره ها چون کره گردد یا کره را همی رسم کنند یا پاره ای را از او ماننده ٔ چنبر دف . (التفهیم ص 31).
- منطقه ٔ فلک اعظم ؛ آن را معدل النهار و نطاق فلک اعظم نیز گویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به معدل النهار شود.
|| نام بیماریی است که چون تاولهای خرد بر اطراف تن پیدا آید دردناک با تبی شدید.نام بثوراتی که بر کمر پیدا شود با تب حاد. نوعی بیماری که تبی تند با بثوری پیرامون کمر آرد. مرضی که گرداگرد کمر آبله کند. (یادداشت مرحوم دهخدا). || (اصطلاح جغرافیایی ) هر یک از پنج قسمت بزرگ زمین را گویند که واقع شده اند در میان دو قطب و دو دایره ٔ قطبی و مدار رأس السرطان و مدار رأس الجدی . از این قرار: منطقه ٔ محترقه که در وسط آن خط استوا واقعشده ، منطقه ٔ معتدله ٔ شمالی ، منطقه ٔ معتدله ٔ جنوبی ، منطقه ٔ منجمده ٔ شمالی و منطقه ٔ منجمده ٔ جنوبی . (ناظم الاطباء). ناحیه ای که از مهمترین مشخصات آن وجود گیاهان مشابه است . ناحیه ای که در آن گونه های خاصی از گیاهان وجود دارد مانند منطقه ٔ استوایی یا منطقه ٔ قطبی . (فرهنگ اصطلاحات علمی ). چون محور گردش وضعی زمین نسبت به سطح مدار حرکت انتقالی آن (یعنی سطح منطقةالبروج ) در حدود 23/5 درجه متمایل است لذا خورشید در تمام سطح کره ٔ زمین یکسان نمی تابد و نور و حرارت در نقاط مختلفه ٔ کره ٔ زمین مختلف است . به همین جهت سطح کره ٔ زمین را از لحاظ درجه ٔ حرارت به پنج منطقه تقسیم کرده اند. بنابراین منطقه به بخشهای وسیعی از سطح زمین اطلاق می شود که از لحاظ دریافت نور و حرارت مکتسبه از خورشید متشابه باشند و در عرض مشخص جغرافیایی قرار گرفته باشند و یا به عبارتی دیگر در فاصله ٔ بین مدارات مشخص جغرافیایی قرار داشته باشند. مناطق پنجگانه ٔ سطح زمین عبارتند از: 1- منطقه ٔ حاره یا محترقه و آن قسمتی است از سطح زمین که بین مدار رأس السرطان در شمال و مدار رأس الجدی در جنوب خط استوا قرار گرفته و بنابراین خط استوا از وسط آن می گذرد و مقدار حرارت در تمام مدت سال در این منطقه زیاد است . 2 - منطقه ٔ معتدله ٔ شمالی که بین مدار رأس السرطان و مدار قطب شمال می باشد. 3 - منطقه ٔ معتدله ٔ جنوبی که بین مدار رأس الجدی و مدار قطب جنوب قرینه ٔ منطقه ٔ معتدله ٔ شمالی در نیمکره ٔ جنوبی زمین است . در دو منطقه ٔ معتدله چون آفتاب عمود نمی تابد حرارت آن هم چندان زیاد نیست و در مواقع مختلف نیز حرارت تغییر می کند و فصول چهارگانه (بهار، تابستان ، پاییز و زمستان ) ایجاد می شود. 4 - منطقه ٔ منجمده ٔ شمالی یا منطقه ٔ قطبی شمالی که بین مدار قطب شمال یانقطه ٔ قطبی در نیمکره ٔ شمالی زمین قرار دارد. 5 - منطقه ٔ منجمده ٔ جنوبی یا منطقه ٔ قطبی جنوبی که بین مدار قطب جنوب تا نقطه ٔ قطبی در نیمکره ٔ جنوبی زمین قرار دارد. در دو منطقه ٔ منجمده ٔ شمالی و جنوبی در تمام مدت سال اشعه ٔ آفتاب در حداکثر تمایل می باشد به همین جهت همیشه حرارت خیلی کم و اغلب زمستان و یخبندان دائمی است و تابستان آنها کم و کوتاه است و مدت آن از چند هفته نمی گذرد. و بعلاوه در این دو منطقه نیمی از سال شب و نیمی از سال روز است . (فرهنگ فارسی معین ).
- منطقه ٔ استوایی ؛ منطقه ٔ حاره . منطقه ٔ محترقه . رجوع به منطقه (اصطلاح جغرافیایی ) شود.
- منطقه ٔ حاره ؛ منطقه ٔ استوایی . منطقه ٔ محترقه . رجوع به منطقه (اصطلاح جغرافیایی ) شود.
- منطقه ٔ قطبی ؛ نام هر یک از دومنطقه ٔ منجمده ٔ شمالی و جنوبی زمین . رجوع به منطقه (اصطلاح جغرافیایی ) شود.
- منطقه ٔ کروی ؛ قسمتی از سطح کره است که بین دو صفحه ٔ متوازی واقع شده است . مساحت منطقه برابر است با 2nRd که در آن R شعاع کره و d فاصله ٔ دو صفحه ٔ متوازی است . (فرهنگ اصطلاحات علمی ).
- منطقه ٔ محترقه ؛ منطقه ٔ حاره . رجوع به منطقه (اصطلاح جغرافیایی ) شود.
- منطقه ٔ معتدله ٔ جنوبی . رجوع به منطقه شود.
- منطقه ٔ معتدله ٔ شمالی . رجوع به منطقه شود.
- منطقه ٔ مغاکی ؛منطقه ٔ شیب داری است که فلات قاره را در بالای آبهای عمیق محدود می کند. این منطقه ٔ شیب دار بین ناحیه ای است از دریا که عمق آن بین 200 تا 1000 متر قرار دارد. به این منطقه ، شیب دریایی یا دامنه ٔ کرانه ای نیز می گویند. (از فرهنگ اصطلاحات علمی ).
- منطقه ٔ منجمده ٔ جنوبی . رجوع به منطقه شود.
- منطقه ٔ منجمده ٔ شمالی . رجوع به منطقه شود.

منطقه . [ م ُ ن َطْ طَ ق َ ] (ع ص ) گوسپندی که بر میانش داغ سرخ کنند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گوسفندی که بر کمرگاه او علامتی سرخ نهاده باشد. (از اقرب الموارد). || کمربسته . (منتهی الارب ).


فرهنگ عمید

۱. (جغرافیا ) هریک از قسمت های پنج گانۀ کرۀ زمین که از لحاظ درجۀ حرارت تقسیم شده: منطقهٴ حاره، منطقهٴ معتدلهٴ جنوبی، منطقهٴ معتدلهٴ شمالی، منطقهٴ منجمدۀ جنوبی، منطقهٴ منجمدۀ شمالی.
۲. (نظامی ) جبهۀ جنگ.

دانشنامه عمومی

مَنطَقِه، یک ناحیهٔ جغرافیایی نسبتاً وسیع از یک کشور یا قاره است که دارای ویژگی های طبیعی و/یا انسانی متمایزی نسبت به مناطق همسایه باشد.
به طور کلی، یک منطقه، ناحیه ای میانِ گستره ای از خشکی یا آب است که کوچک تر از همهٔ ناحیهٔ مورد نظر (برای نمونه جهان، یک ملت، یک رشته کوه و ...) و بزرگ تر از خود مکان مورد نظر است. مثلاً منطقهٔ دماوند کوچک تر از ناحیهٔ دماوند و بزرگ تر از شهرستان دماوند است. یک منطقه را می توان به صورت مجموعه ای از واحدهای کوچک تر (همانند کشورهای خاورمیانه) یا به صورت جزئی از مجموعه (همانند منطقهٔ خاورمیانه در آسیا) دید.
منطقه هایی که بر پایهٔ معیارهای انسانی (مثلاً زبان) تعریف می شوند، به ندرت محدودهٔ روشنی دارند، از اینرو اغلب موضوع تفسیرها و گاه اختلافات هستند. اگر مفاهیم جغرافیای طبیعی، انسان و/یا حکومت در هم بیامیزند، وضوح تعریف یک منطقه می تواند تغییر یابد.

منطقه (تقسیمات اداری). یک منطقه (مناطق)، سطح اول تقسیمات کشوری در عربستان سعودی و چاد و سطح دوم تقسیمات کشوری در برخی دیگر کشورهای جهان عرب است.
منطقه های بحرین (سطح یک در گذشته)
منطقه های سوریه (سطح دو)
منطقه های عربستان سعودی (سطح یک)
منطقه های چاد (سطح یک)

منطقه (ستاره). مختصات: ۰۵h ۳۲m ۰۰٫۴s٬ −۰۰° ۱۷′ ۵۷″منطقه (به انگلیسی: Delta Orionis) یا دلتا شکارچی ستاره ای در صورت فلکی شکارچی است. فاصلهٔ این ستاره با زمین حدود ۹۰۰ سال نوری است.
ویکی پدیای انگلیسی

منطقه (فیلم ۱۹۸۹). منطقه (به هندی: Ilaaka) یا محدوده فیلمی محصول سال ۱۹۸۹ و به کارگردانی عزیز سجاوال است. در این فیلم بازیگرانی همچون درمندرا، میتون چاکرابورتی، مادهوری دیکشیت، آمریتا سینگ، سانجی دات، راکهی گولزار، آمریش پوری، اوم پوری، عارون باکشی، بهارات بوشان، دالیپ تاهیل، جانی لور ایفای نقش کرده اند.
۱۲ مه ۱۹۸۹ (۱۹۸۹-05-۱۲)

دانشنامه آزاد فارسی

منطقه (zone)
در هندسه، بخشی از سطح کره، محدود به مقاطع کره با دو صفحۀ موازی. هریک از دو مقطع را قاعدۀ منطقه می نامند. یکی از این دو صفحه می تواند مماس بر کره باشد. در این صورت، منطقه را یک قاعده ای یا عرقچین می نامند. ارتفاع منطقه عبارت است از عمود مشترک دو صفحه. مساحت منطقه برابر است با حاصل ضرب ارتفاع آن در محیط دایرۀ عظیمهای از کره، ۲πrhیعنی، که در آن،r شعاع کره و h ارتفاع منطقه است.

فرهنگ فارسی ساره

دامنه، سامان


فرهنگستان زبان و ادب

{post} [ورزش] هریک از قسمت های مختلف میدان بازی در برخی از ورزش های گروهی

واژه نامه بختیاریکا

با؛ دست گه؛ بارت

جدول کلمات

ناحیه

پیشنهاد کاربران

سرور بزرگمهر درود به گفته شما به نگر من بهتر است بنویسیم به جای کشورهای منطقه کشورهای هم سامان


سامان

در کنار برابرهای یاد شده در بالا که برخی از آن ها را با چشم پوشی درخور می توان بجای �منطقه� بکار برد، واژه ی پارسی �سامان� به باور من از همه باریک تر است و دامنه ی کاربردی گسترده تر دارد.

منطقه : طرف ، فضا ، زمین ، حوزه

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
دِویپ devip ( سنسکریت: دْویپَ )
آویستام ( پهلوی: اَوِیستام )
چَگرا ( سنسکریت: چَکرَ )

Area. Region

واژه پیشنهادی " کویاد koyad " از واژه کوی با پسوند جا و مکان " اد" به چم جای کوی و برزن ، در ایران هر شهر به چند بخش تقسیم می شود که عبارتند از: کوچه ، کوی یا برزن ( محله ) ، کویاد ( منطقه ) .

مکان، جا، اطراف

منطقه امن= comfort zone

با نکته سرور سامیار من آویستام رو بهتر میدونم چون پهلوی به پارسی امروز نزدیکتره و با قاعده های پارسی امروز پهلوی بیشتر جور در میاد

واژه ی کویاد بجای واژه ی منطقه بهتره

کویاد= منطقه شهرداری
نمونه:
کویاد قیطریه در تهران است.

هم سامان= منطقه، کشورهای هم سایه .
نمونه:
شایسته است به جای زبان زد ( ( هم سامان خاورمیانه ) ) گوییم
( ( ایرانویچ ) ) .

در پارسی میانه به منطقه کوست می گفتند
و در زمان خسرو انوشیروان ایران چهار کوست شده است


کلمات دیگر: