کلمه جو
صفحه اصلی

فاصله


مترادف فاصله : بعد، دوری، مسافت، فرجه، جدایی، خلال، عرض، بین

برابر پارسی : سوایی، جدایی، اندازه، بازه، دوری

فارسی به انگلیسی

interval, distance, gap, interlude, remove, separation, space, walk, way, interruption

space, distance, interval, interruption


distance, gap, interlude, interval, remove, separation, space, walk, way


فارسی به عربی

فاصل , فترة , فجوة , فضاء , مسافة

عربی به فارسی

اپوستروف , نام اين نشان ( , ويرگول


مترادف و متضاد

blank (اسم)
فاصله، سفیدی، فاصله یاجای سفیدوخالی، جای ننوشته، ورقه سفید، ورقه پوچ

spacing (اسم)
فاصله، فاصله گذاری، مراعات فواصل

timeout (اسم)
وقفه، ایست، فاصله، مهلت، تایم، ساعت غیبت کارگر

interspace (اسم)
فاصله، فرجه، مدت، فاصله بین دو چیز

interlude (اسم)
فاصله، بادخور، فاصله میان دو پرده، ایست میان دو پرده

discontinuity (اسم)
فاصله، انقطاع، انفصال، ناپیوستگی، عدم تجانس، عدم پیوستگی، عدم اتصال

interim (اسم)
فاصله، خلال مدت

interregnum (اسم)
فاصله، فترت، دوره حکومت موقتی

interstice (اسم)
ترک، فاصله، شکاف، درز، چاک، سوراخ ریز

lacuna (اسم)
گودی، فاصله، حفره، جای خالی، نقطه ابهام

distance (اسم)
بعد، فاصله، مسیر، دوری، مسافت

interval (اسم)
وقفه، ایست، فاصله، فرجه، مدت، فترت، خلال

hiatus (اسم)
وقفه، فاصله، شکاف، التقای دو حرف با صدا

interruption (اسم)
تعلیق، فاصله، انقطاع

space (اسم)
جا، دوره، فضا، وسعت، مساحت، فاصله، مدت معین، زمان کوتاه، حیز

intermittence (اسم)
تناوب، نوبت، مکی، فاصله

during (حرف اضافه)
سر، ظرف، فاصله، در طی، طی، هنگام، در مدت

بعد، دوری، مسافت


فرجه


جدایی


خلال، عرض


بین


۱. بعد، دوری، مسافت
۲. فرجه
۳. جدایی
۴. خلال، عرض
۵. بین


فرهنگ فارسی

مونث فاصل، مسافتمیان دوچیز، آنچه میان دوچیزواقع شود
۱ - ( اسم ) مونث فاصل ۲ - ( اسم ) مسافت ۳ - شبه که میان هر دو مروارید و جز آن در رشته کشند ۴ - آخر آیه قر آن و آن بمنزله قافیه است در شعر جمع : فواصل ۵ - یکی از ارکان اصلی عروض و آن بر دو قسم است : یا فاصله صغری . سه متحرک است و یک ساکن مانند : شنوم سخنت . یا فاصله کبری . چهار متحرک است و ساکنی مانند : بدهمش ببرمش ۶ - اختلاف زیر بمی دو نوت واقع چیزیست که وسیله امتیاز صدای سل و لا می باشد یا باصطلاح دیگر نوسانهای این دو نوت را فاصله نامند . هر چه این تفاوت بیشتر باشد فاصله بین دو نوت بزرگتر و به عکس هر چه این تفاوت کمتر باشد فاصله کوچکتر است . یا فاصله متصل . مسافت بین دو نوت پی در پی از ر تا می . یا فاصله منفصل . مسافت بین دو نوت جدا از یکدیگر مثلا از دو تا سل ۷ - قطعه سرب مکعب مستطیل که روی آن چیزی نقش نشده و ارتفاع آن کوتاهتر از حروف است و معمولا آن را در فواصل بین کلمات می گذارند .

فرهنگ معین

(ص لَ یا لِ ) [ ع . فاصلة ] ۱ - (اِفا. ) مؤنث فاصل . ۲ - مسافت میان دو چیز.

لغت نامه دهخدا

فاصلة. [ ص ِ ل َ ] (ع ص ) مؤنث فاصل . رجوع به فاصل شود. || (اِ) شبه که میان هر دو مروارید و جز آن در رشته کشند. (منتهی الارب ). || آخر آیت قرآن ، و آن بمنزلت قافیه است در شعر. ج ، فواصل . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گویند چون در نوشته های کاهنان سجع آورده می شد و اسلام کاهنان را کذاب خوانده و شیوه ٔ آنها را رد کرده بود، سجعهای قرآن را فاصله خواندند. || (اصطلاح عروض ) فاصله بر دو نوع است ، فاصله ٔ صغری و فاصله ٔ کبری . فاصله ٔ صغری هر کلمه ٔ چهارحرفی است که سه حرف اول آن متحرک باشد و آخری ساکن ، مانند: «حرکت ». و فاصله ٔ کبری هر کلمه ٔ پنج حرفی است که چهار حرف اول آن متحرک بود و پنجمین ساکن . سیفی می آورد: اکثر بر آنند که فاصله از اصول است و بعضی گویند نه بلکه فاصله ٔ صغری مرکب است از سبب ثقیل و خفیف ، و کبری از سبب ثقیل و وتد مجموع . ابراهیم بن عبدالرحیم عروضی ، کلمه ٔ چهارحرفی را فاصله میگوید به صاد بی نقطه . و کلمه ٔ پنج حرفی را فاضله میگوید به ضاد بانقطه بجهت آنکه با یک حرف زیاده است از فاصله ... و ابن خباز میگوید که بعضی هر دو را فاضله میگویند با ضاد بانقطه . و اول را به صغری و دوم را به کبری قید کنند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 2 ص 1140 به بعد). و آن را فاصله ٔ کبری ازبهر آن خواندند که غایت متحرکات متوالی است که در کلام منظوم تواند بود، و استعمال آن در اشعار از ثقلی خالی نیست ... و ابوالحسن اخفش که از کبار ائمه ٔ نحو و لغت بوده است فاصله ها را از ارکان نمی نهد و میگوید: ارکان عروض بیش از سبب و وتد نیست و فاصله جزوی است از اجزاء افاعیل عروضی ، یکی مرکب از دو سبب (ثقیل و خفیف ) و یکی مرکب از سببی و وتدی ، و تقریر این قول آن است که چون به اتفاق عروضیان سبب منقسم است بر خفیف و ثقیل ، و سبب ثقیل را جز در فاصله ها وجود نیست لازم آید که فاصله از ارکان نباشد والاّ در تقسیم سبب بر خفیف و ثقیل هیچ فایده نبود و از این تقسیم تداخل ارکان لازم آید. (ازالمعجم فی معاییر اشعار العجم چ 1 مدرس رضوی ص 26 به بعد). || میان . میانه . (یادداشت بخط مؤلف ). || بازداشت . برزخ . حائل و بازداشت میان هر دو چیز. (یادداشت بخط مؤلف ). || (اصطلاح چاپخانه ) پاره ٔ سرب ساده ای که بر آن حرفی از حروف نباشد و آن را برای جدا کردن کلمات از یکدیگر در میان آنها گذارند. || گشادگی . (یادداشت بخطمؤلف ). || دوری . (یادداشت بخط مؤلف ).
- بافاصله ؛(اصطلاح چاپخانه ) کلماتی که از هم جدا گذارند. بی فاصله عکس آن است .
ترکیب های دیگر:
- فاصله دادن . فاصله دار. فاصله گرفتن . رجوع به این ترکیبات شود.


( فاصلة ) فاصلة. [ ص ِ ل َ ] ( ع ص ) مؤنث فاصل. رجوع به فاصل شود. || ( اِ ) شبه که میان هر دو مروارید و جز آن در رشته کشند. ( منتهی الارب ). || آخر آیت قرآن ، و آن بمنزلت قافیه است در شعر. ج ، فواصل. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). گویند چون در نوشته های کاهنان سجع آورده می شد و اسلام کاهنان را کذاب خوانده و شیوه آنها را رد کرده بود، سجعهای قرآن را فاصله خواندند. || ( اصطلاح عروض ) فاصله بر دو نوع است ، فاصله صغری و فاصله کبری. فاصله صغری هر کلمه چهارحرفی است که سه حرف اول آن متحرک باشد و آخری ساکن ، مانند: «حرکت ». و فاصله کبری هر کلمه پنج حرفی است که چهار حرف اول آن متحرک بود و پنجمین ساکن. سیفی می آورد: اکثر بر آنند که فاصله از اصول است و بعضی گویند نه بلکه فاصله صغری مرکب است از سبب ثقیل و خفیف ، و کبری از سبب ثقیل و وتد مجموع. ابراهیم بن عبدالرحیم عروضی ، کلمه چهارحرفی را فاصله میگوید به صاد بی نقطه. و کلمه پنج حرفی را فاضله میگوید به ضاد بانقطه بجهت آنکه با یک حرف زیاده است از فاصله... و ابن خباز میگوید که بعضی هر دو را فاضله میگویند با ضاد بانقطه. و اول را به صغری و دوم را به کبری قید کنند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ج 2 ص 1140 به بعد ). و آن را فاصله کبری ازبهر آن خواندند که غایت متحرکات متوالی است که در کلام منظوم تواند بود، و استعمال آن در اشعار از ثقلی خالی نیست... و ابوالحسن اخفش که از کبار ائمه نحو و لغت بوده است فاصله ها را از ارکان نمی نهد و میگوید: ارکان عروض بیش از سبب و وتد نیست و فاصله جزوی است از اجزاء افاعیل عروضی ، یکی مرکب از دو سبب ( ثقیل و خفیف ) و یکی مرکب از سببی و وتدی ، و تقریر این قول آن است که چون به اتفاق عروضیان سبب منقسم است بر خفیف و ثقیل ، و سبب ثقیل را جز در فاصله ها وجود نیست لازم آید که فاصله از ارکان نباشد والاّ در تقسیم سبب بر خفیف و ثقیل هیچ فایده نبود و از این تقسیم تداخل ارکان لازم آید. ( ازالمعجم فی معاییر اشعار العجم چ 1 مدرس رضوی ص 26 به بعد ). || میان. میانه. ( یادداشت بخط مؤلف ). || بازداشت. برزخ. حائل و بازداشت میان هر دو چیز. ( یادداشت بخط مؤلف ). || ( اصطلاح چاپخانه ) پاره سرب ساده ای که بر آن حرفی از حروف نباشد و آن را برای جدا کردن کلمات از یکدیگر در میان آنها گذارند. || گشادگی. ( یادداشت بخطمؤلف ). || دوری. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ عمید

۱. میزان دوری دو یا چند چیز یا چند نفر از هم، مسافت.
۲. زمان میان دو رویداد: در فاصلهٴ این سال ها فرانسهٴ خود را تکمیل کرد.
۳. (اسم مصدر ) [عامیانه، مجاز] جدایی، دوری.
۴. (موسیقی ) اختلاف زیروبمی دو نت نسبت به یکدیگر.
* فاصله دادن: (مصدر لازم ) میان دو چیز جدایی انداختن و آن ها را از یکدیگر دور کردن.
* فاصله گرفتن: (مصدر لازم )
۱. بین خود و کسی یا چیزی فاصله ایجاد کردن.
۲. [مجاز] اجتناب کردن.

۱. میزان دوری دو یا چند چیز یا چند نفر از هم؛ مسافت.
۲. زمان میان دو رویداد: در فاصلهٴ این سال‌ها فرانسهٴ خود را تکمیل کرد.
۳. (اسم مصدر) [عامیانه، مجاز] جدایی؛ دوری.
۴. (موسیقی) اختلاف زیروبمی دو نت نسبت به یکدیگر.
⟨ فاصله دادن: (مصدر لازم) میان دو چیز جدایی انداختن و آن‌ها را از یکدیگر دور کردن.
⟨ فاصله گرفتن: (مصدر لازم)
۱. بین خود و کسی یا چیزی فاصله ایجاد کردن.
۲. [مجاز] اجتناب کردن.


دانشنامه عمومی

فاصِله (Distance) یا بازه حائل یا جداکنندهٔ دو یا چند چیز است. به فضای میان دو شیء یا پدیده که بر روی هم جای نگرفته اند فاصله گفته می شود.به عملِ گذر از یک فاصله، پیمودن یا طی کردن گفته می شود.
در ریاضیات، فاصله توصیف رقمی میزان جدایی دو شیء از یک دیگر است.
در هندسهٔ اقلیدسی (معمولی) کوتاه ترین فاصله، یک خط راست است، و این فاصله را می توان با فرمول زیر محاسبه کرد:
در یک فضای دوبعدی فاصلهٔ d میان نقطه های ( p 1 = ( x 1 , y 1 {\displaystyle p_{1}=(x_{1},y_{1}}   و ( p 2 = ( x 2 , y 2 {\displaystyle p_{2}=(x_{2},y_{2}}   برابر است با:
فاصله (نشانه گذاری). فاصله( ) در نوشتن به معنای یک فضای خالی است که وظیفه آن جداسازی هجا، حروف، کلمات و جملات نوشته شده و چاپی می باشد.قوانین فاصله در زبان های مختلف متفاوت است و در برخی زبان ها قوانین فاصله پیچیده تر است.نبو
نشانه های سجاوندی

دانشنامه آزاد فارسی

فاصله (عروض). اصطلاحی در علم عروض و نیز از اصطلاحات قدیم موسیقی ایران برای مشخص شدن ریتم، که بر سه نوع بوده اند: سَبَب، وتد، و فاصله. فاصله دو گونه است: یکی فاصلۀ صُغری مانند تَنَنَنْ، که از سه متحرک و یک ساکن درست شده است، همچون بِدَهَمْ، نَرَوَمْ، هَدَفَمْ. دوم فاصلۀ کُبری است، مانند تَنَنَنَنْ که از چهار متحرک و یک ساکن درست شده است، همچون نَدَهَمَشْ، بگویَمَش. رکن فاصله صغری چهار حرفی و فاصله کبری پنج حرفی است.

فاصله (موسیقی). فاصله
در موسیقی تفاوت بین یک صوت و صوت دیگر در صورتی که پی درپی شنیده شد (فاصلۀ ملودیک) یا هم زمان (فاصلۀ هارمونیک)، با توجه به نسبت زیر و بمی یا بسامد موجود بین آن ها. فاصله دو صوت نسبت بسامدهای آن ها (تعداد ارتعاشات آن ها در ثانیه) است که اغلب بسامد بیشتر را به بسامد کمتر تقسیم می کنند. به لحاظ فیزیکی فاصله دو صوت را می توان نسبت ارتفاع آن ها برشمرد. اهمیت فواصل اصوات در موسیقی از این نکته حاصل می شود که احساس ناشی از شنیدن متوالی یا هم زمان دو صوت بستگی به فاصله آن ها دارد و اگر بسامد آن ها به گونه ای تغییر کند که نسبت دو بسامد ثابت بماند، این احساس تغییر نمی کند. شیوۀ دیگر برای اندازه گیری فاصله ها که امروزه رواج یافته فرضیه سِنت است که برپایۀ آن اکتاو به ۱۲۰۰ سنت تقسیم می شود. در موسیقی قدیم دوران اسلامی در ایران، به این سبب که بسامد هنوز شناخته نشده بود، برای مشخص کردن فاصله نغمه ها را از روی جایگاه آن ها روی وتر یا سیم شناسایی می کردند. پیش تر عقیده براین بود که ساز های زهی یا رشته ای کامل ترین سازهایی اند که می تواند همه نغمه ها را تولید کند و در میان آن ها عود شاخص ترین بود. به همین سبب در این بسته بندی، فاصله یا محل هر نغمه روی رشته یا سیم معلوم می شد که طبعاً به درازای آن مربوط بود و هر بُعد یا نسبتی که همان نسبت طولی را داشت مشخص می گردید. ابعاد در موسیقی قدیم برپایه انواع بزرگ (کبری)، کوچک (صغری)، ملایم (مطبوع) و ناملایم (نامطبوع) تقسیم بندی می شدند. به طور کل چهار فاصله کامل وجود دارد: فاصله اصلی یا هم صدا، اکتاو، چهارم و پنجم. فاصله های دیگر ( دوم، سوم، ششم و هفتم) فرم های ماژور و مینور دارند که به لحاظ اندازه نیم پرده اختلاف دارند. فواصل کامل و ماژور با نیم پرده می توانند افزایش یابند یابزرگ تر شوند و یا می توانند حذف یا کوتاه شوند. چون همۀ فواصل موسیقی به گوش خوشایند نیستند، آن ها را می توان به مطبوع و نامطبوع تقسیم کرد. هرقدر عددی که یک فاصله را نشان می دهد بسیط تر باشد آن فاصله مطبوع تر است و فواصلی که با کسرهایی که صورت و مخرجشان اعداد ۶،۵،۴،۳،۲،۱ است عنوان مطبوع و آن هایی که صورت و مخرجشان اعداد بزرگ تر است (۱۰،۹،۸ ....) عنوان نامطبوع دارند. فواصل ۱ (هم صدا)، ۲(اکتاو، هِنگام)،۳.۲ (پنجم) از فواصل مطبوع و فواصل۹.۸ (دوم)،۱۵.۸ (هفتم) از فواصل نامطبوع اند. همچنین فاصلۀ بزرگ را می توان چنین توصیف کرد: فاصلۀ بین نت پایۀ یک گام ماژور و نت بالاتری از همان گام. فاصله های دوم، سوم، ششم، هفتم می توانند بزرگ باشند. (فاصله های چهارم، پنجم، و اکتاو که فاصله های درست یا کامل نامیده می شوند، در گام های ماژور و مینوری که نام مشترک داشته باشند، یکسان می مانند). اگر نت بالایی فاصلۀ بزرگ بمل بگیرد (یا نت پایین دیز بگیرد)، فاصله کوچک می شود. اگر نت بالایی یک فاصلۀ بزرگ دیز بگیرد (یا نت پایینی آن بمل بگیرد)، فاصله افزوده می شود. اگر نت بالایی یک هفتم کوچک بمل بگیرد (یا نت پایینی آن دیز بگیرد)، یک هفتم کاسته پدید می آید. نیز فاصلۀ چهارم چنین است: فاصله ای شامل چهار نت دیاتونیک که از دو پردۀ کامل و یک نیم پرده تشکیل شده است، مانند دو – فا. فاصلۀ چهارم نمونه ای از فاصلۀ «کامل» یا «درست» است، زیرا در گام های ماژور و مینور، هر دو، یکسان می ماند. یک فاصلۀ چهارم می تواند افزوده (با افزودن یک نیم پرده) باشد، مانند دو- فادیز.

فرهنگ فارسی ساره

بازه


فرهنگستان زبان و ادب

{interval} [موسیقی] اختلاف زیروبمی بین دو نغمه
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← کلید فاصله

نقل قول ها

مسافت، فاصله و دوری به فضای میان دو شیء یا پدیده که بر روی هم جای نگرفته اند فاصله گفته می شود. به عملِ گذر از یک فاصله، پیمودن یا طی کردن گفته می شود.در ریاضیات، فاصله توصیف رقمی میزان جدایی دو شیء از یک دیگر است.
• «دور می بینی سراب و میدوی/عاشق آن بینش خود می شوی»، مثنوی معنوی، دفتر چهارم -> جلال الدین مولوی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] فاصله یعنی جدایی یا مقدار دوری دو یا چند چیز از هم می باشد.
به طور کلی در اعمالی که موالات در آنها شرط است، فاصله انداختن میان اجزای عمل، بیش از مقدار معمول به صورتی که موالات را برهم زند، موجب بطلان آن می شود،مانند موالات میان اجزای نماز و نیز میان حروف و کلمات در قرائت نماز، همچنین میان دورهای طواف و ایجاب و قبول در عقود.
احکام مرتبط
از احکام مرتبط با آن در بابهای طهارت، صلات، صوم، حج، نکاح و احیاء موات سخن گفته اند.
← در طهارت
۱. ↑ نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱، ص۲۸۰.
...

پیشنهاد کاربران

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: ویش ( اوستایی ) اَوَچین ( اوستایی: اَوَچینَ ) ، نیژام، نیشام ( پهلوی: نیشامیْه ) ، نیوان ( کردی ) ، میودا mivdã ( کردی: مه ودا )

دورا، جدایی ، اندازه ی دوری

دورا


واژه ی پارسی برابر با آن نیشامی است

فاصله # جدایی
مانند نیاز این روزهای کرونایی ، جدایی اجتماعی

این واژه هند و اروپایی است با واژه فاز هم ریشه است : فازله : فاصله و پس له نیز هند و اروپایی است


کلمات دیگر: