زاگرس محدود می شد. این سرزمین هسته اصلی امپراتوری گسترده ماد و احتمالاً همین قلمرو بود که در عهد هخامنشیان «ساتراپ نشین ماد» را تشکیل می داد و مرکز آن اکباتان بود. پادشاهی ماد شامل پادشاهی های قدیم ماد (ماد مرکزی و شرقی) و مانا/ مانائی/ ماننا و اسکاها بود. ایگور دیاکونوف ، به استناد روایت هرودوت و سنگ نبشته بیستون ، پادشاهی ماد را به تبع ساتراپ نشینهای امپراتوری هخامنشی، علاوه بر خود سرزمین ماد شامل نواحی اصلی پارس ، ارمنستان ، آشور ، عیلام، زَرَنکه/ دَرَنگیان، پارت و هیرکانیا (جرجان/ گرگان)، هریوه (هرات) و خوارزم و سغدیانه ، ناحیه سکاها (سکوتیا) و کاسپیان (کاسپین/ خزر) و ناحیه حبشیان آسیایی و پاریکانیان می داند.
اولین سازمان اداری و تقسیمات کشوری ایران در دوره هخامنشیان (۵۵۹ـ۲۳۰ ق م) شکل گرفت. داریوش اول (۵۵۰ ـ ۴۸۶ ق م)، مملکت را به مناطق اداری ـ خراجگزاری تقسیم کرد که «ساتراپی» نامیده می شدند. ساتراپیهای هخامنشیان از نواحی مادها وسیعتر بود و در بسیاری موارد، مرزهای ساتراپیها همان مرزهای قدیمی سرزمینی بود که جزو قلمرو هخامنشیان شده بود (مانند
). هرودوت از بیست ساتراپی و حدود هفتاد ملت که تابع دولت هخامنشیان بودند، نام برده است. در رأس ساتراپیها، «ساتراپ» ها (فارسی باستان: خِشَثَه پاوَن) جای داشتند. در روزگار کوروش و کمبوجیه ، حاکمیت کشوری و لشکری در دست ساتراپها بود. داریوش وظایف ساتراپها و رؤسای لشکر را بدقت تفکیک و مشخص کرد؛ ساتراپها فرمانداران کشور بودند و کارهای اداری ساتراپیهای خود را انجام می دادند، امور قضایی را اداره می کردند، مراقب امور اقتصادی و گردآوری خراج بودند، امنیت را در ساتراپی خود برقرار و بر کار مأموران محلی نظارت می کردند و حق داشتند سکه های نقره و مس ضرب کنند. آنها در زمان صلح ، گروهی سپاهی تحت فرمان داشتند ولی ارتش در اختیار رؤسای لشکر بود و آن ها نیز مستقیماً از شاه اطاعت می کردند. فعالیت ساتراپها محدود به زمان و مکان معیّنی نمی شد. گاهی کشورهایی که در امور داخلی خودمختار بودند نیز در ترکیب ساتراپیهای بزرگ قرار می گرفتند. این نکته بویژه شامل ولایتهای دوردستی می شد که دستگاه اداری هخامنشیان بندرت در امور داخلی آن ها دخالت می کرد و اداره آن ها به یاری شاهزادگان محلی و رؤسای قبیله ها صورت می گرفت. در اصلاحات جدید، یک دستگاه بزرگ مرکزی به سرپرستی دفتر شاه پدید آمد. اداره مرکزی دولت در شهر شوش (پایتخت اداری دولت هخامنشیان) بود. در بابل ، اکباتان ، مِمفیس و دیگر شهرها نیز دفترهای بزرگ دولتی دایر بود و تعداد زیادی دبیر مکاتبات رسمی را انجام می دادند. بر کار ساتراپها و رؤسای لشکر، شاه و مأموران او نظارت می کردند. نظارت عالیه بر همه اعضای دولت و مأموران، با «هزاره پئی تیش» (رئیس هزاره) بود که ضمناً ریاست سپاه جاویدان (محافظان شخصی شاه) را نیز بر عهده داشت. دفتر ساتراپها، درست همانند دفتر شاه در شوش بود. مأموران و دبیران، رئیس دفتر، رئیس خزانه که خراج دولتی را گردآوری می کرد، محاسبها، بازپرسان قضایی، جارچیانی که فرمانهای دولت را به اطلاع مردم می رساندند و جز اینها تحت سرپرستی ساتراپها بودند.
تقسیمات کشوری در عهد سلوکیان (۳۱۲ـ۲۵۰ ق م) بر پایه ساتراپیهای هخامنشیان بود. سلوکیان ساتراپ نشینها را به اپارخی، اپارخیها را به هیپارخی و هیپارخیها را به استاتما تقسیم کردند.
...
wikifeqh:
اسلام با فتوحات و گسترش سرزمینهای اسلامی مقارن بوده البته پیش از آن نیز تقسیم بندیهایی کلی، از جمله بر اساس اقالیم و طول و عرض جغرافیایی محلّ، وجود داشته است.
ابن خرداذبه در سده سوم، بخش آباد و مسکون زمین را به چهار بخش تقسیم کرد: اَروفی، شامل مناطقی مانند
اندلس و
روم و فرنگ و
طنجه تا حد مصر ؛ لُوبِیه، شامل مناطقی مانند مصر و قُلزُم و
حبشه ؛ اِتیوفِیا، شامل مناطقی مانند
تهامه و
یمن و
سند ؛ و اِسقُوتِیا، شامل مناطقی از جمله
ارمینیه و
خراسان و خزر. او همچنین در بیان سرزمینهای اسلامی، چهار قسمت عمده را نام برده است: مشرق، مغرب، جَربا (سرزمینهای شمالی) و تَیْمَن (سرزمینهای جنوبی). در این تقسیم بندی، سرزمینهای اسلامی عمدتاً به کوره ها (تقریباً معادل استان)، رُستاقها (ناحیه ای کوچکتر از کوره) و طَسوجها (ناحیه ای کوچکتر از رستاق) تقسیم شده اند.
تقسیم اصطخری
در سده چهارم،
اصطخری سرزمینهای اسلامی را به این بیست اقلیم تقسیم کرده است: دیار عرب، دریای فارس، مغرب، مصر، شام، دریای روم، جزیره، عراق، خوزستان، فارس، کرمان،
منصوره (شامل مناطقی از جمله بلاد سند و
هند )، آذربایجان، جبال، دیلم، دریای خزر، بیابان میان فارس و خراسان، سجستان، خراسان و ماوراءالنهر.
تقسیم مقدسی
مقدسی نیز در سده چهارم، جهان اسلام را مشتمل بر چهارده اقلیم دانسته است: شش اقلیم عربی (جزیرة العرب، عراق، اَقُور، شام، مصر و مغرب) و هشت اقلیم عجمی (خاوران، دیلم، رُحاب، جبال، خوزستان، فارس،
کرمان و سند. در تقسیم بندی مقدسی، هر اقلیم چند کوره و هر کوره یک یا چند قصبه (به مرکزیت یکی از قصبات) دارد و هر قصبه دارای چند شهر (مدینه) و قریه تابع است.
مقدسی شرط مدینه بودن را داشتن منبر دانسته و گفته است که گاهی «مصر» نیز چند ناحیه و شهرِ تابع دارد.به نوشته مقدسی مصر مانند قَیْروان و
دمشق شهری بوده که مقر سلطان در آن قرار داشته و والیان از آن جا به مناطق دیگر فرستاده می شدند و شهرهای یک اقلیم نیز به آن وابسته بودند. به نظر فقها، مصر شهری دارای
مسجد جامع و محل اجرای حدود و جایگاه امیر بوده است، مانند نابلس. به نظر لغت شناسان، مصر شهری بزرگ و حائل میان دو منطقه بوده است، مانند بصره. در نظر عوام مصر شهری بزرگ و با شکوه بوده است، مانند ری و
موصل ؛ بنا بر این، شهرهایی مانند سمرقند، مکه،
بغداد و دمشق جزو امصار و شهرهایی مانند حِمْص، هرات، حلب،
بلخ و
فاس جزو قصبات بوده اند. به نوشته مقدسی تا قبل از وی کسی به کوره بندی سرزمینها و تعیین قصبات نپرداخته و برخی جاها که ابن خرداذبه آن ها را شهر خوانده، در طبقه بندی مقدسی قصبه شمرده شده است.
تقسیم بندی در دوره فتوحات
...