کلمه جو
صفحه اصلی

فاس

عربی به فارسی

تبر , تيشه , تبر دو دم , تبرزين , با تبر قطع کردن يا بريدن , تبرکوچک , ساتور , باتبر جنگ کردن


فرهنگ فارسی

( فر. ) شهر معروف مراکش واقع کوهستانی که مدتها پایتخت آن بود و بیش از۳۲۵٠٠٠ تن سکنه دارد که اکثر آنان عرب اند . شهری زیبا و با طراوت و مرکز صنایع نساجی و غذایی است . این شهر بدو قسمت تقسیم میشود : فاس کهن ( فاس البالی ) و آن شهر قدیم است و فاس نو ( فاس الجدید ) . شهر جدید بدست موی ادریس دوم بنا شده و در آغاز گروهی از بربران و مردم اندلس که از قربطه بدانجا پناه آوردند و اقوامی از قیروان در آن سکونت گزیدند . فاس در قر. ۱٠ م . مرکز فرهنگی و فنی بزرگی محسوب میشد . در زمان موحدان بر اهمیت آن افزوده شد و در زمان سطین مرینی باوج ترقی رسید ( قر. ۱۳ و ۱۴ م . ) و پس از آنکه موی اسماعیل آن را پایتخت خود قرار داد بیشتر مورد توجه گردید .
( اسم ) آلتی که دسته کوتاه دارد و بدان چوب و جز آن را قطع کنند تبر تیشه .
نام صحرایی بوده است در دیه هراسکان بر نیم فرسنگی دارم از رستاق کاشان .

فرهنگ معین

( فأس ) (فَ ) [ ع . ] (اِ. ) تبر، تیشه .
(اِ. ) (گیا. ) ۱ - گز. ۲ - زبان گنجشک .

(اِ.) (گیا.) 1 - گز. 2 - زبان گنجشک .


لغت نامه دهخدا

فاس . (اِخ ) شهر مشهور بزرگی است بر کرانه ٔ دریای مغرب ، و بزرگترین شهر مراکش شمرده میشود. در بین دو کوه قرار گرفته و عمارات بلند در آن وجود دارد. سمت غربی آن تا چهارهزار گز پر از چشمه هاست و جانب راست آن غرق در چمن های سبز و خرم ... (از معجم البلدان ). شهری عظیم است که قصبه ٔ طنجه و مستقر ملوک است و جایی با خواسته ٔ بسیار است . (حدود العالم ). این شهر امروزبه دو قسمت تقسیم میشود: فاس بالی و فاس جدید که آن را مولای ادریس دوم بنا کرده است . ساکنان شهر ابتدا بربرها و اسپانیایی ها و اقوامی از قیروان بودند. در قرن دهم م . فاس یکی از مراکز علمی و فنی بزرگ شد و در زمان پادشاهان خاندان مرینی (قرن 13 و 14 م .) به اوج ترقی رسید و دانشگاهها و مدارس هفتگانه در آن به وجود آمد. از بناهای مشهور این شهر مدارس بوعنینا و عطّارین و قرویین و از دانشگاهها سه دانشگاه مولای ادریس ، قرویین و اندلس معروف است . (از اعلام المنجد).


فاس . (اِخ ) نام صحرایی بوده است در دیه هراسکان بر نیم فرسنگی دارم از رستاق کاشان . رجوع به ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 37 شود.


فاس . (ع اِ) نباتی که به یونانی اندروصارون گویند. (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به فارسی شود. || طرفاست . (فهرست مخزن الادویه ).


فاس. ( ع اِ ) نباتی که به یونانی اندروصارون گویند. ( فهرست مخزن الادویه ). رجوع به فارسی شود. || طرفاست. ( فهرست مخزن الادویه ).

فاس. ( اِخ ) نام صحرایی بوده است در دیه هراسکان بر نیم فرسنگی دارم از رستاق کاشان. رجوع به ترجمه محاسن اصفهان ص 37 شود.

فاس. ( اِخ ) شهر مشهور بزرگی است بر کرانه دریای مغرب ، و بزرگترین شهر مراکش شمرده میشود. در بین دو کوه قرار گرفته و عمارات بلند در آن وجود دارد. سمت غربی آن تا چهارهزار گز پر از چشمه هاست و جانب راست آن غرق در چمن های سبز و خرم... ( از معجم البلدان ). شهری عظیم است که قصبه طنجه و مستقر ملوک است و جایی با خواسته بسیار است. ( حدود العالم ). این شهر امروزبه دو قسمت تقسیم میشود: فاس بالی و فاس جدید که آن را مولای ادریس دوم بنا کرده است. ساکنان شهر ابتدا بربرها و اسپانیایی ها و اقوامی از قیروان بودند. در قرن دهم م. فاس یکی از مراکز علمی و فنی بزرگ شد و در زمان پادشاهان خاندان مرینی ( قرن 13 و 14 م. ) به اوج ترقی رسید و دانشگاهها و مدارس هفتگانه در آن به وجود آمد. از بناهای مشهور این شهر مدارس بوعنینا و عطّارین و قرویین و از دانشگاهها سه دانشگاه مولای ادریس ، قرویین و اندلس معروف است. ( از اعلام المنجد ).

فأس. [ ف َءْس ْ ] ( ع مص ) به تیشه زدن و شقه کردن. ( از اقرب الموارد ). شکافتن و زدن به تبر. ( منتهی الارب ). || بر تندی پس سر زدن کسی را. || طعام خوردن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || ( اِ ) آلتی که دسته کوتاه دارد و بدان چوب و جز آن را قطع کنند. ج ، اَفْؤُس ، فُؤوس. ( اقرب الموارد ). تبر. تیشه. || فأس اللجام ؛ کام لگام. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). فأس الرأس ؛ طرف تندی پس سر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || فأس الرَّحی ̍؛ تبر آسیا. رجوع به تبر آسیا شود.

فرهنگ عمید

تبر، تیشه.

دانشنامه عمومی

فاس (به عربی فاس، به فرانسوی Fès) یکی از شهرهای کشور مراکش است.
فاس البالی (شهر قدیم و محصور)
فاس الجدید
ویل نوول (Ville Nouvelle) (به معنی شهر جدید)
فاس با جمعیت ۹۴۶٫۸۱۵ (آمار ۲۰۰۴) پس از کازابلانکا و رَباط، سومین شهر بزرگ مراکش است. فاس به همراه رباط، مکناس و شهر مراکش به «شهرهای شاهانه» معروفند.
فاس به سه بخش تقسیم شده است:
ویل نوول، جدیدترین بخش فاس است و توسط فرانسوی ها ساخته شده است.مرکز شهر فاس البالی از مرکز شهر دو بخش دیگر بزرگ تر است و به عنوان بزرگ ترین منطقه شهری ممنوع برای رفت وآمد خودرو شهرت دارد.

دانشنامه آزاد فارسی

فاس (Fez)
دروازه بوجلود، دروازه ورود به مرکز شهر قدیمی دروازه بوجلود، دروازه ورود به مرکز شهر قدیمی دروازه بوجلود، دروازه ورود به مرکز شهر قدیمی دروازه بوجلود، دروازه ورود به مرکز شهر قدیمی پایتخت سابق کشور مراکش یا مغرب،با ۹۴۱,۸۰۰ نفر جمعیت (۲۰۰۳). در درّۀ فاس، در شمال کوه های اطلس بزرگ، به فاصلۀ ۱۶۰کیلومتری شرق رَباط واقع شده است. از لحاظ بازرگانی، از فعال ترین مراکز شمال غربی افریقا به شمار می رود. صادرات آن عبارت اند از زیتون، روغن زیتون، مرکبات، پوست، و چرم دباغی شده. با شهر های داخلی افریقا تجارت دایم دارد. کالاهای چرمی و ظروف سفالی و برنجیِ تزیینی تولید می کند. گفته می شود که ادریس دوم، فرمانروای مغرب، در ۱۹۲ق فاس را بنا کرد و شهر مزبور در دوره مرابطون و موحدون رونق بسیار یافت. فاس بیش از ۱۰۰ مسجد دارد و مدرسه و مسجد قرویین یکی از مهم ترین آثار معماری اسلامی است.

پیشنهاد کاربران

فَأس: ( اسم ، ج فُوُوس /جز تخفیف جوازی میباشد که در اصل همزه ساکن بوده و ماقبل آن حرف متحرک غیر همزه قرار گرفته، پس جایز هست همزه ی ساکن به حرف مدّی ما قبل تبدیل بشه بصورت ( الف ) فاس هم نوشته بشه. ) واژه ی عربی به معنای ، تبر/تیشه /
فَأسُ الخَشبة /چوب را با تبر دو نیم کرد ، نصف کرد
فَأْسُ الفَمْ�: آن قسمت از دهان که در آن دندانها قرار دارند.


کلمات دیگر: