فاریاب
فارسی به انگلیسی
فرهنگ اسم ها
معنی: فاراب، نام شهری در استان کرمان، ( در قدیم ) پاریاب، ( اَعلام ) ) نام شهری در شهرستان کهنوج، در استان کرمان، ) نام پیشین شهر دولت آباد در افغانستان، ) نام استانی در شمال غربی افغانستان، نام شهری در استان کرمان و اطراف کهنوج، نام پیشین دولت آباد در افغانستان
(تلفظ: fāryāb) (در قدیم) پاریاب ، فاراب ، ← فاراب .
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - پاریاب مقابل دیم دیمی ۲ - زراعت دیم ( مخصوصا در خوزستان ) .
دهی از دهستان رودان بخش میناب شهرستان بندرعباس .
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
فاریاب . [ فارْ ] (اِ مرکب ) بمعنی فاراب است . (برهان ). رجوع به فاراب ، باریاب ، پاریاب ، باراب و فاریاو شود.
فاریاب . [ فارْ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش بستک شهرستان لار که در 18 هزارگزی جنوب باختری بستک و جنوب رود کوهج واقع است . جلگه ای گرمسیر، مالاریایی و سکنه ٔ آن 415 تن است . آب آنجا از قنات و چاه تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات ، خرما، پیاز و شغل اهالی زراعت است . راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7). فاریاب انوه و فاریاب بستک همین است .
فاریاب . [ فارْ ] (اِخ ) دهی از دهستان رودان بخش میناب شهرستان بندرعباس که در 60 هزارگزی شمال میناب و سر راه فرعی میناب به کهنوج واقع است . جایی کوهستانی ، گرمسیر و دارای 50 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده اش خرما، مرکبات ، غلات و شغل اهالی زراعت است . راه آن فرعی است . مزرعه ٔ صحرا جزئی از آن محسوب است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
فاریاب . [ فارْ ] (اِخ ) دهی از دهستان وراوی بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 98 هزارگزی جنوب خاوری کنگان و کنار راه فرعی لار به گله دار واقع است . جلگه ای گرمسیر، مالاریایی و دارای 200 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و کنجد و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
دگرطالقان شهر تا فاریاب
همیدون به بخش اندرون اندر آب .
فردوسی .
قضا را من و پیری از فاریاب
رسیدیم در خاک مغرب به آب .
سعدی (بوستان ).
درباره ٔخلط فاراب و فاریاب در ذیل فاراب با تفصیل بیشتری نوشته شد. صورت اصیل این نام پاریاب یا پاراب است . رجوع به فاراب شود.
فاریاب. [ فارْ ] ( اِخ ) ولایتی یا شهری باشد از ترکستان. ( برهان ). نویسنده برهان فاریاب را با فاراب خلط کرده است. یاقوت نویسد: شهری است مشهور به خراسان از توابع گوزگانان نزدیک بلخ بر کرانه غربی جیحون که آن را به اماله فیریاب نوشته اند. از این شهر تا طالقان سه منزل و تا شبورقان سه منزل و تا بلخ شش منزل است ، و گروهی از بزرگان بدان منسوب اند. ( از معجم البلدان ). و آن بین مروالرود و بلخ بوده و خرابه های آن به اسم خیرآباد هنوز باقی است. ( حاشیه برهان چ معین ص 1433 ) :
دگرطالقان شهر تا فاریاب
همیدون به بخش اندرون اندر آب.
رسیدیم در خاک مغرب به آب.
فاریاب. [ فارْ ] ( اِخ ) دهی از دهستان بوشگان بخش خورموج شهرستان بوشهر که در 54 هزارگزی شمال خورموج و در شمال کوه خورموج واقع است. دامنه ای گرمسیر، مالاریایی و دارای 690 تن سکنه است. آب آنجا از چاه و قنات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات ، خرما، تنباکو و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 ).
فاریاب. [ فارْ ] ( اِخ ) دهی از دهستان حومه بخش بستک شهرستان لار که در 18 هزارگزی جنوب باختری بستک و جنوب رود کوهج واقع است. جلگه ای گرمسیر، مالاریایی و سکنه آن 415 تن است. آب آنجا از قنات و چاه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات ، خرما، پیاز و شغل اهالی زراعت است. راه فرعی دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 ). فاریاب انوه و فاریاب بستک همین است.
فاریاب. [ فارْ ] ( اِخ ) دهی از دهستان وراوی بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 98 هزارگزی جنوب خاوری کنگان و کنار راه فرعی لار به گله دار واقع است. جلگه ای گرمسیر، مالاریایی و دارای 200 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و کنجد و شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 ).
فاریاب. [ فارْ ] ( اِخ ) دهی از دهستان رودان بخش میناب شهرستان بندرعباس که در 60 هزارگزی شمال میناب و سر راه فرعی میناب به کهنوج واقع است. جایی کوهستانی ، گرمسیر و دارای 50 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده اش خرما، مرکبات ، غلات و شغل اهالی زراعت است. راه آن فرعی است. مزرعه صحرا جزئی از آن محسوب است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).
فاریاب . [ فارْ ] (اِخ ) دهی از دهستان بوشگان بخش خورموج شهرستان بوشهر که در 54 هزارگزی شمال خورموج و در شمال کوه خورموج واقع است . دامنه ای گرمسیر، مالاریایی و دارای 690 تن سکنه است . آب آنجا از چاه و قنات تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات ، خرما، تنباکو و شغل اهالی زراعت است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
فرهنگ عمید
دانشنامه عمومی
این روستا در دهستان هرنگ قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۹۶۵ نفر (۱۹۵خانوار) بوده است.
س
جمعیت این شهر در سال ۱۳۸۵، برابر با ۴٫۸۶۹ نفر بوده است در امار جدید جمعیت شهری حدود ۹۰۰۰ نفر و جمعیت کل این شهرستان حدود ۳۰۰۰۰ نفر می باشد این شهر، مرکز شهرستان فاریاب است که ۶۰۲۵ نفر در سال ۱۳۹۰ براساس آخرین سرشماری، جمعیت دارد و رتبه بیست و سومین مرکز شهرستان را در استان به خود اختصاص داده است.
این شهر از شمال به روستای هزاربوته، از جنوب به روستای گلاشکرد، از شرق به روستای دره شور و از غرب روستای شورانی منتهی می شود.
کشاورزی این شهر شامل محصولات جالیزی: هندوانه، خیار سبز، غلات: گندم و جو، ذرت، نخل خرما، گوجه، پیاز و مرکبات: پرتقال، لیمو، گریپ فروت، نارنج می باشد.
دانشنامه آزاد فارسی
شهری در استان کرمان، شهرستان کهنوج، و مرکز اداری بخش فاریاب. با ارتفاعی حدود ۶۴۰ متر، در منطقه ای کوهپایه ای در ۲۴۷کیلومتری جنوب کرمان و ۴۳کیلومتری غرب شمالی کهنوج، سر راه جیرفت به زیارت علی و بندرعباس قرار دارد. رودخانۀ شورفاریاب از کنار این شهر می گذرد. اقلیم این شهر گرم و خشک است.
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
فار::پار. پارسال
یاب:::آب
آبی که از باران پارسال در مکانی ذخیره شده
برای کشاورزی