کلمه جو
صفحه اصلی

رودان

فرهنگ فارسی

شهریست که غالبا از توابع کرمان محسوب میشد ولی در قر. ۴ ضمیمه فارس گردید و چندی بعد مجددا تابع کرمان شد . از رودان تا شهر بابک سه روز راه بود. شهر رودان ممکن است محلی باشد که اذکان گفته میشود و بین انار و بهرام آباد نزدیک دیه گناباد- قرار دارد.
ده کوچکی است از دهستان بهر آسمان بخش ساردوئیه از شهرستان جیرفت .

لغت نامه دهخدا

رودان . (اِخ ) دیهی است از دیههای خوارزم . (از معجم البلدان ).


رودان . (اِخ ) شهرکی است [ از حدود خراسان ] بانعمت ، و از وی نمک خیزد. (حدود العالم ).


رودان . (اِخ ) شهری است در نزدیکی بست . (از معجم البلدان ).


رودان . (اِخ ) نام محلی در کنار راه قزوین و همدان در 329هزارگزی تهران . (یادداشت مؤلف ).


رودان . [ رَ وَ ] (ع مص ) طواف کردن همسایگان ؛ رادت المراءة روداناً. (منتهی الارب ). رادت المراءة روداً و روداناً؛ بسیار رفت وآمد کرد آن زن به خانه های همسایگان . (از اقرب الموارد). || آرام نگرفتن : راد وساده ؛ لم یستقر. (منتهی الارب ). استقرار نیافتن . || جستجو کردن زمین برای آب و علف بمنظور فرودآمدن در آن . || جنبش خفیف باد. (از اقرب الموارد). رجوع به رود شود.


رودان .(اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیه از شهرستان جیرفت واقع در 65هزارگزی جنوب ساردوئیه و22هزارگزی باختر راه مالرو جیرفت به ساردوئیه . دارای 4 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


رودان . (اِخ ) نام یکی از دهستانهای هشتگانه ٔ بخش میناب از شهرستان بندرعباس که در شمال میناب واقع شده است . قرای این دهستان در دو طرف رودخانه ٔ میناب احداث شده است . هوای آن گرم مرطوب است و آبش از رودخانه ٔ میناب تأمین میشود و از محصولات عمده اش خرما و مرکبات و غلات قابل ذکر است . شغل سکنه زراعت ، و دارای راه فرعی است . این دهستان از 31 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن 18495 تن و مرکز دهستان قریه ٔ ده بارز، و از دیههای مهم آن معزآباد، سکل ، برنطین و خراجی قابل ذکر است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8). از بلوکهای چهارده گانه ولایات خمسه ٔ فارس است بطول 180 و عرض 6هزار گز. جمعیت آن 9000 تن و مرکزش ده بارز و دارای 20 قریه است . (از جغرافیای سیاسی ایران تألیف مسعود کیهان 236 و240).


رودان. [ رَ وَ ] ( ع مص ) طواف کردن همسایگان ؛ رادت المراءة روداناً. ( منتهی الارب ). رادت المراءة روداً و روداناً؛ بسیار رفت وآمد کرد آن زن به خانه های همسایگان. ( از اقرب الموارد ). || آرام نگرفتن : راد وساده ؛ لم یستقر. ( منتهی الارب ). استقرار نیافتن. || جستجو کردن زمین برای آب و علف بمنظور فرودآمدن در آن. || جنبش خفیف باد. ( از اقرب الموارد ). رجوع به رود شود.

رودان. ( اِخ ) شهرکی است [ از حدود خراسان ] بانعمت ، و از وی نمک خیزد. ( حدود العالم ).

رودان. ( اِخ ) دیهی است از دیههای خوارزم. ( از معجم البلدان ).

رودان. ( اِخ ) شهری است در نزدیکی بست. ( از معجم البلدان ).

رودان. ( اِخ ) نام محلی در کنار راه قزوین و همدان در 329هزارگزی تهران. ( یادداشت مؤلف ).

رودان. ( اِخ ) یا رودان و احمدی ، ناحیه ای است در جنوب کرمان از دهستانهای بندرعباس. ابن البلخی آرد: رکن شرقی پارس متاخم اعمال کرمان است بر جنوب سیرجان ،و سرحد آن رودان است و این رودان از اعمال پارس بوداما بعهد سلطان شهید الب ارسلان قدس اﷲ روحه چون میان پارس و کرمان حد مینهادند این رودان با کرمان گذاشت در روزگار قاورد. ( فارسنامه ابن البلخی ص 121 ). و در فارسنامه ناصری آمده : رودان و احمدی از گرمسیرات فارس است در اصل دو بلوک بود و سالهاست در تحت کلانتری و ضابطی یک نفر برقرار گشته ، میانه جنوب و مشرق شیراز افتاده است. محدود است از جانب مشرق به بلوک بشاگرد و از شمال به نواحی جیرفت کرمان و از جانب مغرب به نواحی سبعه و از سمت جنوب به نواحی بندرعباس. هوای تابستانش گرم است و نخل و نارنج و نارنگی را بسیار نیک پروراند. محصولش گندم و جو و کمی برنج است و نیل را از گیاه وسمه بعمل آورند و از نیل هندی کم بهاتر است. آبش از رودخانه تأمین میشود و بیشتر این نواحی کوهستان است و دو جلگاه مختصری دارد. انواع شکارها در این دو بلوک [ رودان و احمدی ] خصوصاً دراج فراوان است و قصبه آن را ده بارز گویند و عموم خانه های این دو بلوک از چوب و شاخه و برگ نخل است ، مشتمل بر بیست ویک ده آباد است. ( از فارسنامه ناصری ج 2 ص 216 ).

رودان. ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای هشتگانه بخش میناب از شهرستان بندرعباس که در شمال میناب واقع شده است. قرای این دهستان در دو طرف رودخانه میناب احداث شده است. هوای آن گرم مرطوب است و آبش از رودخانه میناب تأمین میشود و از محصولات عمده اش خرما و مرکبات و غلات قابل ذکر است. شغل سکنه زراعت ، و دارای راه فرعی است. این دهستان از 31 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن 18495 تن و مرکز دهستان قریه ده بارز، و از دیههای مهم آن معزآباد، سکل ، برنطین و خراجی قابل ذکر است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ). از بلوکهای چهارده گانه ولایات خمسه فارس است بطول 180 و عرض 6هزار گز. جمعیت آن 9000 تن و مرکزش ده بارز و دارای 20 قریه است. ( از جغرافیای سیاسی ایران تألیف مسعود کیهان 236 و240 ).

رودان . (اِخ ) یا رودان و احمدی ، ناحیه ای است در جنوب کرمان از دهستانهای بندرعباس . ابن البلخی آرد: رکن شرقی پارس متاخم اعمال کرمان است بر جنوب سیرجان ،و سرحد آن رودان است و این رودان از اعمال پارس بوداما بعهد سلطان شهید الب ارسلان قدس اﷲ روحه چون میان پارس و کرمان حد مینهادند این رودان با کرمان گذاشت در روزگار قاورد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 121). و در فارسنامه ٔ ناصری آمده : رودان و احمدی از گرمسیرات فارس است در اصل دو بلوک بود و سالهاست در تحت کلانتری و ضابطی یک نفر برقرار گشته ، میانه ٔ جنوب و مشرق شیراز افتاده است . محدود است از جانب مشرق به بلوک بشاگرد و از شمال به نواحی جیرفت کرمان و از جانب مغرب به نواحی سبعه و از سمت جنوب به نواحی بندرعباس . هوای تابستانش گرم است و نخل و نارنج و نارنگی را بسیار نیک پروراند. محصولش گندم و جو و کمی برنج است و نیل را از گیاه وسمه بعمل آورند و از نیل هندی کم بهاتر است . آبش از رودخانه تأمین میشود و بیشتر این نواحی کوهستان است و دو جلگاه مختصری دارد. انواع شکارها در این دو بلوک [ رودان و احمدی ] خصوصاً دراج فراوان است و قصبه ٔ آن را ده بارز گویند و عموم خانه های این دو بلوک از چوب و شاخه و برگ نخل است ، مشتمل بر بیست ویک ده آباد است . (از فارسنامه ناصری ج 2 ص 216).


دانشنامه آزاد فارسی

کنار رودخانه شهرستانی در استان هرمزگان، مشتمل بر بخش های مرکزی و رودخانه، با مرکزیت اداری شهر دهبارز. از شمال و شرق به استان کرمان (شهرستان های کهنوج و منوجان)، از جنوب و جنوب غربی به شهرستان میناب و از غرب به شهرستان های بندرعباس و حاجی آباد محدود است. اراضی این شهرستان را کوه هایی نه چندان مرتفع و دره هایی متعدد و نسبتاً عریض تشکیل داده اند و رودخانه های رودان و جغین دره های مزبور را مشروب می کنند. ریزابه های متعدد رودخانۀ رودان، که مهم ترین ریزابۀ رودخانۀ میناب است، این شهرستان را نسبتاً پرآب و آباد کرده است. کوه های گوری خواجه (۱,۳۱۱ متر)، سرخ بند، و کوه زندان مهم ترین ارتفاعات آن را تشکیل می دهند. اقلیم شهرستان رودان گرم و خشک و جمعیت آن ۱۰۷,۲۸۰ نفر است (۱۳۸۵). مهم ترین آبادی های آن، عبارت اند از دهبارز، زیارت علی، بیکاه، خراجی، راهدار، فاریاب، نورآباد، بالاشهر، پالور، و توکهور. راه بندرعباس به کهنوج و شاخه های فرعی آن، شبکۀ راه های ارتباطی این شهرستان را تشکیل می دهند.

پیشنهاد کاربران

ناتل، چالوس، رودان، کلار، شهرک هایی اند در کوه ها و شکستگی ( دره ) ها؛ و این ناحیه ای است هم از طبرستان؛ و لکن پادشایی دیگر است؛ و پادشای او را استندار ( استاندار ) خوانند. حد وی از حدود ری تا دریا بکشد؛ و کلار و چالوس بر حدی است میان دیلمان خاصه و طبرستان؛ و این چالوس بر کران دریاست؛ و کلار در کوه هاست؛ و از رودان جامه¬ی سرخ خیزد پشمین که از وی بارانی کنند و به همه¬ی جهان ببرند؛ و گلیم های کبود خیزد که هم به ناحیه طبرستان به کار دارند. ( حدودالعالم ص 145 )


کلمات دیگر: