کلمه جو
صفحه اصلی

خورشید


مترادف خورشید : آفتاب، خور، روز، شمس، شید، مهر، هور

متضاد خورشید : قمر، ماه

فارسی به انگلیسی

sol, sun

sun


فارسی به عربی

شمس

فرهنگ اسم ها

اسم: خورشید (دختر) (فارسی) (طبیعت، کهکشانی) (تلفظ: xoršid) (فارسی: خورشيد) (انگلیسی: khorshid)
معنی: ستاره مرکزی منظومه شمسی، آفتابِ درخشان، ( به مجاز ) زیبارو، ( در نجوم ) کره ی سوزان، جرم مرکزی منظومه ی شمسی به نام کره ی خورشید که قطر آن، کیلومتر بوده و گرمای میانگین سطح آن حدود درجه سانتیگراد و گرمای درونی آن به مراتب بیشتر از این است، ( به مجاز ) نور این کره، آفتاب، ( در نجوم ) کُره ی سوزان، درخشان، کره سوزان، و گازی ای که زمین و سایر سیاره های منظومه شمسی حول آن می گردند و نور، گرما، و انرژی منظومه شمسی از آن است، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر خراد از سرداران ‏خسروپرویز پادشاه ساسانی

(تلفظ: xoršid ) (در نجوم) کُره‌ی سوزان ، درخشان ؛ (به مجاز) نور این کره ، آفتاب .


مترادف و متضاد

آفتاب، خور، روز، شمس، شید، مهر، هور ≠ قمر، ماه


earth (اسم)
زمین، خاک، خورشید، کره زمین، سطح زمین، دنیای فانی، سکنه زمین

venus (اسم)
زن زیبا، خورشید، ناهید، ستاره زهره، الهه عشق و زیبایی

jupiter (اسم)
مشتری، خورشید

sun (اسم)
خورشید، خاور، افتاب، خرشید

daystar (اسم)
خورشید، ستاره بامداد

phoebus (اسم)
خورشید

sol (اسم)
خورشید

saturn (اسم)
خورشید، زحل، خدای بذر کاری

pluto (اسم)
خورشید، خدای عالم اسفل، ستاره پلوتو

uranus (اسم)
خورشید، ستاره اورانوس

فرهنگ فارسی

در آیین زردشتی یکی از ایزدان موکل بروز یازدهم هر ماه شمسی ( خورشید خور روز ) است .
(اسم ) ۱ - آفتاب . ۲ - هر ستار. ثابتی که مرکز یکی از منظومه های شمسی باشد . ۳ - نوعی اسب .
دهی از دهستان قره طقان بخش بهشهر شهرستان ساری واقع در شمال نکا .

فرهنگ معین

(خُ ) [ په . ] (اِ. ) ۱ - ستاره ای که سیارات منظومة شمسی به گرد آن می چرخند. ۲ - هر ستاره ای که مرکز یکی از منظومه ها باشد.

لغت نامه دهخدا

خورشید. [ خُرْ ] (اِخ ) (اسپهبد...) آخرین امیر از سلسله ٔ بنی دابویه پسر دادمهر است . او بسال 141 هَ . ق . دستور داد تا همه ٔ اعراب را که در طبرستان می زیستند حتی تمام ایرانیانی که به دین اسلام درآمده اند بکشند. درنتیجه شورش سختی بر ضد عرب روی داد که عربان آن را با خشونت و قساوت فرونشاندند. سپهبد خورشید از مقابل سپاهیان منصور خلیفه ٔ عباسی گریخت و در دیلم با زهر خودکشی کرد. یکی از دختران او را منصور به زوجیت خود درآورد. (از دایرة المعارف فارسی ).


خورشید. [ خُرْ ] (اِخ ) شهرکیست در سواحل فارس و در کنار خلیجی که نزدیک به یک فرسخ با دریا فاصله دارد و کشتیها بدانجارفت و آمد میکنند و بازار بین سینیز و سیراف است .


خورشید. [ خُرْ] (اِخ ) دهی از دهستان قره طقان بخش بهشهر شهرستان ساری ، واقع در شمال نکا. این دهکده در دشت واقع است با آب و هوای مرطوب و 420 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔنکا و آب بندان و محصول آن برنج و غلات و پنبه و مختصر صیفی است . شغل اهالی زراعت و بافتن پارچه های نخی . و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


خورشید. [ خوَرْ / خُرْ ] (اِخ ) معشوقه ٔ جمشید. (ناظم الاطباء).


خورشید. [ خوَرْ / خُرْ ] ( اِ ) ( از: خور+ شید ) خور. مهر. هور. شمس. شارق. بیضاء. شید. ( مهذب الاسماء ).روز. غزاله. ( یادداشت بخط مؤلف ). ستاره ای که جاذبه گرانشی آن اجرام منظومه شمسی را بر مداراتشان نگاه میدارد. نزدیکترین ثوابت است به زمین و با وجود عظمت نسبی آن نسبت به اجرام منظومه شمسی در مقام مقایسه با سایر ستارگان ستاره زرد کوتوله ای بیش نیست ، که در شاخه ای مارپیچی نزدیک حاشیه خارجی کهکشان جا دارد. برای ساکنین زمین خورشید از مهمترین ستارگان است ، اشعه آن منبع حرارت ، نور، مواد غذائی ، سوخت و قدرت است. در طی حرکت ظاهری روزانه خود در آسمان به رشد گیاهان کمک میکند، زمین را گرم میسازد، آب را از منابع مختلف تبدیل به بخار میکند، در تولید بادها سهیم است و اعمال بسیار دیگر نیز انجام می دهد که جملگی آنها برای وجود انسان اهمیت حیاتی دارد. ابعاد و فواصل : فاصله متوسط خورشید از زمین 149490000 کیلومتراست ( فاصله خورشید را از زمین میتوان بوسیله اختلاف منظر خورشید یا به وسیله سومین قانون از قوانین کپلر تعیین کرد ). قطر متوسط خورشید 1390400 کیلومتر حدود 109/1 برابر قطر زمین است و حجمش 1300000 برابر حجم زمین میباشد. جرم خورشید را میتوان بوسیله جاذبه گرانشی آن بر زمین حساب کرد و آن 133*1/982 گرم یا قریب 1027*2 تن میباشد ( 331950 برابر جرم زمین )، از روی جرم و حجم خورشید میتوان جرم مخصوص آنرا حساب کرد و آن 1/4 برابر جرم مخصوص زمین یا 1/4 برابر جرم مخصوص آب است. جاذبه گرانشی خورشید بر سطح رخشانکره مساوی 27/6 برابر جاذبه گرانشی بر سطح زمین میباشد و بدین حساب شخصی که بر کره زمین 50 کیلوگرم وزن داشته باشد بر خورشید قریب 1/4 تن وزن خواهد داشت.
حرکات خورشید: خورشید دارای حرکات ظاهری ( = حرکت یومی و حرکت سالیانه ) و حرکات واقعی است ، خورشید در حرکت یومی ( حرکت ظاهری کره آسمان ) شرکت دارد. در نیمکره ما، از مشرق طلوع میکند، در طرف جنوب از نصف النهار محل میگذرد ( عبور عَلْیاء ) و در مغرب غروب میکند، عبور آن از نصف النهار ظهر حقیقی را مشخص میسازد ( شبانروز )، خورشید حرکت ( ظاهری ) سالیانه ای بدور زمین نیز دارد، که هر روز آنرا قریب یک درجه از مغرب بطرف مشرق میبرد، در این حرکت خورشید سالی یک بار از مقابل برج ها میگذرد، مدار این حرکت در صفحه دایرةالبروج واقعست ، این حرکت در تاریخ نجوم اهمیت فراوان داشته است. اعتدالین و انقلاب و میل کلی مربوط به آن و سال شمسی مبتنی بر آن است ( سال تقویم ). علاوه بر این حرکات ظاهری حرکت دورانی کهکشان خورشید را با سرعت حدود 1130000 کیلومتر در ساعت در فضا میگرداند، اما در داخل کهکشان هم خورشید ثابت نیست بلکه با سرعتی قریب 72400 کیلومتر در ساعت بجانب صورت فلکی جاثی علی رکبتیه حرکت میکند و اینکه ما از این حرکت سریع خورشیددر فضا بیخبریم بسبب دوری اجرام فلکی است که مأخذ تشخیص این حرکت وضعی خاصی نیز هست که بر طبق ارصاد متعدد کلفهای خورشید و ارصاد طیفی دوره آن برای قسمتهای مختلف خورشید با تغییر فاصله از استوای خورشید متفاوت است و این امر دال بر این است که خورشید جسمی صلب نیست. دوره حرکت وضعی خورشید در استوای آن حدود25 شبانروز میباشد. استوای خورشید نسبت به صفحه دایرةالبروج ( صفحه مدار زمین ) /15ْ7 مایل است.

خورشید. [ خُرْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه ، واقع در جنوب شوسه ٔ مراغه به میانه . این دهکده کوهستانی با آب و هوای معتدل و 149 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و نخود و بزرک و شغل اهالی زراعت و از صنایع دستی جاجیم بافی است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


خورشید. [ خوَرْ / خُرْ ] (اِ) (از: خور+ شید) خور. مهر. هور. شمس . شارق . بیضاء. شید. (مهذب الاسماء).روز. غزاله . (یادداشت بخط مؤلف ). ستاره ای که جاذبه ٔ گرانشی آن اجرام منظومه ٔ شمسی را بر مداراتشان نگاه میدارد. نزدیکترین ثوابت است به زمین و با وجود عظمت نسبی آن نسبت به اجرام منظومه ٔ شمسی در مقام مقایسه با سایر ستارگان ستاره ٔ زرد کوتوله ای بیش نیست ، که در شاخه ای مارپیچی نزدیک حاشیه ٔ خارجی کهکشان جا دارد. برای ساکنین زمین خورشید از مهمترین ستارگان است ، اشعه ٔ آن منبع حرارت ، نور، مواد غذائی ، سوخت و قدرت است . در طی حرکت ظاهری روزانه ٔ خود در آسمان به رشد گیاهان کمک میکند، زمین را گرم میسازد، آب را از منابع مختلف تبدیل به بخار میکند، در تولید بادها سهیم است و اعمال بسیار دیگر نیز انجام می دهد که جملگی آنها برای وجود انسان اهمیت حیاتی دارد. ابعاد و فواصل : فاصله ٔ متوسط خورشید از زمین 149490000 کیلومتراست (فاصله ٔ خورشید را از زمین میتوان بوسیله ٔ اختلاف منظر خورشید یا به وسیله ٔ سومین قانون از قوانین کپلر تعیین کرد). قطر متوسط خورشید 1390400 کیلومتر حدود 109/1 برابر قطر زمین است و حجمش 1300000 برابر حجم زمین میباشد. جرم خورشید را میتوان بوسیله ٔ جاذبه ٔ گرانشی آن بر زمین حساب کرد و آن 133*1/982 گرم یا قریب 1027*2 تن میباشد (331950 برابر جرم زمین )، از روی جرم و حجم خورشید میتوان جرم مخصوص آنرا حساب کرد و آن 1/4 برابر جرم مخصوص زمین یا 1/4 برابر جرم مخصوص آب است . جاذبه ٔ گرانشی خورشید بر سطح رخشانکره مساوی 27/6 برابر جاذبه ٔ گرانشی بر سطح زمین میباشد و بدین حساب شخصی که بر کره ٔ زمین 50 کیلوگرم وزن داشته باشد بر خورشید قریب 1/4 تن وزن خواهد داشت .
حرکات خورشید: خورشید دارای حرکات ظاهری (= حرکت یومی و حرکت سالیانه ) و حرکات واقعی است ، خورشید در حرکت یومی (حرکت ظاهری کره ٔ آسمان ) شرکت دارد. در نیمکره ٔ ما، از مشرق طلوع میکند، در طرف جنوب از نصف النهار محل میگذرد (عبور عَلْیاء) و در مغرب غروب میکند، عبور آن از نصف النهار ظهر حقیقی را مشخص میسازد (شبانروز)، خورشید حرکت (ظاهری ) سالیانه ای بدور زمین نیز دارد، که هر روز آنرا قریب یک درجه از مغرب بطرف مشرق میبرد، در این حرکت خورشید سالی یک بار از مقابل برج ها میگذرد، مدار این حرکت در صفحه ٔ دایرةالبروج واقعست ، این حرکت در تاریخ نجوم اهمیت فراوان داشته است . اعتدالین و انقلاب و میل کلی مربوط به آن و سال شمسی مبتنی بر آن است (سال تقویم ). علاوه بر این حرکات ظاهری حرکت دورانی کهکشان خورشید را با سرعت حدود 1130000 کیلومتر در ساعت در فضا میگرداند، اما در داخل کهکشان هم خورشید ثابت نیست بلکه با سرعتی قریب 72400 کیلومتر در ساعت بجانب صورت فلکی جاثی علی رکبتیه حرکت میکند و اینکه ما از این حرکت سریع خورشیددر فضا بیخبریم بسبب دوری اجرام فلکی است که مأخذ تشخیص این حرکت وضعی خاصی نیز هست که بر طبق ارصاد متعدد کلفهای خورشید و ارصاد طیفی دوره ٔ آن برای قسمتهای مختلف خورشید با تغییر فاصله از استوای خورشید متفاوت است و این امر دال بر این است که خورشید جسمی صلب نیست . دوره ٔ حرکت وضعی خورشید در استوای آن حدود25 شبانروز میباشد. استوای خورشید نسبت به صفحه ٔ دایرةالبروج (صفحه ٔ مدار زمین ) /15ْ7 مایل است .
ساختمان طبقات سطحی و داخل خورشید: اطلاعات ما از ساختمان خورشید مستنبط از نوری است که از آن میتابد (یعنی آفتاب ) و بر اثر آن بوسیله ٔ تجزیه ٔ طیفی میتوان مواد موجود در خورشید را تعیین کرد. طیف خورشید طیفی است متصل و دارای خطوطی تیره که به خطوط فراونهوه فر معروفند،از مطالعه ٔ این خطوط معلوم شده است که بسیاری از عناصری که در زمین میشناسیم (ئیدروژن ، اکسیژن ، کربون ، آهن ، نیکل ، سیلیسیوم و غیره ) در خورشید وجود دارد. از اتمهای موجود در خورشید قریب 90% اتم ئیدروژن و نزدیک 10% اتم هلیوم است و اتمهای سایر عناصر کمتر از 0/1% میباشند. طبقات سطحی خورشید بحالت گازی هستند وهر قدر بطرف مرکز خورشید بیشتر رویم دما و جرم مخصوص آن بیشتر میشود، قسمت درخشان خورشید که با چشم غیرمسلح مرئی است طبقه ٔ گازی رخشانکره است که بر اساس مطالعات طیفی انرژی تشعشعی خورشید دمای سطح آنرا حدود6000 تا 7000 درجه ٔ صدبخشی تخمین کرده اند. بر اساس ملاحظات و اطلاعات حاصل درباب خورشید محققین طرحهایی برای ساختمان داخل خورشید اندیشیده اند که بر طبق آنهادمای قسمت مرکزی خورشید حدود 15000000 یا شاید 20000000 درجه ٔ صدبخشی است . ماده ٔ مرکزی خورشید با فشار حدود 200بیلیون جو متراکم و حدود 10 بار از سرب سنگین تر است ، معذلک بسبب زیادی فوق العاده ٔ دما هیچ ماده ای بحالت جامد یا مایع در خورشید وجود ندارد و در واقع اعماق خورشید گازی است تبهگن که از جامدهایی که مامیشناسیم چگالتر است . جو خورشید مشتمل بر طبقه ای برگردان رنگینکره و تاج خورشید است . اطلاعات از جو خورشید مستخرج از کسوفهای کلی (گرفت ) است ، در کسوف کلی سال 1842 م . راصدین تاج خورشید و زبانه های درخشان سرخ فامی را که بالای رخشانکره در تاج سر کشیده بود مشاهده کردند، در کسوف کلی سال 1851 از عکاسی استفاده شد و ترقیات سریع حاصل آمد، در 1869 چ . ا. یانگ و وهار کنس خطوط تازه ای در طیف تاج خورشید کشف کردند که هویت آنها 71 سال ناشناخته ماند و سرانجام راصدین را به جو خورشید رهبری کرد، در 1870 یانگ طبقه ٔ رنگینکره را کشف نمود، رصد کسوفهای کلی بعد و تکمیل وسایل رصدو اختراعاتی مانند تاجنگار (تاج خورشید) و خور طیفنگار (خورنگار) بر اطلاعات ما درباره ٔ جو خورشید افزود.
فعالیت خورشید و تشعشعات آن : جرم و شعاع و تابناکی خورشید احتمالاً در طی چندین بیلیون سال اخیر تغییر معتنابهی نکرده است ولی بر سطح آن پدیده های موقت چندی ظاهر میشود که از آنها به فعالیت خورشید تعبیر میکنند و نواحیی از خورشید را که فعالیت در آنها نسبةً شدید است نواحی فعال آن خوانند، معروفترین نوع فعالیت خورشید کلفهای آن است ، مشعلهای فورانهای رنگینکره وزبانه های خورشید انواع دیگر فعالیت خورشید هستند. خورشید همواره در فعالیت است و آن در زمین مؤثر میباشد. از نتایج این تأثیرات ضعیف شدن یا خاموشی صدای رادیو و تولید صداهای ناگهانی در رادیو، طوفانهای مغناطیسی و شفق شمالی و شفق جنوبی است که ساز و کار تولید آنها و فعالیت خورشیدی مسبب آنها بدرستی معلوم نیست ولی تعداد و شدت این آثار زمینی هنگامی که کلفهادر منتهای فعالیت هستند بیش از مواقع دیگر است و حتی بعضی از دانشمندان بحرانهای اقتصادی و رفتار انسانی و جنگها و بسیاری از پدیده های اجتماعی دیگر را وابسته به دوره ٔ کلفها میدانند. خورشید علاوه بر نور و حرارت ، تشعشعات دیگر و ذراتی نیز صادر میکند، از آن جمله است اشعه ٔ فوق بنفش که قسمتی از آنها به زمین میرسند و عامل عمده ٔ آفتابزدگی هستند (مخصوصاً در پهنه های مستور از برف که اشعه را منعکس میکنند)، خوشبختانه بیشتر اشعه ٔ فوق بنفش هنگام عبور از جو بوسیله ٔ لایه ای از اوزون که در فرازای 20 تا 30 کیلومتری زمین واقع است جذب میشوند، در غیر این صورت اشعه ٔ مذکور برای ما بسیار خطرناک بودند. برای اطلاع از استفاده ای که بشر از خورشید می برد گوییم اگر 0/8 ریال قیمت برق برای هر کیلووات در ساعت بپردازیم در هر ثانیه میبایستی متجاوز از 38200000000 ریال پول بدهیم . بر طبق شواهد زمین شناسی تشعشع انرژی از خورشید لااقل در یک بیلیون سال اخیر تقریباً ثابت مانده است ، منبع این انرژی شگرف مورد تحقیقات فراوان قرار گرفته است و امروزه منبع انرژی خورشید را فعل و انفعال هسته ای میدانند. (از دائرةالمعارف فارسی ). ستاره ای که روشنایی روز ازآن حاصل می گردد، خورشید مرکز است مر سلسله ٔ سیاری را که ما در آن واقع شده ایم و منظم کننده ٔ حرکت زمین و دیگر سیارات و منبع حرارت و نور است و حیوةبخش عمده ٔ همه موجودات آلیه میباشد و علمای هیئت ثابت کرده اند که خورشید عبارتست از جرمی جامد و منظم و تاریک که آنرا اتمسفر مضیی و متشعشعی احاطه نموده است و فاصله ٔ مابین خورشید و زمین 149ملیون کیلومتر است و ضیای آن بما در مدت 8 دقیقه و 13 ثانیه میرسد و 1400000مرتبه بزرگتر از زمین است ، و قبل از زمان کوپرنیک معتقد بودند که خورشید و همه ٔ آسمانها و سیارات آنها بدور زمین می گردند ولی امروز ثابت و مبرهن شده که این حرکتی که ما احساس می کنیم از زمین است و خورشید سیاره ای است ثابت . (ناظم الاطباء) :
بخط و آن لب و دندانْش بنگر
که همواره مرا دارند در تاب
یکی همچون پرن بر اوج خورشید
یکی چون شایورداز گرد مهتاب .

پیروز مشرقی .


بحجاب اندرون شود خورشید
چون تو گیری از آن دو لاله حجیب .

رودکی .


ایا خورشید سالاران گیتی
سوار رزم سارو گرد نستوه .

رودکی .


فاخته گون شد هوا ز گردش خورشید
جامه ٔ خانه بتیک فاخته گون شد.

رودکی .


بلند کیوان با اورمزد و با بهرام
ز ماه برتر خورشید و تیر با ناهید.

بوشکور بلخی .


چو خورشید آمد ببرج بره .

بوشکور بلخی .


ای منظره و کاخ برآورده بخورشید
تا گنبد گردان بکشیده سر ایوان .

دقیقی .


خورشیدتیغ تیز ترا آب میدهد
مریخ نوک خشت تو بر سان زند همی .

دقیقی .


چو خورشید برزد سر از برج گاو
ز هامون برآمد خروش چکاو.

فردوسی .


همی ماهی از آب برداشتی
سر از گنبد ماه بگذاشتی
بخورشید ماهیش بریان شدی
وز او چرخ گردنده گریان شدی .

فردوسی .


دو هفته برآمد بدو گفت شاه
بخورشید و ماه و بتخت و کلاه
که برگوی آن رزم خاقانیان
ببندی چنان هم کمر بر میان .

فردوسی .


اگر ایدون که بکشتن نمرند این پسران
آن ِ خورشید و قمر باشند این جانوران .

منوچهری .


بدهقان کدیور گفت انگور
مرا خورشید کرد آبستن ازدور.

منوچهری .


من و تو غافلیم و ماه و خورشید
بر این گردون گردان نیست غافل .

منوچهری .


نیاید آن نفع از ماه کآید از خورشید.

ابوحنیفه ٔ اسکافی (از تاریخ بیهقی ).


چرا غم چه باید چو خورشید هست ؟

اسدی .


چنین داد پاسخ بت دل گسل
که خورشید پوشید خواهی بگل .

اسدی .


چهارم فلک باز خورشید را
کز او مر جهان را سراسر ضیاست .

ناصرخسرو.


عاصی سزای رحمت کی باشد
خورشید را همی بگل اندایی .

ناصرخسرو.


نیست ز خورشید جدا روشنی .

مسعودسعد.


من گاو زمینم که جهان بردارم
یا چرخ چهارمم که خورشید کشم .

معزی .


که داند کرد خورشید جهان افروزرا پنهان ؟

معزی .


خورشید چه سود آن را کو را بصری نیست .

سنائی .


و داروی تجربت مردم را از هلاک جهل برهاند چنانکه جمال خورشید روی زمین را منور گرداند. (کلیله و دمنه ). ذکر آن بقلم عطارد بر پیکر خورشید نبشته . (کلیله و دمنه ).
خورشید را ز راه کجا افکند غبار؟

شهریاری .


شرح آن دیگران همی ندهم
گر فرودند و گر بر از خورشید.

انوری .


تویی که سایه ٔ عدلت چنان بسیط شده ست
که رخنه کردن آن مشکل است بر خورشید.

انوری .


خرد زآن طیره گشت الحق مرا گفتا که با من هم
بگز مهتاب پیمایی بگل خورشید اندایی .

انوری (دیوان چ سعید نفیسی ص 326).


حسود کور شود فضل من بپوشدلیک
کجا تواند خورشید را بگل اندود.

جمال الدین عبدالرزاق .


آسمان در دور هفتم بعد سال ششهزار
زاده خورشیدی که تختش تاج سعدان آمده .

خاقانی .


از نعل او مه را کله بر چشم خورشید آبله
کاه و جوش زآن سنبله کاین سبز صحرا داشته .

خاقانی .


خواهی سپهر کآن دم خورشید گوی گردد
چون در کفش هلالی چوگان تازه بینی .

خاقانی .


خورشید من بزیر گل آنجا چه می کند
غرقه میان خون دل اینجا من آن کنم .

خاقانی .


هستی خورشید حسن لاجرم از وصل تو
هرکه بنزدیک تراز تو سیه روی تر.

خاقانی .


ز پرگارحمل خورشید منظور
بدلو اندر فکنده بر زحل نور.

نظامی .


ای خداوندی که گر خورشید را فرمان دهی .

عبدالواسع جبلی .


مادح خورشید مداح خود است .

مولوی .


لیکن از مشرق الطاف الهی چه عجب
که چو شب روز شود بر همه تابد خورشید.

سعدی .


ز خورشید پنهان شود موش کور.

سعدی .


سایه با خورشید دانم هم ترازو بوده است .

وحید قزوینی .


- چشمه ٔ خورشید ؛ قرص خور :
چندان بمان که چشمه ٔ خورشید دم برآرد
بالای چشمه سار عدم خاوری ندارم .

خاقانی .


- تیغ خورشید ؛ کنایه از نور خورشید:
تیغ خورشید از جهان پوشیده اند.

خاقانی .


- خورشیدبخت ؛ با بخت بلند :
شه گیتی آرای خورشیدبخت
که بر تارک چرخ بنهاد تخت .

فردوسی .


- خورشید بگل اندودن ؛ کنایه از پنهان کردن امری که در غایت شیوع باشد. (از آنندراج ) :
خرد زآن طیره گشت الحق مرا گفتا که با من هم
بگز مهتاب پیمایی بگل خورشید اندائی .

انوری (دیوان چ سعید نفیسی ص 326).


- خورشید بگل پوشیدن ؛ کنایه از پنهان کردن امری که در غایت شیوع است . خورشید بگل اندودن :
چنین داد پاسخ بت دل گسل
که خورشید پوشید خواهی بگل .

اسدی .


که با من چه سود است کوشیدنت
بگل روی خورشیدپوشیدنت .

نظامی .


- خورشید تابان ؛ خورشید درخشان :
ز خورشید تابان و از گرد و خاک
زبانها شد از تشنگی چاک چاک .

فردوسی .


- خورشید تابنده ؛ خورشید تابان :
ز خورشید تابنده تا تیره خاک
گذر نیست از حکم یزدان پاک .

فردوسی .


- خورشیددل ؛ کنایه از سخی طبع:
خورشیددلی و مشتری زهد
احمدسیری و حیدراحسان .

خاقانی .


- خورشید رخشان ؛ خورشید تابان :
برون آمد از گرد فرخنده زال
بخورشیدرخشان برآورده یال .

فردوسی .


- خورشید سر دیوار ؛ کنایه از غروب ورفتن آفتاب . (آنندراج ).
- || کنایه از آخر عمر. (آنندراج ). آفتاب لب بام .
- || کنایه از بپایان رسیدن امری . (آنندراج ) :
بر هر دلی که پرتو خورشید عشق تافت
خورشید عقل بر سر دیوار میرود.

عمادی شهریاری (از آنندراج ).


- خورشیدفر ؛ با فر و شکوه . آنکه فر خورشید دارد :
چنین گفت فرزند را زال زر
که ای نامور پور خورشیدفر.

فردوسی .


- خورشیدوار؛ شبیه بخورشید. خورشیدسان :
بر لب بحر کفش خورشیدوار
قربه ٔ زرین و سقا دیده ام .

خاقانی .


- امثال :
که خورشید هرچند تنها رود
سپاه شب از بیم پنهان شود.

؟


خورشید چو گشت سایه گستر
از ذره ٔ مختصر چه خیزد؟

؟


خورشید دهد روشنی و مشک دهد شم .

؟


- مطلع خورشید ؛ طلوعگاه خورشید :
ای تماشاگاه جانها طرف لالستان تو
مطلع خورشید زیر زلف جان افشان تو.

خاقانی .


صاحب آنندراج گوید: طفل ، مشعل ، کف ، پنجه ، لاله ، خنجر، فتیله ، پنبه ، گوی ، مهره ، یاقوت ، زر، آفتابه ، ساغر، پیاله ، جام از تشبیهات خورشید است ، و شواهد زیر را نیز می آورد :
چو یاقوت خورشید را روز برد
بیاقوت جستن جهانی فشرد.

نظامی .


جام خورشید از آن پیش که برگیرد صبح
جام جمشیدی صهبا بصبوحی دارد.

جمال الدین سلمان .


هست قرص مهش ببزم امید
لگن آفتابه ٔ خورشید.

اشرف .


یک درم وار نیاید زر خالص بیرون
گر خمیرش زر خورشید درآرد بعمل .

عرفی .


طفل خورشید را صلابت آن
سربریده ز مادر اندازد.

ثنائی .


اکنون شود ز مشعل خورشید تیره روز
آن محفلی که روشنی از شمع لاله داشت .

قاسم مشهدی .


بیش است از پیاله ٔ خورشید این شراب
مستانه جلوه های فلک از نگاه کیست ؟

صائب .


چون پنجه ٔ خورشید بود زود زبردست
هر دست دعائی که بزیر سر صبح است .

صائب .


خون در شفق ساعد صبح و کف خورشید
از حیرت نظاره ٔ سیب ذقن کیست ؟

صائب .


خرده ٔ انجم ندارد رونقی در کوی صبح
مهره ٔ خورشید شایسته ست بر بازوی صبح .

صائب .


صائب از بس همت من سربلند افتاده است
لانه ٔ خورشید ننگ طرف دستار من است .

صائب .


چه عشوه کرد ندانم لبت که در گردون
ز رشک پنبه ٔ خورشید گشت داغ مسیح .

مفید بلخی .


در شواهد زیرین از کلمات بور بیجاده رنگ ، ترک حصاری ، خایه ٔ زرین ، خلخال زر، زرین چراغ و گل سرخ نیز مراد خورشید است :
دگر روز کاین بور بیجاده رنگ
ز پهلوی شبدیز بگشاد تنگ .

نظامی .


چو ترک حصاری ز کار اوفتاد
عروس جهان در حصار اوفتاد.

نظامی .


چو گردون سر طشت سیمین گشاد
غراب سیه خایه زرین نهاد.

نظامی .


چو خاتون یغما بخلخال زر
ز خرگاه خلخ برآورد سر.

نظامی .


جهان چشم روشن بزرین چراغ .

نظامی .


سحرگه که آمد بنیک اختری
گل سرخ بر طاق نیلوفری .

نظامی .


|| نور شمس . آفتاب . ضوء شمس . (یادداشت مؤلف ) :
ز خورشید و از آب و از باد و خاک
نگردد تبه نام و گفتار پاک .

فردوسی .


خداوندی که نام اوست چون خورشید گسترده
ز مشرقها بمغربها ز خاورها بخاورها.

منوچهری .


همچو خورشید کجا لشکر سایه شکند
لشکر دشمن به زین شکند شاهنشاه .

منوچهری .


چون شب آید برود خورشید از محضر ما
ماهتاب آید و درخسبد در بستر ما.

منوچهری .


چند پوشاند ز گاه صبح تا هنگام شام
خاک را خورشید صورت گشتن این رنگین ردا؟

ناصرخسرو.


چون طلعت خورشید عیان گشت بصحرا
آنجا چه بقا ماند نور قمری را؟

سنائی .


صدر زمین تواضع و خورشیدطلعتی
وز طلعت تو تافته خورشید بر زمی .

سوزنی .


که در مفارقت بارگاه چون فلکت
مرا ز سایه بخورشید عمر بنشانید.

انوری .


در کنف صبح فر میر محمد
راست چو خورشید نور تام برآمد.

خاقانی .


نور رخ تو طلسم خورشید شکست
خورشید ز شرم سایه از خلق گسست
رخ زرد و خجل گشت و بمغرب پیوست
پیرایه سیه کرد و بماتم بنشست .

خاقانی .


ز خورشید تا سایه مویی بود
که این روشن آن تیره رویی بود.

نظامی .


می رود منفعل از مجلس مستان خورشید
هرکه ناخوانده درآید خجل آید بیرون .

صائب .


|| روح حیوانی . (ناظم الاطباء).

فرهنگ عمید

۱. (نجوم ) کره ای سوزان و گازی که زمین و سیارات دیگر منظومۀ شمسی دور آن می گردند و از آن کسب نور و حرارت می کنند.
۲. [مجاز] آفتاب.

دانشنامه عمومی

لیو.


در پهلوی «خورشیت» بوده است. این واژه از دو پارۀ خور+ شید ساخته شده است. خور نام دیگر آفتاب یا مهر است. «شید» نیز که ویژگی خور است، به معنی رخشان و تابنده است.


خورشید (نام های ادبی یا قدیمی: خور، هور، مهر، روز) یکی از ستارگان کهکشان راه شیری و تنها ستارهٔ سامانهٔ خورشیدی است که در مرکز آن جای دارد. خورشید یک کُرهٔ کامل است که از پلاسمای داغ ساخته شده است و در میانهٔ آن میدان مغناطیسی برقرار است. این ستاره که قطری نزدیک به ۱٬۳۹۲٬۰۰۰ کیلومتر دارد سرچشمهٔ اصلی نور، انرژی، گرما و زندگی بر روی زمین است. خورشید نخستین جسم در سامانهٔ خورشیدی بر پایهٔ جرم و حجم می باشد. قطر خورشید نزدیک به ۱۰۹ برابر قطر زمین و جرم آن ۳۳۰ هزار برابر جرم زمین برابر با ۲‎×۱۰۳۰ کیلوگرم است. این مقدار ۹۹٫۸۶٪ کل جرم سامانهٔ خورشیدی است.
انفجار نهایی یک ستارهٔ سنگین را ابرنواختر می نامند ولی خورشید هیچ گاه چنین انفجاری را تجربه نخواهد کرد زیرا کمترین جرم مورد نیاز برای رخداد یک ابرنواختر، هشت برابر جرم خورشید است. از نظر شیمیایی سه-چهارم جرم خورشید را هیدروژن و باقی ماندهٔ آن را بیشتر هلیم می سازد. پس از هیدروژن و هلیم، عنصرهای سنگین از سازندگان دیگر خورشید عبارتند از: اکسیژن، کربن، نئون و آهن و… این عنصرها، سازندهٔ ۱٫۶۹٪ از جرم خورشید اند که این مقدار خود ۵٬۶۲۸ برابر جرم زمین است.
خورشید در رده بندی ستارگان بر پایهٔ رده بندی طیفی، در دستهٔ G27 جای دارد و به صورت غیررسمی با نام کوتولهٔ زرد از آن یاد می شود چون پرتوهای پیدای آن در طیف زرد-سبز شدیدتر است. هر چند که رنگ آن از سطح زمین، سفید باید دیده شود ولی وجود پراکندگی نور آبی در جو سبب زرد دیده شدن آن است (پراکندگی رایلی). همچنین در برچسب رده بندی طیفی، G2، گفته شده که دمای سطح خورشید نزدیک به ۵۷۷۸ کلوین (۵۵۰۵ سانتیگراد) است و در V گفته شده است که خورشید مانند بیشتر ستارگان، یک ستارهٔ رشتهٔ اصلی است و در نتیجه انرژی خود را از راه همجوشی هسته ای هسته ی هیدروژن به هلیم فراهم می کند و در هر ثانیه، در هستهٔ خود، ۶۲۰ میلیون تُن هیدروژن را دچار همجوشی می کند. در دوره ای کیهان شناسان می گفتند که خورشید نسبت به دیگر ستارگان، ستاره ای کوچک و ناچیز است ولی امروزه بر این باور اند که خورشید از ۸۵٪ ستارگان کهکشان راه شیری درخشان تر است. چون بیشتر آن ها کوتوله های سرخ اند. بزرگی قدر مطلق خورشید ۴٫۸۳+ است البته چون خورشید نزدیک ترین ستاره به زمین است، به همین دلیل، خورشید درخشان ترین جرم در آسمان دانسته می شود و قدر ظاهری آن ۲۶٫۷۴- است. تاج خورشیدی پیوسته در حال پراکندن بادهای خورشیدی در فضا است. این بادها، جریان هایی از ذره های باردار اند که تا فاصله ای نزدیک به ۱۰۰ واحد نجومی توان دارند. حباب های ساخته شده در محیط میان ستاره ای که در اثر بادهای خورشیدی ساخته شده اند، بزرگترین سازهٔ پیوستهٔ پدید آمده در منظومهٔ خورشیدی اند.
هم اکنون خورشید در حال سفر از میان ابر میان ستاره ای محلی در ناحیهٔ حباب محلی در لبهٔ بازوی شکارچی از کهکشان راه شیری است. از میان ۵۰ ستاره ای که تا شعاع ۱۷ سال نوری، در همسایگی زمین قرار دارند، (نزدیک ترین آن ها یک کوتولهٔ سرخ به نام پروکسیما قنطورس است که ۴٫۲ سال نوری فاصله دارد) از دیدگاه جرم، خورشید رتبهٔ چهارم را در میان آن ها دارد. اگر از قطب شمالی کهکشان نگاه کنیم، خورشید به صورت ساعت گرد به گرداگرد مرکز کهکشانی راه شیری در گردش است و از آن نقطه نزدیک به ۲۴٬۰۰۰ تا ۲۶٬۰۰۰ سال نوری فاصله دارد، امید آن می رود که این گردش را ۲۲۵ تا ۲۵۰ میلیون سال دیگر به پایان برساند و دور خود را کامل کند. از آنجایی که کهکشان ما نسبت به تابش زمینهٔ کیهانی (CMB) در راستای صورت فلکی مار باریک با سرعت ۵۵۰ کیلومتر بر ثانیه در حرکت است، در نتیجه سرعت بدست آمده برای خورشید نسبت به CMB در راستای صورت های فلکی پیاله یا شیر، ۳۷۰ کیلومتر بر ثانیه می شود.

دانشنامه آزاد فارسی

خورشید (Sun)
ستارۀ مرکزی منظومۀ خورشیدی. سنش حدود ۵ میلیارد سال است و ۱۰میلیارد سال عمر برای آن پیش بینی می کنند و قطر آن۱.۴میلیون کیلومتر، دمای سطحی اش در نورسپهر، حدود ۵,۸۰۰ درجۀ کلوین (۵,۵۳۰ درجۀ سانتی گراد) و دمای مرکزش ۱۵میلیون درجۀ کلوین (حدود ۱۵میلیون درجۀ سانتی گراد) است. حدود ۷۰ درصدش از هیدروژن، ۳۰ درصدش از هلیوم، و کمتر از ۱ درصدش از عناصر دیگر تشکیل شده است. انرژی خورشید از واکنش های گداختِ هسته ایِ تبدیل هیدروژن به هلیوم تأمین می شود و مقدار بسیار زیادی نور و حرارت تولید می کند که موجب ادامۀ حیات در زمین است. خورشید در پایان عمرش، بر اثر انبساط، به غول سرخی به ابعاد مدار مریخ تبدیل می شود. سپس، بر اثر انقباض به کوتولۀ سفید بدل خواهد شد. خورشید حدود ۱۴۹میلیون کیلومتر از زمین فاصله دارد و نزدیک ترین ستاره به زمین است. حدود هفت دقیقه طول می کشد تا نور و حرارت خورشید به زمین برسد. چرخش خورشید در نزدیکی استوا هر ۲۵ روز یک بار، و در قطب ها قدری کُندتر است. چرخش آن را می توان با مشاهدۀ عبور لک های تیرۀ خورشید (نواحی سردتری با دمای حدود ۳,۶۰۰ درجۀ کلوین/۳,۳۰۰ درجۀ سانتی گراد) روی قرص آن دنبال کرد. گاهی در نزدیکی لک های خورشید فوران های درخشانی موسوم به شراره دیده می شود. بر فراز نورسپهر خورشید (سطح ظاهری آن که نور و حرارت گسیل می کند) لایه ای از گاز رقیق، معروف به فام سپهر، قرار دارد که فقط با وسایل مخصوص یا هنگام گرفت (کسوف) مشاهده می شود. برجستگی هایی با نام زبانه از فام سپهر به سوی خرمن خورشید (هاله ای از گاز رقیق و داغ که خورشید را احاطه می کند) گسترده می شود. گاز جوشان از خرمن به طرف منظومۀ خورشیدی جریان می یابد و باد خورشیدی را پدید می آورد. فعالیت های خورشید، از جمله لک های خورشیدی، شراره ها، و زبانه ها، طی چرخۀ خورشیدی که طی یازده سال به حداکثر خود می رسد و ظاهراً به میدان مغناطیسی مربوط است، اوج می گیرند و فروکش می کنند. دیواره ای از اتم های گرم هیدروژن با دمای ۲۰ تا ۴۰هزار درجۀ کلوین (۱۹,۷۰۰ تا ۳۹,۷۰۰ درجۀ سانتی گراد) در مسیر حرکت خورشید در فضا ایجاد می شود. این دیواره، که در ۱۹۹۵ کشف شد، در ۲,۲۴۰میلیون کیلومتری خورشید قرار دارد و وجود آن را نظریه پردازان پیش بینی کرده بودند. در ۱۹۹۵، اخترشناسان امریکایی وجود آب در خورشید را گزارش کردند. این آب به شکل بخار فوق گرم در دو لک خورشیدی، با دمای فقط ۳,۳۰۰ درجۀ کلوین (۳هزار درجۀ سانتی گراد)، قرار داشت و به این ترتیب از دمای مناطق دیگر سطح خورشید، یعنی ۵,۸۰۰ درجۀ کلوین (۵,۵۳۰ درجۀ سانتی گراد) متمایز بود.

نقل قول ها

خورشید (نام های ادبی یا قدیمی: خور، هور، مهر، روز) یکی از ستارگان کهکشان راه شیری و تنها ستارهٔ سامانهٔ خورشیدی است که در مرکز آن جای دارد.
• «خورشید در پشت ابرها نیز میدرخشد.» ، بدون منبع -> کارل فریدریش ویلهلم

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خورشید به معنای آفتاب است. از آن در بابهای طهارت، صلات و نکاح سخن رفته است.
خورشید از مطهرات است که با شرایطی اشیای نجس شده زیر را پاک می کند: زمین و اشیای غیر منقول، چون ساختمان و چیزهایی که در آن به کار رفته، مانند درو پنجره و حتی میخی که به دیوار کوبیده شده است.سنگ، خاک، گل و مانند آن که بر روی زمین است حکم زمین را دارد و با برداشتن از روی زمین حکم سایر منقولات را پیدا می کند. درختان و گیاهان قبل از چیدن نیز همین حکم را دارند.ثبوت حکم نسبت به میوه بر درخت محل بحث است. از منقولات، حصیر و بوریا نیز بنابر مشهور ملحق به زمین اند. خورشید، اشیای یاد شده را که به بول یا- بنابر مشهور- هر نجاست مایع یا جامد دیگری که عین آن زائل شده و رطوبتش باقی مانده، نجس شده باشد، پاک می کند.
مستمسک العروة، ج۲، ص۷۵-۸۶.
۱. ↑ مستمسک العروة، ج۲، ص۷۵-۸۶.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۳، ص۵۲۷-۵۲۹.
...

گویش اصفهانی

تکیه ای: xoršid
طاری: oxdow
طامه ای: xoršid
طرقی: xoršid
کشه ای: xoršid
نطنزی: xoršid


واژه نامه بختیاریکا

تَونا

جدول کلمات

لیو, هور

پیشنهاد کاربران

خورشید در بعضی از اشعار به معنای حقیقت است.

نور

شمس. شید

معنی هایی که گرم و انرژی بخش مثل خود خورشید باشه ( هورـ مهرـ خورـ شید. . . )
من مهر ماهی هستم ( هورـ مهر )

آفتاب

در اوستا به کوروش، کوئیریس ، در زبان سنسکریت کوروهkuruh بوده است؛
کوروش، کورُش، کوروس، کورُس، سیروس، سایروس، سُروش، خوروش، خُروش، خُروس، خورشید همگی از یک ریشه هستند و یک مفهوم کلی و نهفته ای را در خود دارند و آن معنی ندا دهنده، فریاد ، پیغام ، بانگ و خبر، غریو، غلغله، غوغا، فریاد، نعره، نفیر، هیاهو ، جوشش، افغان، زاری، ضجه می باشد و به همین دلیل است که سروش به معنی آورنده وحی یا همان جبرئیل نامیده می شود. و کوروش نیز به معنای پیامبر است و شاید کوروش هخامنشی یا همان پیامبری که در قرآن از او به ذوالقرنین یاد شده است لقبی بوده که به وی نسبت داده اند. نام خروس هم به خاطر این است که این پرنده خبر و مژده صبح و سحر را می دهد. خروش هم خود به معنی فریاد بلند است و جوشش، هیجان و غلیان احساسات نیز معنی می دهد. کلمه "کوره" نیز بر همین پایه است یعنی جایی که جوشش و خروش و غلیان را به همراه دارد ( مانند خورشید ) .

جهان افروز

خورشید : فریاد بلندیست که کسی دل بسته به تاریکی نباشد که عمر تاریکی کوتاه است , روشنایی رو فریاد میزند و خواستار جنب وجوش است و تلاش برای کسب روزیه حلال در پرتو عنایات خالق خود است
خورشید دردانه ایست که خالق تمام جهان را فشرد تا او را یافت

هلیو

هلیا

هور

به معنای گرما و آفتاب

مهر


آف

تک ستاره ی زندگانی

کلمه یا اسم خورشید , دراصل کردی میباشد, ترکیب شده از خۆر به معنی آفتاب و شید یا شیدا یعنی عاشق , پس خورشید به معنای عاشق آفتاب, کسی که عاشق افتاب هست, آفتاب پرست, کردها آتش پرست ونور پرست بودند وبزرگترین نور, آفتاب یا همان ( خۆر ) میباشد به این خاطر این اسم درمیان کردها وفارسها که در اصل کردهستند زیاد به چشم میخورد, پس خورشید=خۆرشید=خۆرشیدا=شیدای خۆر میباشد , خواهشمندم اطلاعات درست به جامعه تزریق کنید , راستگویی بهترین راه انسانی میباشد

ملاخورشید ساسانی شخصیتی سرشناس وتاریخی کدخدای روستای دوسیرانکه مدت زیادی بر روستای
دوسیران کدخدایی کردن روحشان شاد ویادشون گرامی🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

در زبان آذری به خورشید ( گؤن ) در زبان های ترکمنی استانبولی و ترکی آذربایجانی گؤنَش ( Goonash ) در زبان های قیرقیزی و قزاقی کؤن ( koon ) و در زبان مغولی Nar و تاجیکی Oftoʙ ، اویغوری: قۇیاش و زبان عربی هم الشمس گفته می شود .
در زبان هندی به خورشید sooraj سوراج گفته می شود که احتمالا با واژه ی سراج عربی به معنی چراغ یا منبع نور هم ریشه باشد . در زبان سندی به خورشید سج و در زبان اردو سورج گفته می شود . البته در زبان فارسی نیز شید به معنی نور و روشنی می باشد .
در اکثر زبان ها دنیا حتی در زبان عربی هم نام خورشید با حرف اس ( S ) آغاز می شود که احتمالا با سراج هندی یا شمس عربی یا شید فارسی ( به معنی نور و فروغ ) ارتباط دارند .
در زبان های زیر حرف s را در اول نام خورشید ملاحظه فرمائید
انگلیسیSun
اسپانیایی ، پرتغالی ، کاتالان ، گالیسیایی : sol نروژی ایتالیایی کورسی sole فرانسوی soleilلاتین solem
دانمارکی ، سوئدی، ایسلندی Solen روسیSolntse آفریکانسson بلاروسی، اسلوونیاییSonce مقدونی Sonceto
لوگزامبورگیSonn آلمانیSonne اوکراینیSontse جاوه ای Srengenge
بوسنیایی ، صربی، کروات Sunce اسپرانتوsuno
پنجابی، بنگالی، کانارا، گجراتی ، مراتی، نپالی، Sūrya ، مالایالامیsūryan
اندونزیایی Matahari مالایی Matahari
هلندی zon یدی zun


شیدا، تیدا

خورشید:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " خورشید" می نویسد : ( ( خورشید در پهلوی در ریخت خورشت xwaršēt بکار می رفته است. این واژه از دو پاره ی :خور/ شید ساخته شده است خور نام دیگر مهر یا آفتاب است این واژه در اوستایی هوَر بوده است، با دو ریخت و " خوَر " و " هُور " به پارسی رسیده است. " شید " نیز که ویژگی خور است و به معنی رخشان و تابنده در اوستایی خْشَئته بوده است. خ ساکن پیش از "ش" در دگرگونی واژه سترده می آید؛ از این روی" خْشئته " به شیت و شید دیگر گشته است . نمونه های دیگر خْشَپَه است که شپ و "شب" شده است؛ نیز اَخْش که به ریخت " آتش" در آمده است. نیز پَخْشَگ که به " پشه " دیگرگونی یافته است. نمونه ی دیگر وَخْش است، نام شهری در فرارود ( ماوراءالنّهر ) که بافته ای پر آوازه داشته است و به " وش "دیگر گون شده است "شید "را ، چونان ویژگی جم، در جمشید نیز بازمی یابیم. ) )
( ( چو خورشید بر گاه بنمود تاج ؛
زمین شد به کردار تابنده عاج ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 223. )

به خورشید در زبان ترکی گؤن گفته می شود .
گون چیخدی چیخ گون باتی بات . ( ضرب المثل ترکی )
ترجمه: چون خورشید در آمد از خانه بیرون بیا چون غروب کرد به خانه برگرد.
شعر:
چون در آمد آفتـاب از خانـه چون مـــردم در آ / بـا غروبش خانه بر گـرد و صفــا ده خـــانه را
شعر : از علی باقری

خورشید
اوستا : سون
انگلیسی : sun
آلمانی : Sonne

لیو، هلیا، آفتاب، مهر، شمس، شید، هور

خورشید یعنی درخشان ❤❤

چرا خورشید را در بالا و زمین را در پایین میبینیم ؟ حقیقت این است که جایگاه واقعی و اصلی خورشید در عمیق ترین منطقه منظومه شمسی قرار دارد و با این وجود احساس بینایی ما انسان ها این است که این ستاره بالا قرار دارد و یا روی آسمان هرروز از شرق به سمت غرب حرکت میکند. در اطراف خورشید تعداد 9 گودال عظیم به تعداد سیاره های این منظومه وجود دارند که تو در تو اند و خورشید در عمق آنها قرار دارد. گودال های سیارگان از نزدیک ترین تا دور ترین آنها به تریب وسیع تر و ارتفاع لبه آنها بلند تر میشوند و هر سیاره ای روی لبه گودال ویژه خویش در سطحی بالاتر از سطح خورشید دور آن می چرخد. سوال را دوباره تکرار میکنم: چرا خورشید که در واقع در عمق منظومه قرار گرفته است، به نظر ما انسان ها در بالا قرار دارد ؟ در پاسخ گویی به این سوال یک منجم یا کیهان شناس را در نظر میگیریم که دارای شجاعت بوده و از گودال نمی ترسد. این اَبَر مرد روی کره زمین در لبه گودال زمین ایستاده و خورشید را در عمق نظاره میکند. با تعجب و شگفت در می یابد که شعاع های دید او پاره خط های اند که به شکل مخروط خوابیده روی یک سطح شیبدار قرار گرفته است. آغاز یا ابتدای این مخروط ریشه در چشمان سر وی دارد و بخشی مرکزی قاعده آن به سطح خورشید خیره گشته است. با خود می اندیشد که برای سهولت در بررسی بهتر است این مخروط رایک پاره خط در نظر بگیرد و این کار را هم میکند. در حین خیال پردازی یک دفعه یک جرقه در اندیشه اش ایجاد میشود که متعاقب آن خودرا یک وزنه سنگین می پندارد که به یک سر این پاره خط آویزان شده و آنرا به همراه خود به سمت مرکز میدان جاذبه زمین می کشاند و انتهای آن چون دور و سبک است و به خورشید چسبیده است و آن هم به علت دور بودن سبک است، خود به خود بالا رفته و در بالا قرار میگیرد. پس از این کشف و شهود در این آزمایش به این نتیجه میرسد که شعاع دید او چیزی نیست غیر از انعکاس نور خورشید در چشمان سر او و انتهای این شعاع نوری بر اثر جاذبه زمین پایین می آید و نه اینکه خم شود. و سر دیگر آن به همراه خورشید بطور ظاهری بالا میرود و نه اینکه بر اثر جاذبه خورشید خم گردد. برای روشن شدن موضوع، این منجم یک الاکلنگ را در حیاط یک مهد کودک را در نظر میگیرد که به جای زمین و خورشید، یک منجم روی یکی از کفه های آن و یک کیهان شناس روی کفه دیگر نشسته و با هم مشغول بازی آفتاب مهتاب اند. پس از زمزمه فلک در گوش دل وی و رساندن اورا به روشنایی به این فکر می افتد که ببیند سنگینی او تا چه اندازه سر سبک را میتواند بالا ببرد؟ در پاسخ گویی به سوال خویش، به خود میگوید که من در مرکز زمین که مرکز میدان جاذبه است، سنگین ترین وزن خودم را خواهم داشت و در خیال خودرا روی مرکز زمین قرار میدهد و به خورشید مینگرد. با کمال تعجب و شگفت و در تائید تئوری خود، متوجه میشود که خورشید بطور عمودی روی سرش قرار گرفته است. پس از بیرون آمدن از قهر جهنمی زمین و ایستادن روی سطح آن، همین خیال را برای همه ستارگان روی آسمان به کار می بندد و علت بالا بودن ظاهری آنها را کشف میکند. ستارگانی که شب ها روی آسمان میبینیم همگی روی یک سطح مدور قرار ندارند و از لحاظ عمق و ارتفاع با هم خیلی فاصله دارند، اما تعداد زیادی از آنها با خورشید خودمان در یک سطح قرار دارند. با این وجود ما همه آنها را بالا می بینیم و خود و زمین را پایین. در مورد کره ماه تصویر حقیقی است به این معنا که ماه واقعا نسبت به زمین بالا قرار دارد، اما بیش از حد مُجاز بالا قرار دارد. زیرا سطح مدار ماه نسبت به سطح مدار زمین چند درجه بیشتر خمیده نیست. اما به دلیل بالا چون ابتدای شعاع دید به مرکز جاذبه زمین نزدیکتر است و وزن منجم به آن آویزان گردیده و سنگینی میکند، انتهای آن که به ماه چسبیده است، سبکتر بوده و متعاقب آن ماه مقدار زیادی بالاتر از مقام و منزلت و رتبه و جایگاه واقعی خویش، منجم را ورانداز میکند. شاید با زبان بی زبانی میخواهد به مشاهده گر انسانی القاء نماید که در نظام خلقت از مقام و منزلت والاتری برخودار است، تا اینکه مقام اورا میپندارند. ماه نه تنها مهتاب یا چراغ خواب شب است، بلکه وظیفه اصلی او علاوه بر ایجاد جذر و مد پایدار و ثابت نگه داشتن محور زمین است و الا بدون ماه، کره زمین روی مدار خود به دور خورشید، معلق میزد و متعاقب آن حیات روی کره زمین طوری آنرا تجربه میکنیم ایجاد نمی شد یا اینکه حد اکثر لق و لوق میشد.
یک سوال از خدمت خوانندگان گرامی :
طوریکه اطلاع داریم هم اکنون سوخت خورشید گاز هیدروژن می باشد و از جوش خوردن چهار اتم هیدروژن یک اتم هلیوم ایجاد میشود. اما از طرفی دیگر میدانیم که هسته اتم هلیوم از دو عدد پروتون و دوتا نوترون و در مدار آن دو الکترون قرار دارند. در صورتی که چهار اتم هیدروژن هرکدام دارای یک پروتون در هسته و یک الکترون در مدار هستند که روی هم چهار پروتون و چهار الکترون در دست رس داریم . نتیجه میگیریم که دو اتم هیدروژن بر اثر فشار خنثی میگردند و هرکدام به یک نوترون تبدیل میشوند که با دو اتم باقی مانده و خنثی نشده هسته یک اتم هلیوم را میسازند. سوال این است که چیزی باعث میشود، ازاین چهار اتم هیدروژن که در یک شرایط مساوی دمایی و فشاری قرار دارند، درست دو تا از آنها خنثی شود و دو تا دست نخورده باقی بمانند؟
اگر پاسخ داده شود که هرکدام از آن چهار اتم یک فرشته مسول همراه خود دارند که دو تا از آنها وظیفه نگهداری و پایداری و دو تای دیگر وظیفه خنثا سازی را به عهده دارند. آنگاه منجم شجاع و جسور ما از شنیدن چنین پاسخی شگفت زده و حیران خواهد گشت و انتظار پاسخ علمی از ما را خواهد داشت و نه افسانه سازی دینی.

‬خورشید به عبری :‫השמש ( ha shemesh )
خورشید به عربی :الشمس ( al shams )




چراغ زمانه/چراغ زمان. [ چ َ / چ ِ غ ِ زَ ن َ / ن ِ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) خورشید و آفتاب. چراغ روز. چراغ جهان :
همه شب همی راند خود با گروه
چو خورشید تابان درآمد ز کوه
چراغ زمانه زمین تازه کرد
در و دشت بر دیگر اندازه کرد.
فردوسی.




شاه ستارگان. [ هَِ س ِ رَ / رِ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب است : شاه ستارگان به افق مغرب خرامید. ( کلیله و دمنه ) .

- خشت زر ؛ خشتی که از طلاست. کنایه از آفتاب است :
دیوار مشرق را نگر خشت زر آمد قرص خور
چون دست تست آن خشت زر زر بی تقاضا ریخته.
خاقانی.
- خشت زرین ؛ خشتی که از طلاست. کنایه از خورشید است :
نقب در دیوار مشرق برد صبح
خشت زرین زان میان آمد برون.
خاقانی.

جام سحر. [ م ِ س َ ح َ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب عالمتاب است. ( برهان ) ( آنندراج ) . جامه ٔ سحر.

تذرو زرین پر ؛ کنایه از خورشید :
از پی آن تذرو زرین پر
آهنین آشیان کنید امروز.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 483 ) .


- سیمرغ زرین پر ؛ کنایه از خورشید :
عید همایونفر نگر سیمرغ زرین پر نگر
ابروی زال زر نگر بالای کهسار آمده .
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 388 ) .


رجوع به دیگر ترکیبهای زرین شود.

شید. . . شمس. . .

سالار ستارگان ؛ آفتاب.

خور . . . مهر . . . هور . . . شمس . . .

اسم دخترم رو میخواهم بگذارم خورشید، مهرتابان و فروزان


کلمات دیگر: