کلمه جو
صفحه اصلی

مصطبه


مترادف مصطبه : سکو، تخت، جایگاه ویژه، میکده، میخانه

فارسی به انگلیسی

stone bench or platform, inn

مترادف و متضاد

سکو، تخت، جایگاه ویژه


میکده، میخانه


۱. سکو، تخت، جایگاه ویژه
۲. میکده، میخانه


فرهنگ فارسی

سکو، تخت، مکان م صوص که اندکی ازسطح زمین یاکف اطاق بلندترباشدوکسی بر آن جلوس کند
( اسم ) ۱ - سکویی که بر آن نشینند ۲- مکانی که از سطح زمین یا کف اطاق اندکی بلندتر باشد و بر آن نشینند . ۳ - جایگاه مردم محل اجتماع مردمان . ۴ - جای غریبان جایگاه گدایان .۵- دکانی بر در میخانه که بر آن می نشستند و شراب میخوردند . ۶- میخانه میکده : شعر بمن صومعه بنیاد شد شاعری از مصطبه آزاد شد . ( نظامی . گنجین. گنجوی )
مصطبه میخانه

سازه‌ای به‌شکل مکعب‌مستطیل از خشت که بر روی گورهای دورۀ عتیق و دورۀ پادشاهی کهن مصر بنا می‌شد


فرهنگ معین

(مِ یا مَ طَ بِ ) [ ع . مصطبة ] (اِ. ) ۱ - سکو، تخت . ۲ - محل اجتماع مردمان . ۳ - جایگاه گدایان . ۴ - میخانه ، میکده .

لغت نامه دهخدا

( مصطبة ) مصطبة. [ م ِ طَ ب َ ] ( ع اِ ) مصطبه. دکان ( = سکو ). ( از تاج العروس ). تخت ( در معنی سکو ). دکان مانندی که برای نشستن سازند، و به هندی چبوتره است. ( آنندراج ).دوکان مانندی که بر آن نشینند. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). دوکان که بر آن نشینند. ( لغت نامه مقامات حریری ). دوکان. ( دهار ). سکو. سکو که بر آن نشینند. ج ، مصطبات ، مصاطب. ( یادداشت مؤلف ). || محل اجتماع مردمان. ج ، مصاطب. ( ناظم الاطباء ). || جایگاه غربا، لغت بغدادی است. ( مهذب الاسماء ). جای غریبان. جایگاه گدایان. ایوانهای اطراف مسجد. ( زمخشری ). کاروانسرای غریبان. ( لغت نامه مقامات حریری ).
مصطبه. [ م ِ / م َ طَ ب َ / ب ِ ] ( از ع ، اِ ) مصطبة. میخانه. و به صاد و به ضاد هر دو آمده ( یعنی مصطبه و مضطبه ). ( غیاث ) ( آنندراج ). میخانه و میکده. ( ناظم الاطباء ). دکانی که آنجا نشینند و شراب خورند و به سین و صاد ( یعنی مسطبه و مصطبه ) هر دو آمده است. ( یادداشت مؤلف ) :
نی چون تو کسی که آب تتماج خورد
در مصطبه ها بغل زند کاج خورد.
سوزنی.
دل فرق نمی کند همی دانه ز دام
در مصطبه پخته به که درجامع خام.
انوری ( دیوان چ نفیسی ص 614 ).
رخت کاول ز در مصطبه برداشته ایم
هم بر آن منزل برداشت فرودآر مرا.
خاقانی.
خورده به رسم مصطبه می در سفالین مشربه
قوت مسیح یکشبه در پای ترسا ریخته.
خاقانی.
شعر به من صومعه بنیاد شد
شاعری از مصطبه آزاد شد.
نظامی.
در مصطبه عور پاکبازیم
در میکده رند دُردخواریم.
عطار.
به نیم جو نخرم طاق خانقاه و رباط
مرا که مصطبه ایوان و پای خم طنبی است.
حافظ.
بر بوی آنکه جرعه جامت به ما رسد
در مصطبه دعای تو هر صبح و شام رفت.
حافظ.
در مصطبه عشق تنعم نتوان کرد
چون بالش زر نیست بسازیم به خشتی.
حافظ.
به صدر مصطبه ام می نشاند اکنون دوست
گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد.
حافظ.
|| مصطبة. سکو. دکان. جایگاهی که غریبان نشینند. ( یادداشت مؤلف ).

مصطبه . [ م ِ / م َ طَ ب َ / ب ِ ] (از ع ، اِ) مصطبة. میخانه . و به صاد و به ضاد هر دو آمده (یعنی مصطبه و مضطبه ). (غیاث ) (آنندراج ). میخانه و میکده . (ناظم الاطباء). دکانی که آنجا نشینند و شراب خورند و به سین و صاد (یعنی مسطبه و مصطبه ) هر دو آمده است . (یادداشت مؤلف ) :
نی چون تو کسی که آب تتماج خورد
در مصطبه ها بغل زند کاج خورد.

سوزنی .


دل فرق نمی کند همی دانه ز دام
در مصطبه پخته به که درجامع خام .

انوری (دیوان چ نفیسی ص 614).


رخت کاول ز در مصطبه برداشته ایم
هم بر آن منزل برداشت فرودآر مرا.

خاقانی .


خورده به رسم مصطبه می در سفالین مشربه
قوت مسیح یکشبه در پای ترسا ریخته .

خاقانی .


شعر به من صومعه بنیاد شد
شاعری از مصطبه آزاد شد.

نظامی .


در مصطبه عور پاکبازیم
در میکده رند دُردخواریم .

عطار.


به نیم جو نخرم طاق خانقاه و رباط
مرا که مصطبه ایوان و پای خم طنبی است .

حافظ.


بر بوی آنکه جرعه ٔ جامت به ما رسد
در مصطبه دعای تو هر صبح و شام رفت .

حافظ.


در مصطبه ٔ عشق تنعم نتوان کرد
چون بالش زر نیست بسازیم به خشتی .

حافظ.


به صدر مصطبه ام می نشاند اکنون دوست
گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد.

حافظ.


|| مصطبة. سکو. دکان . جایگاهی که غریبان نشینند. (یادداشت مؤلف ).

مصطبة. [ م ِ طَ ب َ ] (ع اِ) مصطبه . دکان (= سکو). (از تاج العروس ). تخت (در معنی سکو). دکان مانندی که برای نشستن سازند، و به هندی چبوتره است . (آنندراج ).دوکان مانندی که بر آن نشینند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). دوکان که بر آن نشینند. (لغت نامه ٔ مقامات حریری ). دوکان . (دهار). سکو. سکو که بر آن نشینند. ج ، مصطبات ، مصاطب . (یادداشت مؤلف ). || محل اجتماع مردمان . ج ، مصاطب . (ناظم الاطباء). || جایگاه غربا، لغت بغدادی است . (مهذب الاسماء). جای غریبان . جایگاه گدایان . ایوانهای اطراف مسجد. (زمخشری ). کاروانسرای غریبان . (لغت نامه ٔ مقامات حریری ).


فرهنگ عمید

مکان مخصوصی که اندکی از سطح زمین یا کف اتاق بلندتر باشد و کسی بر آن بنشیند، سکو، تخت.

دانشنامه عمومی

مصطبه گونه ای آرامگاه در مصر باستان بوده است که به صورت ساختمانی با سقف صاف و دیوارهای شیب دار به سوی بیرون ساخته می شده. این سازه مکان به خاکسپاری تعداد زیادی از شخصیت های مهم در تاریخ کهن مصر بوده و از سنگ و آجرهای گلین ساخته می شده. واژه مصطبه در زبان عربی به معنای «نیمکت» است، چرا که این ساختمان ها از دور به شکل نیمکت به نظر می رسیدند.
تصاویر و پویانمایی از درون مصطبه ی آخثتپ، موزه لوور، به زبان فرانسوی
درون یک مصطبه، حفره ای ژرف درون زمین با دیوارهای سنگی یا آجری کنده می شده. در بیرون ساختمان، دیوارها اغلب با آجرهای گلین خشک شده توسط تابش خورشید ساخته می شدند. این آجرها از گل به دست آمده از رود نیل ساخته می شدند. دیوارهای سنگی اغلب برای ساخت مصطبه های بزرگان و اشراف ثروتمند به کار می رفتند.
نمای بیرونی ساختمان مثلث گونه ساخته می شود و دیوارهای شیب دار به سقف صافی می رسند که طول آن نزدیک چهار برابر عرضش است. ارتفاع ساختمان نزدیک ۹ متر می شود. مصطبه ها در جهت شمال-جنوب بنا می شدند و درون بخش بالایی آن ها اتاقی صومعه وار وجود داشت تا کاهنان و خانوده فرد درگذشته بتوانند غذا و دیگر نیازهای روان مرده را درون آن بگذارند. اتاق پنهان دومی که «سرداب» خوانده می شود، تندیسی از مرده را در میان سنگ ها به منظور مراقبت از آن پنهان می کرد. در بالای این اتفاق دریچه های کوچکی وجود داشتند که نه برای دیدن تندیس از بالا بلکه برای رسیدن دود و بخار و صدای دعاهای خوانده شده برای تندیس ساخته شده بودند.

سکوی میخانه


میخانه


فرهنگستان زبان و ادب

{mastaba} [باستان شناسی] سازه ای به شکل مکعب مستطیل از خشت که بر روی گورهای دورۀ عتیق و دورۀ پادشاهی کهن مصر بنا می شد

پیشنهاد کاربران

واژه مصطبه در زبان عربی به معنای نیمکت است، چرا که این ساختمان ها از دور به شکل نیمکت به نظر می رسیدند.
نوعی آرامگاه در مصر باستان بوده است که به صورت ساختمانی با سقف صاف و دیوارهای شیب دار به سوی بیرون ساخته می شده. این سازه مکان به خاکسپاری تعداد زیادی از شخصیت های مهم در تاریخ کهن مصر بوده است.

قدیمی ترین و ابتدایی ترین مقابر مصری که به حالت سکویی ساده و با وجوه جانبی شیب دار ( پلان ذوزنقه ) که به آن مصطبه میگفتند


کلمات دیگر: