کلمه جو
صفحه اصلی

شیاف


برابر پارسی : پرزه

فارسی به انگلیسی

suppository

فارسی به عربی

تحمیلة

مترادف و متضاد

suppository (اسم)
شیاف، شاف، شیاف طبی

فرهنگ فارسی

داروی چشم، هرداروی جامدومخروطی شکل راگویند
۱ - دارویی است که در چشم استعمال شود . ۲ - دارویی جامد و مخروطی که آن را در مقعد گذارند تا موجب اجابت شکم گردد . جمع : شیافات .

داروی جامدی که راه ورود آن به بدن مجراهای بدن، به‌جز دهان، است


فرهنگ معین

[ ع . ] (اِ. ) ۱ - داروی چشم . ۲ - داروی جامد و مخروطی شکلی که از طریق مقعد استعمال شود.

لغت نامه دهخدا

شیاف . (ع اِ) (از «ش وف ») ادویه ٔ چشم و مانند آن . (منتهی الارب ). از داروهائی که برای چشم و غیره بکار رود. (از اقرب الموارد). داروهایی برای چشم و جز آن . (یادداشت مؤلف ) (از ناظم الاطباء). ج ،شیافات ، اشیاف . (یادداشت مؤلف ) (بحر الجواهر). || ج ِ شافة. (از یادداشت مؤلف ). رجوع به شافة شود. || (از ع ، اِ) شاف و هر داروی جامدمخروطی شکل که در مقعد یا مهبل داخل کنند. (ناظم الاطباء). دارویی چند که یک جا کرده در چشم و جز آن کنند. (آنندراج ). هر داروی مفرد یا مرکب و معجونه یا تراشیده به شکل هسته خرمایی بزرگتر یا خردتر کنند و در مقعد یا شرم زن یا بینی و یا چشم و جز آن نهند. (یادداشت مؤلف ) : شیافی از انار ترش کوفته و فشارده ... به بینی اندر نهند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
- شیاف ابیض ؛ دوای چشم است مرکب از چند ادویه که سوزش و سرخی چشم را مفید و جزو اعظم آن سفیده ٔ کاشغری است . (غیاث اللغات ) : شیاف ابیض اندرچکانیدن با شیر زنان (به مجرای بول ). (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). شیاف ابیض به شیر زنان حل کرده سخت نافع باشد و شیاف مامیثا. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
- شیاف ابیض کندری ؛ نام دارویی مرکب است برای چشم . بگیرند اسفیداج ارزیز، هشت درمسنگ ، افیون و انزروت پرورده و کتیرا از هر یکی یک درمسنگ ، صمغ اعرابی چهار درمسنگ ، کندر نیم درمسنگ به آب باران بسرشند و شیاف کنند [ در چشم ] . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
- شیاف احمر حاد؛ دارویی مرکب برای چشم : عادت کحالان چنان است که این شیاف [ شیاف احمر لین برای چشم ] دراز کنند و شیاف احمر حاد گرد کنند تا میان هر دو فرق توانند کرد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
- شیاف احمر لین ؛ دارویی مرکب برای چشم : بر پشت چشم شیاف مامیثا و زعفران و مر طلی کردن و شیاف احمر لین کشیدن سود دارد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
- شیاف خوزی ؛ بوش دربندی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شیافها در کارآموزی داروسازی ص 129 شود.
- شیاف زحیر، شیاف الزحیر؛ نوعی از شیاف است که در مقعد کنند، چنانست که شحم حنظل و گلیم شوی و اشق و بوره را بکوبند جمع کنند و شافه ای دراز کنند و بخویشتن بگیرد و هم اندر ساعت درد سرون بایستد. (از هدایة المتعلمین چ دانشگاه مشهد ص 571).
- شیاف کردن ؛ داروها را بصورت شیاف درآوردن . (از یادداشت مؤلف ) : بگیرند جندبیدستر وشحم الحنظل و پلپل و کندس همه را بکوبند و به آب مرزنگوش بسرشند و شیاف کنند و به وقت حاجت بکار دارند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
- || گذاردن شیاف در موضع معین .
- شیاف مامیثا؛ دارویی مرکب است برای چشم . محمد زکریا گوید: شیاف مامیثا عصاره ای است که لون او زرد باشد که بسیاهی میل کند و در طعم او اندکی تلخی باشد. رسایلی گوید: منفعت او در دفع درد مفاصل عظیم است . (ترجمه ٔ صیدنه ٔ بیرونی ) : بر پشت چشم شیاف مامیثا و زعفران ... سود دارد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).


شیاف. ( ع اِ ) ( از «ش وف » ) ادویه چشم و مانند آن. ( منتهی الارب ). از داروهائی که برای چشم و غیره بکار رود. ( از اقرب الموارد ). داروهایی برای چشم و جز آن. ( یادداشت مؤلف ) ( از ناظم الاطباء ). ج ،شیافات ، اشیاف. ( یادداشت مؤلف ) ( بحر الجواهر ). || ج ِ شافة. ( از یادداشت مؤلف ). رجوع به شافة شود. || ( از ع ، اِ ) شاف و هر داروی جامدمخروطی شکل که در مقعد یا مهبل داخل کنند. ( ناظم الاطباء ). دارویی چند که یک جا کرده در چشم و جز آن کنند. ( آنندراج ). هر داروی مفرد یا مرکب و معجونه یا تراشیده به شکل هسته خرمایی بزرگتر یا خردتر کنند و در مقعد یا شرم زن یا بینی و یا چشم و جز آن نهند. ( یادداشت مؤلف ) : شیافی از انار ترش کوفته و فشارده... به بینی اندر نهند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
- شیاف ابیض ؛ دوای چشم است مرکب از چند ادویه که سوزش و سرخی چشم را مفید و جزو اعظم آن سفیده کاشغری است. ( غیاث اللغات ) : شیاف ابیض اندرچکانیدن با شیر زنان ( به مجرای بول ). ( ذخیره خوارزمشاهی ). شیاف ابیض به شیر زنان حل کرده سخت نافع باشد و شیاف مامیثا. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
- شیاف ابیض کندری ؛ نام دارویی مرکب است برای چشم. بگیرند اسفیداج ارزیز، هشت درمسنگ ، افیون و انزروت پرورده و کتیرا از هر یکی یک درمسنگ ، صمغ اعرابی چهار درمسنگ ، کندر نیم درمسنگ به آب باران بسرشند و شیاف کنند [ در چشم ]. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
- شیاف احمر حاد؛ دارویی مرکب برای چشم : عادت کحالان چنان است که این شیاف [ شیاف احمر لین برای چشم ] دراز کنند و شیاف احمر حاد گرد کنند تا میان هر دو فرق توانند کرد. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
- شیاف احمر لین ؛ دارویی مرکب برای چشم : بر پشت چشم شیاف مامیثا و زعفران و مر طلی کردن و شیاف احمر لین کشیدن سود دارد. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
- شیاف خوزی ؛ بوش دربندی. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شیافها در کارآموزی داروسازی ص 129 شود.
- شیاف زحیر، شیاف الزحیر؛ نوعی از شیاف است که در مقعد کنند، چنانست که شحم حنظل و گلیم شوی و اشق و بوره را بکوبند جمع کنند و شافه ای دراز کنند و بخویشتن بگیرد و هم اندر ساعت درد سرون بایستد. ( از هدایة المتعلمین چ دانشگاه مشهد ص 571 ).
- شیاف کردن ؛ داروها را بصورت شیاف درآوردن. ( از یادداشت مؤلف ) : بگیرند جندبیدستر وشحم الحنظل و پلپل و کندس همه را بکوبند و به آب مرزنگوش بسرشند و شیاف کنند و به وقت حاجت بکار دارند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).

فرهنگ عمید

هر داروی جامد و مخروطی شکل که برای معالجه در مقعد داخل می کنند.

دانشنامه عمومی

شیاف ( به انگلیسی suppository ) نوعی از اشکال استفاده از دارو و به صورت جامد است که در درجه حرارت بدن انسان نرم یا محلول می شود. شیاف به مقعد، واژن یا لوله ادراری وارد می شود. داروی موجود در شیاف، می تواند اثر موضعی یا کلی در بدن انسان داشته باشد.ممکن است از شیاف ها برای معالجه درد، تب، گرفتگی عضلانی، بواسیر و یبوست استفاده بشود. شیاف بدلیل سرعت و تأثیرگذاری سریع در افراد مسن بشدت استفاده می شود.
شیاف مقعدی
شیاف نوعی شکل دوائی است که تأثیر علاجی از قرص سریعتر است. ممکن است شیاف ها به سه بخش تقسیم بشود.
شیاف مقعدی فشنگی شکل است و وزنش از یک تا چهار گرم است. این شیاف می تواند محتوی داروهایی باشد که برای معالجه درد، تب، بواسیر و یبوست مصرف می شود.
شیاف واژن به شکل کروی است و برای معالجه عفونت واژن مصرف می شود.

دانشنامه آزاد فارسی

شیاف (suppository)
نوعی دارو یا ترکیب درمانی جامد، برای مصرف از راه مهبل یا مقعد.

فرهنگستان زبان و ادب

{suppository} [علوم دارویی] داروی جامدی که راه ورود آن به بدن مجراهای بدن، به جز دهان، است

پیشنهاد کاربران

در پارسی" پرزگ " گویند.


کلمات دیگر: