کلمه جو
صفحه اصلی

قنداق


برابر پارسی : دسته تفنگ

فارسی به انگلیسی

swaddling-clothes, bands, stock


swaddling-clothes, swaddling-bands, stock

مترادف و متضاد

stock (اسم)
ذخیره، سهم، مایه، نیا، پایه، کنده، تخته، تنه، قنداق تفنگ، سرمایه، موجودی، یدکی، سهمیه، در انبار، قنداق، موجودی کالا، مواشی، پیوندگیر، ته ساقه، دسته ریشه

swaddling clothes (اسم)
قنداق، پارچه قنداقی

فرهنگ فارسی

قسمت ته تفنگ که ازچوب ساخته می شود، پارچهای که کودک شیرخواره رادر آن بندند، قنداقه
( اسم ) ۱ - پارچه ای که دست و پای کودک نوزاد را در آن می پیچند و بانوار مانندی آن را می بندند تا دست و پای کودک بی حرکت بماند : بچه را در قنداق سفید می پیچند و دو ننو می خوابانند ۲ - قسمت چوبی ته تفنگ .

فرهنگ معین

(قُ ) [ تر. ] (اِ. ) ۱ - دستة تفنگ . ۲ - پارچه ای که نوزاد را در آن می پیچند.

لغت نامه دهخدا

قنداق. [ ق ُ ] ( ترکی ، اِ ) چوبی باشد یا نال به تفنگ وصل کنند و مثل دسته بود برای تفنگ و بدین معنی غالباًمعرب کنده است. ( آنندراج ). چوبی را گویند که بطریق ناوچه تراشیده میل تفنگ را در آن گذارند. ( سنگلاخ ).
- قنداق تراش ؛ آنکه قنداق تفنگ تراشد.
- قنداق ساز ؛ سازنده قنداق تفنگ.
- قنداق سازی ؛ عمل ساختن قنداق تفنگ.
- || دکان قنداق ساز.
|| جامه ای که طفل نوزاد را در آن پیچند و بعضی گویند که طفل را در گهواره بدان بندند، و بعضی غندق خوانند و ظاهراً ترکی است. ( آنندراج ). بمعنی قماط باشد که اطفال نوزاییده را بر آن پیچند. ( سنگلاخ ).
- امثال :
دست از قنداق درآوردن ؛ کنایه از اینکه حقیر وکوچکی نسبت به مقامی عالی و بزرگ مقاومت نشان دهد.

فرهنگ عمید

۱. (نظامی ) قسمت ته تفنگ که از چوب ساخته می شود.
۲. پارچه ای که کودک شیرخوار را در آن می بندند، قنداقه.

دانشنامه عمومی

قنداق بخشی از قسمت انتهایی تفنگ است که از جنس چوب، فلز، پلاستیک یا ترکیبی از آنها ساخته شده و به تیرانداز کمک می کند تا با اتکای آن به بخشی از بدنش (مثل شانه)، ثبات اسلحه را افزایش داده و به دقت تیر بالاتری دست یابد.
در بین تفنگهای شکاری، معمولاً آنهایی که دارای قنداق سفارشی هستند، از محبوبیت خاصی برخوردارند. این قنداقها از چوبهای مرغوب مثل چوب گردو و توسط هنرمندان این رشته، ساخته می شوند. وجود تناسب بین قنداق و تیرانداز، جفت و جور شدن دقیق قنداق با قسمت های فلزی تفنگ، وجود نقش و نگار و همچنین پرداخت و رنگ باثبات و زیبا، از ویژگیهای قنداق خوب است.

جدول کلمات

اشتک

پیشنهاد کاربران

در پارسی " پاوند " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو

( در گویش شهر سیریز ) پیچو

تنپیچ ( زبر "ت" )

فاز اونی که همه کامنتا رو دیسلایک کرده رو درک نمی کنم حدس می زنم از پان های وطنی باشه

Baby linen

۱. بخشی از تفنگ که لوله روی آن سوار می شود
۲. قسمت انتهایی تفنگ

قنداق و هر کلمه ایی آخرش آق یا آغ باشد . تورکی است در زبان فارسی ( قاف، غین ) وجود ندارد ) مثل ساریمساق. باجناق ( باجناق ) قشلاق. ییلاق. بارساق. قورساق. . . . داغ. باغ. زاغ. یاغ. بولاغ. الاغ. کلاغ. سراغ. چراغ. . .


کلمات دیگر: