کلمه جو
صفحه اصلی

تفنگ


مترادف تفنگ : اسلحه، جنگ افزار، سلاح، مسلسل

فارسی به انگلیسی

gun, rifle, blunderbuss

rifle, gun


gun, rifle


فارسی به عربی

بندقیة

مترادف و متضاد

musketry (اسم)
تیر اندازی، تفنگ، تفنگ ها

gun (اسم)
توپ، تفنگ، ششلول، تلمبه دستی، سرنگ امپول زنی و امثال ان

rifle (اسم)
تفنگ، عده تفنگدار

اسلحه، جنگ‌افزار، سلاح، مسلسل


فرهنگ فارسی

نوعی سلاح آتشی دستی که دارای لوله فلزی وقنداق چوبی، است وبا آن تیراندازی میکنند
( اسم ) آلتی که بدان گلوله بمسافات دور و نزدیک پرتاب کنند .

فرهنگ معین

(تُ فَ ) (اِ. ) جنگ افزاری که با آن گلوله را به مسافت دور و نزدیک پرتاب می کنند و انواع مختلف دارد: دولول ، سرپر، بادی ، کمرشکن ، شکاری و مانند آن .

لغت نامه دهخدا

تفنگ . [ ت ُ ف َ ] (اِ) بمعنی بندوق . در کلام متأخرین است و در کلام متقدمین تفک واقع است . (فرهنگ رشیدی ). بندوق و مرکب است از تُف مبدل تپ به بای فارسی که مخفف توپ است ... و تفق معرب آنست و به لفظ انداختن و افکندن و سر دادن و خوردن مستعمل است نه بلفظ گذاشتن . (از آنندراج ). سلاح آتشی دراز و حمل پذیر. (ناظم الاطباء) : و عرصه را وسعت نبود که کثرت را از قلت فرق باشد. سواران لشکر بخارا بر زبر یکدیگر میراندند و از بالای سر ایشان تیر و تفنگ و نیزه و سنگ روان . فی الجمله اکثر آن لشکر هلاک گشتند. (از اندرزنامه ٔ منسوب به خواجه نظام الملک ). به زخم ناوک دلدوز و تفنگ جانسوز به دفع و منعمخالفان پرداخت . (حبیب السیر جزء 4 از ج 3 ص 380).
در معرکه این تفنگ فریادرس است
خصم افکن و گرم خوی و آتش نفس است .

ابوطالب کلیم (از آنندراج ).


دارد آن عزت تفنگ ثانی صاحبقران
کز شرف خاقان اگر باشد بدوشش میبرد.

(ایضاً).


- تفنگ بادی ؛ نوعی تفنگ خرد و مخصوص کودکان که با اهرمی هوای داخل لوله فشرده شود و با نیروی آن ساچمه را پرتاب کند.
- تفنگ ته پر ؛ مقابل تفنگ سرپر. تفنگهایی که با فشنگ بکار برند و بیشتر به تفنگهای شکاری اطلاق شود.
- تفنگ جنگی ؛ تفنگ نظامی . رجوع به همین کلمه شود.
- تفنگ دولول ؛ که بجای یک لوله ، دو لوله دارد که هم از نوع سرپر بود و هم از نوع ته پر.
- تفنگ سرپر ؛ در این نوع تفنگها بجای فشنگ ، باروت و گلوله یا ساچمه را از سر لوله بداخل تفنگ میگذاشتند و سپس با سمبه ای آنها را میفشردند و سپس مقداری کهنه در داخل لوله کرده مجدداً با سمبه آنرا در انتهای تفنگ میفشردند بحدی که باروت بمحل چاشنی تفنگ که پستانک نامیده میشد برسد آنگاه که چاشنی آتش میشد تفنگ خالی میگردید.
- تفنگ شکاری ؛ مقابل تفنگ جنگی . این تفنگ ها مخصوص شکارچیان و اعم است از تفنگ سرپر و ته پر و دولول و جز اینها.
- تفنگ کمرشکن ؛ تفنگی است که با فشنگ بکار برند و برای بکار گذاشتن فشنگ یا بیرون آوردن پوکه ٔ آن ، محل اتصال لوله ٔ تفنگ به قنداق را با اندک فشار خم کنند چنانکه بتوان فشنگ در آن نهاد و سپس باز گردانند تا بحالت نخست برگردد و آماده ٔ تیراندازی شود.
- تفنگ نظامی ؛ این گونه و بعضی از انواع تفنگهای شکاری جدید از پهلو و بوسیله ٔ گلنگدن باز میشوند و چون شانه ٔ فشنگ را در مخزن قرار میدهند با بستن گلنگدن آماده ٔ تیراندازی میشوند و بمجرد آنکه تیری انداخته شد پوکه ٔ فشنگ بخارج پرتاب میشود و فشنگ دیگری در لوله جای میگیرد و آماده ٔ تیراندازی مجدد میگردد و این گونه تفنگ ها که هنوز هم متداول است به پنج تیر و سه تیر معروفند.
- امثال :
تفنگ کار قلی است هیچکس نخورده است که بگوید خیرش را ببینی ؛ غذایی ناپخته و ثقیل یا معاشری خشن و ناتراشیده است . (امثال وحکم دهخدا ج 1 ص 549).
از تفنگ خالی دو تن ترسند . در قدیم از کمان شکسته دوتن ترسند، می گفته اند:
عجب تر زین ندیدم داستانی
دو تن ترسد ز بشکسته کمانی .

(ویس و رامین از امثال و حکم ایضاً ص 112).



تفنگ. [ ت ُ ف َ ] ( اِ ) بمعنی بندوق. در کلام متأخرین است و در کلام متقدمین تفک واقع است. ( فرهنگ رشیدی ). بندوق و مرکب است از تُف مبدل تپ به بای فارسی که مخفف توپ است... و تفق معرب آنست و به لفظ انداختن و افکندن و سر دادن و خوردن مستعمل است نه بلفظ گذاشتن. ( از آنندراج ). سلاح آتشی دراز و حمل پذیر. ( ناظم الاطباء ) : و عرصه را وسعت نبود که کثرت را از قلت فرق باشد. سواران لشکر بخارا بر زبر یکدیگر میراندند و از بالای سر ایشان تیر و تفنگ و نیزه و سنگ روان. فی الجمله اکثر آن لشکر هلاک گشتند. ( از اندرزنامه منسوب به خواجه نظام الملک ). به زخم ناوک دلدوز و تفنگ جانسوز به دفع و منعمخالفان پرداخت. ( حبیب السیر جزء 4 از ج 3 ص 380 ).
در معرکه این تفنگ فریادرس است
خصم افکن و گرم خوی و آتش نفس است.
ابوطالب کلیم ( از آنندراج ).
دارد آن عزت تفنگ ثانی صاحبقران
کز شرف خاقان اگر باشد بدوشش میبرد.
( ایضاً ).
- تفنگ بادی ؛ نوعی تفنگ خرد و مخصوص کودکان که با اهرمی هوای داخل لوله فشرده شود و با نیروی آن ساچمه را پرتاب کند.
- تفنگ ته پر ؛ مقابل تفنگ سرپر. تفنگهایی که با فشنگ بکار برند و بیشتر به تفنگهای شکاری اطلاق شود.
- تفنگ جنگی ؛ تفنگ نظامی. رجوع به همین کلمه شود.
- تفنگ دولول ؛ که بجای یک لوله ، دو لوله دارد که هم از نوع سرپر بود و هم از نوع ته پر.
- تفنگ سرپر ؛ در این نوع تفنگها بجای فشنگ ، باروت و گلوله یا ساچمه را از سر لوله بداخل تفنگ میگذاشتند و سپس با سمبه ای آنها را میفشردند و سپس مقداری کهنه در داخل لوله کرده مجدداً با سمبه آنرا در انتهای تفنگ میفشردند بحدی که باروت بمحل چاشنی تفنگ که پستانک نامیده میشد برسد آنگاه که چاشنی آتش میشد تفنگ خالی میگردید.
- تفنگ شکاری ؛ مقابل تفنگ جنگی. این تفنگ ها مخصوص شکارچیان و اعم است از تفنگ سرپر و ته پر و دولول و جز اینها.
- تفنگ کمرشکن ؛ تفنگی است که با فشنگ بکار برند و برای بکار گذاشتن فشنگ یا بیرون آوردن پوکه آن ، محل اتصال لوله تفنگ به قنداق را با اندک فشار خم کنند چنانکه بتوان فشنگ در آن نهاد و سپس باز گردانند تا بحالت نخست برگردد و آماده تیراندازی شود.
- تفنگ نظامی ؛ این گونه و بعضی از انواع تفنگهای شکاری جدید از پهلو و بوسیله گلنگدن باز میشوند و چون شانه فشنگ را در مخزن قرار میدهند با بستن گلنگدن آماده تیراندازی میشوند و بمجرد آنکه تیری انداخته شد پوکه فشنگ بخارج پرتاب میشود و فشنگ دیگری در لوله جای میگیرد و آماده تیراندازی مجدد میگردد و این گونه تفنگ ها که هنوز هم متداول است به پنج تیر و سه تیر معروفند.

فرهنگ عمید

هریک از سلاح های گرم دستی که گلوله پرتاب می کند. &delta، در اوایل قرن ۱۶ میلادی در آلمان اختراع شد.
* تفنگ ته پر: تفنگی که فشنگ را از ته لوله در آن می گذارند.
* تفنگ سرپُر: تفنگی که از دهانۀ لوله پر می شد و در آن باروت، ساچمه، و یا فشنگ می گذاشتند.
* تفنگ دهن پُر: = تفنگ سرپُر

هریک از سلاح‌های گرم دستی که گلوله پرتاب می‌کند. Δ در اوایل قرن ۱۶ میلادی در آلمان اختراع شد.
⟨ تفنگ ته‌پر: تفنگی که فشنگ را از ته لوله در آن می‌گذارند.
⟨ تفنگ سرپُر: تفنگی که از دهانۀ لوله پر می‌شد و در آن باروت، ساچمه، و یا فشنگ می‌گذاشتند.
⟨ تفنگ دهن‌پُر: = تفنگ سرپُر


دانشنامه عمومی

تفنگ گونه ای سلاح گرم دستی و انفرادی است. تفنگ معمولاً دارای قنداق است و کاربرد آن مستلزم استفاده از دو دست و شانه تیرانداز است.
فرهنگ یک جلدی دکتر محمد معین
ذکاء، یحیی، تفنگ، بررسی های تاریخی، تهران
برخی تفنگ ها گلوله را با انفجار مهمات به بیرون می رانند، در مقابل نوع دیگری به نام تفنگ بادی وجود دارد که با فشار هوا به صورت مکانیکی این کار را انجام می دهد.
تفنگ های دارای مهمات هم دو نوع اصلی تفنگ دارند: تفنگ ساچمه زنی و تفنگ گلوله زنی.
در تفنگ ساچمه زنی تعدادی ساچمه فلزی در اثر فشار گاز باروت که در فشنگ ایجاد می شود از لوله تفنگ به بیرون پرتاب می شود. در تفنگ گلوله زنی فقط یک گلوله از لوله به بیرون می رود.

دانشنامه آزاد فارسی

سلاح آتشین انفرادی، متشکل از لوله ای فلزی که در داخل آن شیارهایی مارپیچ به نام خان به منظور افزایش دقت و بُرد گلوله تعبیه شده است و این لوله به قسمت چوبی یا کائوچویی موسوم به قنداق تفنگ متصل است، که به هنگام شلیک گلوله به شانۀ تیرانداز تکیه داده می شود. قطعه ای فلزی به نام گَلَنْگَدَن، فشنگ را در جلوی خان در لوله قرار می دهد و با کشیدن زبانه ای به نام ماشه، با فشار گاز حاصل از انفجار چاشنی، که ماده ای منفجره است، گلوله به سمت هدف پرتاب می شود. تفنگ احتمالاً در اوایل قرن ۱۶م در آلمان اختراع شد، امّا کاربرد آن از قرن ۱۸م رواج گرفت. تفنگ های اولیه را با ریختن باروت و تکه های فلزی، به ویژه سرب، از دهانۀ آن پر می کردند. این تفنگ ها را سرپر می خواندند. بعدها فشنگ اختراع شد که استفاده از تفنگ را آسان تر و سریع تر ساخت و تفنگ ته پر به وجود آمد. تفنگ نیمه خودکار در جنگ جهانی دوم ابداع شد و به کار رفت. در زمان ما تفنگ های خودکار که قادر به شلیک تک تیر و رگبارند، سلاح انفرادی سازمانی نیروهای مسلح در تمام دنیا هستند. مشهورترین این تفنگ ها عبارت اند از: کلاشینکف، ژ ـ ۳ و ام ـ ۱۶. دقت تیر، برد زیاد و نواخت تیر این تفنگ ها بسیار بالا است. با نصب دوربین روی تفنگ می توان دقت هدف گیری را افزایش داد. تفنگ های بادی و شکاری نیز مورد استفادۀ غیر نظامیان قرار می گیرد. اولین تفنگ های سرپر در ایران از روسیه و اروپا وارد شدند و در دست سپاهیان ایران در دوران قاجار قرار گرفتند. تفنگ های قدیم که در ایران کاربرد داشتند، عبارت بودند از تفنگ معروف به حسن موسی، ورندیل و برنو. بعدها تفنگ ام ـ۱ ساخت امریکا سلاح انفرادی سازمانی ارتش ایران شد. با مدرن تر شدن ارتش، تفنگ آلمانی ژـ۳ و کلاشینکف جای سلاح های قدیمی را گرفتند. کارخانه های اسلحه سازی ارتش و صنایع دفاعی ایران توانایی تولید تفنگ های امروزی را دارند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تفنگ نوعی از اسلحه گرم هست و از آن به مناسبت در بابهای صید و ذباحه، ارث و قصاص سخن رفته است.
بنابر قول مشهور در قصاص نفس باید گردن قاتل با شمشیر قطع گردد؛ لیکن برخی از معاصران، جواز قصاص با تفنگ را در صورتی که برای جانی آسان تر باشد، بعید ندانسته اند.
حکم شکار با تفنگ
گلوله تفنگ شکاری یا گِرد است، مانند ساچمه و یا نوک تیز. شکار با نوع دوم که تیزی آن بدن حیوان را می درد و آن را از پای درمی آورد ـ با تحقّق سایر شرایط حلّیت، مانند ذکر نام خدا هنگام تیراندازی ـ حلال است؛ لیکن حلّیت شکار با نوع اوّل محل اختلاف است.
حکم احتساب تفنگ میت از حبوه
شمشیر میّت از حَبْوَه محسوب می شود که به پسر بزرگ تر می رسد. در اینکه تفنگ نیز حکم شمشیر را دارد یا نه، بسیاری از معاصران در مسئله اشکال کرده و احتیاط وجوبی را در مصالحه پسر بزرگ تر با سایر ورثه دانسته اند.
ابتدایی ترین شکل تفنگ
...

گویش اصفهانی

تکیه ای: tofang
طاری: töfang
طامه ای: tofang
طرقی: tefeng
کشه ای: tefeng
نطنزی: tefeng


گویش مازنی

تفنگ


/tefeng/ تفنگ

پیشنهاد کاربران

پاسخ به رضا
شما ها نخست برابر ترکی فرهنگ را بیابید پس از آن دهان بازکرده و درباره پادشاهان گذشته ایران زمین درافشانی کنید
زمانی که آن دو بزرگوار پادشاه جهان بودند چیزی به نام ترک پدید نیامده بود.
#بی_فرهنگ

آقا یا خانوم جدیری، لطفا بی مدرک حرف نزنید
همه ی عالم و آدم می دونن که قرار گرفتن دوتا ساکن تو صامت ها خصلت زبون شیرین پارسیه.
تمام اون واژه هایی که مثال زدی پارسی هستن.
شاید هم میخواستی ما رو امتحان کنی، درنتیجه چون ممکنه هموطنان به اشتباه بیفتن، مجبور شدم جواب بدم.

پرفسور دکتر ارش محمدی،
حتما اسم ارش هم ترکیست، با استدلالهای کمدی شما، ریشه تمام واژگان جهان ترکیست و تمام زبانها ریشه در ترکی دارند البته بهتر است بگوییم که ریشه در پانترکیسم دارند. . .

البته ویکی واژه ریشه توفیدن را نامعلوم اعلام کرده ولی من بارها این کارواژه را در شعر های فردوسی دیدم با تشکر که دیدگاه من رو بازخورد کردین🌹🌹

تفنگ ، سلاحی آتشین برای جنگ و شکار. ابتدایی ترین شکل آن تُفَک / پُفَک نام داشت که چوبی میان تهی و به بلندی نیزه بود و شکارچی با نهادن گلوله های کوچک گِلی در داخل آن و دمیدن در آن پرندگان را شکار می کرد ( دهخدا، ذیل «تفک » و «پفک » ) . به نوشته دورفر ( ج 2، ص 447 ) ، واژه تفک ، نام آوا ( اسم صوت ) و متشکل از تُفْ ( صدای بیرون آمدن هوا از دهان و دمیدن با فشار ) و «ـَ ک » است . به نوشته کسروی ( ص 434، 436 ) یکی از کاربردهای «ک » یا «ه »هایی که به آخر نامهای فارسی می پیوندد، پدیدآوردن اسم از صداست و در بسیاری از واژه های فارسی ، پیش از حرف «ب » یا «گ » یا «ک »، «ن » افزوده می شود، مانند تفک که به تفنگ تبدیل شده است . کاشغری در قرن پنجم ، تُووِک را، که به احتمال زیاد شکل دیگری از تفک است ، واژه ای چِگِلی و ابزاری برای شکار پرندگان دانسته که از پوست شاخه بید یا هر شاخه تَرِ دیگر یا از نی ساخته می شده است ( ج 1، ص 325 ) . انوری ( متوفی 585 یا 587 ) نیز به شکار گنجشک با پفک اشاره کرده است ( ج 1، ص 278 ) . همچنین بر روی دو ابریق به جا مانده از سده هفتم ، نقش مردی به چشم می خورد که تفنگی در دست دارد و در حال شکار پرندگان است ( ذکاء، 1346 ش ، ص 287ـ 288 ) . تفک در مصر نیز کاربرد داشته و قلقشندی ( متوفی 821 ) آن را با عبارت «کثیرة الاصابة » وصف کرده است ( رجوع کنید به ج 1، ص 388 ) .

با ورود سلاحهای آتشین به ایران ( رجوع کنید به ادامه مقاله ) ، سلاحی که به این ابزار شبیه بود، به نام تفک یا تفنگ مشهور شد. در آذربایجان هنوز هم واژه تفک ( = توفک ) به کار می رود. در گویش بلوچی تفک را توپک ( با واو مجهول ) تلفظ می کنند





( ذکاء، 1350 ش ، ص 386؛ کسروی ، ص 435 ) . عربها این واژه را از فارسی گرفته اند و به صورت تُفْکَه ( جمعِ آن تُفَک ) و تفق ( جمع آن تُفَکات و تَفافِق ) به کار می برند ( کسروی ، همانجا؛ آذرنوش ، ذیل «تفک » ) .

با اینکه از قرن هفتم به بعد، مسلمانان از طریق تماس با چینیها، در باره باروت و سلاحهای آتشین چیزهایی می دانستند و حتی از آنها استفاده می کردند ( نورث ، ص 8 ) ، تفنگ به معنای امروزی ، از اوایل قرن نهم / پانزدهم در اروپا به کار رفت ( سیوری ، 1345 ش ، ص 116؛ قس ثابت ، ص 870، 873، که تفنگ را اسلحه ای شرقی می داند ) .

تفنگ اولیه ، یا تفنگ سر پُرِ فتیله ای از اولین جنگ افزارهای دستی آتشین بود. تفنگ به طور رسمی اولین بار در اواخر قرن دهم / اواسط قرن شانزدهم در ارتش اسپانیا به کار رفت . در خلال جنگهای سی ساله ( 1027ـ 1058/ 1618ـ 1648 ) ، تفنگهای کم وزنتر و در حدود اوایل قرن دوازدهم / اواخر قرن هفدهم ، تفنگهای چخماقی جای تفنگهای سنگین و سرپر را گرفت ( غنام ثابت ، ص 872 ـ873؛ بریتانیکا ، ذیل "Musket" ) .

تفنگ چخماقی تفنگی سرپر بود که برای آتش زدنِ چاشنیِ آن از سنگِ آتش زنه یا چخماق و فولاد استفاده می کردند. این نوع سلاح را نخستین بار، دو تن از تفنگ سازان فرانسوی به نامهای براشی و ژسلن ساختند. قدرت تیراندازی با این تفنگ بیشتر بود و تا آغاز اولین امپراتوری فرانسه ( 1769ـ1821 ) از آن استفاده می شد ( الموسوعه العسکریه ، ذیل



«البندقیه »؛ «از تفنگ چه می دانید؟»، ص 44 ) . از اواسط قرن سیزدهم / نوزدهم فناوری تولید سلاحهای جنگی شروع به پیشرفت کرد تا اینکه در 1287/1870، تفنگ سوزنی ساخته شد. بُرد گلوله در این نوع تفنگ بیشتر بود و گلوله از ته لوله وارد آن می شد که این سرعت تیراندازی را می افزود ( قوزانلو، ج 2، ص 622ـ624 ) .

در باره تاریخ ورود تفنگ به ایران اختلاف نظر وجود دارد؛ به نوشته سیوری ( 1345 ش ، ص 116ـ117 ) و الگود ( ص 114 ) ، ونیزیها بودند که سلاح گرم را به ایران معرفی کردند و در زمان آق قوینلوها، در 877 شماری توپ و تفنگ به ایران فرستادند که در قبرس مورد دستبرد قرار گرفت ( نیز رجوع کنید به باربارو، ص 49ـ54 ) اما باتوجه به اینکه طهرانی در کتاب دیاربکریه ( ص 63 ) بر استفاده از تفنگ و توپ در دوره قراقوینلو و در جنگهای دوره قرایوسف ( 792ـ823 ) تصریح کرده است ، تاریخ ورود تفنگ به ایران به زمانی دورتر می رسد. بنابراین ، ادعای مفتون دُنبُلی ( ص 132 ) که گفته است اولین بار در زمان سلطان حسین بایقرا ( 837 ـ911 ) ، ملاحسین واعظ کاشفی طرح تفنگ را به ایران آورد و بتدریج از روی آن تفنگ ساختند، نمی تواند مقبول باشد. به نوشته منشی قمی ( ج 1، ص 72 ) ، در نبرد میان الوندشاه آق قوینلو و شاه اسماعیل در 907، نخستین بار صدای تفنگ شنیده شد ( نیز رجوع کنید به عالم آرای صفوی ، ص 68، 96، 102، 272، 290، 493، 519 ) . به نوشته مفتون دنبلی ( ص 133 ) ، شاه اسماعیل اول صفوی ( حک : 905ـ930 ) برای تعلیم تیراندازی با تفنگ به نظامیان ایرانی ، معلمان فرانسوی و انگلیسی را به کار گمارد. در این دوره شش هزار قبضه تفنگ از انگلیس وارد شد و به استادان تفنگ ساز ایرانی دستور داده شد که تفنگها را از روی آنها بسازند ( همانجا ) .

به نوشته سیوری ( 1345 ش ، ص 119ـ120 ) ، در 913 از تفنگ فتیله ای نوع عجمی استفاده می کردند. این نوع تفنگ ساخت ایران بود و لوله آن به طرز خاصی به قنداق بسته می شد و بُردش زیاد بود. اما گفتنی است که ایرانیان ، در دوم رجب 920، در جنگ چالدران ، از هیچ سلاح آتشینی استفاده نکردند ( همو، 1378 ش ، ص 39؛ پارسادوست ، ص 420؛ نیز رجوع کنید به چالدران * ، جنگ ) . در احسن التواریخ ( روملو، ج 12، ص 171 ) و همچنین عالم آرای شاه اسماعیل ( ص 282 ) مدارکی وجود دارد که نشان می دهد پیش از مرگ شاه اسماعیل اول ( 930 ) ، سپاهیان ایران از تفنگ استفاده می کرده اند و عده ای از نیروهای صفوی که در پادگان هرات مستقر بودند، نیروهای عبداللّه خان ازبک را با تیر و تفنگ عقب نشاندند.

بر پایه این شواهد، می توان حدس زد که تلاش جدّی برای تجهیز قشون ایران به سلاح آتشین ، در زمان شاه اسماعیل اول و احتمالاً حتی قبل از جنگ چالدران ، . . .

تفنگ=ابزار یا سلاح و جنگ افزار سبک و انفرادی که مانند فنگ خونخوار است و در اصل توش فنگ است ولی مخفف شده شده فنگ

تفنگ=انواع واقسام سلاحهای پرتابگر چه آتشین چه ارتجاعی چه بادی و انواع و اقسام بسیار زیادی دارد در هر قسمت

تفنگ ، یک کلمه ترکی است . کلماتی که آخرشان انگ دارند. ترکی هست. آهنگ، کلنگ، انگ، دنگ، ننگ، اورنگ، پورنگ، جفنگ، قشنگ، فشنگ، نهنگ، پلنگ، سوفنگ. . .

تفنگ نه ریشه ی ترکی دارد و نه ریشه فارسی بلکه واژه تفنگ از واژه انگلیسی twang گرفته شده است . در معنی این واژه در فرهنگ دو جلدی آرین پور آمده است 1 - دنگ ، صدای دنگ دنگ ، صدایی که هنگام کشیدن سیم از آن شنیده می شود . 2 صدای دنگ دنگ ایجاد کردن ، تیر را از زه کمان رها کردن . 3 - تو دماغی حرف زدن.

البته ناگفته نماند که انگ پسوند دارندگی و همراهی هستش در اوستا و فارسی
مانند هوشنگ:هوش انگ به مانای هوشدار
ارژنگ:ارژ، ارج به مانای دارای ارج
پلنگ:پَل به مانای پا و پنجه که پل انگ دارای پنجه
و البته اگر از ویکی واژه بازدید کنید اطلاعاتی بهتر از ریشه شناسی پلنگ نصیبتان میشود
قشنگ ( خشنگ ) خش به مانای خوب خش انگ دارای خوبی و زیبایی که هنوز هم خش در زبان گویش ها ایرانی زنده است
البته خرچنگ واژه ای مرکب است که از خر ( بزرگ ) چنگ به مانای قلاب
آهنگ که آه ( صدا و ناله ) انگ میشود دارای صدا
الته خدنگ و خلنگ واژه ای ساده هستن


لطفا اطلاعات غلط به خورد هموطنان ندهیم. اینکه twang چه معنایی داره، توجیه نمی کنه که تفنگ رو از توئِنگ گرفته باشن،
این مطلب با یه جستجوی ساده توی اینترنت به دست میاد:
در گذشته های بسیار دور برای شکار حیوانات بر بالای درختی می رفتند در حالی که یک نی دارای شیء زهرآلودی در دهان داشتند . با آمدن شکار در آن نی فوت می کردند ( تف می کردند ) و به آن تفک می گفتند و آن شیء با صدای فِش مانندی خارج می شد و به آن فشک می گفتند .
حرف نون برای آسانی تلفظ بین دو جزء کلمه آمده است . همانند شَپَت در عبری و سَبت در عربی و شاپات در ارمنی که در فارسی شنبه شده یعنی یک نون گرفته است .
و مانند إسألوا ی در عربی که می شود اسألونی یعنی از من بپرسید و مانندtobaco در انگلیسی که در فارسی تنباکو شده و مانند سَگسَر یعنی جایی که تخته سنگی همچون سر سگ دارد و به سنگسر تبدیل شده است .

گان

تفنگ ریشه ترکی دارد
منبع: دیوان لغات ترک کاشغری
جهت اطمینان جستجوی کلمه تفنگ به صورت فارسی در wikitionary انجام دهید

هر واژه ای که آخرش انگ داشته باشه ترکی هستش!!!!!به راحتی میشه این سخن تون رو رد کرد یکی از پروهان ها برای رد این سخن این هستش که در دبیره ی اوستا حرفی برای آوای انگ و نگ وجود دارد که براحتی میتوان گفت همه واژه هایی که در بالا بیان کردید فارسی هستند

دوستان عزیز چه ترک زبان چه فارس زبان وقتی درباره کلمه ای توضیحی مینویسید لطفا منبع رو معرفی کنید و اگر مطالعاتی درباره واژه دارید ریشه یابی کنید نه اینکه هر کسی بیاید بنویسد این کلمه کاملا ترکی یا پارسی است برود.
منبع:
تفنگ: در "دیوان لغات الترک" بصورت توپک و تووَک: T�pək , T�vək
توضیحات شیخ محمود کاشغری:
سلاحی است که ترکان از چوب توو خالی درست کنند وسیله ای در داخلش قرار دهند با فوت کردن پرندگان را شکار کنند.
ریشه:
تؤپَک از تؤپی، در زبان ترکی به باد " تؤپی " گویند از این نظر، ریشه کلمه محتملا مشخص میشود. ( البته یِل در ترکی نیز به معنی باد است )
در "دیوان لغات الترک" هر دو کلمه آمده است.
اما اصطلاحات جنگی عمدتا ترکی هستند مانند:
قشون، اردو، چریک، قرق، یاغی، یغما، بیرق، پرچم، یورش، تاراج، آماج، یراق، آذوقه، ایل، گلن گدن، ساچمه، قنداق، چپاول، تپانچه، باروت، دهل، ارک، تازی، گزمه، داروغه و. . .

تمامی این واژه ها منابع مشخص از جمله دیوان لغات الترک و بسیاری دیگر نیز در لغتنامه های فارسی هم آمده و از نظر ریشه یابی هم از مصدر های مشخص ترکی هستند که هر کدوم را به راحتی میتوان ریشه یابی کرد.

فشنگ: درباره فشنگ در لغتنامه ها هیچ اشاره ای نشده واژه فشنگ از فشَک باشد مثل همین توفک، اما در ترکی آن را fışək یا فئشک گویند که در ترکی معنی و مصدر هم دارد
از مصدر فئشَمَک=جهیدن
فئشقرتی: فوران
فشقئرتماق: پاشیدن آب با فشار زیاد ( مثل گرفتن انگشت جلوی شلنگ )
فیشقا: سوت بلند
از آنجایی که این واژگان در ترکی منبع و ریشه دارند پس توفک، فئشک، قَشَک تبدیل به تفنگ، فشنگ و قشنگ شده اند.

اما درباره ی پسوند "انگ، نگ" نمیتوان صرفا به دلیل انگ داشتن بتوان واژه ای را گفت ترکی است چون در هر دو زبان این پسوند به وفور وجود دارد. البته در ترکی باستان بصورت نون غنه ( اَنک ) متداول بوده است.

دوستی هم که نوشته بودند آهنگ و پورنگ و پلنگ رو ترکی است بعضی از این واژگان در زبان سنسکریت به عینه وجود دارند و در زبان ترکی که زبان ریشه داریست پلنگ، آخر چه ریشه ای دارد! نظراتتان جوری بنویسید که قابل تأمل باشد.

در پاسخ با آقای کاف
البته سخن شما گرامی اما درباره ی فشنگ و تفنگ
می توان اینگونه گفت تفنگ از مصدر توفیدن که در توفان نیز دیده می شود و ویکی واژه ریشه یکم آن را پارسی و ریشه دوم آن را آذری یاد کرده و درباره فشنگ هم از مصدر افشاندن البته ناگفته نماند در فرهنگ معین معرب یاد شده و در ویکی واژه هم ریشه یکم آن پهلوی یاد شد.

با تشکر از جناب پویا؛ بله احتمال دارد که مصدر کلمه ترکی یا فارسی باشد ولی واژه توفان لغتی فارسی نیست و مصدر توفیدن گمان نکنم در زبان فارسی درست باشد.
توفان را لغت نامه دهخدا هم "آرامی" عنوان کرده، درباره مصدر افشاندن=فشان را که در کلماتی مانند جان فشانی نیز آمده، معنی را آنطور که شما بیان کردید در لغتنامه ها بیان نشده، البته بنده سخن شما انکار نمیکنم باید بیشتر به ریشه یابی پرداخت تا مطمئن شد.


واژه تفنگ یک واژه پارسی است که از دو بخش توف یا ( تُف ) و اَنگ ساخته شده است.
بخش توف در زبان پهلوی ( پارسی سره ) و واژگان هم وزن با آن :
توف= tuf ـ 1ـ لایه 2ـ تف، آب دهان
توک= tuk تا، لا، لایه
توپ= tup تا، لایه، طاقه، توپ پارچه
توپا= topa جامه، رخت، لباس
بخش اَنگ: اَنگ یا هنگ بخش پسینی که از اوستایی به پهلوی راه پیدا کرده است همچون: haošyangha – هئوشینگه ( یکی از پادشاهان پیشدادی که در اوستایی به همین شکل نوشته می شده است ) و در زبان پهلوی میانه به شکل hōšang - هوشنگ در آمده است و همچنین در واژگان دیگری همچون اَپی هَنگیْه= ( api hangih = بی هدفی ) ، بُرزوانگ ( بانگ ) ، فرهنگ، خدنگ، آهنگ، سرهنگ، ارژنگ، کُلنگ و . . . بکار رفته است.
( هنگ یا اَنگ با کارواژه {هنجیدن} از یک خانواده هستند. )

واژته "تفنگ" یک واژه پارسی است و دگرگون شده ی "توپنگ" می باشد.
توپنگ = توپ انگ
توپ بنواژه ای از کارواژه "توپیدن" است و این بنواژه در واژه "توپان ( توفان ) " نیز دیده می شود.
پسند "انگ" هم یک پسوند فاعلی پارسی است ، که در واژگان پارسی سرهنگ، آهنگ، ارژنگ، و . . . به پشم می خورد.

چرا نمی خواهید قبول کنید که ترکی هست این همه که شواهد هست مهم ترینش کتاب دیوان لغات کاشغریه و باز هم تکرار می کنم که می تونید جهت اطمینان به این آدرس برین:
https://en. m. wiktionary. org/wiki/تفنگ
این هم توضیحاتی که مفصل به زبان انگلیسی در آنجا داده شده:
Borrowed most likely from Chagatai or Khorezmian Turkic and borrowed at least semantically also from Ottoman Turkish تفنک‎ ( t�fenk ) , cognate to Karakhanid [script needed] ( t�wek ) in the Dīwān Luḡāt at - Turk meaning a blowpipe propelling pebbles to kill birds, so called by onomatopoeia mimicking the sound made when it is puffed: T�f! See Azerbaijani t�fəng for cognates. The terminus ante quem the t�fenk in the meaning of a matchlock - gun has resounded in Persian lands is the end of the Battle of �aldıran where the Safavids incurred resounding defeat because of the Ottoman perusal of – then expensive – firearms to devastate the Persians as resolutely as never before because of the new Shia threat.


در پاسخ طبیبی
تفنگ و سلاح باهم فرق دارن و تفنگ به انگلیسی می شود : Rifle
و معادل سلاح در ترکی آذربایجانی یاراق یا yaraq است که به معنای شکافنده است و در فارسی نیز به صورت یراق وارد شده که متفاوت است.
اگر کسی منبع معتبر تری دارد ارائه کند.

تفنگ کلمه ای ترکی است . حالا عده ای میخواند به زور فارسیش کنند . خود کلمه "تف" ترکی است. از ریشه " توپورمک" هست .
حالا چطوری امکان داره این کلمه فارسی باشه؟؟؟
بهتره شما به فکر کوروش کویر و داریوش صغیر باشید . به کلمات ترکی فکر نکنید.

بهتره در مورد چیزی که نمی دونید خاموش باشید. پسوند "انگ" از کهن ترین پسوندهای فارسی است. "توف" هم کاملا فارسی است و بارها در شاهنامه بارها آمده است. ترکی هم اگر این واژه رو دارد باید از فارسی خوارزمی گرفته باشد.

توفیدن. [ دَ ] ( مص ) صدا و ندا و فریاد و آواز و شور و غوغا کردن باشد و به معنی غریدن و غرنبیدن و عربده کردن هم هست. ( برهان ) ( آنندراج ) . خواندن کسی را برای یاری و به آواز بلند فریاد کردن و غریدن و غرنبیدن و هنگامه و شور و غوغا برپا کردن. ( ناظم الاطباء ) . غرنبیدن. ( شرفنامه ٔ منیری ) . صدا و ندا باشد. ( فرهنگ جهانگیری ) . از �توف � �یدن � ( پسوند مصدری ) . ( حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
جهان پر شد از ناله ٔ کرنای
ز�توفیدن�کوس و زخم درای.

شاهنامه ( از شرفنامه ٔ منیری ) .

ز�توفیدن�بوق و از بانگ تیز
همه بیشه بد چون خزان برگ ریز.

اسدی ( گرشاسب نامه ) .

|| به معنی جنبش و برهم خوردگی خلایق و وحوش نیز گفته اند و آن را به عربی هزاهز خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ) . جنبش و برهم خوردگی بود. ( فرهنگ جهانگیری ) :
از آواز گردان بتوفید کوه
زمین آمد از نعل اسبان ستوه.

فردوسی.

یکی باد برخاست بس هولناک
دل جنگیان گشت از آن پر ز باک
بتوفید کوه و بدرید دشت
خروشش همی از هوا برگذشت.

فردوسی.

بجنبید دشت و بتوفید کوه
ز بانگ سواران هر دو گروه.

فردوسی.

مغزمان روزه بتوفید و تبه کرد و بسوخت
باد این عید گرامی به سماع و به شراب.

فرخی.

بفرمود تا هر بوق و کوس ودهل که داشتند و صنج و درای و اسفیدمهره، یکبار بزدند چنانکه از آن آواز، عالم بتوفید. ( اسکندرنامه ٔ قدیم، نسخه ٔ سعید نفیسی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . از آواز بوق و کوس عالم بتوفید. ( اسکندرنامه ٔ قدیم، ایضاً ) .
عجب نیست از سوز من گر به باغ
بتوفد درخت و بسوزد گیاغ.

بهرامی غزنوی



گل به تورکی میشه چیچک.
گولماخ به ترکی میشه قیرجانماخ و هیریلداماخ
چرا الکی در تلاشید واژگان فارسی رو تورکی کنید، ؟؟شما برای واژه ی آب معادل ترکی ندارید اول این واژه ی چینی رو حذف کنید سپس بیاید چرت بنویسید.
این زبان ۷۰۰ساله ی ترکی به حذف واژگان فارسی، عربی و چینی از بین میره.
گل هم از فارسی اوستایی تا الان در زبان فارسی بوده، هیچ سند باستانی وجود نداره که بگه گل تورکیه.

تفنگ ، سلاحی آتشین برای جنگ و شکار. ابتدایی ترین شکل آن تُفَک / پُفَک نام داشت که چوبی میان تهی و به بلندی نیزه بود و شکارچی با نهادن گلوله های کوچک گِلی در داخل آن و دمیدن در آن پرندگان را شکار می کرد ( دهخدا، ذیل �تفک � و �پفک � ) . به نوشته دورفر ( ج 2، ص 447 ) ، واژه تفک ، نام آوا ( اسم صوت ) و متشکل از تُفْ ( صدای بیرون آمدن هوا از دهان و دمیدن با فشار ) و �ـَ ک � است . به نوشته کسروی ( ص 434، 436 ) یکی از کاربردهای �ک � یا �ه �هایی که به آخر نامهای فارسی می پیوندد، پدیدآوردن اسم از صداست و در بسیاری از واژه های فارسی ، پیش از حرف �ب � یا �گ � یا �ک �، �ن � افزوده می شود، مانند تفک که به تفنگ تبدیل شده است . کاشغری در قرن پنجم ، تُووِک را، که به احتمال زیاد شکل دیگری از تفک است ، واژه ای چِگِلی و ابزاری برای شکار پرندگان دانسته که از پوست شاخه بید یا هر شاخه تَرِ دیگر یا از نی ساخته می شده است�ج 1، ص 325 ) . انوری ( متوفی 585 یا 587 ) نیز به شکار گنجشک با پفک اشاره کرده است ( ج 1، ص 278 ) . همچنین بر روی دو ابریق به جا مانده از سده هفتم ، نقش مردی به چشم می خورد که تفنگی در دست دارد و در حال شکار پرندگان است ( ذکاء، 1346 ش ، ص 287ـ 288 ) . تفک در مصر نیز کاربرد داشته و قلقشندی ( متوفی 821 ) آن را با عبارت �کثیرة الاصابة � وصف کرده است ( رجوع کنید به ج 1، ص 388 ) . با ورود سلاحهای آتشین به ایران ( رجوع کنید به ادامه مقاله ) ، سلاحی که به این ابزار شبیه بود، به نام تفک یا تفنگ مشهور شد. در آذربایجان هنوز هم واژه تفک ( = توفک ) به کار می رود. در گویش بلوچی تفک را توپک ( با واو مجهول ) تلفظ می کنند ( ذکاء، 1350 ش ، ص 386؛ کسروی ، ص 435 ) . عربها این واژه را از فارسی گرفته اند و به صورت تُفْکَه ( جمعِ آن تُفَک ) و تفق ( جمع آن تُفَکات و تَفافِق ) به کار می برند�

جنابها واژه تفنگ هر کجایی میخواد باشه فقط تموم کنید این دعواهایی که سرش معلوم نیست به کجا میرسه باید تموم بشه .
با سپاس.

"آب" یک واژه ترکیست و با کلمه" سو "هم ریشه است

akmak : جاری شدن ، روان شدن
akıb : جاری ، روان ، مایع ،
ağıb
ağb
aab
ab
آب

akmak
akız یا akuz = بسیار روان ، جاری،
akuzu
akzu ( مانند arzu )
aksu
ağsu
aasu
asu
su
سو

سو = آب = ترکی

و همچنین

akmak
akub
akuba
akuva
aquva
aqua که در یونانی به کار برده می شود و با "آب"و "سو" هم ریشه بوده و آن هم ترکی است
از طرفی:
aqua
aquat
awuat
awat
wat یا wet
watter در انگلیسی می شود آب که آن نیز سرمنشا ترکی دارد

به طریق مشابه کلمات wasser در آلمانی یا вода ( وُدا یا وادا ) در روسی خاستگاه ترکی دارند

اما در متغیر الشکل ترین زبان یعنی فرانسه eau می شود آب که صورت خلاصه شده واژه aqua یونانی می باشد که آن نیز خاستگاه ترکی دارد.

بنواژه " توپ" یا " تف" اصلا در فارسی خاستگاه ندارد که بخواهد ریشه فارسی باشد و بر هیچ معنا یا واژه پایه ای استوار نیست .

در حالی که در ترکی بر فعل " آتماق " به معنی انداختن ، بیرون انداختن ، پرت کردن و. . . استوار است که از آن مشتق " آتئب " یا " آتوب" به دست می آید که شکل صفت مفعولی فعل در زبان ترکی است که از آن ریشه " توپ " یا " توف " شکل گرفته و در ترکی حتی از آن فعل " توپورمَک " به معنی تُف کردن نیز به دست آمده است یعنی از معنی انداختن ، پرت کردن معنی پرتاب و شلیک کردن تف کردن و. . . در ترکی شکل گرفته است همانطور که در فارسی از پرت ، پرتاب یا حتی پرتو بامعنایی متفاوت تر و متمایزتر شکل گرفته است.

در حالی که " توپیدن" و. . . فقط مصادر جعلی می باشند که به تازگی در فارسی ظهور پیدا کرده اند.

کارواژه ( توفیدن ) در شاهنامه ی فردوسی بکار رفته است :
از آواز گردان بتوفید کوه
زمین آمد از نعل اسبان ستوه
پس آیا این کارواژه به تازگی در زبان پارسی پدید آمده است؟ خیر.
جعلی، هویت پوشالی پانمغولیسم و ریشه یابی های دوزاری است از آتماق به توپورمک، از توپورمک به پرتو، از پرتو به پرتوی پرتغال، از پرتوی پرتغال به تفنگ، چون پرتغالی ها در هنگام حمله تفنگ داشتند. خخخ. پروردگارا اینها دیگه کی هستند.
واژه توف در زبان پارسی میانه بکار می رفته است ، خاستگاه این واژه هر آنچه باشد، از زبانهای هندواروپایی است. چنانکه واژگان توفان، توفنده، توپ و . . . نیز با آن همخانواده هستند و همچنین Typhon ( تایفون ) در یونان باستان.
پسوند ( انگ ) پسوند نامساز در زبان ایرانی بوده بمانند پَشنگ، کلنگ، هوشنگ، آهنگ، آونگ، شلنگ و. . . و در زبان آلمانی با پسوند نامساز ( ung ) .

اصلا در قدیم برای ایجاد صورت مصدری در فارسی از "یدن" استفاده نمی شده و این سبک در فارسی نوظهور است در قدیم با اضافه کردن " ت" به ریشه مضارع ریشه ماضی ساخته می شده مانند "رَو" بن مضارع که بن ماضی آن " رَوت" یا همان " رَفت" می شده و ما در متون قدیم شکلی به صورت " رَویدن" نداشتیم و این شکل از صورت مصدری در فارسی جدیدا رایج شده است .
و اگر قرار می بوده که در فارسی قدیم فعلی از " توف" بوده باشد باید به شکل " توفتن" یا " تفتن" می بوده که ما هیچ نمونه از کاربرد چنین شکلی را در فارسی نمی بینیم .

واژه پارسی ( تُف، توف، تفو ) و دگرریختهای آن در زبانهای گوناگون:
اوستایی:SPAMA
پهلوی: ( توف، توفک ) TUF، TUFEk
اوستی: TU
سانسکریت:SHTIV، SHTIVAIT، TUHIVATI
پشتو:TU، TUK، TUKAL
ارمنی:TUK، TKANEM
و. . .

"تفنگ" از فعل ترکی atmak به معنی انداختن ، پرتاب کردن ، پرت کردن ، انداختن و به زمین زدن ، رها کردن ، دور انداختن، ترک کردن، شللیک کردن و. . . گرفته شده است

از این فعل مشتق ( atıp ( atmış یا atup به دست می آید که به معنی انداخته ، پرتاب کرده ، پرت کرده ، دور انداخته و. . . می باشد
که با حذف a به شکل tup در آمده که شکل نرم کلمه نیز t�p می باشد ( مانند تلفظ آن در کلمه فرانسوی sur )

tup یا شکل دیگر آن top ( مانند ریشه ترکیtuğ که به toğ و سپس شکل امروزی doğ درآمده است ) به طور خاص به یک ابزار جنگی پرتاب کننده گفته می شودو یا وسیله بازی که با ضربه زدن و پرتاب کردن و انداختن آن به طرق مختلف بازی های مختلف شکل گرفته و انجام می شود و یا شکل نرم آن t�p یا t�f که به آب دهان دور انداخته شده گفته می شود که از آن فعل "توپورمک" به معنی تف کردن، آب دهان انداختن شکل می گیرد

که به صورت "توپ" یا "توف" ( یا تف ) وارد فارسی شده و از آن مصادر جعلی توپیدن یا توفیدن ایجاد شده است

در فارسی روند این گونه است که معمولا ابتدا یک جز آزاد معنا دار وارد فارس می شود مانند "فهم" و مدتی به صورت فعل مرکب با افعال کمکی به خصوص "کردن" به کار گرفته می شود یعنی "فهم کردن" و بعد از مدتی به عنوان ریشه فعلی در نظر گرفته شده و از آن فعل مفرد جعلی ایجاد می شود یعنی " فهمیدن " وشروع به نهادینه شدن می کند طوری صورت مرکب قدیمی آن منسوخ می شود مثلا امروزه کسی نمی گوید " فهم نمی کنم" بلکه می گوید " نمی فهمم".

مثلا شکل "تف" به معنی آب دهان دور انداخته شده هم اکنون در مرحله به کار گرفته شدن با فعل کمکی کردن به صورت فعل مرکب " تف کردن " می باشد و هنوز به طور کامل به مرحله " تفیدن" نرسیده است به همین خاطر ما فعلا می گوییم مثلا " تف کن" و اگر روزی "تف" با این معنی مصدر جعلی "تفیدن" را تشکیل دهد و شروع به گفتن " بتف"در فارسی کنیم این امری بعید یا جدید نخواهد بود .

از ریشه "توپ" ( t�p ) فعل ترکی "توپه مک" به معنی شلیک کردن ، پرتاب کردن به دست می آید که از آن فعل " توپنمک" به معنی شلیک شدن ، پرتاب شدن شکل می گیرد که از ریشه این فعل مشتق " توپه نیک"که به صورت کلی به معنی "شلیک شده ، پرتاب شده " می باشد که به صورت خاص و به عنوان اسم ابزار ( اسم عامل ) به وسیله ای که عمل شلیک شدن را انجام می دهد و عمل شلیک شدگی و پرتاب شدگی در آن رخ می دهد اطلاق می گردد که با تخفیف و ساده سازی تلفظ به شکل "توپنک" و در نهایت به سبب راحتی تلفظ به شکل " توپنگ" در آمده است که در ادامه اشکالی چون "توفنگ" ، " توفک" و. . . را به خود گرفته است که در نهایت با شکل "تفنگ" وارد فارسی شده است

و این گونه است که کلمات ترکی به - نیک یا - نگ ختم می شوند که حتی در روسی شکل پایانی - نیک به اشتباه به عنوان پسوند قلمداد و اقتباس شده و در حال استفاده می باشد و این که در کلمه "تفنگ" بخش "انگ" به عنوان پسوند قلمداد شده نیز استدلالی است اشتباه و نیز اگر این شکل پایانی در فارسی به عنوان پسوند قلمداد و سپس قرار دادشده باشد به شیوه ای اشتباه و با برداشتی غلط صورت گرفته است ( همانند شکل پایانی - لاخ )
این دو شکل پایانی ( - نیک و - نگ ) در نتیجه بسط التصاقی و حرف به حرف کلمات ترکی شکل گرفته اند و در واقع بخش "نون" متعلق به ریشه فعلی بوده و بخش " - یک یا - گ" بخش پسوندی آن محسوب می شود و ما چیزی با عنوان پسوند "انگ" نداریم.

همچنین از شکل tup یا tıp یا tap که از فعل atmak به دست می آیند مشتقات به اشکال توپانچا یا تئپانچا یا تاپانچا به دست می آیند ( که نوعی تفنگ کوچک می باشد ) که در آن ها بخش اول tıp , tup , tap ریشه اصلی فعل و بخش دوم an پسوند فعلی ( tupanmakو. . . ) و بخش سوم cha پسوند صغارت می باشد که این کلمه نیز به شکل "تپانچه" وارد فارسی شده است

حتی اگر دقت کنید اسم بسیاری از بخش های تفنگ نیز با کلماتی ترکی بیان می شود
۱ - ساچمه از فعل ساچماک ترکی به معنی پخش شدن
۲ - ماشه از کلمه ترکی ماشا یا صحیح تر آن باشا یا باشاک که از کلمه "باش" ترکی به معنی سر گرفته شده
۳ - گلن گدن که از دوبخش گلن که از فعل گلمک به معنی آمدن و بخش گدن که از فعل گتمک به معنی رفتن تشکیل شده است
۴ - قنداق که صحیح تر آن قنوتاق می باشد و از فعل ترکی قنوتماق ( qonutmaq ) به معنی نشاندن ، قرار دادن ، گرفته شده است و قنداق به بخشی از تفنگ گفته می شود که به هنگام شلیک بروی شانه قرار داده شده یا نشانده می شود تا با جلوگیری از اثر پرانشی اسلحه به هنگام شلیک دقت تیراندازی بالا برده شده و هدف گیری به طور صحیح انجام شود
۵ - قبضه تپانچه ای که در آن بخش قبضه عربی و بخش تپانچه ترکی است
۶ - بند یا باند که صحیح تر آن " باغئند" ( bağınt ) بوده و از کلمه ترکی bağ ( باغ ) به معنی اتصال ، پیوند ، و. . . . گرفته شده است
۷ - گلوله یا صحیح تر آن گولّه که از فعل گوللمک به معنی گل کردن ، به شکل گل در آمدن گرفته شده که در تیر تفنگ های شکاری به بخش پوکه گفته شده که در ون آن بخشی باروت و بخشی ساچمه می باشد که با انفجار باروت و پرتاب ساچمه ها بخش انتهایی پوکه ترکیده و شکل گل مانند به خود می گیرد به همین خاطر به آن گولّه گفته می شود.
( باید متذکر شد که واژه "گل" ترکی بوده و وارد فارسی شده و ما در هیج زبان اروپایی هم خانواده کلمه با شکل "گل" که اشاره به این گیاه داشته باشد نداریم و در ترکی از ریشه ak به معنی بزرگی ، بزرگ شدن رشد و نمو مشتق شده که در ابتدا به شکل akul بوده سپس به agul و بعد به gul تبدیل شده که بشکل نرم کلمه "g�l" در ترکی و با شکل gol وارد فارسی شده است )

پس "تفنگ" یک کلمه ترکی است
و "انگ" یک پسوند نیست هر چند در ترکی در مجموع مفهوم شدگی و به خود گرفتن یک کیفیت و پذیرفتگی یا قبول یک ویژگی یا خاصیت را می رساند.
و "توپیدن " و در آینده احتمالی "تفیدن" و. . . . همگی مصدر جعلی هستند و خواهند بود.


کلمات دیگر: