کلمه جو
صفحه اصلی

دنباله


مترادف دنباله : ادامه، امتداد، عقب، عقبه، مانده

فارسی به انگلیسی

continuation, elongation, rear, sequel, stern, suffix, tail, trail, train


trail, tail, coma, continuation, cue(of speech)


trail, tail, continuation, elongation, rear, sequel, stern, suffix, train, thread, coma, cue(of speech)

فارسی به عربی

اثر , تکملة , جزع , جناح , ذیل , سلسلة

مترادف و متضاد

ادامه، امتداد، عقب، عقبه، مانده


appendix (اسم)
ضمیمه، ذیل، پیوست، زائده، دنباله، اویزه، زائده کوچک، قولون، زائده اپاندیس

tailing (اسم)
تعقیب، دنباله، تکه، انتها، پس مانده

sequence (اسم)
تابعیت، دنباله، ترتیب، رشته، تسلسل، نتیجه، توالی، عقبه، ترادف، پی رفت

stem (اسم)
ریشه، دودمان، دنباله، میله، دسته، اصل، تنه، گردنه، ساقه

suite (اسم)
اپارتمان، دنباله، همراهان، ملتزمین، رشته، سلسله، پیروان، قطعه موسیقی، رشته مسلسل، اتاق مجلل هتل

trail (اسم)
دنباله

tail (اسم)
دنباله، دم

series (اسم)
دنباله، صف، رشته، رده، سلسله، ردیف

sequel (اسم)
پشت، انجام، دنباله، پشت بند، پایان، نتیجه، عاقبت، عقبه

tail-end (اسم)
دنباله، انتها، قسمت انتهایی، قسمت نهایی

فرهنگ فارسی

دم، دم مانند، هرچیزشبیه به دم که درعقب چیزی باشد
( اسم ) ۱ - دم . ۲ - هر چیز مانند دم که در عقب چیزی باشد دم مانند . ۳ - پی پس پیرو عقب عقبه . ۴ - بقیه چیزی پس مانده . ۵ - ضمیمه توضیح : به معنی اخیر لازم الاضافه است .

قطعه‌ای قابل‌تنظیم که به عقبِ برگردان بسته می‌شود تا در هنگام شخم خاک بهتر برگردانده و فشرده شود متـ . دنبالۀ برگردان mouldboard extension


فیلمی که رویدادهای آن ازنظر زمانی ادامۀ رویدادهای فیلمی است که پیش از آن ساخته شده است


فرهنگ معین

(دُ لِ ) (اِمر. ) ۱ - دم . ۲ - دم مانند، هر چیز شبیه به دم . ۳ - پی ، پس ، پیرو، عقب . ۴ - بقیة چیزی ، پس مانده .

لغت نامه دهخدا

دنباله. [ دُم ْ ل َ/ ل ِ ] ( اِ مرکب ) دم و دنب. ( ناظم الاطباء ). از دنبال + َه تخصیص نوع از جنس. ( از یادداشت مؤلف ). و رجوع به دم و دمب و دنبال شود. || چیزی که شبیه به دم باشد. ( ناظم الاطباء ). چیزی که مشابه به دنبال باشد و دنبال به معنی دم چهارپایان است ، و در این صورت حرف هاء برای تشبیه باشد. ( غیاث ) ( آنندراج ).
- دنباله میوه ؛ شاخه باریکی که میوه بدان به درخت پیوسته می باشد. ( ناظم الاطباء ). نایژه میوه. ( از آنندراج ).
|| عقب و عقبه و پی. ( ناظم الاطباء ). پس و عقب ، و در این معنی هاء زاید است. ( از غیاث ) ( از آنندراج ). عَقِب. عَقَب.( یادداشت مؤلف ): مطحة؛ دنباله سم گوسفند. ( منتهی الارب )
- به دنباله کسی رفتن ؛ تعقیب. او را تعقیب کردن. به عقب او رفتن. پیرو او گشتن. ( یادداشت مؤلف ) :
به دنباله راستان کج مرو.
( بوستان ).
آن چشم آهوانه عابدفریب بین
کش کاروان حسن به دنباله می رود.
حافظ.
- دنباله کاری را گرفتن ؛ به دنبال آن رفتن. در تعقیب آن کار شدن. برای انجام آن رفتن. ( یادداشت مؤلف ) :
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله کار خویش گیرم.
سعدی.
- دنباله کسی ؛ تعبیر طنزآمیز از کسی که از دیگری منفک نشود. وابسته او که دایماً ملازم وی بود. که از وی منفک نشود.
- دنباله کوه ؛ عقب کوه. ( ناظم الاطباء ).
|| ذیل. ( یادداشت مؤلف ). انتها و ذیل هر چیز عموماً. ( لغت محلی شوشتر ). نوک. انتها: کسوء؛ دنباله چیزی. ( منتهی الارب ).
- دنباله تازیانه ، نوک تازیانه . ( ناظم الاطباء ).
- دنباله فلاخن ؛ پاره ای است از ابریشم که به یک طرف آن بندند تا در وقت سنگ انداختن صدا کند. ( لغت محلی شوشتر ).
- دنباله کتابی ؛ذیل آن. ( یادداشت مؤلف ).
- دنباله مطلبی ؛ تذنیب. ( یادداشت مؤلف ).
|| تتمة؛ دنباله داشتن امری. تتمه داشتن آن.( یادداشت مؤلف ). || پارچه ای که بر ریسمانی بندند و در آخر کاغذ باد آویزند تا کج به هوا نرود. ( لغت محلی شوشتر ).
- دنباله بادبادک ؛ دم گونه ای که به بن وی بندند. ( یادداشت مؤلف ). تکه ریسمانی که جای به جای قطعات پارچه ای باریک بر آن گره زنند و به دنباله ٔبادبادک بندند تا در هوا بی چرخش و پیچش بماند.
|| پس زین. || گوشه بیرونی چشم و ماق اکبر. ( ناظم الاطباء ): لحاظ؛ دنباله چشم از سوی گوش. ( دهار ). ماقی العین ، مؤخرالعین ، ذنب ، موق ، دنباله چشم. ( منتهی الارب ). || سکان کشتی. ( ناظم الاطباء ). کوثل. خیزران کشتی. ( منتهی الارب ). || قبضه شمشیر و کارد. ( ناظم الاطباء ). سیلان و دنباله شمشیر و مانند آن. ( منتهی الارب ) ( دهار ): اشعار؛ دنباله ساختن کارد و مانند آن. ( منتهی الارب ). شعیره ؛ دنباله کارد و جز آن که از سیم یا آهن و مانند آن جهت استواری دسته بر شکل جو سازند. ( منتهی الارب ).

فرهنگ عمید

۱. دم.
۲. دم مانند، هرچیز شبیه دم که در عقب چیزی باشد.
۳. [مجاز] پس، پی.
۴. [عامیانه، مجاز] پیرو.
۵. [مجاز] بقیه.

دانشنامه عمومی

در ریاضیات ؛ دُنباله، تابعی است با دامنه ای ازاعداد طبیعی. این توابع، کاربردهای فراوانی در حساب دیفرانسیل و انتگرال و سایر شاخه های ریاضیات دارند. گاهی، به فراخور نیاز، نام دنباله تغییر می یابد، به عنوان مثال در نظریه تحلیلی اعداد، به دنباله ها، تابع حسابی می گویند.
لازم به توضیح است معمولاً منظور از دنباله، دنباله ای حقیقی است.
دنباله (sequence)، تابعی است که دامنه آن مجموعه اعداد طبیعی یا قطعه ای از مجموعه اعداد طبیعی باشد.
f : N → A {\displaystyle f:\mathbb {N} \to A}
اگر دامنه دنباله قطعه ای از مجموعه اعداد طبیعی باشد، دنباله را متناهی می گوییم و اگر دامنه دنباله خود مجموعه اعداد طبیعی یا زیرمجموعه ای نامتناهی از آن باشد، دنباله را نامتناهی می گوییم.
دنباله (وبگاه). وب گاه دنباله، یک سایت وب۲ فارسی زبان به سبک سایت هایی مثل دیگ و بالاترین بود. در دنباله، کاربران در تولید و هدایت محتوای سایت نقش اصلی را داشتند. وب گاه دنباله در سپتامبر ۲۰۰۸ میلادی آغاز به کار کرد. ولی پس از مدتی فعالیت این وبگاه متوقف شد.
اطلاعات این وب گاه از سوی مقامات امنیتی حکومت ایران رصد می شود و برخی از وب گاه ها و رسانه های درون حاکمیت، تحلیل هایی را بر اساس اخبار منتشر شده در این وب گاه قرار می دهند.
برخی از وب گاه های وابسته به حاکمیت، میزان بازدید روزانه وب گاه دنباله را به طور متوسط روزانه ۶۰ هزار نفر و بازدید کلی از این وب گاه را تا زمان تنظیم خبر بیش از چهارده میلیون نفر برآورد کرده بودند..
وب گاه دنباله پس از اینکه مدتی مورد حمله مداوم سایبری توسط ماموران جمهوری اسلامی قرار گرفت در حال حاضر بطور کامل از دسترس خارج شده و قابل بازدید نمی باشد.

دانشنامه آزاد فارسی

دنباله (sequence)
در ریاضیات، مجموعۀ مرتبی از اشیاء ریاضی، به خصوص مجموعۀ مرتبی از مقادیر. هر یک از این مقادیر را یک جملۀ دنباله می نامند. دنباله ممکن است متناهی و مختوم به یک جمله، یا نامتناهی باشد. مثلاً دنبالۀ۱/۱،...۳/۱، ۲/۱، ۱،متناهی، و دنبالۀ...،۳/۱، ۲/۱، ۱،نامتناهی است. در ریاضیات، غالباً دنباله های نامتناهی مطرح می شوند. جمله های دنباله را معمولاً با یک حرف لاتین، همراه با اندیسی که معرف رتبۀ جمله در دنباله است، نشان می دهند. مثلاً a۷ به معنی جملۀ هفتم، و an به معنی جملۀ nام یا جملۀ عمومی دنباله است. در مورد هر دنبالۀ خاص، فرمولan را داخل کروشه می نویسند، مثلاً(فرمول ۱)دنبالۀ...، ۳/۱، ۲/۱، ۱است. اگر وقتی n بی نهایت بزرگ می شود، دنباله دارای حد متناهی باشد، دنباله را همگرا، و در غیر این صورت واگرا می نامند. مثلاً دنبالۀ(فرمول ۲)همگرا و حد آن صفر است، ولی دنبالۀ {n} یا ...,۱,۲,۳ واگراست، زیرا حد متناهی ندارد. نیز← تصاعدفرمول ۱: فرمول ۲:

فرهنگستان زبان و ادب

{tail-piece/ tail piece} [کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] قطعه ای قابل تنظیم که به عقبِ برگردان بسته می شود تا در هنگام شخم خاک بهتر برگردانده و فشرده شود متـ . دنبالۀ برگردان mouldboard extension

گویش مازنی

/denbaale/ از توابع بندپی بال

از توابع بندپی بال


واژه نامه بختیاریکا

پَسِه؛ دین؛ دینه

جدول کلمات

تلو, پی

پیشنهاد کاربران

در ریاضیات :
تصاعد
یک سری یا ردیف از اعداد را که پشت سر هم قرار می گیرند ٬ دنباله می نامیم .
۱ - دنباله حسابی
۲ - دنباله هندسی

دُنباله. ( ریاضیات ) سِری، رشته، سلسله. مجموعه ای از اعداد و یا توابع که در میان هر عضو آن و اعدادِ طبیعی، یا گروهی متشکل از اعدادِ طبیعی، یک رابطهٌ مستقیم و منحصر بفرد وجود دارد. این اعداد طبیعی، یا گروه متشکل از اعداد طبیعی، شاخس های اعضای دُنبالهٌ مورد نظر گفته می شوند. برای مثال،
{f_3, f_2, f_1, . . . }
یک دُنباله است و اعداد 1، 2، 3، . . . شاخص های اعضای این دُنباله می باشند. مترادفِ دُنباله در زبان انگلیسی Sequence می باشد.


کلمات دیگر: