کلمه جو
صفحه اصلی

شکنجه


مترادف شکنجه : آزار، اذیت، ایذاء، تعذی، تعذیب، زجر، سیاست، ضرب، عذاب

فارسی به انگلیسی

torment, torture


torment, torture, crucify, rack

torture, rack


فارسی به عربی

تعذیب , عذاب , ماساة

مترادف و متضاد

affliction (اسم)
درد، مشقت، رنج، مصیبت، رنجوری، شکنجه، پریشانی، سیاه بختی، غم زدگی

torture (اسم)
شکنجه، عذاب، زجر

persecution (اسم)
شکنجه، اذیت، ازار، زجر

torment (اسم)
شکنجه، عذاب، غرامت، ازار، زحمت، زجر

excruciation (اسم)
شکنجه، عذاب، ازار

rack (اسم)
شکنجه، عذاب، قفسه، طاقچه، چرخ دنده دار، چنگک جالباسی، بار بند، جا کلاهی

آزار، اذیت، ایذاء، تعذی، تعذیب، زجر، سیاست، ضرب، عذاب


فرهنگ فارسی

رنج و آزار، عذاب، اذیت
۱ - ( اسم ) ایذائ اذیت تعذیب . ۲ - ( اسم ) آزار عذاب . ۳ - قید صحافی.

فرهنگ معین

(ش کَ جَ یا جِ ) [ په . ] ۱ - (اِمص . ) آزردن ، اذیت کردن . ۲ - (اِ. ) رنج ، آزار.

لغت نامه دهخدا

شکنجه . [ ش ِ ک َ ج َ / ج ِ ] (اِ) آزار. ایذاء. رنج . هروانه . عقوبت . تعذیب . سیاست . کیستار. (ناظم الاطباء). عذاب . (غیاث ) (منتهی الارب ). در اصل شکستن و پیچیدن و عذاب دادن دزد و گنهکار بوده است . (انجمن آرا). رجز. رجس . عقاب . عقوبت . نقمت . اشکنجه . شکنج . عذاب که بر تن دهند. اثام . باهک . (یادداشت مؤلف ) : از تنگی مخرج آن رنج بیند که در هیچ شکنجه آن صورت نتوان کرد. (کلیله و دمنه ).
کوه محروق آنکه همچون زر به شفشاهنگ در
دیو را زو در شکنجه ٔ حبس خذلان دیده اند.

خاقانی .


بربط کری است هشت زبان کش به هشت گوش
هر دم شکنجه دست توانا برافکند.

خاقانی .


در زیر عذبات عذاب و زخم چوب و شکنجه سپری شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 361).
چشم نیلوفر از شکنجه ٔ خواب
جان درانداخته به قلعه ٔ آب .

نظامی .


روزها آن آهوی خوش ناف نر
در شکنجه بود در اصطبل خر.

مولوی .


گرچه اندک بضاعتم باری
سودم آمد شکنجه ٔ بسیار.

ابن یمین .


- شکنجه دیدن ؛ معذب شدن .
|| نوعی از تعذیب . (غیاث ) (یادداشت مؤلف ). نوعی ازتعذیب و آن چنان است که گنهکار را اول نی چون کاز بر پوست چسبانند و باز به انبر آتش درگرفته گوشتش میبرند و در آتش می اندازند و زخمها به نمک آلایند. و با لفظ کردن و کشیدن مستعمل و همچنین است شکنجه کش . (آنندراج ) :
راست روشن به زخمهای درشت
در شکنجه برادرم را کشت .

نظامی .


آنان که علم ز دود بر پا دارند
با تنباکو مدام سودا دارند
دارند همیشه آتش و انبر و نی
اسباب شکنجه را مهیا دارند.

حکیم رکنای مسیح کاشی (از آنندراج ).


باور نمی کنم که به وقت شکنجه هم
از خادمان کسی نمک او چشیده ست .

شفیع اثر (از آنندراج ).


صدهزار آدمی در پنجه ٔ شکنجه و چنگال سکال ایشان افتادند و در زیر طشت آتش گرفتار شدند. (از تاریخ سلاجقه ٔ کرمان ).
- شکنجه ٔ آب نمک ؛ نوعی از تعذیب که گنهکاران را به خوردن آب نمک میکنند. (آنندراج ) :
از گریه شرح جور تو گر یک به یک کنم
صد بحر را شکنجه به آب نمک کنم .

محسن تأثیر (از آنندراج ).


|| دهق . دو چوب که بدان دزد و گناهکار را عذاب دهند. (یادداشت مؤلف ).
- در شکنجه کشیدن ؛ به چوب شکنجه بستن .شکنجه دادن : ملک را طرفی از ذمائم اخلاق او به قرائن معلوم شد... در شکنجه کشید و به انواع عقوبت بکشت ... (گلستان ).
- || تعذیب . (منتهی الارب ).
- شکنجه نهادن ؛ به چوب شکنجه بستن : شکنجه بر کعبش نهادند تاودایع و ذخایر و دفاین به دست بازداد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 344).
|| قید صحافی . (ناظم الاطباء). افزاری است مجلدان را و آنرا قید نیز گویندو آن مجاز است . (آنندراج ). || چوب گوشه ٔ جوال . شظاظ. شجار. فدرنگ . قطان . گمان میکنم فدرنگ شکنجه همان شجار و قطان عرب باشد. (یادداشت مؤلف ): قطان ؛ چوب فدرنگ و شکنجه ٔ هودج . (منتهی الارب ). و رجوع به مترادفات کلمه شود.
- شکنجه ٔ جامه ؛ جندره . (صحاح الفرس ). || شکنج . چین . (یادداشت مؤلف ). منه : حبک الماء ... و حبک الدرع و حبک الشعر؛ شکنجه ٔ آب است ... و جوشن و مو. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 5 ص 133).

شکنجه. [ ش ِ ک َ ج َ / ج ِ ] ( اِ ) آزار. ایذاء. رنج. هروانه. عقوبت. تعذیب. سیاست. کیستار. ( ناظم الاطباء ). عذاب. ( غیاث ) ( منتهی الارب ). در اصل شکستن و پیچیدن و عذاب دادن دزد و گنهکار بوده است. ( انجمن آرا ). رجز. رجس. عقاب. عقوبت. نقمت. اشکنجه. شکنج. عذاب که بر تن دهند. اثام. باهک. ( یادداشت مؤلف ) : از تنگی مخرج آن رنج بیند که در هیچ شکنجه آن صورت نتوان کرد. ( کلیله و دمنه ).
کوه محروق آنکه همچون زر به شفشاهنگ در
دیو را زو در شکنجه حبس خذلان دیده اند.
خاقانی.
بربط کری است هشت زبان کش به هشت گوش
هر دم شکنجه دست توانا برافکند.
خاقانی.
در زیر عذبات عذاب و زخم چوب و شکنجه سپری شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 361 ).
چشم نیلوفر از شکنجه خواب
جان درانداخته به قلعه آب.
نظامی.
روزها آن آهوی خوش ناف نر
در شکنجه بود در اصطبل خر.
مولوی.
گرچه اندک بضاعتم باری
سودم آمد شکنجه بسیار.
ابن یمین.
- شکنجه دیدن ؛ معذب شدن.
|| نوعی از تعذیب. ( غیاث ) ( یادداشت مؤلف ). نوعی ازتعذیب و آن چنان است که گنهکار را اول نی چون کاز بر پوست چسبانند و باز به انبر آتش درگرفته گوشتش میبرند و در آتش می اندازند و زخمها به نمک آلایند. و با لفظ کردن و کشیدن مستعمل و همچنین است شکنجه کش. ( آنندراج ) :
راست روشن به زخمهای درشت
در شکنجه برادرم را کشت.
نظامی.
آنان که علم ز دود بر پا دارند
با تنباکو مدام سودا دارند
دارند همیشه آتش و انبر و نی
اسباب شکنجه را مهیا دارند.
حکیم رکنای مسیح کاشی ( از آنندراج ).
باور نمی کنم که به وقت شکنجه هم
از خادمان کسی نمک او چشیده ست.
شفیع اثر ( از آنندراج ).
صدهزار آدمی در پنجه شکنجه و چنگال سکال ایشان افتادند و در زیر طشت آتش گرفتار شدند. ( از تاریخ سلاجقه کرمان ).
- شکنجه آب نمک ؛ نوعی از تعذیب که گنهکاران را به خوردن آب نمک میکنند. ( آنندراج ) :
از گریه شرح جور تو گر یک به یک کنم
صد بحر را شکنجه به آب نمک کنم.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).
|| دهق. دو چوب که بدان دزد و گناهکار را عذاب دهند. ( یادداشت مؤلف ).
- در شکنجه کشیدن ؛ به چوب شکنجه بستن.شکنجه دادن : ملک را طرفی از ذمائم اخلاق او به قرائن معلوم شد... در شکنجه کشید و به انواع عقوبت بکشت... ( گلستان ).

فرهنگ عمید

آزار دادن کسی برای تنبیه، گرفتن اقرار، یا واداشتن به انجام کاری.
⟨ شکنجه کردن: (مصدرمتعدی)
۱. شکنجه دادن؛ رنج‌وآزار دادن.
۲. آزار کردن متهم با آلات و ادوات شکنجه تا از او اقرار بگیرند.


آزار دادن کسی برای تنبیه، گرفتن اقرار، یا واداشتن به انجام کاری.
* شکنجه کردن: (مصدرمتعدی )
۱. شکنجه دادن، رنج وآزار دادن.
۲. آزار کردن متهم با آلات و ادوات شکنجه تا از او اقرار بگیرند.

دانشنامه عمومی

شکنجه بر اساس ماده یکم کنوانسیون منع شکنجه سازمان ملل متحد (۱۹۸۴) اینطور تعریف می شود: هر عملی که به واسطهٔ آن و تعمداً درد و رنجی شدید، خواه جسمی یا روحی، بر فرد اعمال شود، آن هم برای اهدافی چون کسباطلاعات یا اعتراف گیری از او یا از یک شخص ثالث، یا با هدف تنبیه او به دلیل انجام عملی که او یا شخص ثالثی مرتکب شده، یا مظنون به ارتکاب آن است، یا با هدف ارعاب و واداشتن او یا شخص ثالث (به انجام کاری)، و بنابر دلایل تبعیض آمیز از هر نوع ، به ویژه هنگامی که چنین درد و رنجی از سوی یک مقام یا فرد دیگری برخوردار از سمتی رسمی یا به تحریک یا رضایت یا قبول وی اعمال شده باشد. شکنجه شامل درد و رنجی که صرفاً منبعث از احکام قانونی یا ذاتی این احکام یا بخشی از آن ها باشد، نیست.
شکنجه دولتی در ایران
شکنجه دولتی
منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد
در طول تاریخ، عنصر شکنجه از جمله مهم ترین وسایل ایجاد رعب و وحشت در میان مردم از حکومت ها و نظام های مختلف جامعه بشری بوده که هنوز هم این روش های قرون وسطائی در برخی کشورهای جهان ادامه دارد.
در دوران جمهوری رم، گواهی برده قبل از شکنجه ارزشی نداشت و آن برده ابتدا حتماً باید شکنجه می گشت تا در زیر شکنجه به واقعیت اعتراف کند و بعد ممکن بود از شهادتش در دادگاه استفاده شود.
پیامبران و افراد مورد احترام مذهبی مشهوری از جمله مریم مجدلیه و عیسی مسیح در دین مسیحیت، و در دین اسلام سمیه دختر خباب مادر عمار و پدرش یاسر از دیگر قربانیان شکنجه هستند.

دانشنامه آزاد فارسی

شکنجه (torture)
آزار دادن جسمی و روحی برای تنبیه یا وادار کردن کسی به انجام کاری، یا به قصد اعتراف گرفتن یا بیرون کشیدن شواهدی از زیر زبان او. در قرن بیستم از شکنجه در سطحی گسترده (هرچند در بیشتر کشورها به طور غیررسمی) استفاده می شود. عفو بین الملل، از سازمان های طرفدار حقوق بشر، به تحقیق دربارۀ شکنجه دادن زندانیان سیاسی می پردازد و در این باره گزارش هایی منتشر می کند. در انگلستان، در حدود ۱۶۴۰، شکنجه قانوناً منسوخ شد ولی در اسکاتلند تا ۱۷۰۸ و در فرانسه تا ۱۷۸۹ همچنان مجاز شمرده می شد. در قرون وسطا برای شکنجه دادن افراد از وسایلی چون چهارمیخ (که با آن دست و پای قربانی را آن قدر می کشیدند که بند از بندش جدا می شد)، اِشکِلک شست، چکمه (که پای قربانی را له می کرد)، وزنه های سنگینی که کل بدن قربانی را له می کرد، تابوت میخ دار (قفسی به شکل بدن انسان که در داخل آن میخ هایی وجود داشت که در بدن قربانی فرومی رفت)، و جز آن استفاده می شد. امروزه نیز به غیر از شیوه هایی مشابه، از تکانه های برقی و تجاوز جنسی هم استفاده می شود. روش شست وشوی مغزی در دهۀ ۱۹۵۰، غالباً با استفاده از دارو، در هر دو اردوگاه غرب و شرق پدید آمد. از اوایل دهۀ ۱۹۶۰ در غرب، به جای زندان انفرادی، روشی رواج یافت که در آن شخص را دچار محرومیت های حسی شدیدی می کردند؛ برای نمونه، با کشیدن روکشی بر سر چریک های ارتش جمهوری خواه ایرلند اجازه نمی دادند که جایی را ببینند، با پوشاندن لباس گشادی بر تن آن ها اجازه نمی دادند چیزی را حس کنند، با پخش کردن مستمر صدای گوش خراشی اجازه نمی دادند که چیزی را بشنوند، و در عین حال آن ها را مجبور می کردند که رو به دیوار روی نوک انگشت های پای شان بایستند. کمیسیون اروپایی حقوق بشر، انگلستان را به ارتکاب شکنجه متهم کرد، هرچند دادگاه اروپایی حقوق بشر آن را صرفاً برخوردی غیرانسانی و توهین آمیز دانست. در ۱۹۹۶ «سازمان عفو بین الملل» چنین نتیجه گرفت که بیشتر کشورهایی که نامشان در نخستین گزارش های این سازمان دربارۀ استفادۀ جهانی از شکنجه در سال های ۱۹۷۳ و ۱۹۸۴ آمده بود همچنان شهروندانشان را شکنجه می دهند، و کشورهای جدیدی هم به جمع آن ها پیوسته اند. بر طبق برآورد عفو بین الملل، شکنجه در ۴۰ کشور همه گیر شد و در ۶۰ کشور دیگر استفاده از آن شدت گرفت. در مارس ۱۹۹۷، سازمان ملل در گزارش سالانۀ خود دربارۀ شکنجه، از ۲۹ کشور نام برده است که از شکنجه در سطح وسیع استفاده کرده اند. برخی از این کشورها عبارت بودند از اسرائیل، الجزایر، بحرین، چین، هند، میانمار، نیجریه، پاکستان، پرو، روسیه، کرۀ جنوبی، عربستان سعودی، سودان، و ترکیه. بازپرس ویژۀ ملل متحد دربارۀ شکنجه، بین اسرائیل و افریقای جنوبی در دورۀ حاکمیت نظام جدایی نژادی پیوندی قائل بود، و اسرائیل را به نهادینه کردن شکنجه در بازجویی از زندانیان فلسطینی متهم کرد. در زندان های گوانتانامو و ابوغریب که توسط امریکا در دورۀ ریاست جمهوری جورج بوش (پسر) دایر شد، وجود انواع شکنجه ها مورد تأیید قرار گرفت و تصاویر آن از رسانه های گروهی پخش شد. در ماه مه ۲۰۰۹ باراک حسین اوباما، رئیس جمهور امریکا بعد از جورج بوش، برای جلوگیری از مخدوش شدن حیثیت جهانی امریکا، دستور منع پخش تصاویر شکنجه در زندان های امریکا را صادر کرد. در کپنهاگِ دانمارک، مرکزی برای توان بخشی قربانیان شکنجه و اجرای بررسی هایی دربارۀ آثار شکنجه وجود دارد.

نقل قول ها

شکنجه عملِ عمدیِ تحمیلِ درد فیزیکی یا روانی شدید و احتمالاً آسیب به یک انسان یا حیوان.
• «هم اکنون خطری بسیار جدّی از سوی کسانی که تروریسم را وسیله ای برای دستیابی به اهدافِ خود قرار داده اند، جهان را تهدید می کند. امّا همان گونه که تاریخِ شکنجه نشان می دهد، هر زمان که شکنجه از سوی جوامع بشری پذیرفته شود، قربانیانِ فراوانی را از سراسرِ جهان به دامِ خود می کشد؛ بنابراین، می توان گفت که خطرِ شکنجه بسیار جدّی تر از خطرِ تروریسم است.»از «Turture» نشر نیو پرس ریال ۲۰۰۵، فصلِ تاریخچهٔ شکنجه -> کنث راث
• «خشونت با اردوگاه آشویتس به پایان نرسید، بلکه امروز هم انسان ها تحت شکنجه هستند.» -> پاپ فرانسیس

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] شکنجه‏ به آزار جسمی یا روحی برای اجبار کردن کسی به کاری گفته می شود.
شکنجه به آزار دادن شدید کسی برای تنبیه یا وادار کردن او به انجام دادن کاری گفته می شود.

محل بحث شکنجه در فقه
از آن در باب حدود و قصاص سخن گفته‏ اند.

احکام شکنجه
در شرع مقدس برای جرایم گوناگون کیفرهای مشخصی وضع شده که تعدی از آنها حرام و ضمان آور است. از این رو، مجازات و شکنجه متهمی که جرمش ثابت نشده، حتی برای گرفتن اقرار از وی حرام است. و نیز بزهکار ی که بزه ‏اش ثابت شده، کیفر کردن او به بیش از آنچه که در شرع مقدس در موارد حدود و قصاص مقرر گردیده و یا توسط حاکم شرع‏ در موارد تعزیرات تعیین شده، حرام و تعدّی کننده ضامن است .

حکم اقراری که با شکنجه گرفته شده
...

جدول کلمات

زجر

پیشنهاد کاربران

شکنجه:ازارو اذیت خلاصه ترینشه

زجرکش


رنج و عذاب دادن


عقوبت

باهک


کلمات دیگر: