کلمه جو
صفحه اصلی

سرجوخه


مترادف سرجوخه : سردسته، سربازدرجه دار، وکیل، سرناوی

برابر پارسی : سرگروه

فارسی به انگلیسی

corporal

مترادف و متضاد

corporal (اسم)
سرجوخه

سردسته، سربازدرجه‌دار


وکیل


سرناوی


۱. سردسته، سربازدرجهدار،
۲. وکیل
۳. سرناوی


فرهنگ فارسی

سردسته سربازدرجه داربالاترازتابین
نظامیی که یک جوخه رااداره کند و آن پایین ترین درجه نظامی است . یا سرجوخه دریایی . سر ناوی .
سرجوقه فرمانده یک جوخه در نیروی نظامی که شامل شش تن است .

فرهنگ معین

( ~ . خَ یا خِ ) (اِمر. ) نظامی ای که یک جوخه را اداره کند، و آن پایین ترین درجة نظامی است .

لغت نامه دهخدا

سرجوخه. [ س َ خ َ / خ ِ ] ( اِ مرکب ) سرجوقه. فرمانده یک جوخه در نیروی نظامی که شامل شش تن است. درجه ای است پائین تر از گروهبان سوم ، بالاتر از سرباز یکم.

فرهنگ عمید

سرباز درجه دار که فرماندهِ ده جوخه است، سردسته.

دانشنامه عمومی

سرجوخه از درجه های ارتش است و به فرمانده ۴ یا پنج سرباز گفته می شود.نشان سرجوخه در نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران (آجا)   نشان سرجوخه در نیروی هوایی ارتش   نشان سرناوی (معادل سرجوخه) در نیروی دریایی ارتش   نشان رزم یار و سرناوی در نیروی زمینی و نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی   نشان سرجوخه در نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران (ناجا)
پیش از دوره رضاشاه به سرجوخه «سرجوقه» می گفتند.درجه سرجوخه بر روی دوش نصب نمی شود. در ارتش ایران بر روی قسمت پایین آستین و در سپاه بر روی بازو قرار می گیرد.
اخیراً در ارتش ایران کلیه درجات سربازان و سرجوخگان بر روی بازو نصب می گردد.
نشان سرجوخه در نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران (آجا)

واژه نامه بختیاریکا

سَر چوپِه


کلمات دیگر: