کلمه جو
صفحه اصلی

مدفوع


مترادف مدفوع : براز، پلیدی، سرگین، فضله، گه، نجاست

برابر پارسی : چمین، پیخال، گُه، سرگین

فارسی به انگلیسی

emission, excrement, excretion, ordure, shit, stool, waste, feces

excrement


emission, excrement, excretion, ordure, shit, stool, waste


فارسی به عربی

طرح

مترادف و متضاد

excrement (اسم)
نجاست، پس مانده، مدفوع، زوائد، فضله، سگاله، عن

stool (اسم)
کرسی، عسلی، مدفوع، عن، چارپایه، صندلی مستراح فرنگی، پیخال

excretion (اسم)
دفع، مدفوع

faeces (اسم)
مدفوع

feculence (اسم)
تیرگی، مدفوع، گل الودی، حالت دردی

repeled (صفت)
مدفوع

repulsed (صفت)
مدفوع

repelled (صفت)
مدفوع

براز، پلیدی، سرگین، فضله، گه، نجاست


فرهنگ فارسی

دفع شده، رانده شده، آنچه ازبدن انسان خارج ودفع شود، پلیدی
۱- (اسم ) دفع شده رانده .۲ - ( اسم ) فضل. انسان و حیوان پلیدی براز گه پیخال چمین . توضیح بطور عام هر ماد. دفع شدنی که جزو فضولات بدن باشد و بالاختصاص فضولاتی که از رودهها دفع شوند جمع : مدفوعات .

← پیخال


فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) ۱ - دفع شده ، رانده شده . ۲ - گُه ، نجاستی که از مقعد انسان خارج شود.

لغت نامه دهخدا

مدفوع. [ م َ ] ( ع ص )رانده شده. ( آنندراج ). دفعشده. نعت مفعولی است از دفع. رجوع به دفع شود. || بازایستاده شده. ( ناظم الاطباء ). رجوع به معنی اول شود. || ( اِ ) گه. گوه. براز. عذره. پلیدی. ککه. غائط. افکندنی. فضول معده که از مخرج خود برآید. ( یادداشت مؤلف ).
- مدفوع شکل ؛ پیخاله. ( لغات فرهنگستان ). || هرآنچه از بدن انسانی و دیگر حیوانات به قی واسهال و یا عرق و جز آن خارج گردد. ( ناظم الاطباء ). رجوع به معنی قبلی شود.

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) آنچه از بدن انسان خارج و دفع شود.
۲. (صفت ) [قدیمی] دفع شده، رانده شده.

دانشنامه عمومی

مَدفوع که پِهِن، پشگل، پیخال، تپاله، تاپاله، غایط، گُه، سنده، سندله، عن ،سرگین، فضله ٬ ککه یا پی پی ماده ای است خمیری شکل و نیمه جامد که از مجاری گوارشیِ بدن جانوران و از راه مقعد خارج می شود .
با وجودی که پیخال به عنوان بی استفاده ترین مواد از بدنِ موجودات دفن می شود، اما این مادّه به عنوان کود و سوخت مورد استفاده قرار می گیرد.
از پهن گاو و پشگل گوسفند به عنوان کود حیوانی حتی در شهرها برای کاشتِ چمن پارک ها و کنار بزرگراه ها استفاده می شود.
در بعضی کشورها، از مدفوع انسانی نیز به عنوان کود در مزارع کشاورزی استفاده می شود.استفاده از پیخال (مدفوع) به عنوان سوخت نیز در برخی کشورها که مشکل تأمین سوخت دارند بسیار کاربردی است. از پشکل گوسفند مستقیماً برای گرم کردن تنورهای نانوایی استفاده می شود. روستانشینان، ابتدا پهن گاو را به شکل قطعه های دایره شکلی به نام کَتَم درمی آورند و بعد از خشکاندنِ آنها در آفتاب، از آن برای گرم کردن اجاق های پخت وپز استفاده می کنند.

دانشنامه آزاد فارسی

مَدفوع (faeces)
باقی ماندۀ غذا و مواد زاید دیگر در لولۀ گوارش جانوران. از راه مخرج دفع می شود. مواد تشکیل دهندۀ مدفوع عبارت اند از مقادیری مواد لنفی، باکتری ها، برخی ریزاندامواره های ذره بینی، یاخته های مردۀ جدار لولۀ گوارش، مایع صفراوی، غذای هضم نشده، مواد معدنی، و آب.

فرهنگستان زبان و ادب

[پزشکی] ← پیخال

گویش اصفهانی

تکیه ای: gü
طاری: gü
طامه ای: čorpor
طرقی: gü
کشه ای: gü
نطنزی: goh


واژه نامه بختیاریکا

صَحرا؛ گی؛ ریق

پیشنهاد کاربران

این واژه عربی و اسم مفعول است و پارسی آن اینهاست:
سپام sepâm ( اوستایی: spâma )
چامین câmin ( پارسی دری )
بارپه bârpe ( سغدی )

ککه . پی پی . و. . . . .

بر وزن مفعول و یعنی دفع شده

انگلیسی:poop_shit

یعنی مدفوع


کلمات دیگر: