اسنان
فارسی به انگلیسی
عربی به فارسی
دندانها
فرهنگ فارسی
دندانها، سالهای زندگی، جمع سن
( اسم ) جمع سن . ۱ - سالهای زندگی . ۲ - دندانها .
دهی از دهستان شاخنات بخش در میان شهرستان بیرجند ۷۸٠٠٠ گزی شمال باختری در میان ۱۲٠٠٠ گزز جنوب خاوری شاخن . کوهستانی - معتدل .
( اسم ) جمع سن . ۱ - سالهای زندگی . ۲ - دندانها .
دهی از دهستان شاخنات بخش در میان شهرستان بیرجند ۷۸٠٠٠ گزی شمال باختری در میان ۱۲٠٠٠ گزز جنوب خاوری شاخن . کوهستانی - معتدل .
فرهنگ معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ سِن . ۱ - دندان ها. ۲ - دندانه داس . ۳ - تیزی مهرة پشت . ۴ - سال های زندگی .
لغت نامه دهخدا
اسنان. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ سِن . سالها. ( غیاث ). || دندانها. ( غیاث ): حَدثنا ابراهیم بن عبدالرحمن ابوسهل مولی موسی بن طلحة قال رأیت موسی بن طلحة قد شد اسنانه بذهب. ( الکنی و الاسماء للدولابی ).
اسنان. [ اِ ] ( ع مص ) کلانسال شدن. ( منتهی الارب ). بزاد برآمدن. ( تاج المصادر بیهقی ). بسیارسال شدن. || برآمدن دندان. || رویانیدن دندان را. ( منتهی الارب ). || اسنان سدیس ناقه ؛ نبت آن. رستن دندان هشت سالگی اشتر و رویانیدن آن. ( تاج المصادر بیهقی ).
اسنان. [ ] ( اِخ ) یکی از نوکران شهزاده یساور که از جانب وی ودیگر شهزادگان با جمعی دیگر بعنوان ایلچی نزد ابوسعید رفت. ( ذیل جامعالتواریخ رشیدی حافظ ابرو ص 81 ).
اسنان. [ اَ ] ( اِخ ) قریه ای از قرای هرات. ( معجم البلدان ) ( مرآت البلدان ).
اسنان. [ اَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند، 78000 گزی شمال باختری درمیان ، 12000 گزی جنوب خاوری شاخن. کوهستانی ، معتدل. سکنه 231 تن. شیعه. زبان : فارسی. آب از: قنات. محصول : غلات ، تریاک. شغل : زراعت ، گله داری. قالیچه و پلاس بافی. راه : مالرو. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).
اسنان. [ اِ ] ( ع مص ) کلانسال شدن. ( منتهی الارب ). بزاد برآمدن. ( تاج المصادر بیهقی ). بسیارسال شدن. || برآمدن دندان. || رویانیدن دندان را. ( منتهی الارب ). || اسنان سدیس ناقه ؛ نبت آن. رستن دندان هشت سالگی اشتر و رویانیدن آن. ( تاج المصادر بیهقی ).
اسنان. [ ] ( اِخ ) یکی از نوکران شهزاده یساور که از جانب وی ودیگر شهزادگان با جمعی دیگر بعنوان ایلچی نزد ابوسعید رفت. ( ذیل جامعالتواریخ رشیدی حافظ ابرو ص 81 ).
اسنان. [ اَ ] ( اِخ ) قریه ای از قرای هرات. ( معجم البلدان ) ( مرآت البلدان ).
اسنان. [ اَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند، 78000 گزی شمال باختری درمیان ، 12000 گزی جنوب خاوری شاخن. کوهستانی ، معتدل. سکنه 231 تن. شیعه. زبان : فارسی. آب از: قنات. محصول : غلات ، تریاک. شغل : زراعت ، گله داری. قالیچه و پلاس بافی. راه : مالرو. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).
اسنان . [ ] (اِخ ) یکی از نوکران شهزاده یساور که از جانب وی ودیگر شهزادگان با جمعی دیگر بعنوان ایلچی نزد ابوسعید رفت . (ذیل جامعالتواریخ رشیدی حافظ ابرو ص 81).
اسنان . [ اَ ] (اِخ ) قریه ای از قرای هرات . (معجم البلدان ) (مرآت البلدان ).
اسنان . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سِن ّ. سالها. (غیاث ). || دندانها. (غیاث ): حَدثنا ابراهیم بن عبدالرحمن ابوسهل مولی موسی بن طلحة قال رأیت موسی بن طلحة قد شد اسنانه بذهب . (الکنی و الاسماء للدولابی ).
اسنان . [ اِ ] (ع مص ) کلانسال شدن . (منتهی الارب ). بزاد برآمدن . (تاج المصادر بیهقی ). بسیارسال شدن . || برآمدن دندان . || رویانیدن دندان را. (منتهی الارب ). || اسنان سدیس ناقه ؛ نبت آن . رستن دندان هشت سالگی اشتر و رویانیدن آن . (تاج المصادر بیهقی ).
اسنان . [ اَ ] (اِخ ) دهی از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند، 78000 گزی شمال باختری درمیان ، 12000 گزی جنوب خاوری شاخن . کوهستانی ، معتدل . سکنه 231 تن . شیعه . زبان : فارسی . آب از: قنات . محصول : غلات ، تریاک . شغل : زراعت ، گله داری . قالیچه و پلاس بافی . راه : مالرو. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
فرهنگ عمید
سنّ#NAME?
= سنّ
دانشنامه عمومی
آسنان. آسنان (به فرانسوی: Asnan) یک کمون در فرانسه با جمعیت ۱۲۹ نفر است که در Canton of Brinon-sur-Beuvron واقع شده است.
فهرست شهرهای فرانسه
۱ داده های فرانسه رودخانه و دریاچه و یخچال ها را در نظر نگرفته است > ۱ km² (۰٫۳۸۶ مایل مربع یا ۲۴۷ هکتار)
فهرست شهرهای فرانسه
۱ داده های فرانسه رودخانه و دریاچه و یخچال ها را در نظر نگرفته است > ۱ km² (۰٫۳۸۶ مایل مربع یا ۲۴۷ هکتار)
wiki: استان خراسان جنوبی که بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ مرکز آمار ایران، جمعیت آن بالغ بر ۲۹۸ نفر بوده است.
wiki: اسنان
پیشنهاد کاربران
دندان ها مفرد: سن
کلمات دیگر: