منسوب به یمان و یمن
یمانیه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
یمانیة. [ ی َ نی ی َ ] (اِخ ) از فِرَق زیدیه اصحاب محمدبن یمانی کوفی . (خاندان نوبختی ص 267). و رجوع به مروج الذهب ج 2 ص 144 شود.
یمانیة. [ ی َ ی َ ] (ص نسبی ) منسوب به یمان و یمن . (یادداشت مؤلف ). گویند: امراءة یمانیة و قوم یمانیة. (ناظم الاطباء). و رجوع به یمانی و یمن و صبح الاعشی ج 1 ص 337 شود.
یمانیة. [ ی َ ی َ / نی ی َ ] (ع اِ) قسمی از جو که خوشه ٔ آن سرخ است . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). نوعی از جو سرخ خوشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
( یمانیة ) یمانیة. [ ی َ ی َ / نی ی َ ] ( ع اِ ) قسمی از جو که خوشه آن سرخ است. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). نوعی از جو سرخ خوشه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
یمانیة. [ ی َ ی َ ] ( ص نسبی ) منسوب به یمان و یمن. ( یادداشت مؤلف ). گویند: امراءة یمانیة و قوم یمانیة. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به یمانی و یمن و صبح الاعشی ج 1 ص 337 شود.
یمانیة. [ ی َ نی ی َ ] ( اِخ ) از فِرَق زیدیه اصحاب محمدبن یمانی کوفی. ( خاندان نوبختی ص 267 ). و رجوع به مروج الذهب ج 2 ص 144 شود.
یمانیة. [ ی َ ی َ ] ( ص نسبی ) منسوب به یمان و یمن. ( یادداشت مؤلف ). گویند: امراءة یمانیة و قوم یمانیة. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به یمانی و یمن و صبح الاعشی ج 1 ص 337 شود.
یمانیة. [ ی َ نی ی َ ] ( اِخ ) از فِرَق زیدیه اصحاب محمدبن یمانی کوفی. ( خاندان نوبختی ص 267 ). و رجوع به مروج الذهب ج 2 ص 144 شود.
دانشنامه عمومی
یمانیه (روستا). یمانیه به عربی ( الیَمانیة ) دهستانی در ناحیهٔ (التعزیة) در استان رَیمه در کشور یمن در شبه جزیره عربستان است.
روستای بنی الولید
روستای مَسامر
روستای الحَصامی
روستای الُخمَر
جمعیت آن ۱۰۹۰۰ نفر (۱۱۰ خانوار) می باشد.
روستاهای توابع این دهستان عبارتند از:
روستای بنی الولید
روستای مَسامر
روستای الحَصامی
روستای الُخمَر
جمعیت آن ۱۰۹۰۰ نفر (۱۱۰ خانوار) می باشد.
روستاهای توابع این دهستان عبارتند از:
wiki: یمانیه (روستا)
کلمات دیگر: