مترادف مکتب : آموزشگاه، دبستان، دبیرستان، کالج، مدرسه، کتاب، مکتب خانه، مشرب، نحله
برابر پارسی : دبستان، دبیرستان، آموزشگاه، اندیشگاه
old - fashioned primary school, [ext.] school
ideology, ism _, persuasion, school
دفتر , دفترخانه , اداره , دايره , ميز کشودار يا خانه دار , گنجه جالباسي , ديوان , ميز , ميز تحرير , منصب
آموزشگاه، دبستان، دبیرستان، کالج، مدرسه
کتاب، مکتبخانه
مشرب، نحله
۱. آموزشگاه، دبستان، دبیرستان، کالج، مدرسه
۲. کتاب، مکتبخانه
۳. مشرب، نحله
گروهی هنرمند همعصر که همانندیهایی در دید و سبک دارند و غالباً از ناحیه یا شهر معینی هستند
مکتب . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) مشک سربسته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مکتب . [ م ُ ت ِ / م ُ ک َت ْ ت ِ ] (ع ص ) آنکه خط آموزاند. (مهذب الاسماء). مشاق و ادب آموز را گویند. (از انساب سمعانی ). آموزنده ٔ کتابت ، و منه کان الحجاج مکتباً با لطائف ای معلماً. (منتهی الارب ). آموزنده ٔ کتاب و مکتب دار. (ناظم الاطباء). آموزنده ٔ کتابت . (آنندراج ) (ازاقرب الموارد) (از محیط المحیط). معلم . آموزگار. استاد. خطآموز. مشّاق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مکتب . [ م ُ ک َت ْ ت َ ] (ع ص ) خوشه ای که بعض بر آن خورده باشند. (منتهی الارب ). خوشه ای که پاره ای از بر آن را خورده باشند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نوشته شده . (آنندراج ). کتیبه ٔ آماده شده و فراهم آورده و نوشته شده . (ناظم الاطباء).
انوری (دیوان چ مدرس رضوی ص 328).
جمال الدین عبدالرزاق (دیوان چ وحید ص 9).
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
نظامی .
مولوی .
مولوی .
سعدی (گلستان ).
امیرخسرو دهلوی .
حافظ.
حافظ.
نظیری نیشابوری .
اندیشگاه، آموزشگاه