کلمه جو
صفحه اصلی

همراهی


مترادف همراهی : کمک، مساعدت، معاضدت، یاری

فارسی به انگلیسی

accompaniment, escort, assistance, relief, [fig.] assistance

accompaniment, escort, [fig.] assistance


فارسی به عربی

رفقة , مکمل , مودة

مترادف و متضاد

accompaniment (اسم)
همراهی، ضمیمه، مشایعت

companionship (اسم)
همراهی، یاری، مصاحبت، پهلو نشینی

camaraderie (اسم)
همراهی، وفاداری، رفاقت، همدمی

concomitance (اسم)
همراهی، ملازمت

sodality (اسم)
همراهی، اتحاد، همبستگی، دوستی، یگانگی

send-off (اسم)
همراهی، ایین بدرود و دعای خیر

کمک، مساعدت، معاضدت، یاری


فرهنگ فارسی

موسیقی‌پردازی (music making) به‌عنوان پس‌زمینه برای یک یا چند تکخوان یا تکنواز


لغت نامه دهخدا

همراهی. [ هََ] ( حامص مرکب ) معیت. همراه بودن ( شدن ) :
هوایی بد است آنکه بر چشم زد
بد آرد به همراهی چشم بد.
نظامی.
اگر شبدیز با ماه تمام است
به همراهیش گلگون تیزگام است.
نظامی.
|| مساعدت. معاضدت و دستگیری ، به خصوص نسبت به کسی که فقیر باشد. || ( اِ مرکب ) کنایه از اعضای بدن نیز هست. ( آنندراج از فرهنگ اسکندرنامه : همراهیان ).

فرهنگ عمید

۱. همراه بودن با یکدیگر.
۲. هم سفری.
۳. [مجاز] موافقت.
۴. [مجاز] اعانت، یاری.

دانشنامه عمومی

همراهی (موسیقی). همراهی، یا آکمپانیمان (به انگلیسی: Accompaniment)، در موسیقی، به معنی نواختن همراه با نوازنده اصلی یک قطعه موسیقی است. همراهی معمولاً به صورت اجرای آکوردهای مقطع است.
باس آلبرتی

دانشنامه آزاد فارسی

هَمراهی (accompaniment)
هَمراهی
(یا: آکومپانیمان) منظور از همراهی ، موسیقیِ نواخته شده و نیز نوازندگانی است که یک خط باس ، ساختار آکورد، و ضرب لازم برای پشتیبانی تک نواز یا تک خوان را فراهم کنند. همراهی می تواند هارمونی را تقویت کند (مثل کُنتینوئونوازی قرن های ۱۷ و ۱۸ )، ملودیِ بخش تک خوانی یا تک نوازی را به صورت کنترپوآنی تقلید کند (ایمیتاسیون ) و یا موجب ادامه یافتن آن شود (کُنتینوئو) (مانند بسیاری ترانه های قرن ۱۹)، در پس زمینه فضاسازی کند (مانند همراهی های ارکستری برای آریاهای اُپرایی )، و مانند آن . در قرن ۲۰ هنر نواختن همراهی با پیانو را چهره هایی همچون جرالد موربه سطح بسیار بالایی رساندند.

فرهنگستان زبان و ادب

{accompaniment} [موسیقی] موسیقی پردازی (music making ) به عنوان پس زمینه برای یک یا چند تکخوان یا تکنواز

واژه نامه بختیاریکا

دست به یکی

جدول کلمات

ملازمت

پیشنهاد کاربران

اسکورت


کلمات دیگر: