کلمه جو
صفحه اصلی

ابتر


مترادف ابتر : بلاعقب، بلاعقبه، بی اولاد، مقطوع النسل، ناتمام، ناقص، دم بریده

برابر پارسی : آسیب دیده، بی فرزند، دُم بُریده

فارسی به انگلیسی

bobtailed, deprived of offspring or of good qualities

عربی به فارسی

بريدن , جدا کردن , زدن , قطع اندام کردن


مترادف و متضاد

۱. بلاعقب، بلاعقبه، بیاولاد، مقطوعالنسل
۲. ناتمام، ناقص
۳. دمبریده


فرهنگ فارسی

دم بریده، ناتمام، ناقص، بی فرزند
( صفت ) ۱ - دم بریده . ۲ - ناقص ناتمام . ۳ - بلا عقب مقطوع النسل بی فرزند .

فرهنگ معین

(اَ تَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - دم بریده . ۲ - ناقص ، ناتمام . ۳ - بی فرزند.

لغت نامه دهخدا

ابتر. [ اَ ت َ ] ( ع ص ، اِ ) بریده دم. بریده دنب. بریده ذنب. بریده دنبال. دم بریده. دنبال بریده. کله. کلته. بکنگ. بی دنبال. بی دنباله. کوتاه دم. کوتاه دنبال. || ناقص. ناتمام :
نخست روز که دریا ترا بدید بدید
که پیش قدر توچون ناقص است و چون ابتر.
فرخی.
ور از مروت گویند از مروت او
همه مروت آل برامکه ست ابتر.
فرخی.
گر چیز نیستند برون از مزاج تن
امروز نیز لاشی ومجهول و ابترند.
ناصرخسرو.
گر این قصیده نیامد چنانکه درخور بود
از آنکه هستش معنی رکیک و لفظ ابتر.
مسعودسعد.
عمل بی نام او جاهل امل بی بزم او واله
سخا بی فعل او ناقص سخن بی قول او ابتر.
مسعودسعد.
باندیشه اندر نگنجد مدیحت
که مدحت تمام است و اندیشه ابتر.
ازرقی.
تو پیش از عالمی گر چه در اوئی
چو رمز معنوی در لفظ ابتر.
انوری.
زین نکته های بکرند آبستنان حسرت
مشتی عقیم خاطر جوقی مقیم ابتر.
خاقانی.
ظاهرش مرگ و بباطن زندگی
ظاهرش ابترنهان پایندگی.
مولوی.
قیمت همیان و کیسه از زر است
بی زری ، همیان و کیسه ابتر است.
مولوی.
خاصه خرقه ی ْ ملک دنیا کابتر است
پنجدانگ هستیش دردسر است.
مولوی.
که کدامین خاک همسایه زر است
یا کدامین خاک صفر و ابتر است.
مولوی.
مرکب چوبین بخشکی ابتر است
خاص مر دریائیان را رهبر است.
مولوی.
باد تنداست و چراغ ابتری
زو بگیرانم چراغ دیگری.
مولوی.
تا نباشی همچو ابلیس اعوری
نیم بیند، نیم نی ، چون ابتری.
مولوی.
|| بریده. مقطوع. || مرد بی فرزند. بی عقب. بلاعقب. بی فرزندشده. کسی که فرزند و خلیفه ندارد. || مردم بی خیر. کار بی خیر. || زیانکار. || مار کوته دم. مار دم کوتاه. ماری کشنده. ماری خبیث و کوتاه دم. مؤنث :بَتْراء. || ( اصطلاح عروض ) فَعْ که از فَعولُن خیزد در عروض. ( المعجم ). ضرب چهارم از مثمن متقارب و دوم از مسدس مدید که مشتمل بر حذف و قطع باشد. || توشه دان بی دستگیره. || دلو بی گوشه. دلو بی دسته. || ( اِخ ) لقب مغیرةبن سعید و ابتریه فرقه ای از زیدیه که بدو منتسبند. || نام جائی به شام.

فرهنگ عمید

۱. ناتمام، ناقص.
۲. (ادبی ) = بتْر
۳. [قدیمی] بی فرزند.
۴. [قدیمی] دم بریده.

دانشنامه عمومی

ابتر نام مکان های زیر است.
ابتر (شهرستان ایرانشهر) نام شهری است در استان سیستان و بلوچستان ایران.
ابتر (شهرستان ایرانشهر) نام روستایی است در شهرستان ایرانشهر استان سیستان و بلوچستان.
ابتر (جنسی)، به مردانی گفته می شود که به دلیل عقیم شدن جنسی، توانایی تولید مثل ندارند.

ابتر (ایرانشهر). ابتر (ایرانشهر)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان ایرانشهر در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
این روستا در دهستان ابتر قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲٬۲۷۲ نفر (۴۵۱خانوار) بوده است.

فرهنگ فارسی ساره

آسی بدیده، بی فرزند، د مبریده


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ابتر به معنای بی تبار، نافرجام، بریده از خیر و نیکی می باشد.
لغویان واژه ابتر را برگرفته از «بَتْر» به معنای قطع و بریدن میدانند.جوهری «بَتَرتُ الشی ء» را به معنای قطع چیزی پیش از پایان یافتن آن و «انبتار» را انقطاع و «سیف باتر» را شمشیر برنده، و «ابتر» را دم بریده و چیز بدون دنباله دانسته است.
الصحاح ج۲، ص۵۸۴.
این واژه فقط یک بار در سوره کوثر به کار رفته و در آن، دشمن ِ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ابتر معرّفی شده است: «إنّ شانِئَکَ هُو الأَبتَرُ»همانا دشمن تو ابتر است.
کوثر/سوره۱۰۸، آیه۳.
۱_الاحتجاج؛۲_بحارالأنوار؛۳_التبیان فی تفسیرالقرآن؛۴_التفسیرالکبیر؛۵_تفسیر القمی؛۶_تفسیر نورالثقلین؛۷_جامع البیان عن تأویل آی القرآن؛۸_الدرّالمنثور فی التفسیر بالمأثور؛۹_روح ال معانی فی تفسیر القرآن العظیم؛۱۰-_روض الجنان و روح الجنان؛۱۱_الصحاح؛ الفرقان فی تفسیرالقرآن؛۱۲_لسان العرب؛۱۳_مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛۱۴_مسند احمدبن حنبل؛۱۵_مفردات الفاظ القرآن؛۱۶_المیزان فی تفسیر القرآن.

[ویکی فقه] ابتر (قرآن). واژه ابتر برگرفته از «بتر» (ناتمام گذاشتن کار) است.
ابتر به کسی گفته می شود که از نسل بی بهره بوده،
جوهری، صحاح اللغة.
۱. ↑ جوهری، اسماعیل بن حماد، صحاح اللغة، ج۲، ص۵۴۸.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۲، ص۴۶، برگرفته از مقاله «ابتر (قرآن)».
...

واژه نامه بختیاریکا

دین کُل

جدول کلمات

دم بریده

پیشنهاد کاربران

بی نتیجه، بی فایده.

برخی از اعراب ب پیامبر میگفتن ابتر تا تحقیرش کنن


کلمات دیگر: