مترادف نسل : آل، تبار، تیره، دودمان، ذریه، سلاله، فرزند، نژاد، ریشه، دوره، عصر
برابر پارسی : دودمان، تبار، تخمه، نژاد
offspring, seed, generation
age, descent, generation, offspring, removed, stock
زادو ولد , فرزند , اولا د , مبدا , منشا
۱. آل، تبار، تیره، دودمان، ذریه، سلاله، فرزند، نژاد
۲. ریشه
۳. دوره، عصر
آل، تبار، تیره، دودمان، ذریه، سلاله، فرزند، نژاد
ریشه
دوره، عصر
نسل . [ ن َ س َ ] (ع اِ) شیری که از انجیر سبز برآید. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آن شیر که بر سر پستان باقی بماند. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). باقی شیر که در پستان بماند. (مهذب الاسماء). || شیری که از پستان بی دوشیدن برآید. (فرهنگ خطی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (مص ) نَسْل . نَسَلان . (ازناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به نَسْل شود.
نسل . [ ن ِ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اورامان بخش رزاب شهرستان سنندج ، در5هزارگزی شمال شرقی رزاب و 4هزارگزی شمال شرقی راه مریوان به رزاب ، در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 300 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات و حبوبات و توتون و پنبه و اقسام میوه ها، شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
نسل . [ ن ِ س ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش بندپی شهرستان بابل ، در منطقه ای کوهستانی و سردسیر خوش آب وهوا واقع است و 180 تن سکنه دارد. آبش از شکراﷲرود، محصولش غلات و لبنیات و عسل ، شغل اهالی زراعت و گله داری است . در این ده از آثار باستان برجی کهن وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
۱نام مرتعی در حوزه ی پرتاسی لفور سوادکوه ۲نام مرتعی در بندپی ...
از دهکده های نمارستاق محال ثلاث
۱نژاد ۲تخم