مترادف هنرمند : آرتیست، بازیگر، ستاره، هنرپیشه، هنرور
هنرمند
مترادف هنرمند : آرتیست، بازیگر، ستاره، هنرپیشه، هنرور
فارسی به انگلیسی
ingenious, skiful in arts
artificer, artist, entertainer, workman
فارسی به عربی
حرفة , فنان
فرهنگ اسم ها
(تلفظ: honarmand) آنکه توانا در خلق آثار هنری است ؛ آن که دارای مهارت و فنی است ؛ (در قدیم) آن که دارای فضل و کمال یا فضایل اخلاقی است ؛ (در قدیم) قوی ، نیرومند .
اسم: هنرمند (پسر) (فارسی، کردی) (تلفظ: honarmand) (فارسی: هنرمند) (انگلیسی: honarmand)
معنی: آن که توانا در خلق آثار هنری است، آن که دارای مهارت و فنی است، ( در قدیم ) آن که دارای فضل و کمال یا فضایل اخلاقی است، ( در قدیم ) قوی، نیرومند، هنرمند ( نگارش کردی
معنی: آن که توانا در خلق آثار هنری است، آن که دارای مهارت و فنی است، ( در قدیم ) آن که دارای فضل و کمال یا فضایل اخلاقی است، ( در قدیم ) قوی، نیرومند، هنرمند ( نگارش کردی
مترادف و متضاد
آرتیست، بازیگر، ستاره، هنرپیشه، هنرور
هنرپیشه، هنرمند، صنعت گر، نقاش و هنرمند، مصور، موسیقی دان
هنرپیشه، هنرمند، پیشه ور، صنعت گر، نویسنده، پیشه کار
هنرمند، صنعت کار، پیشه ور
هنرمند، هنرشناس
هنرمند، هنردستی، پیشه دستی
فرهنگ فارسی
باهنر، دارای هنر، هنرور
( صفت ) ۱- کسی که دریکی از زمینه های هنرهای زیبا کار کند . ۲- کسی که آثار هنری بیافریند . ۳- کسی که دارای اطلاعات و تجارب در رشته های مختلف فنون وعلوم است خداوند هنر . ۴ - زیرک محیل .
( صفت ) ۱- کسی که دریکی از زمینه های هنرهای زیبا کار کند . ۲- کسی که آثار هنری بیافریند . ۳- کسی که دارای اطلاعات و تجارب در رشته های مختلف فنون وعلوم است خداوند هنر . ۴ - زیرک محیل .
فرهنگ معین
( ~. مَ ) (ص . ) دارای هنر، صنعتگر، آن که آثار هنری می آفریند.
لغت نامه دهخدا
هنرمند. [ هَُ ن َ م َ ] ( ص مرکب ) باهنر :
ز گیتی هنرمند و خامش تویی
که پروردگار سیاوش تویی.
و آن هواخواه هنرمند و هنر.
باشدچون دیده ای که باشد ارمد.
تو نیز به زیر ران درآری
آن رخش تکاور هنرمند.
که بالای سرطان نشسته ست جوزا.
از نان به گیاه گشته خرسند.
که شد در هر هنر خسرو هنرمند.
جوابش دادکای گیتی خداوند.
لطف است امیدم از خداوند.
هنرمندی ، آفاق گردیده ای.
هنرمند و خوش منظر و خوبروی.
کام دل از هنر کجا یابد؟
بدو گفت گرسیوز ای شهریار
هنرمند وز خسروان یادگار.
هنرمند وز گوهر نامدار.
جوان و هنرمند و گردو سوار.
هنرهاش گفتن بِنَتوان شمرد.
همیشه هنرمند بادا تنت
رسیده به کام آن دل روشنت.
ز گیتی هنرمند و خامش تویی
که پروردگار سیاوش تویی.
فردوسی.
آن خریدار سخندان و سخن و آن هواخواه هنرمند و هنر.
فرخی.
مرد هنرمند کش خرد نبود یارباشدچون دیده ای که باشد ارمد.
منوچهری.
طرفه آنکه افاضل و مردمان هنرمند از سعایت و بطر ایشان در رنج اند. ( تاریخ بیهقی ). فرمود که مردی هنرمند باید طلبید. ( کلیله و دمنه ). همیشه هنرمند به حسد بی هنران در معرض تلف افتد. ( کلیله و دمنه ).تو نیز به زیر ران درآری
آن رخش تکاور هنرمند.
خاقانی.
هنرمندکی زیر نادان نشیندکه بالای سرطان نشسته ست جوزا.
خاقانی.
چون دید سلیم کآن هنرمنداز نان به گیاه گشته خرسند.
نظامی.
بر این گفتار بر بگذشت یک چندکه شد در هر هنر خسرو هنرمند.
نظامی.
چو بر شاه آفرین کرد آن هنرمندجوابش دادکای گیتی خداوند.
نظامی.
گر بی هنرم و گر هنرمندلطف است امیدم از خداوند.
سعدی.
حقایق شناسی ، جهاندیده ای هنرمندی ، آفاق گردیده ای.
سعدی.
که دریافتم حاتم نامجوی هنرمند و خوش منظر و خوبروی.
سعدی.
گر هنرمند گوشه گیر بودکام دل از هنر کجا یابد؟
ابن یمین.
|| دلیر و مبارز : بدو گفت گرسیوز ای شهریار
هنرمند وز خسروان یادگار.
فردوسی.
ز پشت سیاوش یکی شهریارهنرمند وز گوهر نامدار.
فردوسی.
بدو گفت بهرام : ای شهریارجوان و هنرمند و گردو سوار.
فردوسی.
چه مرد است گفت این هنرمند گردهنرهاش گفتن بِنَتوان شمرد.
اسدی.
|| قوی. نیرومند : همیشه هنرمند بادا تنت
رسیده به کام آن دل روشنت.
فردوسی.
|| در تداول ، کسی که هنری چون شاعری ، خوانندگی ، نقاشی ، نوازندگی ، بازیگری و جز آن را پیشه خود سازد.فرهنگ عمید
۱. کسی که آثار هنری به وجود بیاورد.
۲. دارای مهارتی ویژه.
۲. دارای مهارتی ویژه.
دانشنامه عمومی
هنرمند شخصی است که به آفرینش آثار هنری می پردازد یا در هر شاخه ای از فعالیت های انسانی که به هنر مربوط می شود در حال فعالیت است. استفاده از واژهٔ «هنرمند» در صحبت های روزمره (و حتی علمی و فرهنگی) معمولاً فقط به شخصی اشاره دارد که در هنرهای تجسمی مشغول فعالیت است. هنرمند معمولاً به کسانی که برای تفنن به این امر مشغولند نیز اطلاق می شود. این اصطلاح برای موسیقی دانان، نوازندگان سازها و اجراکنندگان نمایش نیز به کار می رود و اما در مورد بازیگرها معمولاً از لفظ هنرپیشه استفاده می کنند؛ البته «هنرپیشه» در عین حالی که بار معنایی بسیار متفاوتی دارد، با هنرمند مترادف است.
هنر
تاریخ هنر
سبک های هنری
هنر انتزاعی
در زبان پهلوی برای بیان دارندگی در واژه «هنر»، از پسوند«وند» (wand) استفاده می شد و فرد صاحب هنر، «هنروند» نامیده می شد. امروزه از پسوند «مند»، که آن هم نشانه دارندگی است، استفاده می کنیم.
هنر
تاریخ هنر
سبک های هنری
هنر انتزاعی
در زبان پهلوی برای بیان دارندگی در واژه «هنر»، از پسوند«وند» (wand) استفاده می شد و فرد صاحب هنر، «هنروند» نامیده می شد. امروزه از پسوند «مند»، که آن هم نشانه دارندگی است، استفاده می کنیم.
wiki: هنرمند
هنرمند (فیلم ۱۹۶۰). هنرمند (انگلیسی: The Entertainer) فیلمی به کارگردانی تونی ریچاردسون است که در سال ۱۹۶۰ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به لارنس الیویه، جوآن پلورایت، دنیل ماسی، آلن بیتس و آلبرت فینی اشاره کرد.
wiki: هنرمند (فیلم ۱۹۶۰)
هنرمند (فیلم ۱۹۸۳). هنرمند (به هندی: Kalaakaar) فیلمی محصول سال ۱۹۸۳ و به کارگردانی پی. سامباسیوا رائو است. در این فیلم بازیگرانی همچون سری دوی، کونال گواسامی، راکیش بیدی، شیرام لاگو ایفای نقش کرده اند.
۹ دسامبر ۱۹۸۳ (۱۹۸۳-12-۰۹) (هند)
۹ دسامبر ۱۹۸۳ (۱۹۸۳-12-۰۹) (هند)
wiki: هنرمند (فیلم ۱۹۸۳)
جدول کلمات
فنان
پیشنهاد کاربران
کسی که کار های هنرمندی انجام میدهد
artful
کلمات دیگر: