کلمه جو
صفحه اصلی

هنر


مترادف هنر : صناعت، صنعت، فن

فارسی به انگلیسی

skill


art, craft, industry, virtue, excellence, skill, feat, exploit, fine arts, attainment, forte, knack, trick

art, fine arts


feat, exploit


attainment, forte, knack, skill, trick


virtue, excellence, merit


فارسی به عربی

انجاز , حرفة , حیلة , فن , لغز ، اِحْتِرافٌ

مترادف و متضاد

accomplishment (اسم)
انجام، اجرا، اتمام، کمال، هنر

art (اسم)
هنر، استعداد، فن، صنعت، استادی، نیرنگ

craft (اسم)
هنر، مهارت، صنعت، نیرنگ، پیشه، پیشه وری، حیله

forte (اسم)
هنر، لبه تیز شمشیر، جنبه قوی، موسیقی بلند

artifice (اسم)
هنر، اختراع، استادی، نیرنگ، تصنع، تزویر

mystery (اسم)
هنر، سر، شبیه، صنعت، حرفه، خفا، پیشه، رمز، معما، لغز، راز

master stroke (اسم)
هنر، استادی، شاهکار، نازک کاری هنری، هنرنمایی

صناعت، صنعت، فن


فرهنگ فارسی

پیشه، صنعت، فن، کارنمایان وبرجسته
(اسم )۱- شناسای هم. قوانین عملی مربوط بشغل و فنی معرفت امری توام با ظرافت و ریزه کاری .۲- طریق. اجرای امری طبق قوانین قواعد صنعت . ۳- مجموع. اطلاعات وتجارب : موید الملک ... رابفریفت و گفت : تو...از ایشان بهم. هنر و فرهنگها افزونی . توانگری به هنر است نه بمال و بزرگی به خرد است نه به سال .

فرهنگ معین

(هُ نَ ) [ په . ] (اِ. ) ۱ - فضل ، کار برجسته و نمایان . ۲ - زیرکی . ۳ - پیشه و صنعت . ۴ - تقوی ، پرهیزگاری . ۵ - هر یک از هنرهای زیبا.

لغت نامه دهخدا

هنر. [ هَُ ن َ ] ( اِ ) علم و معرفت و دانش و فضل و فضیلت و کمال. ( از ناظم الاطباء ) ( یادداشت مؤلف ). کیاست. فراست. زیرکی. ( یادداشت مؤلف ).این کلمه در واقع به معنی آن درجه از کمال آدمی است که هشیاری و فراست و فضل و دانش را دربردارد و نمود آن صاحب هنر را برتر از دیگران مینماید :
نکوهش رسیدی به هر آهویی
ستایش بد از هر هنر هر سویی.
بوشکور.
فزون بایدم نیز از ایشان هنر
جهانجوی باید سر تاجور.
فردوسی.
پس آنگاه سام از پی پور خویش
هنرهای شاهان بیاورد پیش.
فردوسی.
هزاریک زآن کاندر سرشت او هنر است
نگار خوب هماناک نیست درارتنگ.
فرخی.
از فتح و ظفر بینم بر نیزه تو عقد
وز فرّ و هنر بینم بر نیزه تو یون.
عنصری.
که بیوسد ز زهر طعم شکر؟
نکند میل بی هنر به هنر.
عنصری.
سلطان معظم ملک عادل مسعود
کمتر ادبش حلم و فروتر هنرش جود.
منوچهری.
هنر را بازدانستم ز آهو
همیدون نغز را از زشت و نیکو.
فخرالدین اسعد.
هر کجا عنایت آفریدگار، جل جلاله آمد، همه هنرها و بزرگیها ظاهر کرد. ( تاریخ بیهقی ).عیب و هنر این کارها را بازنمود. ( تاریخ بیهقی ).
که را با تو گویند بد بیشتر
چو نبود گنه دان که هستش هنر.
اسدی.
اینت پر برگ و بر درختانی
که هنر برگ و علم بر دارند.
ناصرخسرو.
نبود هرگز عیبی ز هنر هرچند
هنر زید سوی عمرو عوار آید.
ناصرخسرو.
با هزاران بدی و عیب یکیشان هنر است
گرچه ایشان چو خر از عیب و هنر بی خبرند.
ناصرخسرو.
به روزگار پیشین در اسب شناختن و هنر و عیب ایشان دانستن هیچ گروه به از عجم ندانستندی. ( نوروزنامه ). دلاورترین اسبان کمیت است و باهنرتر سمند. ( نوروزنامه ).
گوشت بر گاو ورزه نیکوتر
زینت مرد دانش است و هنر.
سنائی.
ازایشان به هنر و خرد مستغنی بود. ( کلیله و دمنه ). هرگاه که ملک هنرهای من بدید، بر نواخت من حریص تر از آن باشد که من بر خدمت او و هرکه از فیض آسمانی و عقل غریزی بهره مند شد و بر کسب هنر مواظبت نمود، نیکبخت گردید. ( کلیله و دمنه ). و حرص تو در طلب علم و کسب هنر، مقرر. ( کلیله و دمنه ).

هنر. [ هَُ ن َ ] (اِ) علم و معرفت و دانش و فضل و فضیلت و کمال . (از ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). کیاست . فراست . زیرکی . (یادداشت مؤلف ).این کلمه در واقع به معنی آن درجه از کمال آدمی است که هشیاری و فراست و فضل و دانش را دربردارد و نمود آن صاحب هنر را برتر از دیگران مینماید :
نکوهش رسیدی به هر آهویی
ستایش بد از هر هنر هر سویی .

بوشکور.


فزون بایدم نیز از ایشان هنر
جهانجوی باید سر تاجور.

فردوسی .


پس آنگاه سام از پی پور خویش
هنرهای شاهان بیاورد پیش .

فردوسی .


هزاریک زآن کاندر سرشت او هنر است
نگار خوب هماناک نیست درارتنگ .

فرخی .


از فتح و ظفر بینم بر نیزه ٔ تو عقد
وز فرّ و هنر بینم بر نیزه ٔ تو یون .

عنصری .


که بیوسد ز زهر طعم شکر؟
نکند میل بی هنر به هنر.

عنصری .


سلطان معظم ملک عادل مسعود
کمتر ادبش حلم و فروتر هنرش جود.

منوچهری .


هنر را بازدانستم ز آهو
همیدون نغز را از زشت و نیکو.

فخرالدین اسعد.


هر کجا عنایت آفریدگار، جل جلاله آمد، همه ٔ هنرها و بزرگیها ظاهر کرد. (تاریخ بیهقی ).عیب و هنر این کارها را بازنمود. (تاریخ بیهقی ).
که را با تو گویند بد بیشتر
چو نبود گنه دان که هستش هنر.

اسدی .


اینت پر برگ و بر درختانی
که هنر برگ و علم بر دارند.

ناصرخسرو.


نبود هرگز عیبی ز هنر هرچند
هنر زید سوی عمرو عوار آید.

ناصرخسرو.


با هزاران بدی و عیب یکیشان هنر است
گرچه ایشان چو خر از عیب و هنر بی خبرند.

ناصرخسرو.


به روزگار پیشین در اسب شناختن و هنر و عیب ایشان دانستن هیچ گروه به از عجم ندانستندی . (نوروزنامه ). دلاورترین اسبان کمیت است و باهنرتر سمند. (نوروزنامه ).
گوشت بر گاو ورزه نیکوتر
زینت مرد دانش است و هنر.

سنائی .


ازایشان به هنر و خرد مستغنی بود. (کلیله و دمنه ). هرگاه که ملک هنرهای من بدید، بر نواخت من حریص تر از آن باشد که من بر خدمت او و هرکه از فیض آسمانی و عقل غریزی بهره مند شد و بر کسب هنر مواظبت نمود، نیکبخت گردید. (کلیله و دمنه ). و حرص تو در طلب علم و کسب هنر، مقرر. (کلیله و دمنه ).
رو به هنر صدر جوی بر در صدر جهان
رو به صفت بازگرد بر در اصحاب ما.

خاقانی .


بر تن ناقصان قبای کمال
به طراز هنر ندوخته اند.

خاقانی .


هست صد عیب طالعم را لیک
یک هنر دیده ام ز طالع خویش .

خاقانی .


بزرگتر ز هنر در عراق عیبی نیست
مرا مپرس که این نام بر تو چون افتاد.

ظهیر فاریابی .


زهر تو را دوست چه خواند؟ شکر
عیب تو را دوست چه داند؟ هنر.

نظامی .


در دو جهان عیب هنر بسته اند
هر دو به فتراک تو بربسته اند.

نظامی .


در همه چیزی هنر و عیب هست
عیب مبین تا هنر آری به دست .

نظامی .


ظرافت بسیار هنر ندیمان است و عیب حکیمان . (گلستان ).
گر هنری داری و هفتاد عیب
دوست نبیند بجز آن یک هنر.

سعدی .


عیب یاران و دوستان هنر است
سخن دشمنان نه معتبراست .

سعدی .


تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافری است
راهرو گر صد هنر دارد، توکل بایدش .

حافظ.


عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو
نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند.

حافظ.


|| خطر. اهمیت : نباید که خطایی افتد و هنر بزرگ این است که این جیحون در میان است . (تاریخ بیهقی ). آب از فراز رودخانه آهنگ بالا داد... و بزرگتر هنر آن است که پل را با دکانها از جا بکند. (تاریخ بیهقی ). هنر بزرگ آن است که روزی خواهدبود جزا و مکافات را در آن جهان . (تاریخ بیهقی ). || قابلیت . (ناظم الاطباء). لیاقت . کفایت . توانایی فوق العاده ٔ جسمی یا روحی :
به نیروی یزدان پیروزگر
به بخت و به شمشیر و تیغ و هنر.

فردوسی .


نخست آفرین کرد بر دادگر
کز اوی است نیرو و فر و هنر.

فردوسی .


چو مرد بر هنر خویش ایمنی دارد
رود به دیده ٔ دشمن به جستن پیکار.

عنصری .


ز همت و هنر تو شگفت ماندستم
که ایمنی تو بر او و بر آسمان نشوی .

منوچهری .


زنان را بود شوی کردن هنر
بر شوی زن به که نزد پدر.

اسدی .


سخن تو بر هنر تو راجح است . (کلیله و دمنه ).
هنر نظر به سراپای او اگر فکند
ز پای تا سر او را همه هنر یابد.

سیدحسن غزنوی .


آیت تأیید باد کز پی مدحش
خاطر خاقانی آیت هنر آورد.

خاقانی .


گر سفر از خاک نبودی هنر
چرخ شب و روز نکردی سفر.

نظامی .


در هنر من از کسی کم نیستم
تا به خدمت پیش دشمن بیستم .

مولوی .


خواجه ام من نیز خواجه زاده ام
صد هنر را قابل و آماده ام .

مولوی .


اگر مرد هست از هنر بهره ور
هنر خود بگوید نه صاحب هنر.

سعدی .


هنر بنمای اگر داری نه گوهر
گل از خار است و ابراهیم از آزر.

سعدی .


اگر به هر سرمویت هنردو صد باشد
هنر به کار نیاید چو بخت بد باشد.

سعدی .


هنر خود ندارم وگر نیز هست
چو طالع نباشد هنر هیچ نیست .

عبید.


- پرهنر ؛ دارای لیاقت و کفایت :
بکوشی و او را کنی پرهنر
تو بی بر شوی چون وی آید به بر.

فردوسی .


از چنان پرهنر پدر نشگفت
گر چنین پرهنر پسرباشد.

مسعودسعد.


پرهنر را نیز اگرچه شد نفیس
کم پرست و عبرتی گیر از بلیس .

مولوی .


- صاحب هنر ؛ باهنر. پرهنر. لایق . کافی :
صوفی و کنج خلوت ، سعدی و طرف صحرا
صاحب هنر نگیرد بر بی هنر بهانه .

سعدی .


ترکیب ها:
- هنرآفرین .هنرآموز. هنربخش . هنربین . هنرپرور. هنرپیشه . هنرتوشه . هنرجو. هنر داشتن . هنرریزه . هنرستان . هنرسرا. هنرسوار. هنرمند. هنرنامه . هنرنمای . هنر نمودن . هنرور. هنری . رجوع به هر یک از این مدخل ها شود.
|| صنعت و حرفه و شغل و پیشه و کسب . || برات و حواله نامه . (ناظم الاطباء). || خاصیت .(یادداشت مؤلف ) :
می آزاده پدید آرد از بداصل
فراوان هنر است اندراین نبید.

رودکی .


در هیچ طعامی و میوه ای این هنر و خاصیت نیست که در شراب است . (نوروزنامه ).

فرهنگ عمید

۱. فعالیتی که به منظور خلق آثار مبتنی بر برداشت های شخصی و عدم دریافت سود مادی صورت می گیرد.
۲. اثری که به وسیلۀ این فعالیت به وجود می آید.
۳. کار نمایان و برجسته.
۴. [قدیمی] پیشه، صنعت، فن.

دانشنامه عمومی

هنر مجموعه ای از آثار یا فرایندهای ساخت انسان است که در جهت اثرگذاری بر عواطف، احساسات و هوش انسانی یا به منظور انتقال یک معنا یا مفهوم خلق می شوند. همچنین می توان گفت هنر توان و مهارت خلق زیبایی است. از مهم ترین رشته های هنری می توان به هنرهای تجسمی (نقاشی، طراحی، تندیس گری، عکاسی و چاپ)، هنرهای نمایشی (تئاتر و رقص)، موسیقی، ادبیات (شعر، داستان)، سینما و معماری اشاره کرد. واژهٔ هنر در زبان سانسکریت، ترکیبی از دو کلمهٔ «سو» به معنی نیک و «نر» یا «نره» به معنای زن و مرد است. در زبان اوستایی «س» به «ه» تبدیل شده و واژهٔ «هون» ایجاد گشته است که در زبان پهلوی یا فارسی میانه به شکل امروزی (هنر) درآمده است که به معنای انسان کامل و فرزانه است.
به دشمن نمایم هنر هرچه هست * ز مردی و پیروزی و زور دست
چون غرض آمد هنر پوشیده شد * صد حجاب از دل به سوی دیده شد
با دانش است فخر نه با ثروت و عقار * تنها هنر تفاوت انسان و چهار پاست
دانشنامهٔ بریتانیکا هنر را به عنوان «استفاده از توانایی و تخیل در خلق آثار زیبا، محیطی یا تجاربی که می توان با دیگران تقسیم شود» تعریف می کند.
در یک طبقه بندی جدید بر اساس کتاب استراتژی بازاریابی هنر از مهدی خادمی می توانیم تعاریف هنر را به دو دسته کارکردی و رویه ای تقسیم بندی کنیم. کارگردانیان عنوان می کنند که هنر برای تحویل یک هدف طراحی شده است و چیزی هنر محسوب می شود که بتواند دارنده آن را در راه دست یابی به هدف کمک نماید و وظیفه آن فراهم کردن تجربه های زیبایی شناختی لذت بخش است. در مقابل رویه گرایان عنوان می کنند چیزی به عنوان اثر هنری محسوب می شود که بر طبق فرمول یا فرآیندی مناسب ساخته شده باشد؛ صرف نظر از این که هنر چه هدف و مقصودی دارد، هنر می تواند در ابتدا کارکردی باشد اما در نهایت به صورت رویه ای عمل کند.
مانرو بریسیدی (۱۹۸۲) یک تعریف کارکردی از هنر ارائه می دهد:

هنر (ابهام زدایی). هنر ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
هنر
فعالیت های هنری
هنرهای زیبا

دانشنامه آزاد فارسی

هُنَر (art)
تابلوی کلیسای جامع سالزبری از باغ اسقفی، اثر کنستابل
تابلوی کلیسای جامع سالزبری از باغ اسقفی، اثر کنستابل
تابلوی کلیسای جامع سالزبری از باغ اسقفی، اثر کنستابل
تابلوی کلیسای جامع سالزبری از باغ اسقفی، اثر کنستابل
تابلوی کلیسای جامع سالزبری از باغ اسقفی، اثر کنستابل
واژۀ هنر، در وسیع ترین معنا، دربرگیرندۀ فرآیندها و فرآورده هایی است که از مهارت، تخیل، و ابتکار آدمی به دست می آید. این ویژگی ها، آثار هنری را از پدیده های طبیعی متمایز می کنند. در کاربرد امروزین، تعریف های هنر معمولاً به انواع نظریه های هنریبازمی گردند، و می توانند طیف وسیعی از موضوعات، همچون ادبیات، موسیقی، نمایش، و هنرهای تجسمی (بصری)را شامل شوند. واژۀ هنر به صورت ساده و در تداول عمومی، اغلب به هنرهای بصری اطلاق می شود. در فرهنگ غربی، اندیشه و نظریه های یونانیان باستان در باب هنر، همچنان تأثیر خود را بر ادراک ها و داوری های انسان معاصر حفظ کرده اند.بازنمایی و الهام گیری. دو جریان فکری از گذشته تا حال دربارۀ هنر وجود داشته است. نخست، نظریۀ ارسطو (ح ۳۸۴پ م) که بر اصل تقلید ( یا می مسیس)مبتنی بود؛ یعنی بازنماییِ عینِ آنچه مرئی است. در این باور، هرقدر شباهتِ اثر با جهان واقع، با مهارت و موشکافی بیشتری به اجرا درآید، التذاذ هنریِ حاصل از آن، افزون می شود. جریان فکری دوم از تعالیم دیگر فیلسوف یونانی، افلاطون (ح ۴۲۷پ م) سرچشمه گرفت. افلاطون معتقد بود که هنرمند از الهه های هنرالهام می گیرد (یا از عالم ربانی، انگیزۀ درون زاد، یا ناخودآگاه قومی) تا آنچه را ورای عالم مشهود یا ظواهر طبیعت است به بیان درآورد: احساسات و ادراک های باطنی، حقایق ازلی، یا جوهر و روح زمانه.
قالب های هنری (قالب های هنری). در تمدن های مغرب زمین، نقاشی و مجسمه سازی، قرن ها دو قالب اصلی هنرهای تجسمی بوده اند؛ حال آن که این گروه بندی در فرهنگ های دیگر جهان چنین نفوذی نداشته است. مثلاً در فرهنگ های اسلامی، هنر در قالب زینتگریمتجلّی می شود؛ زیرا هنرمندان مسلمان از این که با شبیه سازی موجودات زنده، قدرت آفرینش خداوندی را تقلید (یا بازنمایی) کنند، ابا داشتند. حال آن که هرگونه نقش پردازی و زینت کاری مشروع و معمول بوده است. در برخی فرهنگ ها، صورتک سازی، خالکوبی، سفالگری، فلزکاری و دیگر صنایع دستی، گونه های اصلی هنر بصری به شمار رفته اند. پیشرفت فنّاوریِ اخیر، شکل گیریِ قالب های نوین هنری، همچون عکاسی و سینما را امکان پذیر ساخته است. امروز، رسانه های نوین عصر الکترونیک، امکانات بدیع و شگرفی در زمینۀ خلق و عرضۀ صور خیال آدمی فراهم آورده ، که هم زمان نگرشی نو به مقولۀ هنر را نیز شکل داده است. برای هنر کشورها، منطقه ها و فرهنگ های مختلف به نام خاص آن ها مراجعه کنید، مثلاً برای هنر اسلامی← اسلامی،

نقل قول ها

هنر مجموعه ای از آثار یا فرآیندهای ساخت انسان است که در جهت اثرگذاری بر عواطف، احساسات و هوش انسانی و یا به منظور انتقال یک معنا یا مفهوم خلق می شوند.
• آن چه می خواهم بگویم این است که اصولاً زندگی بسیار بیشتر از هنر تقلید می کند تا هنر از زندگی. -> اسکار وایلد
• «آن جاکه تشریف و هنر نبوند جفت یکدگر// ویران شود آن بوم و بر، دشمن بر آن کشور زند» -> ادیب پیشاوری
• «آن جاکه طبیعت توقف می کند، هنر آغاز می شود.» -> ویل دورانت
• «آنچه هنگام مردن بر اندوه می افزاید بی هنری فرزند و کارهای بیهوده و ناپسند اوست و هرآنچه از غم می کاهد، هنرمندی و اندوخته داشتن کردار نیک و پسندیده اش می باشد.» -> ناشناس
• «آن که عیب از هنر نداند باز// زو، هنرمند کی پذیرد ساز» -> نظامی
• «آه از آن روز که بی کسب هنر شام شود// وای از آن شام که بی مطرب و ساغر گذرد» -> ایرج میرزا
• «ابداع آگاهانه هنر سبب هویت بخشی به فرهنگ و هنر کشور می شود.» -> سبحان مهرداد محمدپور
• «اختلاف رأی درباره خوبی یا بدی یک اثر هنری، نشان می دهد که آن اثر پرمعنی و جاندار است.» -> اسکار وایلد
• «ارزش هنرمند را باید هنرشناس معین کند نه مردم کوچه و بازار، به تعریف این و آن غره نشوید و خود را هنرمند نشمارید، بگذارید مقام و شخصیت شما بی آنکه به دیگران تحمیل گردد، شناخته شود.» -> امیل زولا
• «از این روست که از عالمان همهٔ ادیان و متفکران و دانشمندان و هنرمندان سراسر جهان و از همهٔ نهادهای بین المللی و منطقه ای مجدّانه می خواهم که برای پیشبرد این مهم، در برابر امواج غیریت سازیی های مصنوعی که ابزار دست قدرت های خشونت گراست بایستند و بخصوص برای بیرون بردن حریم قدسی پیامبران و مقدسات همهٔ ادیان از عرصهٔ منازعات سیاسی و فرهنگی به اقدامات مؤثر بین المللی و تلاش های جدید حقوقی بیندیشند.» -> محمد خاتمی
• «از مردم بداصل نخیزد هنر نیک// کافور نخیزد ز درختان سپیدار» -> منوچهری دامغانی
• «از هنر خویش گشا سینه را// مایه مکن نسبت دیرینه را» -> امیر خسرو دهلوی
• «اگر توصیه و سفارش و شعار از بیرون وجود هنرمند بخواهد بر او تحمیل شود، به ناچار ذوق را خواهد کشت. تعهد هنرمند باید از باطن چشمه سار هنر او بیرون بجوشد، نه آنکه از بیرون چون لعابی نازک از زنگ بر هنر او بنشیند. غلیان درد است که باید پیمانه وقت هنرمند را پر کند، در هنر او، نه آنکه هنرمند بی آنکه دردمند باشد، بخواهد ذوق خویش را در خدمت سیاست قرار دهد.» -> سید مرتضی آوینی
• «اگر خواهی هنر را سخت بازو// زر بی سنگ باید در ترازو» -> وحشی بافقی
• «اگر فیلمی موفقیت آمیز باشد، می گویند کاسبی است؛ اگر ناموفق باشد، هنر خوانده می شود.» -> کارلو پونتی
• «اگر مردم می دانستند برای احراز مقام استادی چه رنج ها برده ام و چه روزها و چه شب ها جان کنده ام هرگز از دیدن شگفی های هنری ام متعجب نمی شدند.» -> میکل آنژ
• «اگر هنر داری بیاور وگرنه هنرنمائی مکن که رسوائی به بار خواهی آورد.» -> یوهان ولفگانگ گوته
• «امروزه، مفهوم هنر چیز دیگری است، هنر غربی حدیث نفس است نه حدث شیدایی حق، هنر غرب بیان خودپرستی انسان امروز است هنری شیطانی است. حال آنکه هنر حقیقی حدیث شیدایی است… ماشین حجابی است که بین روح انسان و مصنوعات او حائل شده است و اجازه نمی دهد که جلوات حسنات روح در صفات ظاهر شود، ولکن به مصداق، «پری رو تاب مستوری ندارد» جلوه گری لازمه ذاتی هنر است و اگر در صناعت جایی برای تجلی نیابد، لاجرم روزنه دیگری برای اظهار و اشراق خواهد یافت.» -> سید مرتضی آوینی
• «انسان وقتی هنرمند شد قلب او بقدر کافی وحشی است، چه ضرری دارد اگر لباس خوب بپوشد و خود را به صورت شخص عاقل در بیاورد.» -> توماس مان
• این شکم بی هنر پیچ پیچ//صبر ندارد که بسازد به هیچ» -> سعدی
• «این که انسان بتواند چیزهایی را که سبب آزار دیگران است در خود از بین ببرد هنر است.» -> گوگول
• «اثر زیبای هنری صورت مجلس نیست. نباید واقعه ای را ثبت کند، بلکه باید آن را دارای مفهوم نماید، تشریح کند و از باطن روشن وتصریح نماید.» -> ماکسیم گورکی
• «هنر چیزی را که برای علم بدیهی است تقلید و تکرار نمی کند، بلکه جهانِ عواطف را به روی ما می گشاید. نویسنده کلیدهایی برای فهم بشر به دست می دهد.»• «ما با اثر هنری، اگر موفق باشد، همبستگی بشری را برقرار می کنیم و ملت ها را به یکدیگر نزدیک می سازیم.» در مقالهٔ «میان کلبنیکوف و جویس: تفاوت ها و مشابهت ها» -> ایلیا ارنبورگ
• «با هنر می توانم از سیاستمدارها قدرتمندتر باشم؛ چون همه چیز را می توانم بگویم.» -> سارا رهبر
• با اثر هنری چنان رفتار کنید که با شهریاران رفتار می کنید. بگذارید نخست او با شما آغاز سخن کند. -> منسوب به آرتور شوپنهاور
• «بالاترین مزد هنرمند لذتی است که از توفیق خود می برد.» -> آگوست ردن
• «برتر ز خوی ها خرد است و هنر// مردم بی این دوچیز نیاید به کار» -> فرخی سیستانی
• «بس کسا کاندر گهر و اندر هنر دعوی کند// همچو خر در یخ بماند چون گَهِ برهان بود» -> فرخی سیستانی
• «بهترین نوع حکومت برای یک هنرمند، فقدان حکومت است.» -> اسکار وایلد
• «به چشم علت تو هرچه هست معیوب است// درست و راست نگر تا همه هنر یابی» -> کمال الدین اسماعیل
• «به همان شدتی که بقال به کاسبی ذوق دارد، هنرمند از معامله بی زار است.» -> بالزاک
• بد نیست به یاد داشته باشیم که برای مردم نام بردن ده هنرمند هر قرن آسان تر است از ده سیاستمدار آن است. -> جان هیت استابز
• «پشت هنر آن روز شکستست درست// کین بی هنران پشت به بالش دادند» -> جوینی
• «تا در کسب دانش و هنر هم چشمی و رقابت نورزید، بزرگ و باارزش نمی شوید.» -> ناشناس
• «تاریخ یک ملت مانند گلزاری است که مردمان هنرمند و حساس، گل های زیبای آن می باشند.» -> گوستاو لوبن
• «تا سفرهای تو دیدند و هنرهای تو خلق// برنهادند از تعجب قصه شاهان به طاق» -> منوچهری دامغانی
• «تجربه نشان داده است افرادی که دارای نبوغ هنری فوق العاده بوده اند در ریاضیات استعداد نداشته اند؛ هیچکس نمی تواند در هر دو رشته ممتاز گردد.» -> آرتور شوپنهاور
• «تشخیص دادن عیوب خیلی بهتر از دیدن هنرها است.» -> دیل کارنگی
• «تکامل باید هدف اولیه همه هنرمندان حقیقی باشد.» -> بتهوفن
• «تمام هنرها برادر یک دیگرند، هریک از هنرها بر هنرهای دیگر روشنائی می افکند.» -> ولتر
• «تنها کسی که هنر دارد و کاری از او ساخته است می تواند به فردای خویش اطمینان کند.» -> سعید نفیسی
• «تو نیکی از آن شهر و کشور مجوی// که دارد در آن بی هنر آبروی» -> ادیب پیشاوری
• «چو هنر سوز تو گه دود برآرد ز جهان// که بسوزی تو و دود از تو نخیزد، هنر است» -> محتشم کاشانی
• «چون غرض آمد هنر پوشیده شد// صد حجاب از دل به سوی دیده شد» -> مولوی
• «خدایا، هنر چه قدر فرازمند، عمر چه کوتاه!» -> یوهان ولفگانگ گوته
• «خواجه ای گفت که جز غم چه هنر دارد عشق// گفتم ای خواجهٔ غافل، هنری خوش تر از این» -> حافظ
• خیر من این مبلغ را در ازای عمری دانش اندوزی مطالبه می کنم. -> جیمز مک نیل ویسلر در قضیه اقامه دعوی علیه راسکین و در پاسخ به این سوال که:شما در ازای دو روز کار دویست و ده پوند مطالبه می کنید؟
• «دانشمندان، علما و بزرگان هرکدام نردبانی برای ترقی دارند، لیکن شاعران و هنرمندان این مدارج را پروازکنان می پیمایند.» -> ویکتور هوگو
• «دانش و هنر از هر اقلیمی برخیزد و متعلق به هر قومی که باشد، از آن همهٔ جهانیان است.» -> پوشکین
• «در این دنیای پست و درمانده که کوچکترین شور و اشتیاق مواجه با حرمان می شود یگانه روزنهٔ گریز، هنر است و بس.» -> برنو والتر
• «در این دیار بسی شاعران باهنرند// که نور فکرت ایشان دهد به کان گوهر» -> ظهیرالدین فاریابی
• «درخت هنر هم چو شاخ گوزن// فرومانده بی برگ و نشو و نما» -> کمال الدین اسماعیل
• «در ترویج دانش و هنر اهتمام نمائید تا مردم صاحب استعداد ضایع نشوند.» -> ناشناس
• «درهنر کوش که زر چیزی نیست// گنج زر پیش هنر چیزی نیست» -> عبدالرحمن جامی
• «در هنر هم مانند زندگی فقط آزادی و ترقی است.» -> بتهوفن
• «زنده نگهدار هنر اسلامی مساجد هستند.» -> سبحان مهرداد محمدپور
• «زیبائی دنیا بسته به هنرهای زیبا است؛ هنر، مایه غرور و وسیله تسلیت و تشفی خاطر است.» -> آناتول فرانس
• «ز دشمن کی حذر جوید هنرجوی// ز دریا کی بپرهیزد گهرجوی» -> فخرالدین اسعد گرگانی
• «زیب اتراک جهان فخر هنرمندان عصر// آن که چرخ بی هنر با بخت او پرخاش کرد» -> محتشم کاشانی
• زندگی زیباست اما شکل ندارد. کار هنر شکل دادن به زندگی است. از«فرهنگ گفته های طنزآمیز، نشر فرهنگ معاصر» چاپ ۱۳۸۸، ش ۱۳۵۹ -> ژان آنوی
• زندگی کوتاه است و هنر طولانی. -> بقراط
• «سادگی، صداقت و عدم تصنع در هر اثر هنری بزرگترین اصول زیبائی است.» -> الکساندر بلوک
• «سنت در هنر به منزله کتاب الفبا است، اما جز این ارزشی ندارد.» -> انوره دو بالزاک
• «شاد ماندن به هنگام گیر و دار یک کار ملال آور و بیش از اندازه پرمسؤلیت، هنر کوچکی نیست.» -> فریدریش نیچه
• «شاعری والاترین هنرهاست» -> امانوئل کانت
• «شتران مست شدستند، ببین رقص جمل// ز اشتر مست که جوید ادب و علم و هنر» -> مولوی
• «شرف به فضل و هنر باشد و ترا همه هست// بدین نعیم مزور چرا همی نازی// ز چیست کاهل هنر را نمی کنی تمییز// تو نیز هم به هنر در زمانه ممتازی» -> ظهیرالدین فاریابی
• «شرف و قیمت و قدر تو به فضل و هنر است// نه به دیدار و به دینار و به سود و به زیان» -> فرخی سیستانی
• «طبیعی است که هنرمند در هر اثرش بخشی از جهان نگری و سرشت هنری خود را به جا می گذارد. از این حیث اهمیت یک اثر باعث کورشدن فروغ دیگر آثار نمی شود.» «در مصاحبه با روزنامهٔ شرق»؛ چاپ ۸ مه ۲۰۱۷/ ۱۸ اردیبشهت ۱۳۹۶ -> محمود حدادی
• «عمر، کم، فصل ادب بسیار است// کسب آن کن که تو را ناچار است» -> عبدالرحمن جامی
• «هنر، بحران ها و جنگ ها نمی سازد، بهترین زبانی است که می توان با آن همراه بود، چرا که گردآورنده است نه پراکنده ساز.» ۲۴ آوریل ۲۰۱۷ -> لیال عبود
• «غالب اشخاص هنر را حس می کنند بعضی ها می فهمند، ولی عده ای بسیار کم، هم حس می کنند و هم می فهمند.» -> هولارد
• «غافل منشین، نه وقت ِ بازیست// وقت هنر است و سرفرازیست» -> نظامی
• «فضل و هنر ضایع است تا ننمایند// عود بر آتش نهند و مشک بسایند» -> سعدی
• «فقط عقیده مرد هنرمند قابل توجه است، حتی در مورد روش و اخلاق.» -> اسکار وایلد
• «قدر اهل هنر کسی داند// که هنرنامه ها بسی خواند» -> نظامی
• «قدرت در روزگار ما بی مقصد، بی مسؤولیت و حتی بی خواست و آرزو است. قدرت چیزی جز خود را نمی خواهد و قدرتی که در پی دستیابی به قدرت است، مصداق بارز «نهیلیسم» است و این است فاجعه بزرگ روزگار ما که در جنگها، اشغال ها، آوارگی انسان ها، پایمال کردنِ حق و حقوق ملت ها و ترور و خشونت تجلی می کند و این است راز و رمز مصیبتی که در اثر استخدام علم، هنر و دین توسط قدرت و اشتهای سیری ناپذیر قدرت های ریز و درشت روزگار ما برای استیلا برآنچه آن را «غیرخودی» و «دیگری» می دانند نصیب ما شده است و جهان ما را ناامن و از نعمت محبت و همدلی محروم کرده است.» -> محمد خاتمی
• «کژدم از راه آن که بدگهر است// ماندنش عیب و کشتنش هنر است» -> نظامی
• «کسب هنر بر همه کس از غنی و فقیر لازم است، چه بسا فقیران نیازمند که از راه هنرمندی به مقام ثروت و بی نیازی رسیده اند و چه بسا فرزندان اغنیا که به ثروت مغرور و از صناعات و آداب محروم گشته و به روزگار مذلت و درویشی افتاده و مورد زحمت دوستان و محل شماتت دشمنان شده اند.» -> اخلاق ناصری
• «کسی که هنگام ظاهر شدن در صحنه، ما را وادار کند که فراموش کنیم او یک هنرپیشه است، بهترین هنرمند است.» -> شارل ویلدراک
• «کسانی که در آثار هنری مطالب زشت می یابند اشخاصی فاسد هستند. آنهایی هم که در آثار هنری مطالب سودمندی می یابند باسوادان بی مایه اند. اما کسانی که برای آن ها آثار هنری، جز زیبایی معنی دیگری ندارد، تنها آن ها برگزیدگانند.» -> اسکار وایلد
• «ما آموختیم تا هم چون پرندگان در آسمان بال بگشائیم و پهنه اقیانوس را چون ماهیان درنوردیم، اما هنر سادهٔ زندگی برادرانه را یاد نگرفتیم.» -> مارتین لوتر کینگ جونیور
• «ما نسل بدبختی هستیم، به همین جهت از بی چارگی ناچاریم به کمک دروغ هائی هنر خود را از واقعیت های زندگی دور نگه داریم.» -> ژرژ ساند
• «مرد آزاده، پروردن هنرهای عالی را اساس مصاحبت با دوستان خود قرار می دهد و به وسیله مصاحبت با دوستان خود، فضایل اخلاقی را در نفس خویش به کمال می رساند.» -> کنفوسیوس
• «مسکنت در کوی هنرمندان و رنجبران راه ندارد و شادمانی در خانه ای است که مهربانی در آن جا حکومت می کند.» -> شکسپیر
• «من می توانم ادعا کنم که در هنر ِ تحمل ِ بار ِ مقدرات، اعم از شادی و تعب، آنقدر مسلط شده ام که مصائب در نهاد من وجد و نشاطی ایجاد می کند که قرین سعادت است.» -> هلن کلر
• «موسیقی لذت بخش ترین هنرها است ولی چیزی به ما نمی آموزد، اما آن چه که به فکر و روح آدمی غذا می دهد و آموزنده است، شعر و شاعری است.» -> امانوئل کانت
• من همواره به هنرمندی که قبل از مردن به موفقیت دست می یابد سوظن دارم. -> جان ماری گیبون
• «من هنرمندان را به خاطر هنر دوست دارم و هنر را به خاطر انسان؛ چون معتقدم یکی از مهم ترین شئونی که انسان و انسانیت و امتیاز انسانیت را نشان می دهد، هنر است و انسان است که فقط می تواند هنرمند باشد و هنرمند در واقع کار خدایی می کند؛ می آفریند، آنچه نیست و آنچه باید باشد.»• «هنرمند باید در فضای آزاد آنچه را که در قلب و دلش است، بیافریند.» ۱۴ فوریه ۲۰۱۷/ ۲۶ بهمن ۱۳۹۵؛ «در حاشیهٔ بازدید از یک نمایشگاه هنری »• «نمی دانم چه سری بین هنرمندان حقیقی وجود دارد که هیچ کدام به دنیا روی خوش نشان نمی دهند.» -> بتهوفن
• «والاترین هنر در جهان آنست که مرید باشی. این موهبت با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست. مریدی یگانه است و همتایی ندارد. در هر پیوند دیگری، چیزی شبیه آن نخواهی یافت، نه چیزی مثل آن نمی تواند وجود داشته باشد.» -> اوشو
• «وقتی از میکل آنژ سؤال شد، چرا تا به حال ازدواج نکرده ای؟ بدون تأمل جواب داد: من با هنر خود ازدواج کرده ام و آثاری که از خود به جای می گذارم در حکم فرزندان من هستند...» -> ناشناس
• «ولیکن پا به دانش نه در این راه// که علم آمد فراوان، عمر، کوتاه» -> عبدالرحمن جامی
• «هنر اسلامی از پایدارترین هنرها است. -> سبحان مهرداد محمدپور
• هنر چاشنی زندگی است. -> محمود حسابی
• «هنر منشا زندگیست و قلم منشا هنر هاست، از قلمی که بر مجسمه ای می کوبیم تا قلمی که نقش می زند و قلمی که می نویسد و داستان می شود برای آزاد کردن روح بشریت ...» -> مهدی کیانی
• هیج هنرمند بزرگی چیزها را چنان که واقعاً هستند نمی بیند. اگر چنین می دید دیگر هنرمند نبود. -> اسکار وایلد
• هربار که چهره ای می کشم دوستی را از دست می دهم. -> جان سینگر سارجنت

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] هنر چون مذهب و ادبیات، از گذشته تا به حال، جزء ارکان اصلی زندگی بشر و در پیوند مستقیم با آیین ها و باورهای دینی بوده و از آن جا که همواره آدمی، با آفرینش آثار هنری، احساس شعف و لذّت می کرده، با زندگی وی درآمیخته است.
از میان انواع هنر، موسیقی، پیش از دیگر رشته های هنری وجود داشت. موسیقی مذهبی، از قدیمی ترین انواع موسیقی در دنیاست. تقریباً تمامی قبایل صحرانشین در افریقا و مغولستان و مَنچوری و اسکیموها و جنگل نشینان آمازون و گینه بیسائو و سرخ پوستان سراسر قارّه امریکا و ... بیش از دو هزار سال است که در آیین های مذهبی خود، از سازه ای کوبه ای و سیمی و بادی و نواهای موزون، بهره می برند، چه رسد به مردمان متمدّن چین و هند و ایران و بین النهرین و سواحل نیل و یونان و روم! امروزه، نواختن اُرگ و خواندن آوازهای جمعی، از سنّت های کلیسا شمرده می شود. در اسلام نیز، البته غنا» (به معنای هر نوع آواز مخصوص مجالس گناه و موسیقی ای که شنیدنش موجب زَوال عقل و اراده و قدرت تصمیم گیری در انسان شود) از آغاز، حرام بوده است؛ امّا اغلب فرقه های مذهبی و مکتب های فقهی، در طول تاریخ اسلام، مخالفتی با آوازهای مذهبی (تلاوت قرآن و مناجات با اَلحان، منقبت خوانی، مولودی خوانی، مدّاحی، ذاکری، مصیبت خوانی و سَماع شرعی) نداشته اند و به کار بردن سازهایی خاص (مثل دف، طبل، صَنج، سُرنا، نی و نی انبان) را در تعزیه یا مراسم عروسی یا جنگ و تمرین نظامی یا عیدانه و ... مُجاز شمرده اند. به علاوه، مجتهدان شیعه، از سَده های دور تا امروز، شنیدن یا اجرای هر نوع موسیقی غیرغِنایی را که همراه با گناه نباشد، حلال شمرده اند و فقط شنیدن آواز زن از سوی مرد نامحرم را استثنا کرده اند.
ماهیت هنر
هنر چیست؟هنر، انتقال عواطف و احساسات هنرمند به انسان است. هنرمندان چیره دست، قادر بوده اند در آثارشان، عواطف و تجربیات خود را به صورتی آشکار کنند که باعث برانگیخته شدن احساسات مخاطب شود و با ایجاد عواطف مشترک با مخاطبان، ارتباط و پیوندی معنوی برقرار کنند. هنرمندان، با خلق آثار بدیع، آنچه را که افراد عادی از درک آن عاجز بوده اند، برای همگان، قابل فهم کرده اند. عکاسی، نقّاشی، مجسّمه سازی، آهنگ سازی، فیلم سازی، تئاتر، معماری، طرّاحی، طرّاحی کاریکاتور و...، امروزه دیگر از بخش های ثابت و جذّاب زندگی جوامع انسانی شمرده می شوند.تولستوی می گوید: هنر، یک فعّالیت انسانی است و مقصدش انتقال عالی ترین و بهترین احساساتی است که انسان ها بدان ها دست یافته اند».
رسالت هنر
زمانی در دنیای غرب، بحث جنجال برانگیز آیا زیبایی، جزء ذات هنر است یا خیر؟»، مطرح شد. عدّه ای معتقد بودند که اساساً هنر، تجربه زیباشناختی بشر از جهان است و برخی دیگر، براین باور بودند که هنر، تجربه ای از زیبایی ها و زشتی های جهان است. امّا باید درنظر داشت اگر هنر، تنها وسیله ای برای کسب لذّت و نشان دادن زیبایی باشد، بسیاری از آثار هنری ارزشمند (که به عنوان نمونه، فقر و تبعیض یا جنگ و مرگ و آوارگی را به تصویر می کشند)، از دایره هنر، خارج خواهند شد. گروهی دیگر از پیروان اخلاق، هنر را وسیله ای برای ارتقای کمالات بشر و کسب فضیلت و معنویت والای انسانی دانسته اند. به گفته لئو تولستوی: هنر، صرفاً تولید آثار دلپذیر نیست. مهم تر از همه، لذّت نیست؛ بلکه وسیله ارتباط انسان هاست برای دوام حیات بشر و برای سیر به سوی سعادت فرد و جامعه انسانی. پس ضروری و لازم است؛ زیرا افراد بشر را با برانگیختن احساساتی یکسان، به یکدیگر پیوند می دهد». هنرمند، با ذهن پویای خویش، آثاری تازه می آفریند تا دریچه ای از دنیایی متفاوت را در مقابل چشم بینندگان بگشاید. هر جامعه ای می تواند از طریق بهره گیری از هنر خوب و سالم، با وجود تفاوت های زبانی و فرهنگی، با همه مردم دنیا و در همه زمان ها، ارتباط و پیوند برقرار کند و با زبان هنر (که زبان مشترک و قابل فهم همگان است)، به زندگی در جهان هستی (که جلوه ای از ذات حق است)، معنا و مفهومی عمیق ببخشد.تولستوی، هنر و ادبیات را از عالی ترین تجلیات جمال الهی و به وجود آورنده عالی ترین لذّت های روحی و معنوی برای انسان، تعریف می کند. نظامی (شاعر نامدار ایرانی)، شاعران را پیشرو و راهنمای عالم بشریت دانسته و مرتبه والایی به آنان نسبت داده و مقام آنان را پس از پیامبران خدا می داند و می گوید: پیش و پَسی یافت صفِ کبریا پس، شعرا باشد و پیش، انبیا. کانت، شاعری را والاترینِ هنرها می پندارد و می گوید: شعر، غذای روح و فکر آدمی و آموزنده است». در پایان، می توان چنین گفت که هنر و ادبیات، در تمامی اهداف و رسالت ها، دارای ویژگی های مشترک و یکسانی هستند و هیچ حدّ و مرزی، آنها را از هم جدا نمی کند و شاید بتوان گفت که در اصل، ادبیات، بخشی از هنر است؛ امّا آن بخشی است که به خاطر گستردگی زیاد، تا حدّی استقلال یافته و در نهادهای رسمی آموزش (مدارس، دانشگاه ها و...) ، جدا بررسی می شود، در حالی که از نظر ماهیت، (چنان که ارسطو تصریح کرده است) در شمار هنرهاست. ادبیات، هنر کلامی است، در برابر هنرهای دستی، تصویری ـ تجسّمی، صوتی و....
منابع برای مطالعه بیشتر
...

واژه نامه بختیاریکا

بارت

جدول کلمات

صنعت

پیشنهاد کاربران

👁‍🗨 هنر

پارسی باستان: هونرا
پارسی پهلوی: هونر
پارسی نوین: هنر

واژه "هنر" از دو بخش هو ( =خوب ) و نر ( =مرد ) ساخته شده است و در کل به معنی "خوبی آدمی" می باشد که او را از کسان دیگر برتر می سازد.

هنر نزد ایرانیان است و بس

هنر برتر از گوهر آمد پدید

هنر در زبان سانسکریت سونره می باشد در تغییرات زبانی در زبان اوستاتی س به ه تبدیل گشته و سو به هون تغییر یافته و هون نر یا هنون نره که به معنای نیک مرد یا نیک زن می باشد کم کم به هنر مبدل شد.

هنر به معنی خوش شانسی ، اقبال، خوشبختی ، اتفاق خوب ،
"و بزرگتر هنر آن بود که ( سیل ) پل را با دکان ها از جای بکند و آب راه یافت"
تاریخ بیهقی ، دکتر فیاض ۱۳۸۴ ص ۳۴۲


هنر:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "هنر " می نویسد : ( ( هنر با همین ریخت در پهلوی به کار می رفته است پنداشته شده است که این واژه از دو پاره ی هو ( =نیک ) / نر ساخته شده است و در بنیاد، به معنی" نرنیک " است: پهلوانی نَیْرَم و نرمنش که نیک از شایستگی ها و توانهای رزمی برخوردار است. ) )
( ( پسر بد مراورا یکی خوبروی
هنرمند و همچون پدر نامجوی. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 237. )


ریشه ی واژه ی art در انگلیسی به معنی #هنر ، خود واژه های هنر و اردم در فارسی به معنی هنر ✅

اول متن زیر را بخوانیم :
/~ Fa/OFa hunar هنر sanat, marifet, erdem ~ Ave hunara - erkeklik, erdem, virtus � Ave hu - /hao - iyi Ave nar - er, erkek/


هنر از دو بخش هون ار ساخته شده است.
هون را از اوستایی از هو به معنی خوب و مقدس یا خوشبخت خیرمند گفته است. ( هون را مربوط به ترکان هون و حتی واژه خوب هم میدانند. )

در صورتی که نه هون و نه ار هیچکدام ربطی به فارسی ندارد و جز کلمات دخیل در زبان آن ها هستند.
�n ər
به احتمال بسیار زیاد *ه* قبل �n بنا بر تلفظ و راحتی اضافه شده است. ♦️


اون به معنی جلو
و ار به معنی مرد و در اینجا به معنی برتری ، سربلندی است. ( مردانگی - انسانیت - ارلیک - کیشیلیک )

اون را اگر پیشرفته و بهتر یا برتر بدانیم به تفسیر ' خوب ، مقدس ، والام مقام میتواند وارد اوستایی شود.

پس هونر به معنی :
سربلندی پیشرفته ، بزرگی ، برتری ، و سرافرازی است.

واژه اردم هم به معنی هنر و هم به معنی غیرت آمده است و مربوط به برتری و سربلندی انسانی است. ( سربلندی میتواند غیرت و شرف باشد یا هنر باشد. )
به صورت art وارد زبان انگلیسی شده است.

هنر : سپاسگزارم خدایم
در موسیقی کهن لری جنوب و بختیاری نوایی بسیار دلنواز و شاد وجود دارد به نام ( هوناراهنو، هوناراهنو ) و نوعی دیگر ( هی نای نای ترینا ) و به معنی شکر و سلام به خدایم است در ادامه این موسیقی علت شکر گذاری بیان میشود که خوشحالی به خاطر ازیاد مال ، پیروزی در جنگ و . . . است.
کلمه هنر از ( هونارا هنو ) گرفته شده است و به معنی سپاس گزارم خدایم است.

هنر نوای نفسساز و ضرب نغاره است
هنر درود به خورشید است هنر درود بامدادی و درود پسین است که در نغاره خانه معابد دین مهر پرستی نواخته می شد.
نوازندگان درود بامدادی و درود پسین را با نوای هی نار، هی نار ، . . . . هونره هنو سر میدادند.
مصداق هی حتی مطلع فجر.
هی نار کوتاه شده و به هنر تبدیل گشته به معنی درود به نور، سلام به نار و نور ، سلام به خورشید.

یکی از معانی هنر فضیلت و شایستگی است.

فند= فن= هنر، هونر، هونرا، سونره، نرنیک، نیرم، نرمنش

تَرَنُم= موسیقی، موزیک

دبیره = خط

رُخشار= سینما

رُخش انگاری= عکاسی= ناتیاد

مهراز= معمار=رازپ، رازاب ومِهرازی= معماری

نخاشی= نقاشی

نخشیک= گرافیک

نمایش=تاآتر

حرفه، فن، مهارت، تخصص، برتری، شایستگی، نقطه قوت


کلمات دیگر: