کلمه جو
صفحه اصلی

ادبیات


مترادف ادبیات : ادب، داستان، رمان، شعر، فرهنگ

برابر پارسی : فرهنگ

فارسی به انگلیسی

belles-lettres, letters, literature

literature


فارسی به عربی

ادب

مترادف و متضاد

letter (اسم)
حرف، خط، ادبیات، نامه، مراسله، نویسه، موجر، دانش، کاغذ، عریضه، مرسوله، حرف الفباء، حرف چاپی، اثار ادبی، اجازه دهنده

belles lettres (اسم)
ادبیات، شعر و اثار ادبی زیبا و هنری

literature (اسم)
ادبیات، نوشتجات، ادب و هنر، مواد چاپی

ادب، داستان، رمان، شعر، فرهنگ


فرهنگ فارسی

( صفت ) جمع : ادبیه ( امروز جمع ( ادب ) هم محسوب میشود ) دانشهای متعلق به ادب علوم ادبی آثار ادبی . توضیح در اصل ( فنون ادبیه ) یا ( علوم ادبیه ) بوده است و بعد ( ادبیه ) صفت بجای موصوف را جمع بستهاند.

فرهنگ معین

(اَ دَ یّ ) [ ع . ] (اِ. ) آثار ادبی ، علوم ادبی . ، ~ تطبیقی مطالعة ادبیات به شیوة فرامرزی . ، ~ کلاسیک مجموعة آثار با ارزش باقی مانده از سخنوران و نویسندگان کهن هر ملتی . ، ~ ِ شفاهی مجموعة آثار فرهنگی رایج در بین مردم اعم از چیستان ها، متل ها، افس

(اَ دَ یّ) [ ع . ] (اِ.) آثار ادبی ، علوم ادبی . ؛ ~ تطبیقی مطالعة ادبیات به شیوة فرامرزی . ؛ ~ کلاسیک مجموعة آثار با ارزش باقی مانده از سخنوران و نویسندگان کهن هر ملتی . ؛ ~ ِ شفاهی مجموعة آثار فرهنگی رایج در بین مردم اعم از چیستان ها، متل ها، افسانه ها و همانند آن .


لغت نامه دهخدا

ادبیات. [ اَ دَ بی یا ] ( ع اِ ) دانشهای متعلق بأدب. علوم ادبی. || آثار ادبی.

فرهنگ عمید

۱. (ادبی ) مجموعه آثار مکتوب منظوم یا منثور که بیانگر عواطف است.
۲. علومی که مربوط به ادب باشد و دربارۀ مسائل ادبی گفتگو کند.

دانشنامه عمومی

ادب یا ادبیات عبارت است از آن گونه سخنانی که از حدّ سخنان عادی، برتر و والاتر بوده است و مردم، آن سخنان را در میان خود، ضبط و نقل کرده اند و از خواندن و شنیدن آن ها دگرگون گشته و احساس غم، شادی یا لذّت کرده اند.در باور همگانی ادبیات یک تیره یا ملت برای نمونه مجموعه متن هایی است که آثار ماندگار و برجسته پیشینیان آن تیره و ملت را تشکیل می دهند. یکی از طبقه بندی های مشهور و پرکاربرد متن های ادبی، طبقه بندی دوگانه ایست که بر اساس آن متن ها به دو گونهٔ اصلی شعر و نثر تقسیم می شوند. این طبقه بندی سنت دیرینه ای در سخن شناسی، زبان فارسی و ادبیات جهان دارد. سخنوران و فیلسوفان از دیرباز در پی پررنگ کردن خط ظریف میان این دو و ارایه تعریفی فراگیر و تمیزدهنده از شعر و نثر بوده اند.
حماسی
غنای
نمایشی
تعلیم و تربیت
ادب واژه ای است معرب از فارسی. این واژه از دیدگاه واژه شناسان به معنی ظرف و حسن تناول آمده است. برخی نیز در فارسی، ادب را به معنی فرهنگ ترجمه کرده اند و گفته اند که ادب یا فرهنگ همان دانش است. به از دیگر معانی واژهٔ ادب می توان به هنر، حسن معاشرت، شیوهٔ پسندیده، با سخن اشاره کرد؛ اما ادب در اصطلاح، نام دانشی است که قدما آن را شامل این علوم دانسته اند: لغت، صرف، نحو، معانی، بیان، بدیع، عروض، قافیه، قوانین خط، قوانین قرائت که بعضی اشتقاق و انشاء راهم بدان ها افزوده اند.
البته دیدگاه ادبای قدیم دربارهٔ معنی اصطلاحی «ادب» کمی مختلف است. بعضی آن را فضیلت اخلاقی، برخی پرهیز از انواع خطاها و برخی آن را مانند فرشته ای دانسته اند که صاحبش را از ناشایستی ها بازمی دارد.
اما علم ادب (ادبیات) یا سخن سنجی یا در دیدگاه پیشینیان اشاره داشته است به دانش آشنایی با نظم و نثر از جهت درستی و نادرستی و خوبی و بدی و مراتب آن. اما برخی ادیب را کسی می دانستند که عالم بر علوم نحو، لغت، صرف، معنی، بیان، عروض، قافیه و فروع باشد و برخی خط، قرض الشعر، انشا، محاضره و تاریخ را هم جزو آن ها دانسته اند. و در ایران تا سدهٔ پیشین صفت ادیب را برای کسی به کار می بردند که به زبانهای فارسی و عربی و علوم مربوط که به آن ها اشاره شد مسلط و در سخن ماهر در استفاده از آن ها بود. مانند ادیب الممالک فراهانی و ادیب نیشابوری.جرجی زیدان در اینباره می نویسد:

دانشنامه آزاد فارسی

11156600.jpg
مجموعۀ آثار کتبی یا شفاهی که به نحوی با زبان روزمرۀ معمولی فرق دارد. امروزه عموماً به آثار مکتوب تخیّلی اعم از شعر و نثر که هنرمندانه فراهم آمده اند ادبیات می گویند و ادبیات غیر مکتوب را ادبیات شفاهی می نامند. در سنّت باستان، پیش از آن که داستان ها و شعرها مکتوب شوند، ادبیات صرفاً صورت شفاهی داشت و سینه به سینه نقل می شد. با پیدایش و رواج خط و به ویژه پس از اختراع چاپ این گونه آثار به صورت مکتوب درآمدند. در زبان های غربی حتی به مجموعه آثار مکتوب در یک حوزه یا موضوع خاص نیز ادبیات می گویند، مثلاً ادبیات جامعه شناسی که ترجمۀ صحیح آن به فارسی متون جامعه شناسی است. واژه ادبیات در گذشته در زبان فارسی و عربی وجود نداشت، در قرن ۱۹م (۱۳ق) این اصطلاح در مقابل Literature در کشور عثمانی وضع شد و از آن جا به ایران آمد. البته واژه ادب که سابقه دیرینه دارد بیشتر به معنی فرهنگ است تا ادبیات به معنای خاص آن. در کشورهای عربی هم امروزه واژه ادبیات وجود ندارد و به کار نمی رود، به جای آن از ادب و جمع آن آداب استفاده می کنند. ادبیات را برحسب زبان، ملّیت، دوره، موضوع و نوع ادبی تقسیم می کنند. در این دایرة المعارف دربارۀ ادبیات زبان ها و ملّیت های مختلف به نام زبان، قوم یا کشور مربوطه رجوع کنید، مثلاً در مورد ادبیات عرب به مدخل «عربی، ادبیات» و در مورد ادبیات انگلیسی، به «انگلیسی، ادبیات» رجوع کنید. نیز ← داستان، داستان_کوتاه، رمان، نمایش نامه، حکایت، نقد_ادبی،شعر، منظومه

فرهنگ فارسی ساره

فرهنگ


نقل قول ها

ادبیات
• «آموختن ادبیّات به تنهایی نمی تواند ارزش های اخلاقی شخصی را حتّی یک سانتی متر هم بالاتر ببرد. ساختنِ شخصیّت با پرورش ادبی ارتباطی ندارد و از آن جداست.» «همهٔ مردم برادرند»، ترجمه:محمود تفضلی، چاپ کمیسون ملّی یونسکو در ایران، ۱۳۴۸، نشر امیرکبیر، ص ۳۰۱ -> مهاتما گاندی
• «انسان اگر مطالعه نمی کرد مطمئنم که ذهنینش نمی توانست بیش از ذهنیت یک کودک رشد پیدا کند. ادبیات برای تکامل انسان ها ضروری است و باید برای تهذیب درونی و پروش ذوق آن ها گام بردارد. ما چنان به وجود ادبیات خو گرفته ایم که اغلب آن را فراموش می کنیم. تصور کنید، اگر خود شما حتی یک جلد کتاب هم نخوانده بودید، اکنون چه بودید؟» -> چنگیز آیتماتوف
• «ادبیات باید با از خودگذشتگی کامل صلیب خود را بر دوش کِشد و چنان در بغرنجی های زندگی نفوذ کند که انسان نه تنها بتواند بهترین و والاترین ارزش های خود و دیگران و جامعه را شناخته و ستایش کند، بلکه در برابر آن ها احساس مسئولیت کند و برای آن ها بجنگد.» -> چنگیز آیتماتوف
• «ادبیات هنری است که هستی مایه اش –ماتریالش- سخن است.» «در مصاحبه با روزنامهٔ شرق»؛ چاپ ۲ مه ۲۰۱۷/ ۱۲ اردیبشهت ۱۳۹۶ -> فرهاد ناظرزاده کرمانی
• «ادبیات از از رحم و شکیبایی و زحمت و رنج و غم زاده می شود. در «داستان من و شعر (۱۹۷۰)؛ فصل: روشنگری» -> نزار قبانی
• «ما نباید مضمون فناپذیر ادبیات را که انسان است از آن طرد کنیم، زیرا تنها بر اساس شیوهٔ بررسی انسان است که می توان نبوغ هنرمند را سنجید.» در مقالهٔ «چرا غربیان در زیر لوای هر کاری جایز است زندگی می کنند؟» -> لئونید لئونوف
• «موسیقی و ادبیات و شعر، می توانند فراتر از آنچه تصویر نشان می دهد، قدم بگذارند.» در مصاحبه با روزنامهٔ شرق: «۱۴ ژوئن ۲۰۱۷/ ۲۴ خرداد ۱۳۹۶» -> کریستف رضاعی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] از گذشته های بسیار دور، زمانی که انسان، با پدیده های ناشناخته و عجیبْ روبه رو می شد، به دنبال چاره ای بود تا راهی برای آرامش روح و رفع نیاز فطری خود به معنویت (ارتباط با آسمان و غیب) و زیبایی (درونی و بیرونی) بیابد، تا این که به تدریج آموخت که از طریق آیین های پرستش و با توسّل به صوت و کلام و آواهای موزون و ادبیات منظوم (آهنگین)، می تواند به مقصود خود برسد.
قدیمی ترین آثار مکتوبِ به جای مانده و نخستین آثار بشر در بین اقوام و ملّت های مختلف، سروده های دینی یا حماسی منظوم هستند، مانند: «گاتا» های زردشت، بخشی از مزامیر داوود، قصائد سلیمان، بخش هایی از «وِدا» ها و «اوپانیشاد» های هندیان قدیم، «ایلیاد» هُمِر و حماسه های ملّی چین و ژاپن. بعدها، نثر، پس از شعر و با گسترش دانش بشری در دوره های بعد، متداول شده است.اهمیت این مسئله، تا آن جاست که کلام خداوند در قرآن مجید نیز در دوره مکّه (یعنی از آغاز بعثت تا سال سیزدهم)، از جنس شعر و مسجّع و آهنگین است و نیز از این روست که قرآن و اذان و دعاها و مناجات ها هم برای این که تاثیر بیشتری بر دل و جان مؤمنان بگذارند، با صوت خوش خوانده می شوند.
ماهیت ادبیات
در ماهیت ادبیات، گفته شده که: ادبیات، عبارت است از آن گونه سخنانی که از حدّ سخنان عادی، برتر و والاتر بوده است و مردم، آن سخنان را در میان خود، ضبط و نقل کرده اند و از خواندن و شنیدن آنها دگرگون گشته و احساس غم و شادی یا لذّت و اَلَم کرده اند». شاعران، با لطف طبع و احساسات دقیق، و نویسندگان چیره دست، با قدرت اندیشه و نیروی تخیل و به کارگیری بدیع زبان، جلوه و معنای خاصّی به کلام بخشیده اند و با نفوذ در فکر و جان خواننده، آنان را در غم ها و شادی های خود شریک کرده اند و گاه با ارائه آثار ادبی متنوّعی چون: شعر و ترانه، فیلم نامه، داستان، رمان و نمایش نامه، علاوه بر عاطفه و احساس، آگاهی ها و افکار و تجربیات خود را نیز منتقل کرده و جامعه را همدل و متّحد ساخته و موجب پیشرفت های بزرگ مادّی و معنوی شده اند؛ بدین طریق، گاه چنان تاثیر ماندگاری به جا گذاشته اند که موجب دگرگونی و تعالی اخلاق و فرهنگ نسل ها شده اند.
رسالت ادبیات
تاثیرات عمیق و ارزشمند آثار خوب و سالم ادبی بر جامعه، بر هیچ کس پوشیده نیست و این آثار، با جامعه، پیوندی استوار دارند. ادبیات، به خاطر بیان و ترویج ارزش های اجتماعی و انسانی، برای کلّ جامعه بشری، مفید بوده است.رسالت ادبیات، آشنا کردن انسان با شیوه های زندگی بهتر و تلاش برای کمال و پیشرفت، از طریق آموزش، نقد و اصلاح گری، اتّحاد، مهرورزی و هم دردی است و همواره بشر را به سوی آرمان های والای انسانی، هدایت کرده است.دکتر محمّدعلی اسلامی ندوشن می گوید: ادب (که در آغاز، به معنای رسم و آیین خوب زندگی کردن بود)، ادب فنّی (یعنی ایجاد آثار ادبی) را گسترش داد و در واقع، ادب نفس با ادب درس، پیوند گرفت و ادبیات، وسیله ای شناخته شد برای بهتر و زیباتر زندگی کردن». ادبیات، همواره با اخلاق، پیوندی دیرینه داشته و بر مسئله مهم «خودشناسی» تاکید فراوان کرده است و از آن جا که در آموزه های اسلامی، خودشناسی، پایه و پیش نیاز خداشناسی معرّفی شده است، (پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم): آن کس خدا را می شناسد که خود را بشناسد. ) می توان به اهمیت و جایگاه ادبیات در رشد اخلاق و تقویت ارزش های اخلاقی و دینی بیشتر پی بُرد.تولستوی، هنر و ادبیات را از عالی ترین تجلیات جمال الهی و به وجود آورنده عالی ترین لذّت های روحی و معنوی برای انسان، تعریف می کند. نظامی (شاعر نامدار ایرانی)، شاعران را پیشرو و راهنمای عالم بشریت دانسته و مرتبه والایی به آنان نسبت داده و مقام آنان را پس از پیامبران خدا می داند و می گوید:پیش و پَسی یافت صفِ کبریا پس، شعرا باشد و پیش، انبیا.کانت، شاعری را والاترینِ هنرها می پندارد و می گوید: شعر، غذای روح و فکر آدمی و آموزنده است». در پایان، می توان چنین گفت که هنر و ادبیات، در تمامی اهداف و رسالت ها، دارای ویژگی های مشترک و یکسانی هستند و هیچ حدّ و مرزی، آنها را از هم جدا نمی کند و شاید بتوان گفت که در اصل، ادبیات، بخشی از هنر است؛ امّا آن بخشی است که به خاطر گستردگی زیاد، تا حدّی استقلال یافته و در نهادهای رسمی آموزش (مدارس، دانشگاه ها و...) ، جدا بررسی می شود، در حالی که از نظر ماهیت، (چنان که ارسطو تصریح کرده است) در شمار هنرهاست. ادبیات، هنر کلامی است، در برابر هنرهای دستی، تصویری ـ تجسّمی، صوتی و....
منابع برای مطالعه بیشتر
...

پیشنهاد کاربران

فروغ رویت اندازی سوی خاک


شیوانگاری

قاعده های هر چیزی

" فرهی ها " ، فرهی های توده = ادبیات عامه .

ادبیات: [اصطلاح مداحی ]اصطلاحی کلّی ست که شامل تمام مباحث شعری می شود که به کار مداحی می آید.

سخنگان

"ادب" واژه ی عربی هست . یعنی فرهنگ ، شعر ، رفتار بجا ،
روش پسندیده ، خوش معاشرتی . 🧐 ادبی میشه :ادب ی .
یعنی چیزی که فرهنگ ، شعر، روش پسندیده ، رفتار بجا یا
خوش معاشرتی را تولید می کند . ( 🏅یادمی دهد🏅 ) =مولد
یا تولید کننده ی ( 🏅یاد دهنده ی 🏅 ) فرهنگ ، شعر ، رفتار بجا
، روش پسندیده ، خوش معاشرتی . ) 🧐
"ادبیات" میشه ادب ی ات. وباتوجه به اینکه *ات* نشانه
جمع هست . "ادبیات" یعنی چیز هایی که فرهنگ ، شعر ، رفتار
بجا ، روش پسندیده ، خوش معاشرتی را تولید می کنند .
( 🏅یاد می دهند یا می اموزند 🏅 ) . 🧐🧐🥳🥳🥳•●•=یاد
دهنده های =اموزنده های فرهنگ ، شعر، رفتار پسندیده ،
خوش معاشرتی .

ناسازگاری، لج کردن

● اَدَبیّات: مجموعِ آثارِ مکتوبِ شاعران و نویسندگانِ یک سرزمین و ملّتش که از نظر ِ هنری ارزشمند باشد.

عشق

منش . . سخن. . . سخن وری. . . . . فرهنگ. . . . . زبان. . . . ( ادبیات فارسی. . . ادب فارسی . . فرهنگ فارسی . .

ادب اربی از آداب پارسی گرفته شده
بی ادب پارسیش میشه بی آداب
آداب و رسوم هم گفته میشه چم آداب وآدابها یا آداب و آدابان
ادبیان با پسوند الف و ت پسوند جم اربی است
و ما باید جم پارسی الف ن بگذاریم ۔ یا پسوند جم ه الف بگذاریم
آدابان یا آدابها

واژه ی ادبیات ( مفرد آن ادبیّه در فارسی مستعمل نیست ) به معنای آثار شعری و نثری یک سرزمین یا یک زبان یا یک دوره از تاریخ که از نظر هنری دارای ارزش باشد "در حدود یک قرن پیش به ازای واژه فرانسویlitteratur در فارسی رایج شده است. اما این واژه فرانسوی و به ویژه معادل انگلیسی آن لیتریچر در خود این زبانها به معنی دیگری نیز به کار می رود و آن مجموع کتاب ها و مقاله هایی است که درباره ی موضوع خاصی نوشته شده باشد. این معنی را در فارسی نمی توان با لفظ ادبیات بیان کرد، در یکی از مجلات معتبر، در پایان مقاله علمی درباره زلزله، ترکیب" ادبیات زمین لرزه" آمده و سپس عناوین تعدادی کتاب نوشته شده است. این ترکیب در اینجا به کلی بی معنی است. البته اگر مقصود نویسنده شعرها یا داستان ها یا احیاناً قطعات منثور ادبی در وصف زمین لرزه می بود. اشکالی نمی داشت. ولی مقصود او "منابع و ماخذ مربوط به زمین زمین لرزه"یا به عبارت رایج تر دیگر"کتاب شناسی زمین لرزه" است. ادبیات به این معنی گرته برداری از زبانهای فرنگی است و باید از استعمال آن پرهیز کرد.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۱۸. )

به نگرم ، پیام فرشته بسیار به جاست و بنده از سخنان ایشون آموزه های فرهنگی یا فرآموز رو برداشت کردم.
فرآموز پارسی = ادبیات پارسی
فرآموز کهن =ادبیات کلاسیک
فرآموز انگلیسی=ادبیات انگلیسی
تخیل ادبی=پنداشت فرآموزی
آثار ادبی=آفرینه های فرآموزی


کلمات دیگر: