کلمه جو
صفحه اصلی

اخلاق


مترادف اخلاق : خصلت، خلق، خوی، داب، عادت، منش

برابر پارسی : خو، خوی، خوی ها، رفتار، فراخویی، منش، منش شناسی، منش ها

فارسی به انگلیسی

moral, morality, principle


(US) Behavior, (UK) Behaviour, morals, morality


moral, morality, principle, morals

فارسی به عربی

اخلاقیة , سلوک , مغزی

مترادف و متضاد

خصلت، خلق، خوی، داب، عادت، منش


behavior (اسم)
حرکت، رفتار، وضع، سلوک، اخلاق، طرز رفتار، مشی

deportment (اسم)
رفتار، وضع، سلوک، اخلاق

behaviour (اسم)
سلوک، اخلاق، طرز رفتار، مشی

moral (اسم)
معنی، پند، اخلاق، سیرت، روحیه

morality (اسم)
اخلاق، سیرت، روحیه، اخلاقیات

comportment (اسم)
رفتار، اخلاق، طرز رفتار، رویه

فرهنگ فارسی

خویها، جمع خلق
کهنه شدن

نظامی از باورها یا مجموعه‌ای از ارزش‌های مربوط به منش درست که براساس آن رفتاری قابل‌قبول یا غیرقابل‌قبول ارزیابی می‌شود


فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ خُلق ، خوی ها.

لغت نامه دهخدا

اخلاق . [ اَ ] (ع اِ) (علم الَ ....) دانش بد و نیک خویها. یکی از سه بخش فلسفه ٔ عملیه ، و آن تدبیر انسان است نفس خود را یا یک تن خاص را. مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: علم اخلاق عبارتست از علم معاشرت با خلق و آن از اقسام حکمت عملیه است و آنرا تهذیب اخلاق و حکمت خلقیه نیز نامند - انتهی . و حاج خلیفه آورده است : و هو قسم من الحکمة العملیة قال ابن صدرالدین فی الفوائد الخاقانیة و هو علم بالفضائل و کیفیة اقتنائها لتتحلی النفس بها وبالرذائل و کیفیة توقیها لتتخلی عنها فموضوعه الاخلاق و الملکات و النفس الناطقة من حیث الاتصاف بها و هیهنا شبهةٌ قویة و هی ان الفائدة فی هذاالعلم انما تتحقق اذا کانت الاخلاق قابلة للتبدیل والتغییر و الظاهر خلافه کما یدل علیه قوله علیه الصلاة والسلام الناس معادن کمعادن الذهب والفضة خیارکم فی الجاهلیة خیارکم فی الاسلام و روی عنه علیه الصلاة والسلام ایضاً اذا سمعتم بجبل زال عن مکانه فصدقوا و اذا سمعتم برجل زال عن خلقه فلاتصدقوا فانه سیعود الی ما جبل علیه و قوله عز و جل «الا ابلیس کان من الجن ففسق عن امر ربه » ناظر الیه ایضاً و ایضاً الاخلاق تابعة للمزاج والمزاج غیرقابل للتبدیل بحیث یخرج عن غرضه و ایضا السیرة تقابل الصورة و هی لاتتغیر والجواب ان الخلق ملکة یصدر بها عن النفس افعال بسهولة من غیر فکر و رویة والملکة کیفیة راسخة فی النفس لاتزول بسرعة و هی قسمان احدهما طبیعیة والآخر عادیة. اما الاولی ، فهی ان یکون مزاج الشخص فی اصل الفطرة مستعداً الکیفیة خاصة کامنة فیه بحیث یتکیف بها بادنی سبب کالمزاج الحار الیابس بالقیاس الی الغضب و الحار الرطب بالقیاس الی الشهوة والبارد الرطب بالنسبة الی النسیان والبارد الیابس بالنسبة الی البلادة. و اما العادیة، فهی ان یزاول فی الابتداء فعلا باختیاره و بتکرره و التمرن علیه تصیر ملکة حتی یصدر عنه الفعل بسهولة من غیر رویة. ففائدة هذاالعلم بالقیاس الی الاولی ابراز ما کان کامنا فی النفس و بالقیاس الی الثانیة تحصیلها و الی هذا یشیر ما روی عن النبی صلی اﷲ تعالی علیه و سلم بعثت لاتمم مکارم الاخلاق و لهذا قیل ان الشریعة المصطفویة قدقضت الوطر عن اقسام الحکمة العملیة علی اکمل وجه و اتم تفصیل - انتهی . (کشف الظنون ). و رجوع به نفایس الفنون تألیف محمدبن محمود آملی فن اول (علم تهذیب اخلاق ) از مقاله ٔ اولی از قسم دویم در علوم اوایل شود.


اخلاق . [ اِ ] (ع مص ) کهنه شدن . کهن شدن . || کهنه کردن . (زوزنی ). || کهنه پوشانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). جامه ٔ کهنه پوشانیدن . || نسو کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || اخلاق دیباجه ؛ اذلال .


اخلاق. [ اِ ] ( ع مص ) کهنه شدن. کهن شدن. || کهنه کردن. ( زوزنی ). || کهنه پوشانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). جامه کهنه پوشانیدن. || نسو کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). || اخلاق دیباجه ؛ اذلال.

اخلاق. [اَ ] ( ع اِ ) ج ِ خُلق. خویها : بعثت لاتمم مکارم الاخلاق ( حدیث )؛ برانگیختند مرا به پیامبری تا کامل کنم مکارم اخلاق را. قرقرخان ، ناحیتی است از کیماک و مردمانش اخلاق خرخیزیان دارند. ( حدود العالم ). اگر بیند خان ما را بدین اجابت کند چنانکه از بزرگی نفس و همت بزرگ و سماحت اخلاق وی سزد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 212 ). این تلک مردی جلد آمد و اخلاق ستوده نمود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 415 ). فیلسوفان هستند که ایشان را طبیبان اخلاق دانند که نهی کنند از کارهای سخت زشت. ( تاریخ بیهقی ص 499 ). هر بخرد... دوستی.... گزیند... و تفحص... اخلاق خویش را بدو مفوض کند. ( تاریخ بیهقی ص 570 ). جالینوس... بیهمتاتر بود در معالجت اخلاق. ( تاریخ بیهقی ص 555 چ ادیب ). سلوک کن بر طبق ستوده تر اطوار خود و راه نماینده تر اخلاق خود. ( تاریخ بیهقی ص 313 ). و پسندیده تر افعال و اخلاق مردمان تقوی است. ( کلیله و دمنه ). و نه او بر عادت و اخلاق ایشان وقوف دارد. ( کلیله و دمنه ). گفت [ دمنه ] اگر قربتی یابم و اخلاق او را بشناسم خدمت او را باخلاص و مناصحت پیش گیرم. ( کلیله و دمنه ). یعنی چون وجوه تجارب معلوم گشت اول در تهذیب اخلاق خویش باید کوشید. ( کلیله و دمنه ).
- اخلاق سیئه ؛ اخلاق نکوهیده و ناپسندیده.
|| ج ِ خَلَق ، بمعنی خوی. طبع.مروت. دین. || ( ص ، اِ ) ج ِ خَلَق ، بمعنی کهن. ( مؤید الفضلاء ). جامه های کهنه.
- ثوب اخلاق ؛ جامه تمام کهنه.
|| ج ِ خَلِق ، بمعنی خوشخوی. ( مؤید الفضلاء ) ( ربنجنی ). خوش خلق. خوش خرام.

اخلاق. [ اَ ] ( ع اِ ) ( علم الَ.... ) دانش بد و نیک خویها. یکی از سه بخش فلسفه عملیه ، و آن تدبیر انسان است نفس خود را یا یک تن خاص را. مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: علم اخلاق عبارتست از علم معاشرت با خلق و آن از اقسام حکمت عملیه است و آنرا تهذیب اخلاق و حکمت خلقیه نیز نامند - انتهی. و حاج خلیفه آورده است : و هو قسم من الحکمة العملیة قال ابن صدرالدین فی الفوائد الخاقانیة و هو علم بالفضائل و کیفیة اقتنائها لتتحلی النفس بها وبالرذائل و کیفیة توقیها لتتخلی عنها فموضوعه الاخلاق و الملکات و النفس الناطقة من حیث الاتصاف بها و هیهنا شبهةٌ قویة و هی ان الفائدة فی هذاالعلم انما تتحقق اذا کانت الاخلاق قابلة للتبدیل والتغییر و الظاهر خلافه کما یدل علیه قوله علیه الصلاة والسلام الناس معادن کمعادن الذهب والفضة خیارکم فی الجاهلیة خیارکم فی الاسلام و روی عنه علیه الصلاة والسلام ایضاً اذا سمعتم بجبل زال عن مکانه فصدقوا و اذا سمعتم برجل زال عن خلقه فلاتصدقوا فانه سیعود الی ما جبل علیه و قوله عز و جل «الا ابلیس کان من الجن ففسق عن امر ربه » ناظر الیه ایضاً و ایضاً الاخلاق تابعة للمزاج والمزاج غیرقابل للتبدیل بحیث یخرج عن غرضه و ایضا السیرة تقابل الصورة و هی لاتتغیر والجواب ان الخلق ملکة یصدر بها عن النفس افعال بسهولة من غیر فکر و رویة والملکة کیفیة راسخة فی النفس لاتزول بسرعة و هی قسمان احدهما طبیعیة والآخر عادیة. اما الاولی ، فهی ان یکون مزاج الشخص فی اصل الفطرة مستعداً الکیفیة خاصة کامنة فیه بحیث یتکیف بها بادنی سبب کالمزاج الحار الیابس بالقیاس الی الغضب و الحار الرطب بالقیاس الی الشهوة والبارد الرطب بالنسبة الی النسیان والبارد الیابس بالنسبة الی البلادة. و اما العادیة، فهی ان یزاول فی الابتداء فعلا باختیاره و بتکرره و التمرن علیه تصیر ملکة حتی یصدر عنه الفعل بسهولة من غیر رویة. ففائدة هذاالعلم بالقیاس الی الاولی ابراز ما کان کامنا فی النفس و بالقیاس الی الثانیة تحصیلها و الی هذا یشیر ما روی عن النبی صلی اﷲ تعالی علیه و سلم بعثت لاتمم مکارم الاخلاق و لهذا قیل ان الشریعة المصطفویة قدقضت الوطر عن اقسام الحکمة العملیة علی اکمل وجه و اتم تفصیل - انتهی. ( کشف الظنون ). و رجوع به نفایس الفنون تألیف محمدبن محمود آملی فن اول ( علم تهذیب اخلاق ) از مقاله اولی از قسم دویم در علوم اوایل شود.

اخلاق . [اَ ] (ع اِ) ج ِ خُلق . خویها : بعثت لاتمم مکارم الاخلاق (حدیث )؛ برانگیختند مرا به پیامبری تا کامل کنم مکارم اخلاق را. قرقرخان ، ناحیتی است از کیماک و مردمانش اخلاق خرخیزیان دارند. (حدود العالم ). اگر بیند خان ما را بدین اجابت کند چنانکه از بزرگی نفس و همت بزرگ و سماحت اخلاق وی سزد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 212). این تلک مردی جلد آمد و اخلاق ستوده نمود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 415). فیلسوفان هستند که ایشان را طبیبان اخلاق دانند که نهی کنند از کارهای سخت زشت . (تاریخ بیهقی ص 499). هر بخرد... دوستی .... گزیند... و تفحص ... اخلاق خویش را بدو مفوض کند. (تاریخ بیهقی ص 570). جالینوس ... بیهمتاتر بود در معالجت اخلاق . (تاریخ بیهقی ص 555 چ ادیب ). سلوک کن بر طبق ستوده تر اطوار خود و راه نماینده تر اخلاق خود. (تاریخ بیهقی ص 313). و پسندیده تر افعال و اخلاق مردمان تقوی است . (کلیله و دمنه ). و نه او بر عادت و اخلاق ایشان وقوف دارد. (کلیله و دمنه ). گفت [ دمنه ] اگر قربتی یابم و اخلاق او را بشناسم خدمت او را باخلاص و مناصحت پیش گیرم . (کلیله و دمنه ). یعنی چون وجوه تجارب معلوم گشت اول در تهذیب اخلاق خویش باید کوشید. (کلیله و دمنه ).
- اخلاق سیئه ؛ اخلاق نکوهیده و ناپسندیده .
|| ج ِ خَلَق ، بمعنی خوی . طبع.مروت . دین . || (ص ، اِ) ج ِ خَلَق ، بمعنی کهن . (مؤید الفضلاء). جامه های کهنه .
- ثوب اخلاق ؛ جامه ٔ تمام کهنه .
|| ج ِ خَلِق ، بمعنی خوشخوی . (مؤید الفضلاء) (ربنجنی ). خوش خلق . خوش خرام .


فرهنگ عمید

۱. = خُلق
۲. هنجارهای موردقبول جامعه که نشان دهندۀ درستی یا نادرستی رفتار اشخاص است.
۳. خلق وخو، رفتار.
۴. رفتار خوب: آدم اخلاق دار.

دانشنامه عمومی

علم اخلاق شاخه ای از علوم انسانی است که موضوع آن شناخت مصادیق ارزش ها و بیانگر راه های کسب فضائل و ترک رذائل اخلاقی است.در فلسفه اخلاق، دربارهٔ خوب یا بد بودن یک امر دیدگاه های مختلفی وجود دارد. مثلاً در یک دیدگاه، تنها در صورتی یک امر خوب است که نتیجه(ها) یی دلخواه به همراه داشته باشد(نتیجه گرایی/پیامدگرایی/غایت گروی) اما دیدگاهی دیگر، بدون رد نتیجه های دلخواه، خوب بودن یک امر را ذاتی می داند (وظیفه گرایی). مسئله اخلاق با توجه به جایگاه علمی آن در معارف دینی، همواره مورد توجه علمای دین بوده است. همچنین هر مکتبی داعیه دار مباحث اخلاقی هست و در این باره سخنی به میان می آورد چرا که اخلاق ریشه در فطرت انسان دارد و همه آن را دوست دارند. برخی از ادیان گرایش دوم در اخلاق را پذیرفته و ادعا می نمایند. در اخلاق دین مدار این نتیجه ها ممکن است در جهان دیگر که فرا مادی است نیز اتفاق بیافتند اما در اخلاق غیر دینی، رخداد نتیجه های دلخواه برای مثلاً جامعهٔ انسانی، تنها در جهان مادی مد نظر است. در این اخلاق ریز الگوهای اخلاقی و این که چه اموری نتیجه هایی دلخواه برای جامعهٔ انسانی دارند، ممکن است با اجماع روانشناسان و جامعه شناسان برجسته تعیین شود نه لزوماً متولیان دین.
مجموعه قوانین کردار و ارزش هایی که در یک جامعه به عنوان هنجار شناخته می شود.
تئوری اهداف غایی کردار انسان
اهداف و نتیجه گیری عملی یک داستان
دکترین خوشبختی انسان ها و روش های رسیدن به این هدف
مجموعه خاصی از قوانین رفتاری
اخلاقیات در دو زمینه به کار می روند، یکم: تشخیص فردی (خوب از بد) و دوم: روش های رفتاری که گاه به عنوان «عرف رفتاری» نهادینه شده در یک گروه فرهنگی، مذهبی، اجتماعی یا فلسفی شناخته می شود.اخلاقیات فردی با اهداف درست یا غلط، انگیزه ها یا اعمال تعریف و تشخیص داده می شوند؛ اهدافی که آموخته شده اند، ایجاد شده اند یا از طرف اشخاصی که در گروه هستند، توسعه یافته اند.
در زبان فرانسه واژه اخلاقیات به معنای آداب و رسوم نیز به کار می رود.تعریف فرهنگ لاروس (le Petit Larousse) از اخلاقیات به شرح زیر است:
Morale به لاتین (mores, mœurs):

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:اخلاق شناسی

فرهنگ فارسی ساره

رفتار، منش شناسی، منش، خو، خوی ها، منش ها، فراخوی


فرهنگستان زبان و ادب

{morality} [روان شناسی] نظامی از باورها یا مجموعه ای از ارزش های مربوط به منش درست که براساس آن رفتاری قابل قبول یا غیرقابل قبول ارزیابی می شود

نقل قول ها

آ - الف - ب - پ - ت - ث - ج - چ - ح - خ - د - ذ - ر - ز - ژ - س - ش - ص - ض - ط - ظ - ع - غ - ف - ق - ک - گ - ل - م - ن - و - هـ - ی
• «اخلاق یک اراده کامل العیار و پسندیده است.»نووالیس بدون منبع• «انحطاط اخلاقی همیشه پیش آهنگ انقراض تمدن ها بوده است.»حسین کاظم زاده ایرانشهر• «اقوام روزگار به اخلاق زنده اند// قومی که گشت فاقد اخلاق مردنی است»• «به هر کس که بخواهد موفق شود می گویم اخلاق نیک را در خود پرورش ده.»البر هودبرد بدون منبع• «تمام طلاهای روی زمین و زیر زمین به قدر یک فضیلت اخلاقی ارزش ندارد.»• «تکمیل فضائل اخلاقی اگر یگانه هدف تعلیم و تربیت نباشد لااقل بزرگ ترین هدف آن است.»اوشیا بدون منبع• «حسن سلوک جزئی از حسن اخلاق است وظیفه ما بلکه به نفع ماست که هم دارای حسن سلوک باشیم وهم حسن اخلاق.»هانتر بدون منبع• «خط مستقیم نه تنها در هندسه بلکه در اخلاقیات هم کوتاه ترین راه است.»راحل بدون منبع• «فضیلت اخلاقی برای مردم بیشتر از آب وآتش ارزش دارد. من کسانی را دیده ام که از آب وآتش به خطر افتاده و مرده اند، لیکن هرگز کسی را ندیده ام که به فضائل اخلاقی روی آورده و از آن هلاک شده باشد.»• «قوت اراده اساس و پایه هر اخلاق عالی و بزرگ است.»• «کسی که اخلاق ندارد انسان نیست جزو اشیاء است.»شانفور بدون منبع• «موازین اخلاقی تابع کامل رژیم اقتصادی و اجتماعی بشر است. چه بسا چیزهایی که دیروز برای آنها کف می زدیم ولی امروز از آن اظهار نفرت می کنیم.»فتحی الرملی بدون منبع• «نگریستم و هیچ یک از جهانیان را نیافتم که برای چیزی تعصّب ورزد جز آنکه آن تعصّب را علّتی بُوَد… پس اگر به ناچار تعصّب ورزیدن باید، در چیزی تعصّب ورزید که شاید: در اخلاق نیک و گزیده و کردارهای پسندیده و کارهای نیکو… به خوبیِ خوی و رفتار، و بردباری به هنگامِ خشمِ بسیار، و آنچه پسندیده است از رفتار و کردار. پس در اخلاق تعصّب ورزید از حمایت کردنِ پناهندگان، و بر سر رساندنِ پیمان و به فضیلت آراسته بودن، و دست بازداشتن از ستمکاری و بزرگ شمردن گناهِ خونریزی و خونخواری، و دادِ مردمان دادن، و خشم را فروخوردن....» نهج البلاغه، کلمات قصار، ۱۹۲ -> علی بن ابی طالب

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اخلاق، جمع خلق به معنای خصلت های نفسانی انسان اعم از فضائل و رذائل است.از آن به مناسبت در باب های امر به معروف و نهی از منکر، تجارت، نکاح، طلاق و خلع آمده است.
اخلاق از دو بعد حائز اهمیّت و در خور بررسی است: نخست، شناسایی ماهیت خوی ها و خصلت های نیک و زشت و دیگر، ابراز و بروز دادن آن ها در ارتباط با دیگران. موضوع اول در علم اخلاق بحث می شود؛ لیکن محور دوم در فقه مطرح است که موضوع این مقاله می باشد.
اخلاق در روایات
در روایات بسیاری به رعایت اخلاق نیکو، همچون فروتنی، گذشت،مدارا کردن نسبت به دیگران و صلۀ رحم، و پرهیز و دوری گزیدن از رفتارهای ناشایست مانند تکبّر، حسد، بخل و حرص، سفارش شده است.
احکام مربوط به اخلاق
در ذیل به نمونه هایی از مسائل مربوط به اخلاق که در باب های امر به معروف و نهی از منکر، تجارت، نکاح، طلاق و خلع آمده است اشاره می کنیم.
← تأکید بر خوش خلقی مسلمان
...

[ویکی شیعه] اخلاق، بخشی از دین که به فضایل و رذایل اعمال انسان می پردازد. اخلاق در اصطلاح به صفات درونی انسان گفته می شود که در او به صورت عادت در آمده است. اخلاق خُلق های خوب و خلق های بد و اخلاق اجتماعی و فردی را شامل می شود. قرآن هدف بعثت پیامبر (ص) را اصلاح اخلاق انسان ها معرفی کرده است. در روایات از مهم ترین صفات نیک اخلاقی، با عنوان مکارم الأخلاق یاد شده است. کتاب های جامع السعادات، معراج السعاده، اخلاق شُبّر و اخلاق ناصری از کتاب های مشهور شیعه در زمینه اخلاق است.
اخلاق در اصطلاح به صفات درونی انسان گفته می شود که در او به صورت عادت در آمده است. این واژه، هم خوی های نیکو و پسندیده مانند جوان مردی و دلیری را شامل می شود و هم خوی های زشت و ناپسند همچون فرومایگی و بزدلی را؛ همچنین اخلاق فردی چون صبر و شجاعت و اخلاق اجتماعی مثل تواضع و ایثار را دربرمی گیرد. اخلاق اسلامی به بخشی از آموزه های دین اسلام گفته می شود که از فضایل و رذایل اعمال انسان سخن می گوید.
دین اسلام برای اخلاق، اهمیت فراوان قائل شده است. قرآن به مفاهیم اخلاقی چون خیر و شرّ، عدل و ظلم، صبر و احسان توجه فراوان داشته و هدف مهم رسالت پیامبر(ص) را اصلاح اخلاق انسان ها بیان کرده است. بر طبق حدیثی از مستدرک الوسائل، پیامبر اسلام(ص) هدف از نبوتش را تکمیل فضایل اخلاقی معرفی کرده است.

[ویکی اهل البیت] نقش برجسته اخلاق در ادیان ابراهیمی آنچنان درخشان است که نه تنها برای دین پژوهان و فیلسوفان اخلاق، که برای همه کسانی که اندک اطلاعی از این ادیان داشته باشند، جای هیچ تردیدی باقی نمی گذارد که از ابراهیم خلیل (ع) تا موسای کلیم (ع) و پیامبران بنی اسرائیل و عیسی روح الله (ع) و، بالاتر از و والاتر از همه، محمد رسول الله (ص)، همه پیام آوران اخلاق و مکرمتهای عالی انسانی بوده، و خود بهترین الگوها و اسوه ها را ارائه داده اند.
اخلاق «جمع خُلق» و در لغت به معنای خوی هاست و در اصطلاح، عبارت است از حالت نفسانی راسخ در نفس که با پیدایش آن حالت، اعمال اخلاقی بدون زحمت و نیاز به تأنّی و تأمّل سر می زند. چنانچه صاحب قاموس قرآن می نویسد: خلق (بر وزن قفل و عنق) بمعنی عادت و طبع و مروّت و دین است چنانکه در قاموس و اقرب گفته «وَ إِنَّکَ لَعَلیٰ خُلُقٍ عَظِیمٍ» حقّا که تو بر خلق عظیمی استواری
علمی که پیرامون صفات نفسانی بحث می کندو نیک و بد و خیر و شر را به انسان تعلیم داده و راه چگونه زیستن را به او می آموزد، «علم اخلاق» نام دارد. موضوع آن، نفس و روح انسان و هدف آن پیراستن نفس از پستی ها، آراستن آن به فضایل و خصلت های اخلاقی، توجه دادن به خودشناسی و در نتیجه، رساندن انسان به کمال و سعادت است.
از این رو، علم اخلاق یکی از ضروری ترین علوم برای انسان است.
امام کاظم علیه السلام فرمود: «الْزَمُ الْعِلْمِ لَکَ مادَلَّکَ عَلی صَلاحِ قَلْبِکَ وَاظْهَرَلَکَ فَسادَهُ؛ لازمترین علم برای تو آن است که تو را به پاکسازی دل (و تهذیب نفس) راهنمایی کرده، فساد آن را برای تو آشکار کند».
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «إِنَّ لِلَّهِ تَعالی مَلَکاً یَنْزِلُ فی کُلِّ لَیْلَةٍ فَیُنادی : یا ابْناءَ الْعِشْرینَ جِدُّوا وَاجْتَهِدُوا؛ خدای متعال را فرشته ای است که هر شب فرود آمده، ندا می دهد: ای جوانان بیست ساله! کوشش کنید و (برای نیل به کمال و سعادت خود) مجاهده نمایید».
آغاز سنین جوانی، بهار به دست آوردن فضیلت های انسانی است.

[ویکی نور] اخلاق (ترجمه کتاب الأخلاق)، اثر محمدرضا جباران، ترجمه فارسی «کتاب الأخلاق» مرحوم سید عبدالله شبر است.
از جمله عواملی که مترجم را به ترجمه این کتاب واداشته، ارزش اخلاقی و جایگاه معنوی نویسنده است، نه نحوه تألیف و شیوه نگارش و امثال آن. وی در مورد تأثیر این کتاب می گوید: «اثری که این کتاب در خواننده خود باقی می گذارد، بیش از آنکه مرهون خصوصیات کتاب باشد، مدیون ویژگی های روحی و برجستگی های اخلاقی مؤلف است» .
ایشان درباره این ترجمه و شیوه آن، نوشته است: «نوع ترجمه به کارگرفته شده، چیزی است بین ترجمه آزاد و ترجمه تحت اللفظی... در تمام کتاب، سعی بر آن داشتم که ترتیب و عناوین کتاب را بر مبنای اصل قرار دهم، جز بحث صفات رسول(ص) که برای جلوگیری از تکرار، آن را ترتیبی دیگر دادم. بعضی از عبارات کتاب، پس از ترجمه، نیاز به توضیح داشت؛ آنچه را ممکن بود، در پاورقی توضیح دادم، ولی این روش برای توضیح بعضی از عبارات، کافی به نظر نرسید، لذا توضیح را در خلال متن آورده و آن را به وسیله دو پرانتز («»)، از متن، متمایز نمودم؛ البته به جز آیات قرآن که از این قاعده مستثنی هستند» .
در آغاز این ترجمه، تقریظ آیت الله جناتی قرار گرفته است. وی درباره این ترجمه، نوشته: «می توان گفت زبان این ترجمه، برای رساندن مقصود، از متن اصلی گویاتر و تبیین کننده تر است» .
مطالعه کتاب اخلاق در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور

[ویکی فقه] اخلاق (قرآن). اخلاق جمع خلق یا خلق به معنای سرشت می باشد.
«اخلاق» جمع «خلق» یا «خلق» به معنای سرشت (و به قول راغب، اخلاق، خصلت هایی است که با دیده بصیرت درک می شود). (به گفته برخی، اخلاق، ترازوی رفتار، اعمال و اندیشه های خوب و بد انسان و زمینه ساز وجدان فردی و جمعی است ) و به آن دسته از رذایل و فضایلی گفته می شود که ترک و فعل آن ها به اقتضا و مطابق عقل عملی یا وجدان اخلاقی یا عرف و شرع است. به دیگر سخن، به گونه ای از رفتار فردی یا جمعی گفته می شود که دعوت به آن ها با زبان موعظه است و در تعالی معنوی انسان، نقش اساسی دارد. در ذیل این عنوان، به مباحث کلی بسنده شده است و تفصیل هر کدام از موضوعات اخلاقی در جایگاه خود آورده می شود. در این مدخل از واژه های «تزکیه»، «خیر»، «شر»، «بغی»، «همز»، «ضر»، «طغیان»، «یاس»، «قنط»، «سیئه»، «اکرام»، «قرح»، «ظلوم»، «نمیم»، «معروف»، «غنا»، «اثیم» و... استفاده شده است.
عناوین مرتبط
آسیب شناسی اخلاقی؛ مبانی اخلاق؛ مربیان اخلاق.

پیشنهاد کاربران

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
نیزات ( اوستایی: نیذاتَ )
هَئِم ( اوستایی )
پِرایا ( سنسکریت: پْرایَ )
آیوژیت ( سنسکریت: اَیوچیتیَ )
وَستو ( سنسکریت )

رفتار، کردار، اعمال

واژه ای زشت و بی معنی که عربی هم است و به جای آن می توان از واژه های ایرانی بسیاری بهره برد ( زبان فارسی بیش از ۳۰۰ زبان ایرانی پشتیبان دارد که در جهان بی تا است و بسیار می تواند پر بار و پر توان باشد که هست )
بهر روی میتوان از واژه نیکی و بدی بهره برد مثلن گفت نیکی را پاس بدار یا نیکی و بدی چیست؟ یا فلسفه نیکی و بدی، می بینید که این واژه ها بسیار پر معنی اند و روشن ولی واژه اخلاق بی معنی است و گنگ

خصلت، عادت

هنجار، رفتار،
منش شناسی، هنجارشناسی، رفتارشناسی ( درچارچوب دانشورانه ی آن، نامور به �علم اخلاق� )

اخلاق که پارسی آن کردار و یا منش می شود نزد ایرانیان بدون آموزش دینهای میترا و زرتشت پایه و شکل نگرفته. نگرش من از این گفته این است. آموزه های دین زرتشتی که بر پایه پندار نیک گفتار نیک و کردار نیک است در دین های دیگر هم رد خود را گذاشته و چیزهای خوبی که در آنها هست از این سه فراتر نمی رود. میترا بر پایه اشک یا اشکا ( عشق ) بود و دین زرتشتی بر پایه خرد و ایندو در ستیز با یکدیگر بودنند و چنان شد که در فرهنگ ایرانی Literature رد پای خود را گذاشت و Jan Rypka در نسک خود بنام سرگذشت literature ایران آنرا نوشته این دانشمند ایرانشناس زاده کشور چکسلواکی نسکهای زیادی در باره ایران نوشته که نامدارا ترین آنها همان است که در بالا نام بردم. پس از این پیش گفتار وقتی که پای بازرگانی پیش می آید پاره ایی آدمها کردار و یا منش خود را کنار می گذارند و یا با پا روی آن می روند و آنرا لگد مال می کنند. نمونه های را می نویسم مانند سیگار سازی و شرکتهای آن گرچه می دانند که آنکس که آنرا خریداری و دود می کند شش هایش آسیب بر گشت ناپذیر پیدا می کند ونکه آنرا می سازند و می فروشند. رستورانهایی که Fast Food می فروشند همه اش چربی و روغن شیرینی پر از کالری است که وزن را زیاد و بیماری دیابت و دل heart را سبب می شود. الکل سازی و پیشه شکر و شیرینی سازی که آنهم یک دردسر بزرگ دیگر است. می ماند آن ستمی که در کشتارگاهها بر سر چهار پایان زبان بسته می آورند. یک نمونه خوکها را با آهنگ سازهای بادی برای اینکه آرام شوند وارد چهار دیواری بسته می کنند که در آن گاز سمی دی اکسید کربن رها می شود و آن زبان بسته ها را ابتدا خپه می کنند و سپس گلویشان را می شکافند خونی سیاه از آن بیرون می ریزد که نشانه خپگی چهار پا است. گاوی که زیر دست سر بر بی مهر به هوش آمده و از درد داد می زند و آن بیمار سادیستی به او بیشتر زنش چاقو می زند. اینها را با دور بینهای پنهانی روزنامه نگارانی در آلمان فیلم برداری کرده بودنند و تلویزیون در برنامه ایی آنرا نشان می داد تا کسانی چاره ایی برای آن بیندیشند.
من خدا را سپاس می گویم که با پیشه هایی که در بالا نوشتم کاری ندارم و جز فرزندانم من و بانویم گوشتخوار نیستیم وقتی آنها به سن 18 سالگی رسیدند خود بر آن می شوند که گوشت خوردن را کنار بگذارند یا نه, حالا که برای رشد و نمو خود به آن نیاز دارند و با کردار و منش درست هم سازگاری ندارد که ما به آنها خوراک درست ندهیم. حال که از خوردن گفتم بد نیست چیزی در باره ایران باستان در پیوند با کردار یا منش بنویسم. آنرا چون همانگونه که نوشته شده باز تاب می کنم پس نمی شود به پارسی سره ( =پارسی درست ) آنرا نوشت!
در کتاب التاج و تواریخ آمده: گویند در روزگار شاهپور ذوالا کتاف موبد موبدان در گذشت و موبدی را از مردم استخر برای جانشینی او معرفی کردند. شاهنشاه خواست او را بیازماید و ویرا بر سر خوان دعوت کرد. مرغی را پیش کشیده آنرا دونیم کرد و نیمی از آن برای خود و نیمی دیگر را پیش او نهاد. موبد هنوز شاه نیمه خود را نخورده بود که آن نیمه دیگر را تمام کرد و به خوردن خوراک دیگر پر داخت. پس از بر چیده شدن خوان, شاهنشاه گفت: بشهر خود بازگرد زیرا نیکان ما گفته اند هرکه در پیشگاه شاهان به خوراک آز ورزد چنین کسی به خواسته و مال مردم آزمند تر خواهد بود.
باز در جایی از این نسک آمده: از اخلاق ملوک ساسانی آن بود که از لغزشهای خرد چشم پوشی میکردنند. آورده اند که در یکی از روزهای مهرگان یا نوروز بار عام داده خوانهای طعام گسترده بودند. خسرو انوشیروان در جایی بود که همگان را می دید. مشاهده کرد که یکی از حاضران جامی زرین بر گرفت و در آستین قبا پنهان کرد. پس از اندکی شرابدار شاهی فریاد بر آورد که جامی زرین گم شده و هیچکس نباید از سرای بیرون رود. خسرو انوشیروان او را گفت که معترض مردم مشو, بگذار بروند گفت شاها, جامی زرین را برده اند. انوشیروان گفت راست می گویی ولی کسی که آنرا برده باز ندهد و کسی که او را دیده فاش نکند. Anthony Bourdain که آشپز ستاره نویسند و Moderator در تلویزیون بود و به کشورهای زیادی رفته می گفت که در هیچ کشوری مردم آن مانند ایرانیان میهمانواز نیستند. به یاد چامه پارسی افتادم که می گوید: رزق ما آید به پای میهمان از خانقین// میزبان ماست آنکس که می شود میهمان ما|| آنکس که در بالا نام بردم در هشتم ژوئن 2018 شور بختانه در هتلی دست به خود کشی زد!


کلمات دیگر: