مترادف امرود : گلابی، مرو، مرود
امرود
مترادف امرود : گلابی، مرو، مرود
فارسی به انگلیسی
fusee of a watch
pear
فارسی به عربی
کمثری
مترادف و متضاد
امرود، برامدگی ساق پای اسب، تفنگ چخماقی
امرود، گلابی
گلابی، مرو، مرود
فرهنگ فارسی
امروت، مرود، امبرود، انبروت، انبرود، ارمود، ارموت: گلابی
گلابی
گلابی
فرهنگ معین
( اَ ) ( اِ. ) = امروت : گلابی .
لغت نامه دهخدا
امرود. [ اَ ] ( اِ ) در پهلوی ارموت و انبروت . ( از حاشیه برهان قاطعچ معین ). در آستارا آرموت . در منجیل ، هومرو . در شفارود، اومبرو گویند. ( ازجنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 238 ) . گلابی. ( فرهنگ فارسی معین ). قسمی از گلابی. ( ناظم الاطباء ). کمثری. ( منتهی الارب ) ( دهار ). پروند. ( برهان قاطع ). میوه ای است در ملک خراسان بغایت شیرینی ونازکی و خوشبوی بشکل نبات می شود و آنرا به پستان نوبرآمده تشبیه کنند. ( از مؤید الفضلاء ) :
برفتم به رز تا بیارم کنشتو
چه سیب و چه غوره چه امرود و آلو.
کدو برکشیده طربرودرا
گلوگیر گشته به امرود را.
کوزه ای چند نباتست معلق بر بار.
شد نار ترش شحنه و نارنج میرآب
تالانه لشکری شد و امرود میر گشت.
فندق از خرمی انگشت زده.
برفتم به رز تا بیارم کنشتو
چه سیب و چه غوره چه امرود و آلو.
علی قرط.
شاه میوه : آبی و امرود... طبع را خشک کند. ( ذخیره خوارزمشاهی ) .کدو برکشیده طربرودرا
گلوگیر گشته به امرود را.
نظامی.
شکل امرود تو گویی که بشیرینی و لطف کوزه ای چند نباتست معلق بر بار.
سعدی.
طبق امرودی در دست او بود... خواجه از وجه حل آن امرود پرسیدند. ( انیس الطالبین ). امرودها را در جایی خالی مساز. ( انیس الطالبین ). از میان امرودها یکی امرود را به آن یوسف دادند. ( انیس الطالبین ). چه درخت مثمره و میوه دار درخت امرود و زردآلوست. ( تاریخ قم ).شد نار ترش شحنه و نارنج میرآب
تالانه لشکری شد و امرود میر گشت.
بسحاق اطعمه.
سیب و امرود بهم مشت زده فندق از خرمی انگشت زده.
جامی.
و رجوع به گلابی شود.فرهنگ عمید
= گلابی
گلابی#NAME?
دانشنامه عمومی
اَمرود یا گلابی وحشی (نام علمی: Pyrus glabra) یکی از گیاهان است.
امرود در ایران از جمله در بلندی های بالای ۲۵۰۰ متر در استان کهگیلویه و بویراحمد می روید.
امرود در ایران از جمله در بلندی های بالای ۲۵۰۰ متر در استان کهگیلویه و بویراحمد می روید.
wiki: امرود
گویش اصفهانی
تکیه ای: emru
طاری: ormü
طامه ای: --------
طرقی: ormü
کشه ای: ormü
نطنزی: ormüy
جدول کلمات
آمرود
گلابی, مل
مل
گلابی, مل
مل
پیشنهاد کاربران
ذر جنوب غربی بابل و در جنوب شرقی آمل به این میوه جنگلی "اندلک " ( andelak" گویند.
از خانواده گلابی، بسیار کوچکتر از گلابی و بر اساس ارتفاع از سطح دریا، درشتی و ریزی و آبداربودن آن متنوع میشود از ارتفاع 120متر الی 900متر رویش و خاستگاه آن میباشد که هرچقدر ارتفاع از سطح دریا بیشتر میشود به همان نسبت خشک تر و کوچکتر میشود . ولیک و اندلک از خانواده گلابی است و اگر در مدیریت و برنامه ریزیدقیق انجام پذیرد!میتوان تمام ولیک هاو اندلک ها را بدون قطع کردن درخت، تبدیل به انواع گلابی کرد و بسی سود برای جنگل نشینان و تولید بسیار انبوه در سطح ملی؛عاید نمود.
از خانواده گلابی، بسیار کوچکتر از گلابی و بر اساس ارتفاع از سطح دریا، درشتی و ریزی و آبداربودن آن متنوع میشود از ارتفاع 120متر الی 900متر رویش و خاستگاه آن میباشد که هرچقدر ارتفاع از سطح دریا بیشتر میشود به همان نسبت خشک تر و کوچکتر میشود . ولیک و اندلک از خانواده گلابی است و اگر در مدیریت و برنامه ریزیدقیق انجام پذیرد!میتوان تمام ولیک هاو اندلک ها را بدون قطع کردن درخت، تبدیل به انواع گلابی کرد و بسی سود برای جنگل نشینان و تولید بسیار انبوه در سطح ملی؛عاید نمود.
مل
نوعی گلابی شیرین
اربو. . . .
کلمات دیگر: