کلمه جو
صفحه اصلی

گوشواره

فارسی به انگلیسی

earring

فارسی به عربی

قرط

مترادف و متضاد

eardrop (اسم)
قطره گوش، گوشواره

earring (اسم)
حلقه، گوشواره، اویز

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - مطلعی که پس از مقطع آرند مطلع دوم : طغرا در آخر غزل آورد مطلعی کان گوشواره طرز سخن دانی من است . ( طغرا ) ۴ - دفتر وسط عرض فرد دفتر که عقد میزان در آن نویسند . ۵ - خلاص. حساب . ۶ - مروارید بزرگی که در صدف جز آن یک نباشد . ۷ - پارچ. منقش و زر دوزی که برای زینت کنار عمامه قرار دهند .

هر لنگه از دو لنگه ساختار برگ‌مانند در دو سوی دمبرگ که به شکل خار یا غده است


فرهنگ معین

(رِ ) (اِمر. ) = گوشوار: ۱ - زینتی که زنان در گوش آویزند. ۲ - آن است که بر دو جانب در ورودی های ساختمان دو ستون بنا کرده و نیم آجر عقب تر سازند.

لغت نامه دهخدا

گوشواره. [ گوش ْ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) گوشوار. نام زیوری که در گوش کنند. ( غیاث ).زیوری که در گوش آویزند و آن را به تازی قرط خوانندو ستاره و برق از تشبیهات او است. ( آنندراج ). گوشوار. ( شعوری ج 2 ورق 327 ). داچک. ( برهان قاطع ). حادور. خَربَصیص. خُلد. ( منتهی الارب ). خَلَدة. ( منتهی الارب )( از المنجد ). رَعثَة و رَعَثَة. شُنتُرة و شَنتَرة.شَنف. ( منتهی الارب ). قرط. ( دهار ). مِعقَب. نَطَفة. نُطَفَة. ( منتهی الارب ). بعضی از انواع گوشواره به اصطلاح زرگران بدین قرار است : خوشه انگوری ، زنگی ، سیب گلابی ، گویی ، آویز سبز، تخته ای ، خوشه مروارید، چسبان یاقوتی ، جناغی ، پیاله ای ، هشت چنگ ، دورچنگ ، لوزی ، مهری ، ماری ، بازوپیچ ، دو نگینه ، سه نگینه و گویی ملیله. ( فرهنگ نظام ). پیشینیان را عادت بر این بود که گوشواره در گوشهای خود بیاویزند باید دانست که این عادت انحصار به زنها نداشت و گوشواره و سایر زینتها در نزد اسماعیلیان بسیار بود. ( قاموس کتاب مقدس ) :
باشد ستاره در شب تاریک رهنما
شد زیر زلف رهزن من گوشواره اش.
صائب ( از آنندراج ).
قربان آن بناگوش و آن برق گوشواره
با هم چه خوش نماید این صبح و آن ستاره.
کلیم ( از آنندراج ).
- گوشواره فلک ؛ ماه نو. ( برهان ) ( رشیدی ) ( مجموعه مترادفات ص 373 ). رجوع به گوشوار فلک در ذیل گوشوار شود.
- امثال :
گوش باشد گوشواره بسیار است . ( امثال و حکم ج 3 ص 1331 ).
گوشواره عزیز است گوش عزیزتر است . ( امثال و حکم ج 3 ص 1333 ).
|| به اصطلاح اهل دفتر، وسط عرض ورق دفتر است که عقد میزان آنجا نویسند. ( غیاث ). به اصطلاح میرزایان دفتر وسط عرض فرد دفتر که عقد میزان در آن نویسند. ( فرهنگ نظام ). به اصطلاح سیاق ، آنجای از وسط فرد که عقد میزان در آنجا نویسند. || خلاصه حساب. || مجموع و حاصل. || مقدار زیاد. ( ناظم الاطباء ). || به اصطلاح شعرا مطلع که بعد مقطع آرند. ( غیاث ) ( از آنندراج ). پس گوشواره مطلع دوم باشد. ( چراغ هدایت ) :
طغرا در آخر غزل آورد مطلعی
کان گوشواره طرز سخن دانی منست.
طغرا ( از فرهنگ نظام ).
در این غزل چو به از گوشواره بیتی نیست
من از نیابت طغرا گهر نثارکنم .
ملاطغرا ( از آنندراج ) ( چراغ هدایت ).
|| دوچوب از تخت که تختها بر آن به میخها محکم کنند چنانکه گویند گوشواره عرش. ( فرهنگ چراغ هدایت ).

گوشواره . [ گوش ْ رَ ] (اِخ ) نام محلی در مازندران . (از مازندران و استرآباد رابینو ص 148 بخش انگلیسی و ترجمه ٔ آن ص 195).


گوشواره . [ گوش ْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) گوشوار. نام زیوری که در گوش کنند. (غیاث ).زیوری که در گوش آویزند و آن را به تازی قرط خوانندو ستاره و برق از تشبیهات او است . (آنندراج ). گوشوار. (شعوری ج 2 ورق 327). داچک . (برهان قاطع). حادور. خَربَصیص . خُلد. (منتهی الارب ). خَلَدة. (منتهی الارب )(از المنجد). رَعثَة و رَعَثَة. شُنتُرة و شَنتَرة.شَنف . (منتهی الارب ). قرط. (دهار). مِعقَب . نَطَفة. نُطَفَة. (منتهی الارب ). بعضی از انواع گوشواره به اصطلاح زرگران بدین قرار است : خوشه انگوری ، زنگی ، سیب گلابی ، گویی ، آویز سبز، تخته ای ، خوشه مروارید، چسبان یاقوتی ، جناغی ، پیاله ای ، هشت چنگ ، دورچنگ ، لوزی ، مهری ، ماری ، بازوپیچ ، دو نگینه ، سه نگینه و گویی ملیله . (فرهنگ نظام ). پیشینیان را عادت بر این بود که گوشواره در گوشهای خود بیاویزند باید دانست که این عادت انحصار به زنها نداشت و گوشواره و سایر زینتها در نزد اسماعیلیان بسیار بود. (قاموس کتاب مقدس ) :
باشد ستاره در شب تاریک رهنما
شد زیر زلف رهزن من گوشواره اش .

صائب (از آنندراج ).


قربان آن بناگوش و آن برق گوشواره
با هم چه خوش نماید این صبح و آن ستاره .

کلیم (از آنندراج ).


- گوشواره ٔ فلک ؛ ماه نو. (برهان ) (رشیدی ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 373). رجوع به گوشوار فلک در ذیل گوشوار شود.
- امثال :
گوش باشد گوشواره بسیار است . (امثال و حکم ج 3 ص 1331).
گوشواره عزیز است گوش عزیزتر است . (امثال و حکم ج 3 ص 1333).
|| به اصطلاح اهل دفتر، وسط عرض ورق دفتر است که عقد میزان آنجا نویسند. (غیاث ). به اصطلاح میرزایان دفتر وسط عرض فرد دفتر که عقد میزان در آن نویسند. (فرهنگ نظام ). به اصطلاح سیاق ، آنجای از وسط فرد که عقد میزان در آنجا نویسند. || خلاصه ٔ حساب . || مجموع و حاصل . || مقدار زیاد. (ناظم الاطباء). || به اصطلاح شعرا مطلع که بعد مقطع آرند. (غیاث ) (از آنندراج ). پس گوشواره مطلع دوم باشد. (چراغ هدایت ) :
طغرا در آخر غزل آورد مطلعی
کان گوشواره طرز سخن دانی منست .

طغرا (از فرهنگ نظام ).


در این غزل چو به از گوشواره بیتی نیست
من از نیابت طغرا گهر نثارکنم .

ملاطغرا (از آنندراج ) (چراغ هدایت ).


|| دوچوب از تخت که تختها بر آن به میخها محکم کنند چنانکه گویند گوشواره ٔ عرش . (فرهنگ چراغ هدایت ).
|| در اصطلاح بنائی بمعنی گوشوار است . رجوع به گوشوار شود. || قسمی گل زمینی . (یادداشت مؤلف ). شاید همان گوشوارک باشد، رجوع به همین کلمه شود. || مروارید بزرگی که در صدف جز آن یک نباشد. (ناظم الاطباء). || پارچه ٔ منقش و زردوزی که به طور زینت بر کنار عمامه قرار می دهند. || آنکه گوش دختر را سوراخ می کند. || خلوت . (ناظم الاطباء).

فرهنگ عمید

زیوری که زنان در پرۀ گوش خود آویزان می کنند.

دانشنامه عمومی

اصطلاحاً،حلقه های کاغذی که به چپ و راست و پایین صفحۀ لوزی شکل بادبادک آویزان می کنند.


گوشواره یکی از جواهرها است که از زمان گذشته تاکنون و در فرهنگهای مختلف زنان و مردان استفاده می کردند و به گوش خود نصب می کردند.
تاثیر مدل گوشواره
نخستین نشانه های گوشواره را می توان در تمدن ایلام یافت. در آثار برجای مانده، گوشواره هایی مربوط به این دوران یافت شده است.پس از آن نیز در پیکره های تخت جمشید می توان کاربرد گوشواره را در میان مردان در آن دوران (نزدیک به ۲۵۰۰ سال گذشته) دید. برگوش چپ مرد نمکی پیدا شده در معدن نمک زنجان که مردی از مردمان روزگار ساسانی است نیز گوشواره ای از جنس طلا آویخته بود.
این گوشواره از نرمه گوش آویزان می شود، و همانگونه که اسم گذاری شده است به صورت آویزان و قدی است. معمولاً در این نوع سبک از سنگ ها درشت خیلی کم استفاده می شود ولی تزین آن با جواهرات ریز به زیبایی آن می افزاید.
گوشواره های آویزانی را به افرادی که گردنی بلند دارند توصیه می شود.

دانشنامه آزاد فارسی

گوشواره (گیاه شناسی)(stipule)
زائده ای در قاعدۀ برگ یا دمبرگ برخی از گیاهان. معمولاً جفت جفت اند یا به صورت ساختاری نیمه حلقوی به یکدیگر متصل می شوند. گوشواره ها، مثلاً در بی تی راخ Galium aparine، ظاهری برگ مانند دارند. در اقاقیا Robinia خاردار یا ممکن است شبیه فلس هایی کوچک باشد. در برخی گونه ها، مانند نخود فرنگی Pisum sativum، گوشواره ها بزرگ اند و به نحو چشمگیری بر فتوسنتز تأثیر می گذارند.

فرهنگستان زبان و ادب

{stipule} [زیست شناسی- علوم گیاهی] هر لنگه از دو لنگه ساختار برگ مانند در دو سوی دمبرگ که به شکل خار یا غده است

گویش اصفهانی

تکیه ای: gušvâra
طاری: göšvâra
طامه ای: gušvâra
طرقی: göšvâra
کشه ای: gišvâra
نطنزی: gušvâra


گویش مازنی

/gooshvaare/ قسمتی از کلون در چوبی که در وسط دو لنگه ی در و به فاصله ی تقریبی چهل سانتی متر و به صورت عمودی میخ می شودوسط هریک از دو چوب کنده شده است و کشو از دو سوراخ آن عبور می کند و سبب بستن در حیاط یا دروازه می گرددگوشواره را از قسمت بالا سوارخ می کنند و زبانکی را در آن می گذارندوقتی کشو بسته شد در قسمت راسته ی سوراخ گوشواره ی در کشو هم کمی فرو رفتگی ایجاد می کنند گوشواره ی در کشو هم کمی فرو رفتگی ایجاد می کنند تا زبانک در داخل سوراخ قرار گیرد & از توابع پشتکوه ساری

قسمتی از کلون در چوبی که در وسط دو لنگه ی در و به فاصله ی تقریبی ...


از توابع پشتکوه ساری


گویش بختیاری

گوشواره.


جدول کلمات

اویز

پیشنهاد کاربران

آویزه

آویز

گوشواره: [اصطلاح مداحی ] در پایان هر بند نوحه، مصراعهای کوتاه یا بلندی است که بندها را به هم پیوند می دهد و زمینه ی ذهنی را در مستمع برای پاسخ دادن به ذکرِ نوحه آماده می کند. به آن مصراع ها، اصطلاحاً �گوشواره� گفته می شود.

آویزه، آویز

گوشواره شبیه یک چیز اویزان است شبیه یک حلقه شریفی

گوشواره ای یرینگ earring

نعلک گوش ؛ گوشواره. ( هفت پیکر چ وحید ص 174 ) :
نعلک گوش را چو کردی ساز
نعل در آتشم فکندی باز.
نظامی.
ز نعلک های گوش گوهرآویز
فکندی لعل ها در نعل شبدیز.
نظامی.


کلمات دیگر: