کلمه جو
صفحه اصلی

کشوری

فارسی به انگلیسی

civil, pertaining to the state

civil, pertaining to the State


فارسی به عربی

مدنی , هالة

مترادف و متضاد

vernacular (صفت)
بومی، محلی، کشوری، عام

state (صفت)
کشوری، ملکی

civil (صفت)
مدنی، کشوری، غیر نظامی، حقوقی، متمدن، عرفی، با ادب، مودب

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به کشور مقابل لشکری : صاحب منصبان کشور ی امور کشوری .

لغت نامه دهخدا

کشوری . [ ک ِش ْ وَ ] (ص نسبی ) منسوب به کشورکه از قراء صنعای یمن می باشد. (از انساب سمعانی ).


کشوری . [ ک ِش ْ وَ ] (ص نسبی ، اِ) آنکه یا آنچه به کشور نسبت دارد. هرچیز که به کشور منسوب باشد. || مردمی که در مملکتی زیست می کنند و جزء قشون و سپاهیان نیستند. آنکه به سپاهی گری زیست نکند. مقابل لشکری . (یادداشت مؤلف ).


کشوری. [ ک ِش ْ وَ ] ( ص نسبی ، اِ ) آنکه یا آنچه به کشور نسبت دارد. هرچیز که به کشور منسوب باشد. || مردمی که در مملکتی زیست می کنند و جزء قشون و سپاهیان نیستند. آنکه به سپاهی گری زیست نکند. مقابل لشکری. ( یادداشت مؤلف ).

کشوری. [ ک ِش ْ وَ ] ( ص نسبی ) منسوب به کشورکه از قراء صنعای یمن می باشد. ( از انساب سمعانی ).

دانشنامه عمومی

کشوری (منسوب به کشور) یک نام خانوادگی است. افراد شاخص با این نام از این قرارند:
احمد کشوری، خلبان هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران
مازیار کشوری، سیاستمدار ایرانی-نروژی


کلمات دیگر: