برابر پارسی : رُخشگَر، فرتور گر، نگاره گر
عکاس
برابر پارسی : رُخشگَر، فرتور گر، نگاره گر
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
مصور
مترادف و متضاد
عکاس، فیلم بردار، ادمیکه با دوربین کار میکند
عکاس، عکس بردار
فرهنگ فارسی
کسی که عکس برمیدارد، آنکه پیشه اش عکاسی است
( صفت اسم ) آنکه شغلش عکس برداری است .
رسن که بدان دست شتر با مهار بندند تا رام گردد عکاس البعیر ریسمانی است که در خطم شتر تا رسغ دست او بندند تا رام گردد
( صفت اسم ) آنکه شغلش عکس برداری است .
رسن که بدان دست شتر با مهار بندند تا رام گردد عکاس البعیر ریسمانی است که در خطم شتر تا رسغ دست او بندند تا رام گردد
فرهنگ معین
(عَ کّ ) [ ع . ] (اِ. ص . ) آن که شغلش عکس برداری است .
لغت نامه دهخدا
عکاس . [ ع َک ْ کا ] (اِ ع ، ص ، اِ) کسی که عکاسی میکند و عکس می اندازد. (ناظم الاطباء). آنکه شغلش عکس برداری است . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به عکس شود.
عکاس . [ ع ِ ] (ع اِ) رسن که بدان دست شتر با مهار بندند تا رام گردد. (منتهی الارب ). عکاس البعیر؛ ریسمانی است که در «خطم » شتر تا «رسغ» دست او بندند تا رام گردد. (از اقرب الموارد). در مثل گویند «دون هذا الامرعکاس و مکاس »یعنی سوای این کار موی پیشانی یکدیگر گرفتن است ، یاآن از اتباع است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
عکاس . [ ع ِ ] (ع مص ) ناصیه ٔ یکدیگر را گرفتن . || قلب کردن و معکوس کردن سخن . (از اقرب الموارد). معاکسة. و رجوع به معاکسة شود.
عکاس. [ ع ِ ] ( ع مص ) ناصیه یکدیگر را گرفتن. || قلب کردن و معکوس کردن سخن. ( از اقرب الموارد ). معاکسة. و رجوع به معاکسة شود.
عکاس. [ ع ِ ] ( ع اِ ) رسن که بدان دست شتر با مهار بندند تا رام گردد. ( منتهی الارب ). عکاس البعیر؛ ریسمانی است که در «خطم » شتر تا «رسغ» دست او بندند تا رام گردد. ( از اقرب الموارد ). در مثل گویند «دون هذا الامرعکاس و مکاس »یعنی سوای این کار موی پیشانی یکدیگر گرفتن است ، یاآن از اتباع است. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
عکاس. [ ع َک ْ کا ] ( اِ ع ، ص ، اِ ) کسی که عکاسی میکند و عکس می اندازد. ( ناظم الاطباء ). آنکه شغلش عکس برداری است. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به عکس شود.
عکاس. [ ع ِ ] ( ع اِ ) رسن که بدان دست شتر با مهار بندند تا رام گردد. ( منتهی الارب ). عکاس البعیر؛ ریسمانی است که در «خطم » شتر تا «رسغ» دست او بندند تا رام گردد. ( از اقرب الموارد ). در مثل گویند «دون هذا الامرعکاس و مکاس »یعنی سوای این کار موی پیشانی یکدیگر گرفتن است ، یاآن از اتباع است. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
عکاس. [ ع َک ْ کا ] ( اِ ع ، ص ، اِ ) کسی که عکاسی میکند و عکس می اندازد. ( ناظم الاطباء ). آنکه شغلش عکس برداری است. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به عکس شود.
فرهنگ عمید
کسی که عکس برمی دارد، آن که پیشه اش عکاسی است.
دانشنامه عمومی
به هر کسی که عکاسی می کند و عکس می اندازد، عکاس گفته می شود. عکاس حرفه ای شغلش عکاسی است در حالی که عکاس غیر حرفه ای جهت علاقه و لذت بردن عکاسی می کند.
عکاسی
تاریخ عکاسی در ایران
عکاسان حرفه ای ممکن است برای روزنامه ها و مجلات عکسبرداری کنند یا عکس های خود را جهت مصارف تبلیغاتی بفروش برسانند.عکاسان برپایهٔ نوع عکس هایشان به دسته های گوناگونی همچون، عکاس پرتره، عکاس طبیعت، عکاس خبری، عکاس عروسی، عکاس ورزشی و… تقسیم می شوند.
وظیفهٔ عکاس در امر عکاسی استفاده از قدرت خلاقیت خود و چیره دستی در افزارمند شدن و استفاده از امکانات دوربین عکاسی است و یک عکاس موفق، باید هردو این وظایف را به خوبی انجام دهد.
عکاسی
تاریخ عکاسی در ایران
عکاسان حرفه ای ممکن است برای روزنامه ها و مجلات عکسبرداری کنند یا عکس های خود را جهت مصارف تبلیغاتی بفروش برسانند.عکاسان برپایهٔ نوع عکس هایشان به دسته های گوناگونی همچون، عکاس پرتره، عکاس طبیعت، عکاس خبری، عکاس عروسی، عکاس ورزشی و… تقسیم می شوند.
وظیفهٔ عکاس در امر عکاسی استفاده از قدرت خلاقیت خود و چیره دستی در افزارمند شدن و استفاده از امکانات دوربین عکاسی است و یک عکاس موفق، باید هردو این وظایف را به خوبی انجام دهد.
wiki: عکاس
عکاس (فیلم). «عکاس» (انگلیسی: Photographer (film)) یک فیلم است که در سال ۲۰۰۶ منتشر شد.
۲۴ اکتبر ۲۰۰۶ (۲۰۰۶-10-۲۴)
۲۴ اکتبر ۲۰۰۶ (۲۰۰۶-10-۲۴)
wiki: عکاس (فیلم)
فرهنگ فارسی ساره
فرتورگر
پیشنهاد کاربران
فوتوگرام
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
ناتیاک، ناتیار ( ناتیا ( از سنسکریت: ناتیَ= عکس + «اک، ار» )
آلیگاک، آلیگار ( آلیگ از سنسکریت: آلیکْه= عکس + «اک، ار» )
ناتیاک، ناتیار ( ناتیا ( از سنسکریت: ناتیَ= عکس + «اک، ار» )
آلیگاک، آلیگار ( آلیگ از سنسکریت: آلیکْه= عکس + «اک، ار» )
رخ گیر
عکس:فرتور
عکاس:فرتورگر
عکاسی:فرتورخانه
عکاس:فرتورگر
عکاسی:فرتورخانه
کلمات دیگر: