کلمه جو
صفحه اصلی

سازوکار


مترادف سازوکار : مکانیسم، ساخت وکار، روال کار

فارسی به انگلیسی

mechanism

مترادف و متضاد

مکانیسم، ساختوکار، روالکار


فرهنگ فارسی

توصیف دقیق عملکرد یک دستگاه یا مراحل مختلف یک واکنش یا رخداد یک پدیده


فرهنگ معین

(زُ ) (اِمر. ) نک مکانیسم .

دانشنامه عمومی

سازوکار، یا مکانیسم (به فرانسوی: Mécanisme، مکانیسم)(به انگلیسی: Mechanism، مِکِنیزِم) دستگاهی برای تبدیل نیروهای ورودی به نیروهای خروجی مورد نظر است. همچنین مکانیسم، روالی است که برای انجام هدفی بر پا می شود. این روال با پاره های تشکیل دهنده اش را معمولاً به گونه ای جای گذاری می کنند که مجموعهٔ پدید آمده، کمابیش خودبخود و تکراری کار مورد نظر را انجام دهد.
حرکت قطعات: چرخ دنده، تسمه، زنجیر، بادامک و بازو ...
سیستم اصطکاکی: ترمز و کلاچ ...
ساختار اجزا: قاب، بست، بیرینگ، فنر و کاسه نمد ...
المان های مخصوص: پین، خار و هزار خار ...
مکانیزم ها به طور کلی از یکی از روش های زیر کمک می گیرند:

فرهنگستان زبان و ادب

{mechanism} [فیزیک] توصیف دقیق عملکرد یک دستگاه یا مراحل مختلف یک واکنش یا رخداد یک پدیده

پیشنهاد کاربران

مکانیسم. ( فرهنگ علوم انسانی، داریوش آشوری )
شیوه‏ای که یک دستگاه، ماشین یا مجموعه بر آن اساس کار می‏کند.

مکانیسم

طرز کار
نحوه عمل

�سازوکار� یا �سازِکار�؟

�ساز� در فارسی کهن معنی های متعددی داشته و یکی از آن ها �ابزار� و �آلت� بوده است. معنی دیگر آن، �سامان� و �نظم وترتیب� بوده است. از این کلمه واژه های مرکبی هم ساخته اند که بیشتر معنیِ �ابزار� در آن نهفته است؛ ازجمله �سازوُبرگ� و �سازوُیراق� و �سازوُبنه�. احتمالاً این دسته از واژه ها موجب ساخته شدن کلمۀ �سازوکار� نیز شده است؛ کلمه ای که امروزه دربرابر �مکانیسم� به کار می رود.

اما �سازوکار� چندان دقیق و درست به نظر نمی آید. ناصر نیکوبخت در صفحۀ ۶۲ کتاب مبانی درست نویسی زبان فارسی معیار این واژه را در شمار ترکیب های اضافی ای ذکر کرده که به غلط به صورت ترکیب عطفی به کار می رود؛ مثل �دردودل� و �قوس وقزح� و �یدوبیضا� و �باقیات و صالحات� که همه بدون �و� و با کسرۀ اضافه صحیح است. به عقیدۀ وی، �سازوکار� نیز در اصل �سازِکار� است؛ اما او دربارۀ چرایی این تجویز هیچ توضیحی نداده است.

�مکانیسم� به معنی �چگونگی عملکرد اجزا در یک دستگاه یا نظام است� ( انوری، ۱۳۸۲ ) . پس مفهوم چگونگی و روش کار در آن نهفته است. به همین دلیل، �سازِکار� معادل معنایی دقیق تری برای آن است. در این تعبیر، �ساز� به معنی �نظم وترتیب� و �سامان� است و توسعاً معنیِ �چگونگی� و �روش� می دهد. بنابراین، �سازِکار� یعنی �روش و چگونگی و ترتیبِ کار�. البته می شود به نحوی کاربرد �سازوکار� را نیز برای این مفهوم توجیه کرد؛ ولی �سازِکار� به دلیل ساخت واژگانی دقیق تر و سرراست تری که دارد، به شکل بهتری رسانندۀ معنی یادشده است. ازاین رو، بهتر است همه جا به جای �سازوکار�، �سازِکار� بگوییم و بنویسیم.

کتابنامه

انوری، حسن، ۱۳۸۲، فرهنگ بزرگ سخن، ج۷، چ۲، تهران: سخن.

نیکوبخت، ناصر، ۱۳۸۷، مبانی درست نویسی زبان فارسی معیار، چ۲، تهران: چشمه.

منبع: https://virastaran. net/



کلمات دیگر: