مترادف رضایت : تراضی، خشنودی، رضا، رضامندی، قبول
برابر پارسی : خوشنودی
acquiescence, accession, accord, approbation, approval, assent, compliance, consent, content , contentedness, contentment, nod, satisfaction, submission
satisfaction, consent, willingness
تراضی، خشنودی، رضا، رضامندی، قبول
موافقت بیمار، یا در شرایط خاص بستگان او، با تصمیمات و مداخلات پزشکی پیشنهادی، با آگاه شدن از میزان اثربخشی و عوارض احتمالی این مداخلات پس از آگاهی از وضعیت سلامت بیمار
خوشنود