کلمه جو
صفحه اصلی

رضایت


مترادف رضایت : تراضی، خشنودی، رضا، رضامندی، قبول

برابر پارسی : خوشنودی

فارسی به انگلیسی

acquiescence, accession, accord, approbation, approval, assent, compliance, consent, content , contentedness, contentment, nod, satisfaction, submission


satisfaction, consent, agreement, willingness, free will, acquiescence, accession, accord, approbation, approval, assent, compliance, content, contentedness, contentment, nod, submission

satisfaction, consent, willingness


فارسی به عربی

التصاق , التقاء , رضا , رضوخ , قناعة , موافقة

مترادف و متضاد

تراضی، خشنودی، رضا، رضامندی، قبول


consent (اسم)
موافقت، رضایت

concurrence (اسم)
تصادف، توافق، موافقت، رضایت، دمسازی

acquiescence (اسم)
رضایت

satisfaction (اسم)
رضایت، خوشنودی، خرسندی، خوشحالی، رضامندی، ارضاء، اقناع

contentment (اسم)
رضایت، قناعت، خرسندی

euphoria (اسم)
رضایت، خوشحالی، رضامندی، مشاط

adhesion (اسم)
توافق، رضایت، الحاق، چسبیدن، طرفداری، الصاق، دوسیدگی، چسبیدگی، انضمام، قبول عضویت، کشش سطحی، همبستگی، الحاق دولتی به یک پیمان

فرهنگ فارسی

رضا
( اسم ) ۱ - قبول رضامندی . ۲ - خوشحالی خشنودی . ۳ - اجازت رخصت. توضیح : [[ رضایت ]] در عربی نیامده و مجعول است از [[ رضا ]] و [[ رضوان ]] .

موافقت بیمار، یا در شرایط خاص بستگان او، با تصمیمات و مداخلات پزشکی پیشنهادی، با آگاه شدن از میزان اثربخشی و عوارض احتمالی این مداخلات پس از آگاهی از وضعیت سلامت بیمار


فرهنگ معین

(رِ یَ ) [ ع . ] (اِمص . )۱ - قبول ، رضامندی . ۲ - خوشحالی ، خشنودی . ۳ - رخصت ، اجازه .

لغت نامه دهخدا

رضایت. [ رِ ی َ ] ( از ع ، اِمص ) خشنودی و پسندیدگی و میل. ( ناظم الاطباء ). رضایة. خشنودی. ( یادداشت مؤلف ) ( لغات فرهنگستان ) ( فرهنگ فارسی معین ). از مصادر مجعول است که بجای رضا و رضوان استعمال می شود و اگر هم در لغت عربی موجود بود می بایست رضاوت باشد زیرا ماده کلمه واوی است و برای قلب «ا» به «ی » سبب و مجوزی نیست. ( از نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال 1 شماره 5 ). || قبول. رضامندی. ( از فرهنگ فارسی معین ) ( ناظم الاطباء ).
- رضایت دادن ؛ در تداول امروز، قبول کردن نظر طرف و درگذشتن از شکایت یا دعوی. ( یادداشت مؤلف ).
- رضایت نامه ؛ نوشته ای حاکی از رضایت دادن شاکی یا مدعی. ( یادداشت مؤلف ).
|| اجازت. رخصت. || خوشحالی. ( از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

خشنودی.

دانشنامه عمومی

رضایت ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
رضایت (ترانه لورا برانیگن)
رضایت (فیلم)

فرهنگ فارسی ساره

خوشنود


فرهنگستان زبان و ادب

{consent} [مدیریت سلامت] موافقت بیمار، یا در شرایط خاص بستگان او، با تصمیمات و مداخلات پزشکی پیشنهادی، با آگاه شدن از میزان اثربخشی و عوارض احتمالی این مداخلات پس از آگاهی از وضعیت سلامت بیمار

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] رضایت به معنای خشنودی و خرسندی است که در باب بیع ، نکاح و ... به آن پرداخته شده است.
...

پیشنهاد کاربران

راضی بودن

موافقت با اعمال کسی

دلخوشی، خوشنودی، خرسندی


کلمات دیگر: