مترادف شط : رود، رودخانه، نهر
برابر پارسی : رود بزرگ، بزرگ رود، شاه رود
large river
river
رود، رودخانه، نهر
شط. [ ش َطط ] (اِخ ) دهی است به یمامه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از معجم البلدان ).
مولوی .
شط. [ ش َطط ] (اِخ ) موضعی است به بصره . (آنندراج ) (از معجم البلدان ). موضعی است به بصره مضاف بسوی عثمان بن ابی العاص صحابی . (منتهی الارب ).
شط. [ ش َطط ] (ع اِ) کرانه ٔ رود و جوی .ج ، شُطوط و شُطآن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کنار رود و دریا. (از اقرب الموارد). یک کناره ٔ دریا. (مهذب الاسماء). یک کناره ٔ رود. کنار رود و جوی . شاطی . عدوه . جلهه . (یادداشت مؤلف ). کنار. (نصاب الصبیان ). کنار دریا و جو. (غیاث اللغات ). || کرانه ٔ کوهان و یا نصف آن . ج ، شُطوط. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). یک سوی کوهان شتر. (مهذب الاسماء).
شط. [ ش َطط ] (ع مص ) دور شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (ناظم الاطباء) (دهار) (از اقرب الموارد). || دشواری کردن بر کسی و ستم نمودن و ظلم کردن بر وی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ستم کردن . (دهار). || دور کردن . (از اقرب الموارد). || چوب در گوشه ٔ جوال محکم کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || به معنی شَطَط. (ناظم الاطباء). رجوع به شطط در معنی مصدری شود.
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 385).
خاقانی .
خاقانی .
حافظ.
رود خانه ای که به دریا میریزد