کلمه جو
صفحه اصلی

شوهر


مترادف شوهر : زوج، شو، شوی، مرد، همسر

متضاد شوهر : زوجه

فارسی به انگلیسی

husband, hubby, man, master, mate, old man, partner, spouse

husband


husband, man, master, mate, old man, partner, spouse


فارسی به عربی

رجل , زوج

مترادف و متضاد

man (اسم)
آدم، رفیق، مرد، شخص، نوکر، انسان، شوهر، فرد، مردی، بشر، نفر، ادمی، مهره شطرنج

husband (اسم)
کشاورز، مرد، شوهر، شوی، گیاه پرطاقت

زوج، شو، شوی، مرد، همسر ≠ زوجه


فرهنگ فارسی

مردزن دار، مردی که بازنی زناشویی کندشوهرگویند
( اسم ) مردی که با زنی زناشویی کرده مرد زن دار شو شوی زوج . یا شوهر دادن . دختر یا زنی را به عقد ازدواج مردی در آوردن .

فرهنگ معین

(هَ ) [ اوس . ] (اِ. ) مردی که با زنی ازدواج کند، مرد زن دار، شوی ، زوج .

لغت نامه دهخدا

شوهر. [ ش َ / شُو هََ ] ( اِ ) بَعْل. زوج. ( آنندراج ). شوی. جفت. همسر. میره. حلیل. ( یادداشت مؤلف ) ( مهذب الاسماء ). مرد آنگاه که زن گرفته باشد :
مرا شوهری بود بازارگان
گزیده همی در میان سران.
فردوسی.
پس یعقوب آنجا[ زمین مصر ] مقام کرد و زلیخا یوسف را به شوهر کرد. ( مجمل التواریخ ). شوهر که نه درخورد زن باشد ناکرده اولیتر. ( مرزبان نامه ).
نه لایق بود عیش با دلبری
که هر بامدادش بود شوهری.
سعدی.
اجتلاء؛ جلوه دادن عروس را بر شوهر. ( منتهی الارب ).
- به شوهر دادن ؛ عروس کردن. دختر را به شوی سپردن :
تو روی دختر دلبند طبعمن بگشای
که پیر گشت و ندادم به شوهر عنین.
سعدی.

فرهنگ عمید

همسر زن، شو، شوی.

دانشنامه عمومی

شوی، شو، زوج یا شوهر عنوانی است که اشاره به مردی زن دار دارد.
خانواده
فرزند
پدر
ازدواج
عقدنامه ازدواج
مهریه
شروط ضمن عقد ازدواج
تعهد
باکرگی
یائسگی
سن ازدواج در ایران
دارایی
مردی که با زنی ازدواج نماید، شوهر آن زن خوانده می شود.
در فرهنگ ها، کشورها و زمان های مختلف حقوق شوهر نسبت به زن متفاوت بوده است. با این حال آنچه در همه آن ها مشترک است، برقراری روابط زناشویی و تولید نسل در چارچوب مشروعیت است.
در غالب فرهنگ های سنتی، شوهر بالاترین مقام خانواده محسوب می شود و بیشترین اختیارات را برای تصمیم گیری در خانواده دارد.
شوهر (فیلم). «شوهر» (انگلیسی: The Husband (film)) یک فیلم در سبک کمدی است که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد.

گویش اصفهانی

تکیه ای: šü
طاری: mira
طامه ای: šu
طرقی: mera
کشه ای: mera
نطنزی: šu


واژه نامه بختیاریکا

شی؛ میرِه

پیشنهاد کاربران

یزنه . وداماد هر دوتورکی هستند.

زوج، شو، شوی، مرد، همسر


مرد، آدم، رفیق، انسان، مهره شطرنج


شوهَر - شوی و پسوند ( اَر! ) نسبت، وابستگی و. . . فارسی اَوِستایی!
مردی که با زنی نسبت دارد، مردی که با زنی عهد و پیمان بسته است

شوهر اشاره به مردی که بازنی پیمان وازدواج بسته ودر معنی خود کلمه شوهر میتوان گفت شو ( شب ) هر ( بر ) کسی که شب کنارکسی میخوابدمعناکرد. یاشو بر

در زبان آذری به شوهر " اَر " نیز گفته می شود به معنی مرد و جنس نر در مقابل زن . به نظر می رسد که 《اَر آزری》 و 《شوهر فارسی》 با واژه ی اَرشن ( جنس نر ) ارتباط معنایی داشته باشد.

شوهَر
واژه ای ایرانی - اروپایی ست و هم ریشه با :
انگلیسی: shot
آلمانی : schiessen
شوهَر در پارسی کهن شوتَر یا شوسَر گفته می شده.
شوهَر : شوه - اَر
شوه / شوت/ شوس = پَرتاب کردن ، جَهیدن ، جَهاندن، اَفشاندن ، پاشاندن
اَر = پس وند کُننده کار
شوهَر کَسی اَست که زامه/ زومه/ مَنی/ سِفام/ سِفیزه/ اِسپِرم می اَفشاند/ میپاشاند/ می جَهاند .

در فارس همه گویه های شوهر شوی شو شی شوگر شیگر شیهر شیئر شوئر را می توان از زبان یک تن شنید


کلمات دیگر: