کلمه جو
صفحه اصلی

ازدواج


مترادف ازدواج : پیوند، تزویج، زناشویی، عروسی، مزاوجت، مواصلت، نکاح، وصلت

متضاد ازدواج : طلاق

برابر پارسی : پیوند زناشویی، زناشویی، همسرگیری

فارسی به انگلیسی

marriage, union, wedding, wedlock, espousal, knot

marriage


espousal, marriage, union, wedding, wedlock


فارسی به عربی

زواج , مباراة

مترادف و متضاد

پیوند، تزویج، زناشویی، عروسی، مزاوجت، مواصلت، نکاح، وصلت ≠ طلاق


match (اسم)
تطابق، تطبیق، حریف، جفت، نظیر، همسر، لنگه، مسابقه، همتا، ازدواج، کبریت، چوب کبریت، حریف کسی بودن، زور ازمایی

marriage (اسم)
اتحاد، پیمان ازدواج، جشن عروسی، عروسی، ازدواج، نکاح، زناشویی، یگانگی

spousal (اسم)
عروسی، ازدواج، زفاف

hymen (اسم)
عروسی، پرده بکارت، ازدواج، سرود عروسی، دخترگی

matrimony (اسم)
عروسی، ازدواج، نکاح، زناشویی

فرهنگ فارسی

باهم جفت شدن، جفت گرفتن، زن گرفتن، شوهرکردن
۱ - ( مصدر ) جفت گرفتن زن کردن شوهر کردن با یکدیگر جفت و قرین شدن با هم جفت شدن . توضیح ۱ - ازدواج رابط. حقوقی است که برای همیشه یا مدت معین بوسیل. عقد مخصوص بین زن و مرد حاصل شده و بانها حق میدهد که از یکدیگر تمتع جنسی ببرند نکاح . ۲ - عقد خاصی که موجب رابط. ازدواج بین زن و مرد میشود . یا ازدواج دائم . رابطه ایست که با عقد مخصوص برای همیشه بین زن و مردی ایجاد میشود و آنان حق دارند از یکدیگر تمتع ببرند . یا ازدواج منقطع . رابط. حقوقی است که برای مدت معینی بین زن و مرد بوسیل. عقد ایجاد شود و حق تمتع جنسی بانان میدهد . ۲ - جفت ساختن پیوند دادن ۳ - ( اسم ) زناشویی مزاوجت . ۴ - ( در علوم ) تنظیم اشیائ است دو بدو مانند چرخها و ستونها و غیره . ۵ - در الکتریسیته عمل اتحاد دو یا چند مولد برق مانند عناصر پیل آکوموتورها و ماشینهای برقی . ۶ - یا ازدواج کم . شباهت کم به یکدیگر صنعتی است که در آخر بیت ها دو لفظ متشابه اخر یا دو لفظ متحد اللفظ و المعنی آورند : ( ای زلعل آتشینت در دل گلنار نار- غیر دل بردن نداری ای بت مکار کار . ) ( غیاث ) .

فرهنگ معین

(اِ دِ ) [ ع . ] (مص م . ) زن گرفتن ، شوهر کردن .

لغت نامه دهخدا

ازدواج. [ اِ دِ ] ( ع مص ) جفت گرفتن. زن کردن. شوهر کردن. با یکدیگر جفت و قرین شدن. با هم جفت شدن. مزاوجه. ( تاج المصادر بیهقی ). زواج. زناشوئی. || جفت کردن. تزویج. با هم جفت کردن مرد و زن را. ( غیاث اللغات ). و رجوع به نکاح شود. || ( اصطلاح علوم ) تنظیم اشیاء است دو بدو، مانند چرخها و ستونها و غیره. || در الکتریسیته ، عمل اتحاد و الحاق دو یا چندین مولد برق مانند عناصر پیل ، آکومولاترها و ماشینهای برقی را ازدواج گویند.
|| پیوند کردن. جفت ساختن :
خاک را بر سر زنی سر نشکند
آب را بر بر زنی بر نشکند
گر تو میخواهی که سر را بشکنی
آب را و خاک را برهم زنی
حکمتی که حق نمود از ازدواج
گشت حاصل از نیاز و از لجاج
باشد آنگه ازدواجات دگر
لاسمع اذن و لاعین بصر.
مولوی.
- ازدواج کردن ؛ زن کردن. شوهر کردن. مزاوجت کردن.
- ازدواج کلام ؛ شباهت کلام بیکدیگر. در اصطلاح نام صنعتی که در آخر ابیات دو لفظ متشابه الاَّخر یا دو لفظ متحداللفظ و المعنی آرند، چنانکه درین شعر :
ای ز لعل آتشینت در دل گلنار نار
غیر دل بردن نداری ای بت مکار کار.
( از غیاث اللغات ).

فرهنگ عمید

۱. پیمان بستن یک زن و مرد به صورت رسمی و دینی برای زندگی مشترک، زناشویی.
۲. (ادبی ) در بدیع، آوردن دو کلمۀ متشابه الآخر یا دو کلمۀ هم نویسه و مختلف المعنی در انتهای مصراع یا بیت، مانندِ کلمات «گلنار»، «نار»، «مکار»، و «کار» در این شعر: ای ز لعل آتشینت در دل گلنار نار / غیر دل بردن نداری ای بت مکار کار (؟: غیاث اللغات: ازدواج ).
۳. [قدیمی] جفت شدن.

دانشنامه عمومی

ازدواج یا پیوند زناشویی پیوندی آیینی است که طی احکام یا رسومی خاص بین زن و مرد در مذاهب و کشورهای مختلف برقرار می شود تا به تشکیل خانواده منجر گردد و می تواند منجر به زایش فرزند شود. در برخی از کشورهای جهان، ازدواج همجنس گرایان، یعنی ازدواج دو مرد یا دو زن با یکدیگر و تشکیل خانواده نیز وجود دارد.
واگذاری کنترل بر خدمات جنسی، کار و اموال همسر به شوهر/زن یا خانوادهٔ دیگری
واگذاری مسئولیت دیون همسر به شوهر/زن
دادن حق ملاقات همسر به شوهر/زن هنگامی که وی بستری با زندانی است.
واگذاری کنترل امور همسر به شوهر/زن هنگامی که وی ناتوان است.
گماشتن دومین سرپرست قانونی فرزند والد
برقراری حسابی مالی مشترک به خاطر کودکان
برقراری خویشاوندی میان خانواده های زوجین
ازدواج (نکاح) پیمانی است که به موجب آن یک زن و مرد باهم شریک و متحد می شوند و خانواده ای را تشکیل می دهند.در واقع هدف ازدواج تشکیل خانواده است که تمایل به این امر در نهاد انسان گذاشته شده استمردم شناسان برای این که تنوع وسیع اَعمال زناشویی مشاهده شده از سوی فرهنگ را در نظر بگیرند چندین تعریف رقابتی از ازدواج پیشنهاد کرده اند. اِدوارد وست مارک در کتابش با عنوان «تاریخ ازدواج انسان (۱۹۲۱)» ازدواج را به این صورت تعریف می کند: ارتباط پردوام یا کم دوام نر و ماده گذشته از عمل زادآوری محض تا بعد از تولد فرزند «. او در کتاب» آیندهٔ ازدواج در تمدن وسترن «تعریف پیشین اش را رد می کند و در عوض بطور موقت ازدواج را این گونه تعریف می کند:« رابطهٔ یک یا تعداد بیشتری مرد با یک یا تعداد بیشتری زن که بوسیلهٔ عرف یا قانون پذیرفته شده است ».
یادداشت ها و جستجوها (۱۹۵۱)، کتابچه راهنمای انسان شناسی، ازدواج را چنین تعریف کرده است، «پیوندی بین یک زن و یک مرد به طوری که بچه های متولد شده از زن به عنوان فرزندان مشروع هر دوی والدین شناخته شوند.» در راستای رویهٔ معمول در میان مردم ساکن قبایل جنوب سودان و غرب اتیوپی که به زن ها اجازه می داد در شرایط خاص در نقش شوهر عمل کنند، کاتلین گوگ پیشنهاد داد که آن تعریف را به این صورت تغییر دهند که «یک زن و یک یا چند شخص دیگر».
دموند لیچ تعریف گافس را مورد انتقاد قرار می دهد و آن را در مقولهٔ شناخت حلال زادگی (مشروعیت) فرزند بسیار دست و پاگیر می داند و پیشنهاد می کند که ازدواج را مانند انواع متفاوتی از قوانین که برای اجرایی شدن وضع می شوند نگاه کنیم. لیچ تعریف اش را باز می کند و می گوید: «ازدواج رابطه ای است که بین یک زن با یک یا تعداد بیشتری از اشخاص دیگر برقرار می شود- که این روابط تولد کودکی را تحت پیشامدهایی که توسط قوانین رابطه ها قدغن نشده اند میسّر می کند- تمامی قوانین همگانی مراتب تولد مطابقت داده شده اند با عضوهای معمولی یا سطوح متفاوت جامعه». استدلال لیچ این است که هیچ کدام از تعاریف ازدواج برای همه فرهنگ ها قابل اجرا نیست. او لیستی از ده قانون مرتبط شده با ازدواج را ارائه می کند شامل انحصار جنسی، قوانینی با احترام به کودک و قوانین متنوع ویژه ای از سوی فرهنگ.
ازدواج (فیلم). «ازدواج» (انگلیسی: Husband and Wife (film)) یک فیلم است که در سال ۱۹۵۳ منتشر شد.

ازدواج (مجموعه تابلوهای نقاشی). مجموعه تابلوهای نقاشی با نام ازدواج یا حالات ازدواج (انگلیسی: Marriage à-la-mode) شش تابلو نقاشی از ویلیام هوگارت نقاش اهل انگلستان می باشد. این تابلوها که بین سال های ۱۷۴۳ تا ۱۷۴۵ کشیده شده است گونه ای نقد سرسختانه در خصوص جامعه و مردم طبقه بالا و مرفه سده ۱۸ میلادی است. نقد و اخطار هوگارت دربرگیرنده نتایج فجیع یک ازدواج نامعقول و ناشایسته است که برای پول انجام شده است و بنده نوازی و زیبایی شناسی را به هجو و طنز می کشاند. تصاویر در نگارخانه ملی لندن نگهداری می شوند.

دانشنامه آزاد فارسی

اِزدِواج (marriage)
وصلتی مُجاز به لحاظ قانونی، شرعی یا فرهنگی بین یک مرد و یک زن (تک همسری)، یک مرد و دو زن یا بیشتر (چندزنی)، یک زن و دو مرد یا بیشتر (چندهمسری). مبنای ازدواج در جوامع گوناگون تفاوت های بسیار دارد؛ در جوامع غربی بر مبنای عشق رمانتیک صورت می گیرد و در برخی از جوامع دیگر بر مبنای آنچه از پیش مقرر شده است. با این وصف، در بیشتر موارد در آیین ها، پیمان ها یا رسم های ازدواج حقوق و وظایفی تعیین می شوند که ازجملۀ آن ها می توان از مراقبت یاد کرد. برای تداوم نسل و حراست از دارایی ها عموماً انتظار می رود که خانواده صاحب فرزند شود. از دهۀ ۱۹۹۰ در برخی از کشورها وصلتِ دو همجنس نیز ازدواج تلقی شده است. در اجتماعات گوناگون، بر مبنای قوانین و آداب رایج، محدودیت های متفاوتی بر انتخاب همسر اِعمال می شود؛ از آن شمار است، محدودیت های سنی، که براساس آن ها ازدواج کمتر از سن معیّن اعتبار ندارد؛ درجۀ خویشاوندی یا روابط خاص دیگری که بر مبنای آن ها ازدواج منع یا توصیه می شود؛ عوامل اقتصادی نظیر توانِ تهیۀ جهیزیه؛ تفاوت های دینی، طبقاتی یا پایگاهی یا انتظارات مبتنی بر آن ها؛ الزامات پزشکی، نظیر آزمایش خون؛ لزوم کسب اجازه از والدین، خانواده یا اجتماع؛ مذاکراتی که واسطه های ازدواج باید انجام دهند، آن گونه که در ژاپن رایج است و در گذشته بین یهودیان مرسوم بود؛ رنگِ پوست، چنان که در افریقای جنوبی تا ۱۹۸۵ ازدواج اروپاییان و غیراروپاییان ممنوع بود؛ در برخی از ایالت های جنوبی امریکا تا ۱۹۶۷ ممنوعیت ازدواج بین سفیدپوستان و سیاه پوستان و در برخی از ایالت های غربی امریکا بین سفیدپوستان و آسیایی ها نیز برقرار بود. در کشورهای غربی روندهای اجتماعی در مقولۀ ازدواج به گونه ای بوده که به برابری حقوق زنان و مردان انجامیده است. در بیشتر کشورهای اروپایی و در امریکا ثبت قانونی ازدواج یا برگزاری مراسم دینی اجباری است. البته ازدواج های عرفی، یعنی هم خانگی زن و مرد بدون برگزاری مراسم قانونی، نیز در برخی از مناطق، ازجمله اسکاتلند و چند ایالت امریکا، رایج است. به سبب گوناگونی ازدواج در ایران باستان، هنوز بین محققان تاریخ اجتماعی ایران اختلاف نظر وجود دارد. ظاهراً سن ازدواج برای دختران پانزده و برای پسران بیست سالگی بوده است. رضایت دختر شرط ازدواج بود، اما باید او را از پدرش خواستگاری می کردند. دختران به خانۀ شوهر جهیزیه می بردند و مهریه ای نیز با توافق عروس و داماد برای عروس تعیین می شد. بیشتر ازدواج ها در نوروز انجام می گرفت. تعدد زوجات ممنوع نبود، اما چون داشتن بیش از یک زن با میزان دارایی ارتباط مستقیم داشت، قاعدتاً مردان عادی نمی توانسته اند بیش از یک همسر داشته باشند. مواردی از ازدواج با محارم نیز ثبت شده است، که ظاهراً در زمان کمبوجیه از مصریان تقلید شده است و پیشینۀ آن را باید در دوران مادرسالاری جست وجو کرد.

فرهنگ فارسی ساره

زناشویی، پیوند زناشویی، همسرگیر


نقل قول ها

ازدواج پیوندی آیینی است که طی احکام یا رسومی خاص بین زن و مرد برقرار می شود تا به تشکیل خانواده منجر گردد.
• «آنجا که ازدواجی بدون عشق صورت گیرد، حتمأ عشقی بدون ازدواج در آن رخنه خواهد کرد.» -> بنیامین فرانکلین
• «ازدواج ناگزیر بایستی بر هشیاری و آگاهی و فهم و قدرت متقابل صورت گیرد؛ و قدرت در این جا نیز به معنای زور و خشونت نیست. هرگز! چرا که انسان - چه مرد و زن - هنگامی که از شخصیتی قوی و آراسته به عقل و خودآگاهی برخوردار باشد نه تنها برای خود و دیگران منفی، قهرآمیز، جاهلانه و خطرآفرین نخواهد بود بلکه برای طرف مقابل به صورتی مثبت عمل خواهد کرد، و برای مشکلات خویش و دیگران به راه حل هایی دست خواهد یافت. … در میان مردان نیز عده ای وجود دارند که عقدهٔ سیطره و ستم بر دیگران را دارند. این عقده آنان را به ازدواج سوق می دهد تا زن را رام نماید؛ و به باری سبک تبدیل کند؛ به گونه ای که به هر طریقی که بخواهد او را راه برد. بر او ستم کند… او را چون چارپایانی بی دفاع سر ببُرد… این را نمی توان زندگی زناشویی نامید. قرآن می فرماید که با زندگی زناشویی «در میان شما دوستی و مهربانی افکند.» «وجعل بینکم مودّة ورحمة» (روم/۲۱) زندگی زناشویی به معنای آن است که زن و مرد پوشش و پناهی برای یک دیگر گردند: «آنان پیراهن تن شما و شما پیراهن تن آنان آید.» «هنّ لباسٌ لکم و انتم لباسٌ لهنّ» (بقره/۱۸۷) تا بدین ترتیب هر یک به عمق جان، عقل، قلب و حیات یک دیگر راه یابند؛ تا زندگی شان نمود وحدت در عین کثرت… گردد. از این رو زندگیهایی که آکنده از ستم و سرکوب اند زندگی هایی بی معنایند. ستم، خانه ای را بر پا نمی دارد؛ و زور زندگی زناشویی را به سمت موفقیت راه نمی برد…» -> محمدحسین فضل الله
• «ازدواج انسان را پیر و خانه نشین می کند، وقتی که هنوز جوان است.» -> ری بردبری
• «ازدواج به مثابه هندوانه است. گاهی خوب و گاهی بد از آب در می آید.» -> ضرب المثل اسپانیایی
• «ازدواج، زودش اشتباه بزرگ و دیرش اشتباه بزرگتری است.» -> ضرب المثل فرانسوی
• «ازدواج سرنوشتی است که جامعه سنتی به زن عرضه می کند. زن مجرد خواه محروم مانده از پیوند، خواه طغیان کرده بر آن، و یا حتی بی اعتنا به این نهاد، بر اساس ازدواج تعریف می شود… ازدواج به دو دلیل به زن تحمیل شده است: ۱- زن باید کودکانی به جامعه بدهد و ۲- زن وظیفه دارد نیازهای جنسی مرد را برآورد و مراقبت از خانه او را به عهده گیرد. برای هر دو طرف ازدواج در آن واحد، هم لازم است و هم سودمند، اما در موقعیت های این دو طرف، موازنه وجود ندارد. برای دختران جوان، ازدواج یگانه وسیله ای است که بتوانند جزو اجتماع شوند و اگر «روی دست بمانند» از نظر اجتماع تحقیر شده اند. …دختر جوان مطلقاً منفعل است؛ پسرها ازدواج می کنند، زن می گیرند. پسرها در ازدواج، انبساط و تأکید وجود خود را می جویند نه حق وجود داشتن را. ازدواج برای آنها نوعی شیوه زندگی است نه سرنوشت.» -> سیمون دوبوار، جنس دوم، فصل پنجم
• «ازدواج کردن، نصف کردن حقوق و دو برابرکردن وظایف است.» -> آرتور شوپنهاور
• «ازدواج مانند نردبان است؛ هر چه او را بیشتر خم کنید، بهتر می توانید بالا بروید.» -> ضرب المثل لاتین
• «ازدواج مثل شهر محاصره شده است، کسانی که داخل شهر هستند سعی می کنند از آن خارج، و آنها که خارج هستند کوشش دارند که داخل شوند.» -> بنیامین فرانکلین
• «ازدواج وسیله ای است برای فرار از ترس تغییر، ازدواج وسیله ای است تا پیوند را تثبیت کنی. اما عشق چنان پدیده ای است که به محض تلاش برای تثبیت آن، خواهد مرد. ایستایی در عشق همان و نابودی عشق همان. عشق واقعی تنهایی را به یگانگی مبدل می سازد.» -> اوشو
• «ازدواج های غیرمتناسب مانند پارچه های ابریشمی و پشمی است که سرانجام ابریشم، پشم را قطع خواهد کرد.» -> انوره دو بالزاک
• «ازدواج همیشه به عشق پایان داده است.» -> ناپلئون بوناپارت
• «ازدواج یعنی با چشمان بسته به امید گرفتن یک مارماهی، دست فروبردن در جوالی پر از مار.» -> آرتور شوپنهاور
• «امیدوارم در تمام طول زندگی آنچنان همدیگر را دوست داشته باشیم که انگار هرگز ازدواج نکرده ایم» -> جورج گوردون بایرون
• «اول ازدواج کن، عشق خودش به وجود می آید!» -> ضرب المثل انگلیسی
• «اگر از تنهایی می ترسید هرگز ازدواج نکنید.»• «با مصلحت دیگران ازدواج کردن، در جهنم زیستن است.» -> آرتور شوپنهاور
• «برای داشتن یک زندگی آرام و بدون مخمصه، شوهر باید کر و زن باید لال باشد.» -> سروانتس]
• «برخورداری کشیشان از حق ازدواج که به وسیله لوتر پایه گذاری شد، از ازدیاد نسل بچه های نامشروع جلوگیری کرد. برعکس در کلیسای کاتولیک، فرزندان نامشروع ترسایان هنوز ننگ حرامزادگی را به ناحق با خود حمل می کنند.» -> گریگور براند
• «بعد از یک سال که از مزاوجت زن و مرد گذشت هیچ کدام در پی زیبایی صورت یکدیگر نیستند، بلکه هردو توجه به خلق و رفتار یکدیگر دارند.» -> ساموئل اسمایلز
• «پیش از ازدواج چشم ها را خوب باز کنید، بعد از ازدواج کمی ببندید!» -> بنیامین فرانکلین
• «تاک را از خاک خوب و دختر را از مادر خوب انتخاب کنید!» -> ضرب المثل چینی
• «تا وقتی که مرد عروسی نکرده او را غیرکامل می خوانند بنابراین معلوم می شود پس از ازدواج کار مرد تمام است!»بوب هوپ بدون منبع• «جوان را مفرست به زن گرفتن، پیر را مفرست به خر خریدن!» -> ضرب المثل فارسی
• «جای تاسف است که کسی غیر از مرد عزب بلد نیست چگونه زنی را اداره کند.»جورج کولمن بدون منبع• «حسب و نسب زن و شوهر از رفتاری که موقع پرخاش و جدال باهم می کنند، معلوم می شود.» -> جورج برنارد شاو
• «در دام زنان نیفتید خاصه بیوه گان کُره دار.» -> عبید زاکانی
• «در زندگی زناشویی، کارگردانی و فیلم نامه به عهدهٔ شوهر، صدابرداری و دیالوگ به عهدهٔ زن است.» -> فدریکو فلینی
• «دوستی، ازدواج دو روح است که در آن طلاق و جدایی جایز نیست.» -> ولتر
• «سختی ها و ناراحتی ها بهترین وسیله آزمایش زندگی زناشویی است، زیرا رنج و محنت، اخلاق واقعی زن و مرد را آشکار می سازد.» -> ساموئل اسمایلز
• «عشق سپیده دم ازدواج است و ازدواج شامگاه عشق.» -> انوره دو بالزاک
• «عشق: نوعی جنون موقت که با ازدواج یا خارج کردن بیمار از شرایطی که تحت آن به این نارسایی دچار شده است، درمان می گردد.» -> آمبروز بی یرس
• «مجردی و قلندری را مایه شادمانی و اصل زندگانی دانید!» -> عبید زاکانی
• «محبت در ازدواج از احترام ایجاد می گردد.» -> فرانسوا فنلون
• «مرد مجرد با چندین زن معاشقه می کند تا اسیر یک زن نگردد.»هلن رولند بدون منبع• «مردان مجرد زنان را بهتر از مردان متأهل می شناسند و اگر نه آن ها هم ازدواج می کردند!»ه.ل. منکن بدون منبع• «موزیکی که در مراسم ازدواج می نوازند مرا همیشه به یاد موزیکی می اندازد که سربازان را به سوی میدان کارزار هدایت می کند.»• «مردی که زن می گیرد خط بطلانی بر گذشته خویش و زنی که شوهر می کند خط بطلانی بر آینده خویش می کشد.»سینکلر لوئیس• «وقتی از میکل آنژ سؤال شد، چرا تا به حال ازدواج نکرده ای؟ بدون تأمل جواب داد: من با هنر خود ازدواج کرده ام و آثاری که از خود به جای می گذارم در حکم فرزندان من هستند…» -> ناشناس
• «هرچه عده متأهل ها زیادتر گردد، جنایت کم تر خواهد شد.» -> ولتر
• «یک ازدواج موفّق، عمارتی است که هر روز باید بازسازی شود.» -> آندره موروا

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] ازدواج یا نکاح، ایجاد پیوند زناشویی به وسیله صیغه عقد. در مذهب شیعه امامی ازدواج دو قسم موقت و دائم دارد. در ازدواج موقت، در صیغه عقد، مدت معینی در نظر گرفته می شود و بعد از آن مدت، زن و شوهر بدون طلاق از هم جدا می شوند.
قرآن ازدواج را مایه آرامش دانسته و به مسلمانان توصیه کرده است که مردان و زنان بی همسر خود را همسر دهند. بر طبق روایات، ازدواج بزرگ ترین نعمت پس از نعمت اسلام ، نگه دارنده نصف یا دو سوم دین و سنّت پیامبر اسلام(ص) است.
در کتاب های توضیح المسائل، احکام فقهی فراوانی برای ازدواج آمده است که از مهم ترین آنها این است که در ازدواج، واجب است که صیغه عقد خواند شود و صِرف رضایت زن و مرد، در تحقق آن کافی نیست. تدین، خوش اخلاقی و خانواده خوب از ملاک های سفارش شده در روایات برای انتخاب همسر است.

گویش اصفهانی

تکیه ای: ezdevâǰ / ârusi
طاری: šukardmun
طامه ای: ezdevâǰ / ǰanxâštan
طرقی: orsi
کشه ای: ezdevâǰ
نطنزی: ârusi


واژه نامه بختیاریکا

زن و زَ خاست؛ زنخاست

جدول کلمات

نکاح

پیشنهاد کاربران

پیوستن زن و مرد و زندگی کردن در کنار هم و حلقه خریداری کردن

همسر گزینی. پیوند. جفت گیری .

این واژه عربی است و پارسی آن دِواژین است که از اوستایی دْواچینَ ساخته شده است

تاهل

این واژه ایرانی است :
واژه اوستایی *دواچ این ( دوا اچ این ) به معنای ازدواج است که نشان میدهد دوا dva همان دو یا دوگانه امروزیست که در زبان روسی کنونی نیز دوا خوانده میشود. پسوند آج یا آچ نشانگر چندینگی است مانند ملاج=مجموعه چند مل و وراج=پُر ور ( سخن ) یا جنگاچ=مجموعه ابزار جنگی و نویساچ=نوشت ابزار. پیشوند از که بخش اول واژه ازدواج است میتواند همان پیشوند اوستایی *هذ باشد که معنای آن باهم توام همیشه دائم است. ازینرو معنای ازدواج همانا پیوند همیشگی میان هر دو چیز است. دانستنی است که در گویش لوری نیز واژه دود dovad به معنای ازدواج است. عرب واژه مزدوج را از روی واژه ازدواج برساخته است.



*پیرس: فرهنگ واژگان اوستایی: شادروان احسان بهرامی - فریدون جُنیدی

تعهد

پیوند

در زبان کردی به ازدواج همسر گیری گفته می شود

چیزی که آدم رو بدبخت مبکنه
به کسانی که مجرد هستند پیشنهاد میکنم زندگی خود را خراب نکنند.

شادی ( در زبان اردو )

اِزدِواجیدن.

واژه ی " join " و واژه ی " ازدواج " از یک ریشه ی هند و اروپایی هستند . ریشه ی این دو لغت پس از آنکه به زبان انگلیسی وارد شد به " join " تبدیل شد و به زبان عربی وارد شد به " ازدواج " تغییر شکل داد .

‏وَدیدن = ازدواج کردن، to wed، to marry
وَد، وَدِش = ازدواج، wedding

{برساخته از �وَد� یا �وَذ� اوستایی به چم ازدواج کردن. ( شاید �وُد� عربی که مودت و . . . از آن ساخته شده است نیز ریشه در همین واژهٔ اوستایی داشته باشد ) }

بن مایه: فرهنگ واژه های اوستا، احسان بهرامی

‎#پارسی دوست

دُویوژ = ازدواج

دُویوژیدن/دیوژش کردن/دیوژ کردن = ازدواج کردن

وادُیوژ = طلاق

وادویوژیدن = طلاق گرفتن

دُیوژا = متاهل

بی یوژا = مجرد

وادیوژا = مطلقه/مطلق


دُو = عدد ۲
یوژ = دیسه ی دیگری از یوز ( یوزیدن و یوختن )

یوزیدن = به چم طلبیدن و جُستن است.

منطق پشت آن این است که در رابطه ی زناشویی، هر دو فرد همدیگر را می طلبند ( چم نخست یوختن ) ، و در عین حال، با زیستن در کنار هم، می کوشند تا هستیِ درون یکدیگر را بیشتر بجویند ( چم دومِ یوختن ) و بیشتر به ژرفای دیگری بِفُرورَوند.

در واقع دُویوژ، آغاز شناخت دیگری است، نه اینکه در دوره ی* پیشادُیوژ، افراد همیدگیر را بشناسند و دیگر تمام.
*پیشادُیوژ = قبل از ازدواج

با یاد او
کسی حق ندارد فردی را مجبور به ازدواج کند. ازدواج، امری اجباری نیست.
کسی حق ندارد فردی را به هر شکلی فریب داده و یا جادو کند تا آن فرد را به ازدواج سوق دهد.
تمام این موارد جرم بزرگ محسوب میشود و مصداق بدبخت کردن یک فرد میشود. و افراد مجرم، امرکنندگان به جرم و افرادی که همکاری و یا همراهی کرده اند. باید مجازات شدید شوند.
افرادی که به جادو و یا فریبکاری و یا حیله گری به همسری فرد دیگر در آمده اند، علاوه بر اینکه باید مجازات بشوند، هیچ کدام از حقوق ازدواج به ایشان تعلق نمیگیرد. فرد جادو شده باید مطلع شود و ادعای حیصیت کند و میتواند بدون هیچ قید و شرطی همسر خود را طلاق دهد.
طلاق گرفتن حق هر دوی زوجین، چه مؤنث و چه مذکر می باشد. هیچ فردی نباید به اجبار به عنوان همسر فرد دیگر به زندگی ادامه دهد. هیچ کس حق ندارد فردی را مجبور به ادامه زندگی با فرد دیگر بکند.


کلمات دیگر: