مترادف متعه : صیغه، نکاح موقت
متضاد متعه : ازدواج
concubine
لذت , خوشي , برخورداري , کيف , عيش , شهوتراني , انبساط , بخشيدن , خوشايند بودن , لذت بردن , رفتار کردن , تلقي کردن , مورد عمل قرار دادن
صیغه، نکاح موقت ≠ ازدواج
متعة. [ م ُ ع َ ] (ع مص ) ربودن چیزی را. (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
متعة. [ م ُ ع َ / م ِ ع َ ] (ع اِمص ) برخورداری ، اسم است تمتع را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط).
- متعةالحج ؛ یعنی هر کس پس از اعمال حج و پایان طواف خانه ٔ کعبه می تواند از آنچه که هنگام احرام بستن بر او حرام شده تمتع برگیرد. (ترجمه ٔ مفاتیح العلوم چ بنیاد فرهنگ ص 23). با حج عمره آوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به حج شود.
- نکاح متعة ؛ آن است که مرد برای مدتی معلوم و با مهری اندک با زنی ازدواج کند، در این صورت پس از پایان مدت تعیین شده این ازدواج بدون طلاق باطل میشود. (از ترجمه ٔ مفاتیح العلوم چ بنیاد فرهنگ ص 23). حلیت متعه نزد شیعه و عامه از امور مسلمه و بر اصل جواز آن کتاب و اخبار متواترة از عامه و خاصه دلالت می نماید.ولی عامه ادعای نسخ آن را می نمایند و دلیل قاطعی برمدعای خود اقامه ننموده اند. (شرح تبصره ٔ علامه چ دانشگاه ج 2 ص 348). در متعه ایجاب و قبول از اهل ایجاب و قبول و ذکر مهر شرط می باشد و چاره ای نیست در متعه از مدت معین و نیز اگر مهر ذکر نشود باطل می باشد. (از ترجمه و شرح تبصره ٔ علامه ). نکاح متعه مباح است درشریعت اسلام و آن عقد بستن بر زنی مدتی معلوم به مهری معلوم و لابد بود از این دو شرط که بدین هر دو متمیز شود از نکاح دوام و اگر عقد متعه بندند و اجل را ذکر نکنند آن تزویج دایم بود واگر اجل بگوید و مهر بنگوید عقد درست نبود. اما آنچه جز این دو شرط بود مستحب است ذکرش بکردن ، نه آن که از شرایط واجب است . (ازالنهایه ٔ شیخ طوسی ج 2 ص 332). متعه یا نکاح منقطع در مذهب شیعه ٔ اثناعشریه باید مدت و مهر معلوم باشد و صیغه ٔ آن «متعت نفسی ...» است . شافعی و مالکی گویندنکاح متعه و موقت در صدر اسلام روا بود و لکن اکنون روا نیست . (از فرهنگ علوم نقلی دکتر سجادی ص 562).
- متعةالطلاق ؛ آنچه بعد طلاق زن را دهند از جامه و نفقه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از ترجمه ٔ مفاتیح العلوم چ بنیاد فرهنگ ص 23).
- متعةالنکاح ؛ زنی را به نکاح درآوردن جهت تمتع چند روز. (منتهی الارب ). به نکاح آوردن زن را چند روز جهت تمتع و برخورداری . (ناظم الاطباء).
|| (اِ) قوت روزگذار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || توشه ٔ بسنده و توشه ٔ اندک .ج ، متع [ م ِ ت َ / م ُ ت َ ] . || دلو و مشک . || رسن دلو . || شکار و طعام که بدان برخورداری یابند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط).
صیغه#NAME?