کلمه جو
صفحه اصلی

متعه


مترادف متعه : صیغه، نکاح موقت

متضاد متعه : ازدواج

فارسی به انگلیسی

temporary marriage, concubine

concubine


عربی به فارسی

لذت , خوشي , برخورداري , کيف , عيش , شهوتراني , انبساط , بخشيدن , خوشايند بودن , لذت بردن , رفتار کردن , تلقي کردن , مورد عمل قرار دادن


مترادف و متضاد

concubine (اسم)
معشوقه، صیغه، رفیقه، متعه

صیغه، نکاح موقت ≠ ازدواج


فرهنگ فارسی

آنچه که از آن تمتع وبرخورداری بشود، زنی که جهت تمتع زناشویی برای مدت معینی گرفته شود
( اسم ) نوع خاصی از عقد نکاح است که در آن زن برای مدت معینی در مقابل مهر معین بزوجیت مردی در آید . شرط صحت آن این است که در صیغ. عقد مدت مذکور شود زیرا اگر ذکر نشود نکاح دایم گردد و نیز باید مهر را ذکر کنند و الا عقد باطل گردد . توضیح فرق متعه با نکاح دایم آنست که در متعه نفقه و طلاق نیست و در نکاح دایم هست .
صیغه و نکاح موقتی

فرهنگ معین

(مُ عِ ) [ ع . متعة ] (اِ. ) ۱ - آن چه که از آن برخوردار شود. ۲ - زنی که برای تمتع به مدت معینی صیغه شود.

لغت نامه دهخدا

( متعة ) متعة. [ م ُ ع َ / م ِ ع َ ] ( ع اِمص ) برخورداری ، اسم است تمتع را. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( از محیطالمحیط ).
- متعةالحج ؛ یعنی هر کس پس از اعمال حج و پایان طواف خانه کعبه می تواند از آنچه که هنگام احرام بستن بر او حرام شده تمتع برگیرد. ( ترجمه مفاتیح العلوم چ بنیاد فرهنگ ص 23 ). با حج عمره آوردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به حج شود.
- نکاح متعة ؛ آن است که مرد برای مدتی معلوم و با مهری اندک با زنی ازدواج کند، در این صورت پس از پایان مدت تعیین شده این ازدواج بدون طلاق باطل میشود. ( از ترجمه مفاتیح العلوم چ بنیاد فرهنگ ص 23 ). حلیت متعه نزد شیعه و عامه از امور مسلمه و بر اصل جواز آن کتاب و اخبار متواترة از عامه و خاصه دلالت می نماید.ولی عامه ادعای نسخ آن را می نمایند و دلیل قاطعی برمدعای خود اقامه ننموده اند. ( شرح تبصره علامه چ دانشگاه ج 2 ص 348 ). در متعه ایجاب و قبول از اهل ایجاب و قبول و ذکر مهر شرط می باشد و چاره ای نیست در متعه از مدت معین و نیز اگر مهر ذکر نشود باطل می باشد. ( از ترجمه و شرح تبصره علامه ). نکاح متعه مباح است درشریعت اسلام و آن عقد بستن بر زنی مدتی معلوم به مهری معلوم و لابد بود از این دو شرط که بدین هر دو متمیز شود از نکاح دوام و اگر عقد متعه بندند و اجل را ذکر نکنند آن تزویج دایم بود واگر اجل بگوید و مهر بنگوید عقد درست نبود. اما آنچه جز این دو شرط بود مستحب است ذکرش بکردن ، نه آن که از شرایط واجب است. ( ازالنهایه شیخ طوسی ج 2 ص 332 ). متعه یا نکاح منقطع در مذهب شیعه اثناعشریه باید مدت و مهر معلوم باشد و صیغه آن «متعت نفسی...» است. شافعی و مالکی گویندنکاح متعه و موقت در صدر اسلام روا بود و لکن اکنون روا نیست. ( از فرهنگ علوم نقلی دکتر سجادی ص 562 ).
- متعةالطلاق ؛ آنچه بعد طلاق زن را دهند از جامه و نفقه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از ترجمه مفاتیح العلوم چ بنیاد فرهنگ ص 23 ).
- متعةالنکاح ؛ زنی را به نکاح درآوردن جهت تمتع چند روز. ( منتهی الارب ). به نکاح آوردن زن را چند روز جهت تمتع و برخورداری. ( ناظم الاطباء ).
|| ( اِ ) قوت روزگذار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || توشه بسنده و توشه اندک.ج ، متع [ م ِ ت َ / م ُ ت َ ]. || دلو و مشک . || رسن دلو . || شکار و طعام که بدان برخورداری یابند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ) ( از محیطالمحیط ).

متعة. [ م ُ ع َ ] (ع مص ) ربودن چیزی را. (ناظم الاطباء) (آنندراج ).


متعه . [ م ُ ع َ /ع ِ ] (از ع ، اِمص ) (از متعة عربی ) صیغه و نکاح موقتی ضد عقدی . (از ناظم الاطباء). و رجوع به متعة شود.


متعة. [ م ُ ع َ / م ِ ع َ ] (ع اِمص ) برخورداری ، اسم است تمتع را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط).
- متعةالحج ؛ یعنی هر کس پس از اعمال حج و پایان طواف خانه ٔ کعبه می تواند از آنچه که هنگام احرام بستن بر او حرام شده تمتع برگیرد. (ترجمه ٔ مفاتیح العلوم چ بنیاد فرهنگ ص 23). با حج عمره آوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به حج شود.
- نکاح متعة ؛ آن است که مرد برای مدتی معلوم و با مهری اندک با زنی ازدواج کند، در این صورت پس از پایان مدت تعیین شده این ازدواج بدون طلاق باطل میشود. (از ترجمه ٔ مفاتیح العلوم چ بنیاد فرهنگ ص 23). حلیت متعه نزد شیعه و عامه از امور مسلمه و بر اصل جواز آن کتاب و اخبار متواترة از عامه و خاصه دلالت می نماید.ولی عامه ادعای نسخ آن را می نمایند و دلیل قاطعی برمدعای خود اقامه ننموده اند. (شرح تبصره ٔ علامه چ دانشگاه ج 2 ص 348). در متعه ایجاب و قبول از اهل ایجاب و قبول و ذکر مهر شرط می باشد و چاره ای نیست در متعه از مدت معین و نیز اگر مهر ذکر نشود باطل می باشد. (از ترجمه و شرح تبصره ٔ علامه ). نکاح متعه مباح است درشریعت اسلام و آن عقد بستن بر زنی مدتی معلوم به مهری معلوم و لابد بود از این دو شرط که بدین هر دو متمیز شود از نکاح دوام و اگر عقد متعه بندند و اجل را ذکر نکنند آن تزویج دایم بود واگر اجل بگوید و مهر بنگوید عقد درست نبود. اما آنچه جز این دو شرط بود مستحب است ذکرش بکردن ، نه آن که از شرایط واجب است . (ازالنهایه ٔ شیخ طوسی ج 2 ص 332). متعه یا نکاح منقطع در مذهب شیعه ٔ اثناعشریه باید مدت و مهر معلوم باشد و صیغه ٔ آن «متعت نفسی ...» است . شافعی و مالکی گویندنکاح متعه و موقت در صدر اسلام روا بود و لکن اکنون روا نیست . (از فرهنگ علوم نقلی دکتر سجادی ص 562).
- متعةالطلاق ؛ آنچه بعد طلاق زن را دهند از جامه و نفقه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از ترجمه ٔ مفاتیح العلوم چ بنیاد فرهنگ ص 23).
- متعةالنکاح ؛ زنی را به نکاح درآوردن جهت تمتع چند روز. (منتهی الارب ). به نکاح آوردن زن را چند روز جهت تمتع و برخورداری . (ناظم الاطباء).
|| (اِ) قوت روزگذار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || توشه ٔ بسنده و توشه ٔ اندک .ج ، متع [ م ِ ت َ / م ُ ت َ ] . || دلو و مشک . || رسن دلو . || شکار و طعام که بدان برخورداری یابند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط).


فرهنگ عمید

= صیغه

صیغه#NAME?


دانشنامه آزاد فارسی

مُتعه
رجوع شود به:ازدواج موقت

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] متعه همان ازدواج موقت است که در باب نکاح از مباحث فقه از آن سخن رفته است و از موضوعاتی می باشد که مورد اختلاف در میان مذاهب تشیع و اهل سنت است.
در ابتدا باید به این نکته اشاره کرد که همگی علمای مذاهب در این نکته اتفاق دارند که "متعه ازدواجی است که در آن مرد و زن مدت زمانی را برای عقد معین می کنند و پس از گذشتن مدت، خود به خود محرمیت از بین رفته و احتیاجی به طلاق ندارد.قال أبو عمر (بن عبد البر) لم یختلف العلماء من السلف والخلف أنّ المتعه نکاح إلی أجل لا میراث فیه، والفرقه تقع عند انقضاء الأجل من غیر طلاق. وقال ابن عطیه: وکانت المتعه أن یتزوج الرجل المرأه بشاهدین وإذن الولی إلی أجل مسمّی، وعلی أن لا میراث بینهما، ویعطیها ما اتفقا علیه، فإذا انقضت المده فلیس له علیها سبیل ویستبرئ رحمها: لان الولد لا حق فیه بلا شک، فإن لم تحمل حلت لغیره. ابو عمر (بن عبد البر) گفته است که هیچ یک از علمای سلف و گذشته در این اختلاف نداشته اند که متعه، ازدواجی است که در آن ارث نیست و جدایی در آن با گذشتن مدت و بدون طلاق صورت می گیرد.وابن عطیه گفته است: متعه این است که شخص با زن ازدواج کند و دو شاهد و اذن ولی داشته باشد و تاریخ (برای انتهای عقد ) معین کند.و چنین است که ارثی در بین آن دو نباشد و اینکه هر مقداری را که بر آن موافقت نمودند، (به عنوان مهر زن ) به وی بدهد. پس وقتی که مدت زمان گذشت دیگر مرد راهی بر این زن نخواهد داشت ( دیگر همسر او نیست ) و زن باید عده نگه دارد. زیرا فرزند در متعه به پدر ملحق می شود. پس اگر این زن عده باردار نمی شد (عده نداشت) برای دیگران حلال می شود ( می توانند با وی ازدواج کنند). تفسیر طبری نیز همین مطلب را می گوید.
جواز متعه در صدر اسلام
دو مذهب شیعه و سنی در اینکه متعه در صدر اسلام مدتی جایز بوده است، اتفاق نظر دارند. همچنین در اینکه متعه مدت زمانی در ایام حیات رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مشروع بوده است هیچ شکی نیست:ولا شک أنه کان مشروعا فی ابتداء الإسلام؛ هیچ شکی در این نیست که متعه در ابتدای اسلام جایز بوده است. پس ادعای حلیت اضطراری آن مانند حلیت گوشت مرده و خون در حال اضطرار نیز معنی ندارد. زیرا ضرورت، در هر زمانی حکم حرمت را – در هر موضوعی که باشد - بر می دارد و مختص به زمان رسول خدا نیست.
مصادیق اختلاف شیعه و سنی
اما اختلاف اصلی در این است که آیا برای این حکم در زمان خود رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نسخی وارد شده است یا اینکه حکم به حرمت متعه بعد از وفات ایشان و توسط دیگران وضع شده است ؟مشهور بین اهل سنت نظر اول و اجماع شیعه بر نظر دوم است.
ادله حلیت متعه
...

پیشنهاد کاربران

صیغه رو. [ غ َ / غ ِ رَ / رُو ] ( نف مرکب ) زنی که خود را بعقد انقطاع مردان درآورد. متعه. زنی که به صیغه ٔ مردان درآید. آنکه صیغه شدن را پیشه خود کند.


کلمات دیگر: