کلمه جو
صفحه اصلی

عده


مترادف عده : تعداد، شمار، شماره، باند، جمع، جمعیت، حزب، گروه، ایام حیض

برابر پارسی : گروه، دسته، جرگه

فارسی به انگلیسی

number


number, detachment, period during which a divorced or widowed woman may not be married to another man

period during which a divorced or widowed woman may not bemarried to another man


detachment


عربی به فارسی

اسباب , الت , وسيله , تمهيد , اختراع , تعبيه , بچه گربه , بچه جانوران , بچه زاييدن(گربه) , تغار , سطل , توشه سرباز , اسباب کار , بنه سفر


چند , چندين , برخي از , جدا , مختلف , متعدد


مترادف و متضاد

ایام‌حیض


number (اسم)
عده، رقم، عدد، نمره، شماره، شماره یا عدد

force (اسم)
شدت، جبر، عده، بازو، شدت عمل، نفوذ، نیرو، زور، تحمیل، قوا، بردار نیرو، نیرومندی، رستی

amount (اسم)
میزان، مقدار، مبلغ، عده، مایه، مقدار میزان

quantity (اسم)
حد، مقدار، مبلغ، عده، اندازه، قدر، عدد، چندی، کمیت

unit (اسم)
عده، شمار، یکه، واحد، یک، یک دستگاه، یگان، عدد فردی

تعداد، شمار، شماره


باند، جمع، جمعیت، حزب، گروه


۱. تعداد، شمار، شماره
۲. باند، جمع، جمعیت، حزب، گروه
۳. ایامحیض


فرهنگ فارسی

جماعت، جماعت مردم، شمار، شماره، ونیزروزهای حیض وروزهای طلاق زنان، مدتی که زن پس ازفوت شوهریاگرفتن طلاق نبایدشوهربکند
( اسم ) ۱ - مایحتاج ( زندگی ) لوازم معاش . ۲ - ساز و برگ ( جنگ ) جمع عدد .

فرهنگ معین

(عُ دِّ) [ ع . عدة ] (اِ.) نک عُدَّت .


(عُ دِّ ) [ ع . عدة ] (اِ. ) نک عُدَّت .
(عِ دِّ ) [ ع . عدة ] (اِ. ) ۱ - شمار، شماره . ۲ - روزهای حیض زن . ۳ - مدت زمانی پس از طلاق یا فوت شوهر که زن نباید شوهر کند.

(عِ دِّ) [ ع . عدة ] (اِ.) 1 - شمار، شماره . 2 - روزهای حیض زن . 3 - مدت زمانی پس از طلاق یا فوت شوهر که زن نباید شوهر کند.


لغت نامه دهخدا

عدة. [ ع ُدْ دَ ] (ع اِ) ساز و ساخت . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). استعداد. یقال : کونوا علی عدة؛ یعنی بر آمادگی باشید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || آنچه مهیا شود برای مقابله با حوادث روزگار از مال و سلاح . (از اقرب الموارد). یقال اخذت للامرعدته . ج ، عُدد، عَدد. || آبله ریزه که بر رخسار ملیحان برآید. (منتهی الارب ).


عدة. [ ع ِ دَ ] (ع مص ) وعده کردن . (ترجمان عادل بن علی ) نوید دادن . وعده دادن . وعد. موعد. موعدة. موعودة. (منتهی الارب ).


عدة. [ ع ِدْ دَ ] (ع اِ) عده . گروه . (اقرب الموارد). گروه . عده ٔ کتب ، جماعت کتب . (منتهی الارب ). یقال عندی عدة کتب . و رأیت عدة رجال و عدة نساء؛ أی جماعة منهم . (از اقرب الموارد). || شمار. (آنندراج ). || شمردن . (ترجمان القرآن ). || مدت سوک زن بمرگ شوی . || عدة المراءة ایام حیض یا طهرآن . (منتهی الارب ). || در اصطلاح فقه مدتی را گویند که زن پس از طلاق باید صبر کند و شوی نکند و آن مدت در نکاح دائم سه طهر است که معمولاً سه ماه و سه روز میشود و در نکاح منقطع یک طهر است و در حامل وضع حمل است . و در زن شوی مرده چهار ماه و ده روز است . در اصطلاح فقهاء است که عده مأخوذ از عدد باشد و آن مصدر سماعی است و عبارت از تربص محدود است شرعاً که لازم است زن بعد از طلاق و زوال نکاح مدتی درنگ کند و بعد شوی دیگر اختیار کند. و عده در طلاق سه قرء یا طهر است ، و غیر مدخول بها را عده ای نباشد و تواند پس از طلاق شوی کند مگر در وفات که مطلقاً عده لازم است . و عده ٔ وفات چهار ماه و ده روزباشد و کسی که عادت نشود، در طلاق سه ماه و ده روز عده دارد. و عده ٔ حامل وضع حمل است و غیر مدخول بها را عده ای نباشد مگر در وفات . (از فرهنگ علوم نقلی سیدجعفر سجادی ). رجوع به طلاق رجعی و خلعی و عدی شود.
- عده ٔ اِستبراء ؛مدتی را گویند که صاحب کنیز باید با او نزدیکی نکرده تا معلوم شود آبستن نیست و بعد اقدام بفروش نمایند. صاحب شرایع گوید عدةالاماء عن الاستبراء و عدة الامة فی الطلاق مع الدخول ، قران و هما طهران و قیل حیضان واقل آن 13 روز است . (از شرایع چ سنگی ص 188).
- عده ٔ تحلیل ؛ مدتی که با کنیز نباید نزدیکی کرد، اگر او را برسم تحلیل در اختیار مردی قرار دهند. و مدت آن بمقدار مدت عده ٔ استبراء است . رجوع به عده ٔ استبراء شود.
- عده ٔ حامل ؛مدتی است که حامل باید پس از طلاق یا فوت شوی خود تربص کند و سپس شوی کند و آن مدت از برای حامل در طلاق وضع حمل است و در وفات اطول الامدین . (از شرایع ص 187).
- عده دار ؛ زنی که در حال عده است و شمردن ایام حیض یا طهریا نگه داشتن فاصله ٔ رها شدن از شوی نخست تا زمان مجاز شدن به انتخاب شوی دوم .
- || کنایه از خم شراب است .
- عده داران رزان ؛ کنایه از خمهائی باشد پر از شراب که هنوز سر آنها را نگشوده باشند. (برهان ) (آنندراج ).
- عده دار بکر ؛ کنایه از شرابی است که هنوز از آن نخورده باشند و خم شراب را نیز گویند. (برهان ) :
آن عده دار بکر طلب کن که روح او
آبستنی به مریم عذرا برافکند.

خاقانی .


- عده داشتن ؛ در عده بودن زن . در حال عده بودن .
- عده ٔ غم ؛دوران اندوه و افسردگی :
صاحب حالت شدن حله ٔ تن دوختن
خارج عادت شدن عده ٔ غم داشتن .

خاقانی .


- عده گرفتن ؛ کنایه از خانه نشینی است .
- عده نگه داشتن ؛ عمل کردن زن به مقررات مذهبی است که مدتی در عده باشد. مدتی که زن پس از مرگ شوی و یا طلاق از آن باید تربص کند و از شوی جدید کردن خودداری کند.
- عده ٔ وفات ؛ مدتی که باید زن شوی مرده تربص کند و بعد شوی کند و آن چهارماه و ده روز است . (از شرایع ص 187).

فرهنگ عمید

۱. جماعت، شمار، شماره.
۲. روزهای حیض.
۳. (فقه، حقوق ) مدتی که زن پس از فوت شوهر یا گرفتن طلاق نمی تواند مجدداً ازدواج کند.

دانشنامه آزاد فارسی

عِدّه
مدتی که تا انقضای آن زنی که عقد نکاح او منحل شده است نمی تواند شوهر دیگری اختیار کند، اعم از آن که موجب انحلال نکاح طلاق، فسخ نکاح و یا فوت شوهر باشد. هدف از نگهداشتن عدۀ طلاق و فسخ نکاح دائم جلوگیری از اختلاط نسب است. به همین جهت، به موجب مادۀ ۱۱۵۵ قانون مدنی، فقط زنانی که شوهر با آن ها نزدیکی نکرده و یا یائسه اند در صورت طلاق یا فسخ نکاح نیاز به نگهداشتن عده ندارند، ولی عدۀ وفات در هر دو مورد باید رعایت شود. مدت عدۀ طلاق و فسخ نکاح سه طُهر است، مگر این که زن با وجود اقتضای سن، عادت زنانگی نبیند که در این صورت عدۀ او سه ماه است. عدۀ طلاق و فسخ نکاح در زنانِ باردار تا زمان وضع حمل است. فلسفۀ نگهداشتن عدۀ وفات احترام به متوفی و کاهش آثار روانی و عاطفی ناشی از فوت همسر است. براساس مادۀ ۱۱۵۴ مدت عدۀ وفات چهار ماه و ده روز است مگر آن که زن حامله باشد که در این صورت عده تا پایان وضع حمل است، مشروط بر این که فاصلۀ بین فوت شوهر و وضع حمل از چهار ماه و ده روز بیشتر باشد وگرنه مدت عده همان چهار ماه و ده روز خواهد بود. در صورتی که زن به طلاق رجعی مُطَلَّقه شود تا پایان مدت عده مستحق نَفَقه است. در این نوع طلاق چنانچه یکی از زوجین در ایام عده فوت کند، دیگری از او ارث می برد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] عِدّه مدت زمان معینی است که زن پس از جدایی از شوهر و یا کسی که به اشتباه با وی آمیزش کرده، باید صبر کرده و تا پایان آن مدت ازدواج نکند. منشأ جدایی می تواند یکی از این امور باشد: طلاق، فسخ ازدواج، فوت شوهر، اتمام مدت عقد و یا بذل آن در ازدواج موقت و زوال اشتباه در آمیزش به شبهه. عدّه با توجه به سبب آن، یعنی فوت شوهر یا طلاق؛ نوع ازدواج، یعنی دائم یا موقت؛ عادت ماهانه دیدن و ندیدن و حامله بودن و نبودن متفاوت است. عده یک دستور دینی است و حتی در مواردی که زن اطمینان دارد حامله نیست واجب است آن را رعایت کند. در صورت ازدواج در ایام عده، این ازدواج حرام و باطل بوده و در موارد زیادی باعث حرمت ابدی ازدواج آن دو در آینده خواهد شد. در برخی شرایط (مانند زن یائسه یا دختر نابالغ)، زنان عده ندارند. نفقه زنی که در عدّه طلاق رجعی به سر می برد بر عهده شوهر است؛ اما مطلّقه به طلاق بائن تنها در صورت حامله بودن، تا زمان وضع حمل نفقه اش بر عهده شوهر است.
عِدّه از ریشه «ع د د» و به معنای گروه و شمردن است و معنای فقهی آن، مدت زمان معینی است که زن پس از جدایی از شوهر و یا کسی که به اشتباه با وی آمیزش کرده، باید صبر کرده و تا پایان آن مدت ازدواج نکند.
در اصطلاح فقهی نیز چون زن باید روزهایی را بشمارد تا زمان ممنوعیت ازدواج و سایر احکام این مدت پایان یابد عدّه نام گرفته است.

واژه نامه بختیاریکا

بِیلِه؛ جَره

پیشنهاد کاربران

مربوط به زمان

وعده گاه و میعاد است

عده:[اصطلاح نظامی] جماعت، شماره، تعداد. در کاربرد نظامی عبارت است از عوامل پرسنلی تابعه یک سازمان از نظر کمیت یا تعداد.
دانشنامه دفاعی ( نحن صامدون )
عده :
واژه ی عده یک واژه ی عربیزه ( عربی شده ) شده می باشد . این واژه در لغتنامه سغدی به شکل ئیدیēδē به معنای مردم نفر ثبت شده است. بدینسان روشن میشود که لغت عده در اصل به معنای یک نفر یک تن است همانطور که امروزه واژه مردم به معنای یک نفر را در معنای چندین نفر چندین تن به کار میبرند.
منبع : An Introduction to Manichean Sogdian by Harvard University


عُدّه= داشته | عِدّه=شمار

مدت صد روز بعداز طلاق زن است که در این مدت نفقه هم تعلق میگیرد و هنوز طلاق معلق وتعلیق است بعداز صدروز چنانچه زن حامله نباشد طلاق قطعی میشود

عُدّه:[اصطلاح صید ]انداختن تور در دریا به قصد ماهیگیری ( تور های انتظاری ) .


کلمات دیگر: