کلمه جو
صفحه اصلی

حیض


مترادف حیض : بی نمازی، رگل، طمث، قاعدگی

برابر پارسی : دَشتان

فارسی به انگلیسی

menstrual discharge, menstruous, menses, menstruation

menstrual discharge, menstruous


menses, menstruation


فارسی به عربی

حیض

عربی به فارسی

دشتان , حيض , قاعدگي زنان , طمث


مترادف و متضاد

menstruation (اسم)
طمی، قاعدگی زنان، خونریزی رحم، حیض، دشتان

بی‌نمازی، رگل، طمث، قاعدگی


فرهنگ فارسی

بی نمازشدن زن، خارج شدن خون ازرحم زن ماهی یک مرتبه
۱ - ( مصدر ) خروج خون از زن هر ماه یک بار بمدت چند روز متوالی قاعده شدن زن . ۲ - ( اسم ) قاعدگی بی نمازی زن عادت .
حائض .

فرهنگ معین


لغت نامه دهخدا

حیض. [ ح َ ] ( ع اِمص ) بی نمازی زن. ( ناظم الاطباء ). بی نمازی زنان : قیل و منه الحوض لان الماء یسیل الیه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). عادت. قاعدگی. حیض خونی است که غالباًدر هر ماه چند روزی از رحم زنها خارج میشود و زن رادر موقع دیدن خون حیض حائض گویند. خون حیض در بیشتراوقات غلیظ و گرم و برنگ سیاه یا سرخ است و با فشارو کمی سوزش بیرون می آید. مدت حیض کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نمیشود. رجوع به توضیح المسائل آیت اﷲ بروجردی و ذخیرةالعباد آیت اﷲ فیض شود :
طمع حیض مرد است و من میبرم سر
طمع را کز اهل سخا میگریزم.
خاقانی.
نه مه غذای فرزند از خون حیض باشد
پس آبله برآردصورت کند مجدّر.
خاقانی.
|| ( مص ) بی نمازی شدن زن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). محیض. مُحاض. ( منتهی الارب ). || خارج شدن چیزی چون خون از درخت سمره. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
- حَیض ِسفید ؛ کنایه از منی. ( آنندراج ) :
بس که حیض سفید میریزد
گنده تر ازکس است شلوارم.
باقر کاشی.
- حیض عروس رز ؛ کنایه از شراب انگوری. ( آنندراج ) ( برهان قاطع ) :
گفتم پسندد داورم کز فیض عقلی بگذرم
حیض عروس رز خورم در حوض ترسا داشته.
خاقانی.
- حیض گل ؛ کنایه از خنده گل. ( آنندراج ) ( مجموعه مترادفات ):
روی زر از صورت خواری بشست
حیض گل از ابر بهاری بشست.
نظامی.

حیض. [ ح ِ ی َ ] ( ع اِ ) ج ِ حیضَة،بی نمازی زنان. ( منتهی الارب ).

حیض. [ ح ُی ْ ی َ ] ( ع ص ) ج ِ حائض. ( منتهی الارب ).

حیض . [ ح ُی ْ ی َ ] (ع ص ) ج ِ حائض . (منتهی الارب ).


حیض . [ ح َ ] (ع اِمص ) بی نمازی زن . (ناظم الاطباء). بی نمازی زنان : قیل و منه الحوض لان الماء یسیل الیه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). عادت . قاعدگی . حیض خونی است که غالباًدر هر ماه چند روزی از رحم زنها خارج میشود و زن رادر موقع دیدن خون حیض حائض گویند. خون حیض در بیشتراوقات غلیظ و گرم و برنگ سیاه یا سرخ است و با فشارو کمی سوزش بیرون می آید. مدت حیض کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نمیشود. رجوع به توضیح المسائل آیت اﷲ بروجردی و ذخیرةالعباد آیت اﷲ فیض شود :
طمع حیض مرد است و من میبرم سر
طمع را کز اهل سخا میگریزم .

خاقانی .


نه مه غذای فرزند از خون حیض باشد
پس آبله برآردصورت کند مجدّر.

خاقانی .


|| (مص ) بی نمازی شدن زن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). محیض . مُحاض . (منتهی الارب ). || خارج شدن چیزی چون خون از درخت سمره . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
- حَیض ِسفید ؛ کنایه از منی . (آنندراج ) :
بس که حیض سفید میریزد
گنده تر ازکس است شلوارم .

باقر کاشی .


- حیض عروس رز ؛ کنایه از شراب انگوری . (آنندراج ) (برهان قاطع) :
گفتم پسندد داورم کز فیض عقلی بگذرم
حیض عروس رز خورم در حوض ترسا داشته .

خاقانی .


- حیض گل ؛ کنایه از خنده ٔ گل . (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ):
روی زر از صورت خواری بشست
حیض گل از ابر بهاری بشست .

نظامی .



حیض . [ ح ِ ی َ ] (ع اِ) ج ِ حیضَة،بی نمازی زنان . (منتهی الارب ).


فرهنگ عمید

= قاعدگی

قاعدگی#NAME?


دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:عادت ماهانه

فرهنگ فارسی ساره

دشتان


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حیض، به خونی معروف،از رحم زن بیرون می آید،گفته می شود.
حیض در کلمات بسیاری از فقها به خونی که پس از بلوغ، به صورت عادت ماهانه، در ایامی خاص از رحم زن بیرون می آید، تعریف شده است. تعریف یاد شده بنابر تصریح برخی، معنای لغوی و شرعی حیض است. بنابر این، حیض، اسم برای خون یاد شده است. لیکن برخی، آن را اسم معنا (مصدر) دانسته و به جریان خون مخصوص یا گرد آمدن خون در رحم و یا خروج آن از رحم تعریف کرده اند. در کلمات بسیاری از لغویان نیز حیض به سیلان و جاری شدن معنا شده است.صحّت اضافه خون به حیض و اطلاق خون حیض نیز مؤید اسم معنا بودن آن است. البته ثمره ای بر این اختلاف مفهومی مترتّب نیست.
نامهای دیگر حیض
از حیض به طَمث، قرء و محیض نیز تعبیر می شود و به زنی که در حالت حیض است حائض می گویند.
کاربردعنوان حیض درفقه
جایگاه اصلی این عنوان باب طهارت است؛ لیکن به مناسبت در برخی ابواب دیگر، نظیر صلات، صوم، اعتکاف، حج، حجر و کفارات نیز از آن سخن گفته اند.
ویژگیهای خون حیض
...

پیشنهاد کاربران

حیض ( خون قرمزی که از زنان در حالت سلامتی و عادی از آنان خارج می شود ) به معنای قاعدگی در زنان که خود قاعد از ریشه قعد نشستن یعنی آن ها را از عبادت دور می سازد و مجبور به نشستن در خانه می کند. و ( حوض ) به معنای جایی که در آن آب جمع می شود. و کلمه محیض یا حیض هم اسم است و هم می تواند مصدر واقع شود و کلمه حیض ( به معنای قاعدگی زنان ) کلمه محیض در اصل به معنای جمع شدن خون در رحم زن است و دلیل نام گذاری حوض هم به این دلیل است چون محلی است برای جمع شدن آب

برای کمتر شدن درد حیض آب جوش و عسل و سرکه سیب را ریخته و بخورید درد کمتر میشود


کلمات دیگر: