شافعی . [ ف ِ ] (اِخ ) نام و نسب : محمدبن ادریس بن عباس بن عثمان بن شافعبن سائب بن عبیدبن یزیدبن هاشم بن عبدالمطلب بن عبدمناف قرشی مطلبی ، مکنی به ابوعبداﷲ. و این هاشم که در نسب شافعی است نیای پیامبر یعنی هاشم بن مناف نیست بلکه برادرزاده ٔ اوست نسب وی از دو سو به عبدمناف میرسد چنانکه از سوی پدر مطلبی و از سوی مادر هاشمی است . و مادر وی از قبیله ازد است شافعی در سال
150 هَ . ق . که سال درگذشت ابوحنیفه است به جهان آمد بلکه بنوشته ٔ یاقوت در معجم الادباء در همان روز وفات نعمان بن ثابت وی متولد شد. خاقانی در این باره گوید:
اول شب بوحنیفه درگذشت
شافعی آخر شب از مادر بزاد.
درباره ٔ تولد وی و طول مکث او در شکم مادر افسانه های بسیاری آورده اند.
درباره ٔ زادگاه او سه قول است و سه جایگاه : عسقلان ،
یمن و
غزه را زادگاه وی دانسته اند و اصح غزه است . و اصطخری نیز بر همین قول است . شافعی در کودکی پدر را از دست داد، در دوسالگی به
مکه رفت و در آنجا با تنگدستی در دامان مادر پرورش یافت با بادیه نشینان تازی و قبایل فصیح آنان حشر داشت و بدین سبب درباره ٔ اشعار شاعران بزرگ عرب و لغت عربی فصیح معلومات عمیقی بدست آورد و نیزوی در مکه در نزد بزرگانی چون سفیان بن عیینه (
196 هَ . ق .) و دیگران فقه آموخت ، در نوجوانی به
مدینه رفت و نزد
مالک بن انس شتافت و از او کسب دانش کرد و تاسال درگذشت مالک (
179 هَ . ق .) در آنجا بماند آنگاه به یمن رفت و در آنجا به علویان انس گرفت و سرانجام با گروهی از آنان دستگیر شد و هارون وی را در رقه عفو کرد و از آن پس با
حنفی مشهور محمدبن حسن شیبانی ارتباط یافت (
179 هَ . ق .) و از او فقه را به روش عراقیان آموخت و جامع علم اصحاب
حدیث و اصحاب رای شد. در سال
188 هَ . ق . از حران و سوریه گذشت و به مصر رفت و در آنجا نخست در جرگه ٔ شاگردان مالک درآمد. در سال
195 هَ . ق . به بغداد رفت و در آنجا به تعلیم پرداخت در
28 شوال
198 هَ . ق . به مصر رفت و بار دیگر به مکه بازگشت و آنگاه باز در سال
200 هَ . ق . به مصر رهسپار شد و تا پایان عمر در آنجا بماند. شافعی به قول مشهور در سلخ رجب سال
204 هَ . ق . در
54 سالگی یا بگفته ٔ یاقوت در
58 سالگی به فسطاط درگذشت و در پای جبل مقطم در قرافة الصغری در مقبره ٔ بنی زهره مدفون گردید. مهمترین اثر وی کتاب الام است که مجموعه نوشته های او بشمار میرود و فهرست آثارش در معجم الادباء و کشف الظنون و منابع دیگر آمده است . در مناقب او کتابها نوشته اند چون : کتاب مناقب الشافعی ابن خطیب رازی . علامه بیهقی و داود ظاهری نیز در فضایل وی کتابها پرداخته اند. رجوع به دائرة المعارف اسلامی ، نامه ٔ دانشوران ج
7، روضات الجنات ، وفیات الاعیان ابن خلکان ج
2 صص
19 -
21 تذکرة الاولیاء ج
1 ص
209 و صص
214 تاریخ ادبیات در ایران ج
1 ص
78، ریحانة الادب ج
2 ص
28، تاریخ علوم عقلی دکتر صفا ص
145، خاندان نوبختی ص
40 و
85، المعرب جوالیقی حاشیه ٔ ص
153 و ص
229، کشف المحجوب هجویری ص
144، احکام الحسبة ص
203 و موارد بسیار دیگر، فیه مافیه ص
67، النقود العربیه ص
80، التفهیم حاشیه ص
299، احیاء العلوم غزالی و عیون الانباء ج
2 ص
29، سیرة عمربن عبدالعزیز ص
60 و ص
165، تاریخ الخلفاء ص
234 و
168 و
221، کشاف زمخشری ، تفسیر کبیر فخر رازی ، ضحی الاسلام ج
3ص
265 و ص
82، طبقات الشافعیه ج
1 ص
641، عقدالفرید ج
7 ص
112، عیون الاخبار ج
2 حاشیه ٔ ص
211، تاریخ سیستان حاشیه ٔ ص
158، نزهة القلوب ج
3 صص
250 -
252 -
295، فهرست اعلام حبیب السیر معجم المطبوعات و محمدبن ادریس شود.در اشعار شاعران متقدم ایران از شافعی بمناسبت یاد شده و ما نمونه هایی از آنها را در اینجا نقل می کنیم
: ور تو فقیهی و سوی شرع گرایی
شافعی اینکت و بوحنیفه و سفیان .
رودکی .
می جوشیده حلال است سوی صاحب رای
شافعی گوید شطرنج مباح است بباز.
ناصرخسرو.
از شافعی و مالکی و قول حنیفی
جستیم ز مختار جهانداور رهبر .
ناصرخسرو.
شافعی گفت که شطرنج مباح است مدام
کج مبازید که جز راست نفرموده امام .
ناصرخسرو.
زان بوحنیفه مرتبت شافعی بیان
چون مصر و کوفه بود نشابور ز احترام .
خاقانی .
رکن خوی حبر شافعی توفیق
رکن ری صدر بوحنیفه شعار.
خاقانی .
شافعی بینم و در دست هر انگشتی از او
مالک و احمد و نعمان به خراسان یابم .
خاقانی .
عشق را بوحنیفه درس نگفت
شافعی را در او درایت نیست .
سنائی .
حلاج بر سر دار این نکته خوش سراید
از شافعی مپرسید امثال این مسائل .
حافظ.
-
مذهب شافعی ؛ مذهب امام شافعی به شرح زیر است :
مکتب مالک (سابق ) مکتب ابوحنیفه (سابق )
شافعی
زعفرانی - کرابیسی - بویطی - فرنی -
ابوثور - ابن حنبل - ربیع مرادی
ابوعبید قاسم بن سلام در مصر.
لغوی در
عراق و شرح این معنی آنکه : اصول
اجتهاد در مذهب شافعی را میتوان در دو مذهب مالک و ابوحنیفه جست زیرا شافعی در شهر مدینه دیرزمانی در ملازمت مالک بود و فقه و مذهب او را تحصیل کرد و پس از آن در سال
184 هَ . ق . به بغداد رفت و فقه حنفی را بوسیله ٔ اصحاب ابوحنیفه بیاموخت . شافعی در آغاز امر از اتباع مالک بشمار میرفت زیرا در نزد وی شاگردی کرده بود و علاوه براین موطاء را درس میداد ولی پس از مسافرت به عراق وخواندن کتاب اوسط ابوحنیفه و تدریس مذهب او و یارانش و برخورد مسائلی که در
حجاز نبود آراء نوینی برای او پیدا شد که با نظریات سابقش مخالف بود. از اینرو رویه ٔ اهل حجاز را با طریقه ٔ اهل عراق ممزوج کرد و در مسائل بسیاری با مذهب استادش مالک مخالفت کرد و درمدت چهار سال استنباطات جدیدی برای او دست داد و مذهب قدیمش را جرح و تعدیل و خلاصه و تنقیح و مذهب جدیدش را تحریر و مهذب ساخت . اصل در مدارک اجتهاد بمذهب شافعی
قرآن و
سنت است و اگر سنتی نبود بر وفق قرآن وسنت
قیاس باید کرد. اگر حدیثی متصل از رسول اکرم موجود باشد و آن صحیح بود سنت است .
اجماع از
خبر واحد مهمتر است . حدیث را باید بنظایر آن حمل کرد اگر ظاهرحدیث محتمل چند معنی باشد آن معنی که ظهور بیشتر دارد مقدم است . اگر حدیثها با هم معارض باشد صحت اسنادمرجح است . به احادیث منقطع نباید ترتیب اثر داد. جزمنقطع ابن مسیب . بر اصل نمیتوان قیاس کرد. (قیاس تنها بر قرآن و سنت است ). در اصل لم و کیف نیست (بحث واستدلال ). بلکه این بحث مختص فرع است . اگر بتوان فرع را بر اصل قیاس کرد صحیح و حجت است . (از ضحی الاسلام احمد امین ج
2 صص
218 -
227). و برای اطلاع بیشتر از مذهب شافعی رجوع به کتابهای : تنقیح اللباب تألیف امام ابوزرعه و شرح آن ، تحفةالطالب ابویحیی قاضی زکریا انصاری خزرجی شافعی ، شرح روض شیخ الاسلام قاضی زکریا شرح نهج غرر بهیه از همین مؤلف ، انوار یوسف اردبیلی شافعی ، شرح تحفة المنهاج شهاب الدین احمدبن حجر هیثمی ، فتح الجوار ابن حجر، مغنی المحتاج خطیب شربینی ؛ بدایة المجتهد و نهایة المقتصد محمدبن احمد قرطبی ، خلاف شیخ ابوجعفر طوسی در مذاهب خمسه . شرح دسوقی بر مختصر خلیل بن اسحاق ، بحرالرایق ، شرح کنزالدقایق حنفی بن نجیم ، فقه مذاهب اربعه هیأت علمیه ٔ الازهر، شرح جلال محلی بر منهاج و راهنمای مذهب شافعی شیخ الاسلام کردستانی و نیز رجوع به شافعیه شود.