علی
فارسی به انگلیسی
high, eminent
eminence
causal, causative
فارسی به عربی
عربی به فارسی
وصل , روشن , برقرار , روي , بر , بر روي , فوق , بر فراز , بمحض , بمجرد
فرهنگ اسم ها
(تلفظ: ali) (عربی) بلند ، بلند بر آمده ، بلند قدر ، بزرگ ، شریف ، توانا ، کلان ؛ نامی از نامهای خدای تعالی ؛ (در اعلام) نام امیرالمؤمنین علی (ع).
معنی: بلندقدر، شریف، بزرگوار، برتر، توانا، سخت و قوی، از نام های پروردگار، نام امام اول شیعیان، علی: از نام های خداوند متعال است «وهو العلی العظیم» به معنای بلند قدر و شریف است و نیز به معنای شدید، محکم و ارجمند بکار رفته است، علی: نام اولین امام شیعیان است و کنیه او ابوالحسن و ابوتراب و ملقب به مرتضی، حیدر کرار و امیرالمومنین می باشد، مولا علی ( ع ) پسر عمو و داماد پیامبر اکرم ( ص ) در دوران حکومت ساله خود الگوی کاملی از حکومت و مدیریت اسلامی را از خود به یادگار نهاد که در نهج البلاغه اثر گرانبهای آن بزرگواری جمع آوری شده است، هر کس نام او «علی» باشد و حرمت این نام را حفظ کند از رفعت طبع و مروت و عدالتخواهی وعشق به حقیقت آفرینش بهره مند خواهد شد خداوند متعال به حرمت این نام عنایت ویژه ای به او و خاندانش خواهد کرد، همچنین خانواده ای که با نام علی بر روی فرزندان خود به یاد مظلومیت و تنهائی مولا علی ( ع ) باشند و قلب خود را به کانون ولایت او نزدیک کنند، خدای متعال نور معرفت خود را در قلب آنان شعله ور می سازد و مولای متقیان علی ( ع ) را ضامن عبور آنان از پل صراط خواهد کرد، کسانیکه نامشان «علی» است اگر اهل طهارت و دائم الوضو باشند «علی» بعنوان یکی از اسماء الهی مربی نفوس آنان خواهد شد و سبوهای جانشان را از علم لدن پرخواهد کرد و هوشمندی و فراگیری علوم در آنان زبان زد خاص و عام خواهد شد و از سلامت روان و صلابت نفس قابل ملاحظه ای بهره مند خواهند شد بویژه در فردای قیامت که همه دل ها لرزان و همه چشم ها گریان است، عَلَم شفاعت مولا بر سر آنان برافراشته خواهد شد، یارب به علی دل مرا شیــدا کن فـارغ ز تــمام لـذت دنـیا کن یک قطره زعلم او به جانم افشان این سینه کوچک مرا دریا کن، ( عربی ) بلند، بلند بر آمده، بزرگ، کلان، نامی از نام های خدای تعالی، ( در اعلام ) نام امیرالمؤمنین علی ( ع )
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
حرف جربه معنی بر، رفعت، بلندی قدر، شرف، بزرگواری، بلند، بلندمرتبه، بلندقدر، شریف، ونام امام اول شیعه
برای استعلا به کار رود بر .
تاج الدین مکنی به ابوالمکارم وی عالم و فقیه بود و تالیفاتی در امور شرعی داشت و در سال ۷۱۲ قمری درگذشت
فرهنگ معین
(عَ یّ ) [ ع . ] (ص . ) شریف ، بزرگوار.
(عُ لا) [ ع . ] (اِ.) شرف ، رفعت ، بزرگواری .
(عَ یّ) [ ع . ] (ص .) شریف ، بزرگوار.
لغت نامه دهخدا
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن محمد حلابی . رجوع به علی حلابی شود.
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن محمد زیات . رجوع به علی زیات شود.
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن محمد شبیب . رجوع به علی شبیب شود.
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن محمد فیاض . رجوع به علی فیاض شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن فضل أربکی . رجوع به علی أربکی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن أبی فرج زمزمی (علی خلیفه ...). رجوع به علی خلیفة شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ثروان بن حسن کندی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی کندی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ثمال خفاجی ، امیر بنی خفاجة. رجوع به علی خفاجی شود.
علی. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن عبدالملک بن حسام الدین جونفوری هندی ، مشهور به متقی و ملقّب به علاءالدین. رجوع به علی متقی شود.
علی. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن عبدالملک بن عباس قزوینی نحوی ، مکنّی به ابوطالب. رجوع به علی قزوینی ( ابن عبدالملک... ) شود.
علی. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن عبدالملک رقی ، مکنّی به ابوالحصین. رجوع به علی رقی شود.
علی. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن عبدالمؤمن بن عبداﷲ، مکنّی به ابوالحسن. تابعی بود. و رجوع به ابوالحسن ( علی بن... ) شود.
علی. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن عبدالواحدبن علی بن جعفر نهدی حمیری. رجوع به علی نهدی شود.
علی. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن عبدالواحدبن محمدبن عبداﷲبن عبداﷲبن یحیی انصاری سجلماسی جزائری مالکی ، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی سجلماسی شود.
علی. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن عبدالواحد بغدادی ، مشهور به صریعالدلاء، مکنّی به ابوالحسن. وی شاعر بود و در سال 412 هَ. ق. درگذشت. و او را دیوان شعری است. رجوع به صریعالدلاء و مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 143. وفیات الاعیان ابن خلکان ج 1 ص 453.
علی. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن عبدالواحد دینوری ، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی دینوری شود.
علی. [ ع َ ] ( اِخ )ابن عبدوس. علی بن عمربن احمدبن عماربن احمدبن علی بن عبدوس حرانی. مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن عبدوس. رجوع به علی حرانی ( ابن عمربن احمدبن.. ) شود.
علی. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن عبدوس. علی بن محمدبن عبداﷲ کوفی نحوی ، مشهور به ابن عبدوس. رجوع به ابن عبدوس شود.
علی. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن عبدویه ،مکنّی به ابوالحسین. از روات بود، و نام او در الموشح آمده است. ( از الموشح ابی عبیداﷲ مرزبانی ص 207 ).
علی. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن عبیداﷲ احمدبن زین الدین ، مشهور به زین العرب. رجوع به علی زین العرب شود.
علی. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن عبداﷲبن حرث بن رحضةبن عامربن رواحةبن حجربن مصیص بن عامربن لؤی قرشی عامری. رجوع به علی عامری شود.
علی. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن عبیداﷲبن حسن بن حسین بن بابویه قمی رازی. رجوع به علی قمی شود.
علی. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن عبیداﷲبن نصربن سری زاغونی حنبلی ، مکنّی به ابوالحسن. متولد در 455 و متوفی در 17 محرم سال 527 هَ. ق. او راست : 1 - الایضاح فی اصول الدین. 2 - التلخیص فی الفرائض. 3 - الدور والوصایا. 4 - دیوان خطب. 5 - غررالبیان فی اصول الفقه ، در چند مجلد. رجوع به زاغونی ( علی بن عبیداﷲ... ) و مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 144. سیرالنبلاء ذهبی ج 12 ص 139. مناقب الامام احمد ص 228. الوافی صفدی ج 12 ص 112. المنتظم ابن جوزی ج 10 ص 32. البدایه ابن کثیر ج 12 ص 205. شذرات الذهب ابن عماد ج 4 ص 80. مرآةالجنان یافعی ج 3 ص 852.کشف الظنون حاجی خلیفه ص 290. ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 145 و سایر صفحات. هدیةالعارفین بغدادی ج 1 ص 696.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن أبی رافع، علی بن عبداﷲ بغدادی ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن ابی رافع. رجوع به ابن ابی رافع و علی بغدادی (ابن عبداﷲ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن أبی عزبن عبداﷲ باجسرای حنبلی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی باجسرای شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن آیبک بن ترکمانی صالحی ، ملقب به نورالدین و منصور. دومین تن از ممالیک بحری در مصر و شام . رجوع به علی بحری (ابن آیبک ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن آیبک بن عبداﷲ تقصادی ناصری دمشقی ، ملقب به علاءالدین . رجوع به علی دمشقی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن أبان مهلبی . رجوع به علی مهلبی (ابن أبان ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن أثیر، علی بن محمدبن محمدبن عبدالکریم بن عبدالواحد شیبانی موصلی ، مشهور به ابن اثیر جزری و ملقب به عزالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابن اثیر و علی بن محمدبن محمدبن ... شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن أحمد أزرق ، مشهور به ابن ازرق و ملقب به موفق الدین و نورالدین ، و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی أزرق شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن أدمی ، علی بن محمدبن محمد، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن أدمی و ملقب به صدرالدین . رجوع به علی بن محمدبن محمد شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن أضحی ، علی بن عمربن محمدبن مشرف بن احمد همدانی ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن اضحی . رجوع به علی همدانی (ابن عمربن محمدبن ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن أعلم ، علی بن حسن علوی بغدادی ، مشهور به ابن أعلم و مکنی به ابوالقاسم . ریاضی دان و منجم مشهور قرن چهارم هجری . رجوع به ابن اعلم و علوی (علی بن حسن ...) و علی بن حسن ... شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن أعمی ، علی بن محمدبن مبارک ، ملقب به کمال الدین و مشهور به ابن أعمی . شاعر مصری . رجوع به علی بن محمدبن مبارک شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن أفلج بن محمد عبسی ، مکنی به ابوالقاسم . رجوع به عبسی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن أقبرس ، علی بن محمدبن أقبرس قاهری شافعی ، مشهور به ابن أقبرس و ملقب به علاءالدین . رجوع به علی قاهری (ابن محمدبن أقبرس ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن اسماعیل غزنوی حنفی ، ملقب به ناصرالدین . رجوع به علی غزنوی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن بختیشوع کفرطابی . پزشک و کحال قرن پنجم هجری . رجوع به علی کفرطابی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد شافعی . رجوع به علی شافعی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن أنجب بن عثمان بن عبداﷲبن عبدالرحیم بغدادی خازن شافعی ، مشهور به ابن ساعی و مکنی به ابوطالب و ملقب به تاج الدین (593 - 674 هَ . ق .). او را علاوه بر کتبی که در «ابن ساعی » نقل شده است کتابهای زیر میباشد: 1- الاحادیث الثمانیة العالیة. 2- اخبارالادباء. 3- اخبارالخلفاء. 4- الایناس بمناقب عباس . 5- الحث علی طلب الوالد. 6- ذیل بر کامل التواریخ ابن اثیر، در پنج مجلد. 7- ذیل بر مختصر طبقات الشافعیه ٔ ابراهیم بن علی شیرازی ، در هفت مجلد. 8- سیرة المستنصر. 9- شرح بر مقامات حریری ، در بیست وپنج مجلد. 10- غررالمحاضرة و دررالمکاثرة، در تاریخ . 11- غزل الطرف ، در دو جلد. 12- مشیخة علی بن انجب . 13- المعلم الاتابکی . 14- مفاتیح الجنان و مصابیح الجنان . 15- مناقب الخلفاء الاربعة، در سه جلد. 16- نزهة الابصار. 17- نساء الخلفاء من الاحرار و الاماء. رجوع به ابن ساعی و به کتب زیرشود: معجم المؤلفین ج 7 ص 41 کشف الظنون ص 14 و 25 و سایر صفحات هدیة العارفین ج 1 ص 712 و ایضاح المکنون ج 1 ص 42 و أعیان الشیعة ج 41 ص 98 و تاریخ علماء بغدادابن رافع سلامی ص 137 و البدایه ٔ ابن کثیر ج 13 ص 270 والحوادث الجامعه ٔ ابن فوطی ص 386 و شذرات الذهب ج 5 ص 343 و تذکرة الحفاظ ج 4 ص 250 و التعریف بالمؤرخین عزاوی ج 1 ص 92 و المخطوطات التاریخیة ص 52 و حمیدیة کتبخانه ص 63 و التذکره ٔ طاهر جزائری شماره ٔ 127 و فهرس المؤلفین بالظاهریة و طبقات الشافعیه ٔ اسنوی ص 123 و الوافی صفدی ج 12 ص 12 و حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 117.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن اَیدُغدی . فقیه حنبلی ، اهل دمشق و ترکی الاصل . او را فرهنگی است در شرح حال شیوخ خود. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 42 از الاعلام زرکلی ).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم انباری شیعی . از فضلای قرن دهم هجری . رجوع به علی انباری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم رامزبن ابراهیم حسن . از اطبای قاهره است . رجوع به علی رامز شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم کنانی فیجاطی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی کنانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم مغنیساوی رومی حنفی (علی رضا...)، مشهور به اولیازاده . رجوع به علی رضابن ابراهیم ... شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم ، ملقب به بوش . محدث است . (از منتهی الارب ). و مؤلف تاج العروس لقب او را «بوشی » ذکر کرده است و می نویسد که او را محمدبن عبدالرحمان حضرمی روایت میکند.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم . از فضلای اواخر قرن 12 و اوایل قرن 13 هجری بود. وی در سال 1141 هَ . ق . متولد شد و در 1213 هَ . ق . درگذشت . او راست : سر المصون فی نکتة الاظهار و الاضمار. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 3 از حلیة البشر ج 2 ص 459).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بحری مصری مالکی ، ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن . از قضات قرن نهم هجری . رجوع به علی مصری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن احمدبن علی بن عمر حلبی قاهری شافعی ، ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی حلبی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن بکش ، مکنی به ابوالحسن . وی طبیب بود، و در 25 یا 26 ذی القعده ٔ سال 394 هَ . ق . درگذشت . او را مقالاتی کوتاه است . (از معجم المؤلفین ج 7 ص 4 از تاریخ الحکماء قفطی ص 235). و نیز رجوع به ابوالحسن (علی بن ابراهیم بن بکوس ) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن بکوس ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابوالحسن (علی بن ...) و نیز به علی بن ابراهیم بن بکش شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین بن علی کرمانی . رجوع به علی کرمانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن سعیدبن یوسف حوفی مصری ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی حوفی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن سلمان بن سلیمان عطار دمشقی شافعی ، ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی عطار شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن سلمةبن بحر قطان قزوینی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی قطان شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن عباس حسینی علوی ، مکنی به ابوالقاسم و مشهور به نسیب . رجوع به علی نسیب شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن عبدالرحمان عمادی . رجوع به علی عمادی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن علی بن ابراهیم جذامی ، مشهور به ابن قفاص . رجوع به علی قفاص شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن علی بن عبدالرحمان امیمی شریشی . رجوع به علی امیمی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن علی بن معتوق واسطی ، مشهور به ابن ثردة. رجوع به علی واسطی (ابن ابراهیم بن ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمد حسینی جویمی شیرازی شافعی ، ملقب به نورالدین . رجوع به علی جویمی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمد دهکی رازی ، مکنی به ابوالقاسم . رجوع به علی دهکی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمد زهری شروانی مدنی نقشبندی حنفی ، ملقب به کمال الدین . رجوع به علی شروانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدبن اسحاق کاتب . رجوع به علی کاتب شود.
فرهنگ عمید
۱. رفعت، بلندی قدر، شرف، بزرگواری.
۲. (اسم ) آسمان.
۳. (اسم ) مکان بلند.
دارای علت.
۱. رفعت؛ بلندی قدر؛ شرف؛ بزرگواری.
۲. (اسم) آسمان.
۳. (اسم) مکان بلند.
دانشنامه عمومی
بزرگ، کبیر.
علی (فیلم)، به کارگردانی مایکل مان
علی همچنین ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
علی، قزاقستان
سجاد (علی بن حسین)
علی شریعتی
علی لاریجانی
علی مطهری
علی جنتی
علی باکری
علی پرتوی
سید علی طاهری
علی کریمی
علی دایی
دانشنامه اسلامی
معنی عَلَیَّ: بر من
معنی عَلِیُّ: همیشه برتر و والاتر (صفت مشبهه از علو )
معنی تَشَابَهَ عَلی: مشتبه شده بر
معنی کَذَبَ عَلَی: دروغ بست به
معنی یَتُوبُ عَلَی: توبه پذیرفت - آمرزید ( توبه در اصل به معنی بازگشت و رجوع می باشد و توبه عبد همیشه در میان دو توبه از خدای تعالی قرار دارد ، یکی رجوع پروردگار به او ، به اینکه به او توفیق و هدایت ارزانی دهد ، و بدین وسیله بنده موفق به استغفار که توبه اوست بگردد ، و د...
معنی جُنُوبِکُمْ: پهلویتان (علی جنوبکم : وقتی به پهلو خوابیده اید)
معنی جُنُوبِهِمْ: پهلویتان (علی جنوبکم : وقتی به پهلو خوابیده اید)
معنی ﭐنقَلَبَ: زیر و رو ودگرگون شد-ﭐنقَلَبَ علی وجهه: روبرگرداند
معنی إِبْرَاهِیمَ: نام یکی از پیامبران اولوالعزم الهی علیه و علی نبینا السلام
معنی مَرْیَمَ: نام مادر حضرت عیسی علی نبینا و علیه السلام
معنی نُوحٌ: نام یکی از پیامبران اولوالعزم الهی علیه و علی نبینا السلام
معنی یَسَعَ: نام یکی از انبیای بنی اسرائیل علی نبینا و علیه السلام
معنی إِسْحَاقَ: از پیامبران الهی و فرزند حضرت ابراهیم (علی نبینا و علیهما السلام)
ریشه کلمه:
علو (۷۰ بار)
علیّ از ریشه «علوّ» از اسماءاللّه و به معنای بالا، برتر، شرافت و رفعت است.
صفت علیّ برای ذات احدیّت به این معنا است که در شرف، مجد و بزرگی او را همتایی نیست بنابراین می توان علیّ را از اسمای تنزیهی حق تعالی دانست.
این صفت الهی هشت بار در قرآن آمده است و در تمامی این موارد با صفتی دیگر از حق تعالی همراه است: یک بار با صفت حکیم، دو بار با صفت عظیم و پنج بار با صفت کبیر.
«...وهُوَ العَلِیُّ العَظیم». (سوره بقره(2)/ 255]])
فرهنگ قرآن، جلد 21، صفحه 164.
«علی» یکی از اسامی و صفات قرآن است: (وانه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم)؛ «و آن در ام الکتاب (لوح محفوظ) نزد ما بلندپایه و استوار است».
استعمال علی
«علی» صفت مشبهه از «علو» به معنای بلندی و والایی است و در امور حسی، اعتباری و معنوی به کار می رود و استعمال آن درباره قرآن به خودی خود می تواند به معنای «بلندمرتبه» و «شریف» باشد؛ ولی با توجه به ظرف هایی که در آیه مذکور آمده (فی ام الکتاب لدینا) این علو و برتری، یا به لحاظ مقام معنوی و حقیقت قرآن است که در لوح محفوظ و نزد خدای متعال است، و یا به جهت برتری قرآن و علو مرتبه آن نسبت به همه کتاب های آسمانی که همه آن ها را نسخ کرده و در بالاترین مرحله اعجاز قرار گرفته است.
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
بهترین اسمی که شنیدم. . . . . پر از احساس، بخشنده، گرانقدر و هر چی بگم کم گفتم
صَرِخ عَلی = با صدای بلند فریاد زد یا صدا زد
صوته علی = صدایش بلند
بلند، عالی، بزرگ،
علی=خداوند
آلا=خداوند ساکن آسمان
علی : 1 - بلند، بلند بر آمده، بلند قدر، عالی قدر 2 - بزرگ، شریف، شرافتمند3 - توانا؛ 4 - کلان
علی همچینن از نام های خداوند نیز میباشد.
روزى عمر بن خطّاب به امام علی بن ابی طالب علیه السلام گفت : یا ابا الحسن ! تو در حکم و قضاوت بین افراد، بسیار عجول هستی و بدون آن که قدرى تاءمّل کنی ، قضاوت می نمائی ؟! امام علی علیه السلام به عنوان پاسخ ، کف دست خود را جلوى عمر باز کرد و فرمود: انگشتان دست من چند عدد است ؟ عمر پاسخ داد: پنج عدد می باشد. امام فرمود: چرا در پاسخ عجله کردى و بدون آن که بیندیشی جواب مرا فورى دادى ؟ عمر گفت : موضوعی نبود که پنهان باشد بلکه آشکار و ساده بود؛ و نیازى به تاءمّل نداشت . امام علىّ بن ابى طالب علیه السلام فرمود: مسائل و قضایائی که من پاسخ می دهم و قضاوت می کنم براى من آشکار و ساده است و نیازى به فکر و اندیشه ندارد. و چیزى از اسرار عالم بر من پنهان و مخفی نیست همان طورى که تعداد انگشتان دست من بر تو ساده و آشکار بود.
نام پدر امام علی ( ع ) چه بود؟
پرسش
به نام خدا با سلام و احترام؛ نام پدر امام علی ( ع ) چه بود؟ چون همه جا گفته می شود ابوطالب و جایی نام مبارکشان برده نمی شود.
پاسخ اجمالی
حضرت ابوطالب، فرزند عبدالمطّلب، فرزند هاشم، فرزند عبد مناف، فرزند قصی، از طائفه قریش، نامش عبد مناف است. [1]
گفته شده است که نام ابوطالب، �عمران� است، ولی نام مشهور ایشان، �عبد مناف� است. [2] دلیل بر این مطلب، وصیت پدرش عبدالمطلب است که در آن به ابوطالب نسبت به پیامبر اسلام ( ص ) سفارش کرده، مى گوید: �اى عبد مناف پس از خود تو را به [حمایت از] موحدى سفارش مى کنم که پس از پدرش بى همتا است�. [3] ابوطالب نیز کنیه آن حضرت است که به مناسبت فرزند بزرگش �طالب�، بوده است. [4]
[1]. طبرسی، فضل بن حسن، إعلامالورى، ص 144، دار الکتب الإسلامیة، تهران.
[2]. عسقلانى، ابن حجر، الإصابة فى تمییز الصحابة، محقق، عبد الموجود، عادل احمد، معوض، على محمد، ج 7، ص 196، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، بیروت، 1415ق.
[3]. ر. ک: امین عاملى، سید محسن، أعیان الشیعة، ج 1، ص 324، دار التعارف، بیروت، 1403ق.
[4]. ر. ک: همان.
نام ها و لقب های امام علی ( ع ) کدام اند و نسب ایشان به چه فردی می رسد و آیا در موارد یاد شده، گزارش های مختلفی وجود دارد؟
پرسش
چندین روایت از امام علی ( ع ) در مورد نام، نسب و شهرت های ایشان آمده که برخی نام ها با هم متفاوت است. لطفاً نام، نسب و شهرت های ایشان را صحیح ذکر بفرمائید.
پاسخ اجمالی
پیش از بیان نام ها و نسب امام علی ( ع ) باید توجه کرد که یک فرد ممکن است دارای نام ها، القاب و شهرت هایی باشد که به صورت پراکنده در کتب مختلف به آنها اشاره شده است، ولی این گوناگونی تفاوت و تعارض به شمار نمی آید. برای امام علی ( ع ) نیز در روایات و منابع تاریخی نام ها و شهرت های مختلفی ذکر شده است که هرکدام بیانگر یک صفت و ویژگی برای آن حضرت می باشد. در این جا به برخی از آنها اشاره می شود. [1]
نام ها و القاب امام علی ( ع )
1. �علی�:[2] درباره چگونگی نام گذارى آن حضرت به �علی�؛ میان دانشمندان اسلامی اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی گفته اند: هنگامی که امام علی ( ع ) متولّد شد، مادرش فاطمه بنت اسد، برای یادبود نام پدرش اسد، او را �حیدره� نامید ( اسد و حیدر هر دو به معنای شیرند ) . سپس او و ابوطالب، به الهام الهى توافق کردند که وى را �علی�[3] بنامند. [4] در روایات چنین آمده است:
فاطمه بنت اسد می گوید: �من درون کعبه رفتم و از میوه ها و روزی هاى بهشتى خوردم. پس چون خواستم بیرون بیایم، کسى مرا ندا داد: اى فاطمه! او را "علی" بنام که او علی ( بلند مرتبه ) است و خداوندِ علی اعلی می فرماید: "نامش را از نام خود برگرفته ام و به ادب خود، تربیتش کرده ام و بر دشواری هاى دانشم آگاهش کرده ام. اوست که بت ها را در خانه ام می شکند، و اوست که بر بام خانه ام اذان می گوید و مرا تقدیس و تمجید می کند. پس خوشا به سعادت کسی که دوستش بدارد و اطاعتش کند، و واى بر کسی که سرپیچی اش کند و دشمنش بدارد!�. [5]
عبّاس بن عبدالمطّلب می گوید: هنگامی که فاطمه بنت اسد، علی را به دنیا آورد، او را به نام پدرش �اسد� نامید؛ ولى ابوطالب به این، راضى نشد و گفت: بیا تا شبى از کوه ابوقبیس بالا رویم و آفریدگار آسمان را بخوانیم، شاید که ما را به نام او آگاه کند. پس شب هنگام، حرکت کردند و از کوه ابوقبیس بالا رفتند و خداى متعال را خواندند و ابوطالب، این شعر را سرود: �اى پروردگارِ شب تیره و صبح روشن درخشنده! حکم قطعی ات را برایمان بیان کن که این پسر را چه بنامیم�. پس آوایى از آسمان آمد و ابوطالب، سرش را بالا کرد که ناگاه، لوحى همچون زمرّد سبز دید که چهار سطر در آن نوشته شده بود. آن را با دستانش گرفت و محکم به سینه اش چسباند. در آن چنین نوشته بود: �به فرزندى پاکیزه، اختصاص یافته اید پاک و شریف و پسندیده، و نامش از جانب [خداى] قاهر و والا "علی" است ، برگرفته از "علىّ"�. پس ابوطالب بسیار شادمان شد و براى خداى ـ تبارک و تعالى ـ به سجده افتاد و ده شتر، عقیقه کرد. آن لوح، به کعبه آویخته بود و بنى هاشم به آن بر قریش افتخار می کرد تا آن که در جنگ حجاج و ابن زبیر، ناپدید شد. [6]
2. أسد. [7]
3. امیر المؤمنین. [8]
4. حیدر کرار. [9]
5. حضرت علی ( ع ) در کتب آسمانی و نزد برخی ملت ها و گروه های مردمی نام های دیگری نیز دارند؛ خود آن حضرت می فرماید: نام من در انجیل، �الیا� و در تورات، �برىء� و در زبور، �أرىّ� و نزد هندوان، �کبکر� و پیش رومیان، �بطریسا� و نزد پارسیان، �جبتر� و پیش ترکان، �بثیر� و نزد زنگیان، �حیتر� و پیش کاهنان، �بوىء� و نزد حبشیان، �بثریک� و نزد مادرم، �حیدرة� و پیش دایه ام، �مَیمون ( خوش یُمن ) � و نزد عرب، �علىّ� و پیش ارامنه، �فریق� و نزد پدرم، �ظهیر� است. [10]
نسب امام علی ( ع )
ابن مغازلى به نقل از مصعب بن عبداللّه می گوید: �او، على پسر ابوطالب، پسر عبد المطّلب، پسر هاشم، پسر عبد مناف، پسر قُصَى، پسر کلاب، پسر مُرّه، پسر کعب، پسر لُؤَى، پسر غالب، پسر فِهر، پسر مالک، پسر نضر، پسر کنانه، پسر خُزیمه، پسر مُدرکه، پسر الیاس، پسر مُضَر، پسر نزار، پسر مَعْد، پسر عدنان است؛ و نام ابوطالب، عبد مناف است�. [11]
این سلسله نسبت تا عدنان مورد قبول همه دانشمندان اسلامی است، ولى از آن پس تا آدم ( ع ) مورد اختلاف است؛[12] از این رو ما به همین مقدار بسنده کردیم. اما مطمئناً حضرت ابراهیم و اسماعیل ( ع ) نیز در سلسله اجداد حضرتشان به شمار می آیند.
علامه حلی می گوید: خداى متعال، به ابراهیم ( ع ) فرمود: �دعاى تو را درباره فرزندت اسماعیل شنیدم، وجود او را، پربرکت ساخته و او را به ثمر خواهم رساند و از وى دوازده فرزند که نسل پاکت را گسترش داده و در نهایت، امتى بزرگ از صالحان و نیکوکاران پدید آورند، به وجود خواهم آورد�. تردیدى نیست که على ( ع ) یکى از آن ستارگان درخشان دوازده گانه است و این فضیلتى است که هیچ کس با او همتا نخواهد بود. [13]
[1]. برای آگاهی بیشتر درباره نام ها و القاب دیگر امام علی ( ع ) ر. ک: �کنیه ابو تراب به امام علی ( ع ) �، سؤال 14879؛ �غضنفر لقب امام علی ( ع ) �، سؤال 10909؛ �القاب امام علی ( ع ) و یاد کردن پیامبر ( ص ) به آنها�، سؤال 16667؛ �نام امام علی ( ع ) و پیامبر اسلام ( ص ) در کتاب مقدس�، سؤال 32964؛ �صهر؛ از القاب امام علی ( ع ) �، سؤال 58748؛ سایت اسلام پدیا
[2]. ابن شاذان قمی، أبو الفضل سدیدالدین، الفضائل، ص 175، قم، منشورات الرضی، چاپ دوم، 1363ش؛ ابن طلحه شافعی، محمد بن طلحه، مطالب السئول فی مناقب آل الرسول، ص 66، بیروت، مؤسسة البلاغ، چاپ اوّل، 1419ق.
[3]. آن گونه که متون تاریخى نشان می دهند، این تغییر در اوان ولادت حضرت رخ داده است. از این رو؛ آنچه برخی نقل کرده اند که چون از دوش پیامبر اکرم ( ص ) بالا رفت و بت ها را شکست، به جهت هم خانواده بودن علىّ و علوّ، على نام گرفت، فاقد اعتبار تاریخى است و امرى ذوقى بیش نیست.
[4]. أبو الفرج الأصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 39، بیروت، دار المعرفة، بی تا؛ شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص 59، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1403ق؛ ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 12، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404ق.
[5]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 136، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش.
[6]. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة، ج 2، ص 305 – 306، قم، اسوه، چاپ دوم، 1422ق؛ با اندکی تفاوت در: ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب ( ع ) ، ج 2، ص 174 – 175، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، 1379ق.
[7]. خوارزمى، موفق بن احمد، المناقب، ص 37، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ دوم، 1411ق.
[8]. الفضائل، ص 175؛ مناقب آل أبی طالب ( ع ) ، ج 3، ص 53؛ ر. ک: علت نام گذاری امام علی ( ع ) به �امیر المؤمنین�، سؤال 47553.
[9]. ر. ک: �معنای حیدر کرار�، سؤال ۵۶۷۷۲.
[10]. شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص 59، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1403ق.
[11]. ابن مغازلی، على بن محمد، مناقب الإمام على بن أبى طالب ( ع ) ، ص 57، بیروت، دار الأضواء، چاپ سوم، 1424ق.
[12]. سبط بن جوزی، تذکرة الخواص من الأمة فی ذکر خصائص الأئمة، ص 14، قم، منشورات الشریف الرضی، چاپ اول، 1418ق؛ امین عاملى، سید محسن، اعیان الشیعة، ج 1، ص 323، بیروت، دار التعارف، 1403ق.
[13]. علامه حلی، حسن بن یوسف، کشف الیقین فی فضائل أمیر المؤمنین ( ع ) ، ص 5، تهران، وزارت ارشاد، چاپ اول، 1411ق.
یکى از القاب خاصّه علی ( ع ) ، �امیر المؤمنین� است. این لقب را حضرت رسول ( ص ) به آن حضرت دادند و فرمودند: به علی بن ابى طالب به عنوان امیر المؤمنین سلام کنید. [3]
امام علی ( ع ) از طرف حضرت رسول اکرم ( ص ) به القاب و عناوین دیگرى نیز یاد شده اند؛ مانند: �سیّد المسلمین�، �امام المتّقین�، �قائد الغُرّ المُحَجَّلین�[4] ( یعنی، پیشواى دست و پا و پیشانى سفیدانى است که در غرفههاى بهشتى در قیامت آرمیدهاند. و نیز پیشوای کسانی که از زیادی عبادت پیشانیشان مىدرخشد ) ، �سیّد الأوصیاء�، [5] �یعسوب المؤمنین�[6] ( یعنی، بزرگ و سرکرده مؤمنان ) ، �سیّد العرب�، [7] و لقب های دیگر. [8]
همان طور که گفته شد پیامبر اکرم ( ص ) از امام علی ( ع ) به عنوان �امام المتقین� نیز یاد فرموده که لفظ �امام� در آن ذکر شده است.
[1] . ر. ک: نمایه �نام علی ( ع ) در خطبۀ غدیر�، سؤال 6853.
[2] . ر. ک: نمایه �کنیه ابو تراب به امام علی ( ع ) �، سؤال 14879.
[3] . شیخ طبرسى، إعلام الوری بأعلام الهدی، ص 154، نشر اسلامیة، تهران، چاپ سوم، 1390ق؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 292، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش.
[4] . �. . . قَالَ النَّبِیُّ ( ص ) تُحْشَرُ أُمَّتِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَتَّى یَرِدُوا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَتَرِدُ رَایَةُ إِمَامِ الْمُتَّقِینَ وَ سَیِّدُ الْمُسْلِمِینَ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ خَیْرُ الْوَصِیِّینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ وَ هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِب. . . � ( مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 8، ص 24، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق ) .
[5] . �. . . إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بَشَّرَنِی فِیکَ بِبُشْرَى لَمْ یُبَشِّرْ بِهَا نَبِیّاً قَبْلِی، بَشَّرَنِی بِأَنَّکَ سَیِّدُ الْأَوْصِیَاءِ. . . � ( همان، ج 31، ص 437 ) .
[6] . �. . . قَالَ النَّبِیُّ ( ص ) یَا عَلِیُّ أَنْتَ یَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِینَ. . . � ( همان، ج 35، ص 56 ) .
[7] . �قَالَ النَّبِیُّ ( ص ) عَلِیٌّ سَیِّدُ الْعَرَبِ فَقَالَتْ عَائِشَةُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ لَسْتَ سَیِّدَ الْعَرَبِ قَالَ أَنَا سَیِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ عَلِیٌّ سَیِّدُ الْعَرَبِ. . . � ( همان، ج 4، ص 198 ) .
[8] . ر. ک: إعلام الوری بأعلام الهدی، ص 154
احمد ایلیا فاطیما بشیر مبشر
عَلیـو ==� عَلیی ==� عَـلیّ
هر کس با اسمش شخصیت میگیره
پس معتقدم کسی ک اسمش علیه
از شرافت و بلند مرتبه بودن غنی و سرشار هس
این کلمه در قرآن، به عنوان صفت خداوند ( نه اسم ) آمده است و به همین معنا است.
کلمه "علی" با مشتقات هم معنایش یعنی: العلی ، علیاً، و در اعراب مختلف، هشت بار آمده است.
ادم به همه میتونه دروغ بگه اما به خودش نمیتونه
از این طرف هم خیلی راحت تر خودشو قول میزنه یعنی قانع میشه.
پیامبر صلی الله علیه و آله:
ـ وَ هُوَ آخِذٌ بِیَدِ فَاطِمَةَعلیهاالسلامـ : مَنْ عَرَفَ هَذِهِ فَقَدْ عَرَفَهَا وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهَا فَهِیَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ هِیَ بَضْعَةٌ مِنِّی وَ هِیَ قَلْبِی وَ رُوحِیَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیَّ فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِى وَ مَنْ آذَانِى فَقَدْ آذَى اللَّه.
کشف الغمة ، ج۱، ص۴۶۷.
پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی که دست فاطمه را در دست گرفته بود ـ فرمود: هر کس این دختر را می شناسد، که می شناسد و هر کس که نمی شناسد بداند که او فاطمه دختر محمّد پیامبر خداست، و او پاره اى از وجود من است و او قلب من و روح من است که در سینه ام قرار دارد. هر کس او را آزار دهد مرا آزرده است و هر که مرا بیازارد خدا را رنجانده است.
مثل علی یسار:به سمت چپ
این واژه عربی است