کلمه جو
صفحه اصلی

تفسیر


مترادف تفسیر : تاویل، تشریح، ترجمان، تعبیر، تلقی، توضیح، شرح، گزارش، نقل، وصف، بیان کردن، شرح دادن، تشریح کردن، گزارش دادن

برابر پارسی : گزارش، زند، زَند، گزاره

فارسی به انگلیسی

comment(ary), exegesis, interpretation, comment, commentary, construction, explanation, gloss, reading, rendering, version

comment(ary), exegesis, interpretation


comment, commentary, construction, exegesis, explanation, gloss, interpretation, reading, rendering, version


فارسی به عربی

تعلیق , تفسیر , شرح , لمعان , نسخة

عربی به فارسی

توضيح , تعريف , بيان , شرح , تعبير , تفسير , ترجمه , مفاد


مترادف و متضاد

بیان کردن، شرح دادن، تشریح کردن، گزارش‌دادن


تاویل، تشریح، ترجمان، تعبیر، تلقی، توضیح، شرح، گزارش، نقل، وصف


explanation (اسم)
شرح، تصریح، تفسیر، بیان، تعریف، توضیح، تعبیر، توجیه

exposition (اسم)
شرح، تفسیر، بیان، تقریر، عرضه، نمایشگاه

gloss (اسم)
شرح، تصریح، نرمی، تفسیر، حاشیه، جلا، تفصیل، صافی، توضیح، سفرنگ، تاویل، براقی، جلوه ظاهر

comment (اسم)
تفسیر، توضیح، تعبیر

annotation (اسم)
حاشیه نویسی، تفسیر، یادداشت

interpretation (اسم)
شرح، تفسیر، بیان، تعبیر، ترجمه

commentary (اسم)
تفسیر، تقریظ، سفرنگ، رشته یادداشت، گزارش رویداد

exegesis (اسم)
تفسیر

translation (اسم)
تفسیر، برگردان، انقال، ترجمه، پچواک، حرکت انتقالی

paraphrase (اسم)
تفسیر، نقل قول، توضیح، تاویل، ترجمه ازاد، نقل بیان

version (اسم)
تفسیر، متن، نسخه، ترجمه، شرح ویژه

rendition (اسم)
تفسیر، تسلیم، تحویل، ترجمه، بازگردانی

rendering (اسم)
تفسیر، تسلیم

۱. تاویل، تشریح، ترجمان، تعبیر، تلقی، توضیح، شرح، گزارش، نقل، وصف
۲. بیان کردن، شرح دادن، تشریح کردن، گزارشدادن


فرهنگ فارسی

واضح و آشکارساختن معنی سخن، شرح وبیان تفاسیر
۱ -( مصدر ) پدید کردن هویدا کردن . ۲ - گزارش کردن بیان کردن شرح دادن . ۳ - ( اسم ) گزارش . ۴ - بیان وتشریج معنی و لفظ آیات قر آن . توضیح علمی است که حقیقت معانی آیات قر آن را بحسب طاقت انسان و بمقتضای قواعد لغوی و صرفی و نحوی و بلاغی عرب بیان کندو مراد خدا را از قر آن آشکار سازد و در مورد مفردات و ترکیبات و معانی آنها و اسباب نزول وترتیب نزول و توضیح اشارات و مجملات و تمییز ناسخات و منسوخات و محکمها و متشابهات از یکدیگر و تفصیل تعریضات و قصص و حکایات آن بحث میکند . غرض ا ز آن معانی و حقایق قر آنی و فاید. آن حصول قدرت دراستنباط احکام شرعیه بر وجه صحیح و موضوع آن کلام الله است . جمع : تفاسیر تفسیرات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) شرح کردن ، بیان کردن . ۲ - (اِمص . ) گزارش . ۳ - بیان و تشریح معنی و لفظ آیات قرآن . ، ~به رأی الف - تفسیر قرآن براساس ذوق و نظر شخصی و نه حقایق آن . ب - تفسیر سخن یا امری مطابق میل خود.

لغت نامه دهخدا

تفسیر. [ ت َ ] (ع مص ) هویدا کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). آنچه که معنی را روشن کند. (مهذب الاسماء). ترجمه . (از المنجد). پیدا و آشکار کردن و بیان نمودن معنی سخن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پیدا کردن و واکردن خبر پوشیده و با لفظ کردن مستعمل . (آنندراج ). بیان و آشکار ساختن چیزی . (از اقرب الموارد). شرح و بیان . (ناظم الاطباء). گزارش . (صحاح الفرس ). گزاره . گشاده کردن . پیدا کردن . شرح کردن غامضی را. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). در اصل بمعنی آشکار ساختن و هویدا کردن . (از تعریفات جرجانی ). کلمه ٔ تفسیر مصدر باب تفعیل است از «فسر» بمعنی ظهور و کشف . (از کشاف اصطلاحات الفنون ) :
اجازت خواهم از کلکش بدان تفسیر اگر بیند
که تأیید ابدبنیاد عزالدین بوعمران .

خاقانی .


شمیرا نام داردآن جهانگیر
شمیرا را مهین بانوست تفسیر.

نظامی .


آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا.

حافظ.


|| در نزد نحویان بر تمییز اطلاق شود. رجوع به تمییز شود. || بگفته ٔ برخی از ماده ٔ «تفسره » است و آن نام چیزی است که پزشک بدان بیماری را تشخیص دهد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || مقلوب «سفر» است از ماده ٔ اسفر الصبح ؛ یعنی بامداد روشنایی بخشید. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || در اصطلاح اهل رمل تفسیر عبارت از شکلی است که از بستن یا گشادن شرح حاصل شود. (از کشاف اصطلاح الفنون ). و رجوع به همان مأخذ شود. || شرح کردن کلام خدا را. کشف کردن ظاهر قرآن . بیان ادراک معانی و حقایق قرآن . آشکار کردن غوامض سخن بطور کلی : نبشتن دانست و تفسیر قرآن .(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 146). علمای عصر و فضلای دهر را جمع کرد تا در تفسیر قرآن مجید و کلام مخلوق باری جل جلاله و عظم قدرته و کماله تصنیفی مستوفی کردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 253). بر معرفت تفسیر و تأویل و قیاس و دلیل و ناسخ و منسوخ و صحیح و مطعون اخبار و آثار واقف . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 398).
- تفسیر و تأویل ؛ صاحب نفائس الفنون آرد: تفسیر را بعضی اینطور معنی کرده اند که تفسیر کشف ظاهر قرآن است و تأویل کشف باطن و بعضی دیگرگفتند تفسیر آن است که بروایت تعلق داشته باشد و تأویل آنکه بدرایت و بعضی گفتند تفسیر محکمات را باشدو تأویل متشابهات را. و بعضی دیگر گفتند هرچه ادراک بشر در معانی و حقایق آن برسد تفسیر است و هرچه نرسد تأویل خوانند و بهمین جهت خداوند فرمود و مایعلم تأویله الا اﷲ (قرآن 3 / 7) و نگفت و مایعلم تفسیره الا اﷲ. و طایفه ٔ دیگر گفتند تفسیر آن است که در او خلاف نکرده اند و تأویل آنکه خلاف کرده باشند. و بعضی دیگر گفتند تفسیر بیان حقیقت است و تأویل بیان مقصود و بعضی دیگر گفتند رأی بر دو قسم است یکی آنکه درکمال عقل و وفور فضل باشد و بتأیید ربانی و انوار روحانی ناشی شود و دوم آنکه از هواجس نفس بود و آنراظن و جنان خوانند و منهی عنه این قسم است نه اول . وجمعی گفتند منهی عنه تفسیر است نه تأویل چه تفسیر آنست که در او بغیر از یک وجه نیامده باشد همچون قوله تعالی : و من الناس من بشری نفسه ابتغاء مرضاة اﷲ (قرآن 2 / 207) که به اتفاق جمهور مراد بناس صهیب است و بس و در این صورت حمل ناس بر دیگران نتوان کرد و تأویل آن است که در وجوه بسیار آمده باشد همچون قوله تعالی : انفروا خفافاً ثقالاً (قرآن 9 / 41) که مرادبخفاف و ثقال بقولی جوانانند و پیران و بقولی درویشان و توانگران و بقولی عزاب و متأخران و بقولی تندرستان و بیماران و در این صورت بر هر کدام که خواهند عمل جایز بود. (نفایس الفنون ذیل علم تفسیر). التفسیر و التأویل واحد و قیل التفسیر کشف المراد عن المشکل و التأویل رد احد المحتملین الی مایطابق الظاهر.و الاشهر ان التفسیر هو ایضاح معنی اللفظ و التأویل هو سوقه الی مایؤول الیه کتأویل قولک حین تبجس الغمام بحین تبجسه . ج ، تفاسیر. (اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). دانشمندان اصول و فقه درباره ٔ تفسیر و تأویل اختلاف نظر دارند ابوعبیده و گروهی برآنند که هر دو لفظ دارای یک معنی است ، اما راغب گوید: تفسیر اعم از تأویل است و اکثر استعمال تفسیر در الفاظ و مفردات آن است اما استعمال تأویل بیشتر در معانی و جمله ها است و اغلب درباره ٔ کتب آسمانی تأویل بکار رود،در صورتی که تفسیر در همه موارد خواه کتب آسمانی و خواه جز آنها استعمال شود. ابوطالب ثعلبی گوید: تفسیر بیان وضع بر سبیل حقیقت یا بر طریق مجاز است مانندتفسیر کلمه «صراط» به راه و «صیب » به باران . و تأویل معنی باطن لفظ است مأخوذ از «اول » بمعنی رجوع به عاقبت امر. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به همان متن در معنی تفسیر و تأویل شود. در شرع عبارت است از: توضیح معنی آیه و شأن و قصه ٔ آن و سبب نزول آیه با لفظی که دلالت ظاهر و آشکار بر آن داشته باشد. (از تعریفات جرجانی ).
- علم تفسیر ؛ دانشی است که بدان نزول آیات (قرآن ) و شؤن و قصه های آن و اسباب نازل شونده ٔ آیات در آنها شناخته شود و آنگاه دانستن ترتیب مکی بودن و مدنی بودن و محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ و خاص وعام و مطلق و مقید و مجمل و مفصل و حلال و حرام و وعد و وعید و امر و نهی و جز اینها. و ابوحیان گوید: تفسیر دانشی است که در آن از کیفیت تلفظ و نطق الفاظ قرآن و مدلولهای آنها و احکام افرادی و ترکیبی آن و معنی هایی که حالت ترکیب و تتمات آن بر آنها حمل میشود. عالمان درباره ٔ روا بودن تفسیر کردن قرآن اختلاف نظر دارند گروهی گویند روا نیست هیچکس به تفسیر هیچیک از مطالب قرآن دست یازد هرچند عالم و ادیب متبحر درمعرفت ادله و فقه و نحو اخبار و آثار باشد. و در این باره بجز آنچه به روایت از پیامبر (ص ) منتهی شود او را راه دیگری نیست و برخی برآنند تفسیر کردن قرآن برای کسی که در دانشهای مورد نیاز مفسر جامع باشد رواست و علوم مزبور 15 دانش است : لغت . نحو. تصریف . اشتقاق . معانی . بیان . بدیع. علم قراآت (تجوید). اصول دین یا کلام . اصول فقه . اسباب نزول و قصص . ناسخ و منسوخ . فقه . احادیث مبین تفسیر. مبهم و مجمل . دانش موهبت .(از کشاف اصطلاحات الفنون به اختصار). و رجوع به همان متن شود. و صاحب کشف الظنون آرد: دانشی است که در آن از معنی نظم قرآن برحسب طاقت بشری و برحسب اقتضای قواعد و مبادی عربی و اصول کلام و اصول فقه و جدل و دیگر علوم بسیار گفتگو میشود. و غرض از آن معرفت معانی نظم است و فایده ٔ آن حصول قدرت بر استنباط احکام شرعی بر وجه صحت است و موضوع آن کلام خدای سبحانه و تعالی که منبع هر حکمت و معدن هر فضیلت است و غایت آن توسل به فهم معانی قرآن و استنباط حکمت های آن است برای فائز شدن به سعادت دنیوی و اخروی . (از کشف الظنون ). و رجوع به همان متن شود. و ابن خلدون تفسیر را بدوگونه تقسیم کرده است : یکی تفسیر روایتی ، مستند به آثار و روایات نقل شده از سلف که عبارت از شناختن ناسخ و منسوخ و موجبات نزول مقاصد آیه هاست و برای دانستن کلیه ٔ این مسائل هیچ راهی بجز نقل از صحابه و تابعان وجود نداشت و متقدمان در این باره مجموعه های کاملی فراهم آوردند. ولی با همه ٔ اینها کتب منقولات ایشان مشتمل بر غث و سمین و روایات پذیرفتنی و مردود است .گونه ٔ دوم تفسیر، مسائلی است که به زبان بازمیگردد مانند شناختن لغت و اعراب و بلاغت در ادای معنی برحسب مقاصد و اسلوبها، و اینگونه تفسیر کمتر ممکن است ازنوع نخست جدا شود و مستقلاً تألیف گردد. زیرا گونه ٔنخست مقصود بالذات بوده است و این نوع هنگامی متداول شده است که علوم مربوط به زبان جنبه ٔ تعلیمی بخود گرفته است و فقط گاهی در بعضی از تفاسیر گونه ٔ دوم بر گونه ٔ نخستین غلبه دارد و بهترین تفسیرهایی که مشتمل بر آن فن میباشد کتاب زمخشری است که مؤلف آن از مردم خوارزم عراق «ایران » است . ولی زمخشری پیرو عقاید معتزله است ... و به همین سبب محققان مذهب سنت از آن دوری میجویند. (از مقدمه ٔ ابن خلدون ترجمه ٔ محمد پروین گنابادی ج 2 صص 898-900). || (اِ) کتاب هایی که محتوی کشف معانی و حقایق قرآن مجید باشد :
یکنزون الذهب نکردی درس
یوم یحمی نخواندی از تفسیر.

خاقانی .


نسخه ٔ این تفسیر درمدرسه ٔ صابونی به نیشابور مخزون بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 253). || (اصطلاح بدیع)در اصطلاح نام صفتی است و آن چنان است که شاعر اولاً چند صفت بر سبیل اجمال ذکر کند و ثانیاً تفصیل نمایدو آن دو قسم است جلی و خفی . جلی آن است که شاعر در مصرعی یا بیتی الفاظی آرد که مبهم باشد و در مصرع یابیت دیگر تفسیر کند و همان الفاظ را عندالتفسیر بیارد، مثال از نظیری نیشابوری :
بخت مادرکش ، یتیمم در غریبی کرده است
کرده گردون را یکی آیین و دوران مادری
دایه ٔ گردون تنک شیر است ، گوید خاک خور
مادر دوران گران خواب است گوید خون گری .
هر چند یتیم در لغت بمعنی طفلی است که پدر از سرش رفته باشد لیکن شعرا هر کودک که مادرش بمیرد نیز اطلاق کنند... (از آنندراج ). رشیدالدین وطواط آرد: تفسیر جلی چنان باشد که شاعر لفظی مبهم بگوید چنانکه به تفسیر محتاج بود و به وقت تفسیر همان لفظ بازآرد و تفسیرکند، مثالش از تازی من گویم :
یحیی و یردی بجدواه و صارمه
یحیی العفاةو یردی کل من حسدا.
مثال دیگر فیاض راست :
یعطی و یمنع یعطی المال زائره ُ
و یمنع الجار من ذل و ارهاق .
در این هر دو بیت یحیی و یردی و یعطی و یمنع اعادت کرده آمد و تفسیر کرده شد. پارسی ، عنصری گوید:
یا ببندد یا گشاید یا ستاند یا دهد
تا جهان برپای باشد شاه را این یادگار
آنچ بستاند ولایت آنچ بدهد خواسته
وآنچ بندد پای دشمن وآنچ بگشاید حصار.
بر حسب گفته ٔ صاحب مجمع الصنایع، تفسیر آن است که شاعر نخست چند صفت مجمل برشمارد و سپس تفسیر آنها را در ابیات بعد بیاورد و آن بر دوگونه است : تفسیر جلی و تفسیرخفی . تفسیر جلی آن است که بهنگام تفسیر الفاظ مجمل آنها را اعاده کند... (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و خفی آن است که تفسیر مجمل بی اعاده ٔ الفاظ مذکور نماید. علی رضای تجلی :
خشک و تر، هریک برنگی در رهش جان میدهند
گشته صحرا از غمش مدهوش و دریا می طپد.

(از آنندراج ).


و تفسیر خفی چنان باشد که لفظ مبهم را که به تفسیر محتاج بود بوقت تفسیر بازآورده نشود و پوشیده گذاشته آید، مثالش عنصری گوید:
همه فام کین و بپرخاش مرد
دل جنگجوی و بسیج نبرد
همی توختند و همی تاختند
همی سوختند و همی ساختند.
و مثال دیگر محمدبن عبده راست :
چنانکه نیست نگاری چو تو دگر نبود
چو من صبور و چو من زاروار برنایی
ترا و من رهی و خواجه را کسی بجهان
بحسن و صبر و سخاوت ندید همتایی .
(حدایق السحر فی دقایق الشعر چ اقبال ص 78). تفسیر خفی چنان است که بهنگام تفسیر الفاظ مجمل آنها را اعاده نکند، بدینسان :
همی آرند پیوسته ز بهر جشن تو پیدا
همی زایند همواره ز بهر بزم تو آسان .
رطب نخل و عسل نحل و بریشم کرم ومشک آهو
دُر دریا، و زر خارا و شکرنای و گوهر کان .

؟ (از کشاف اصطلاحات الفنون ).


|| در نزد علمای بیان نوعی از اطناب زیاده است . چنانکه در سخن نوعی پوشیدگی باشد و برای روشن گردانیدن آن ، سخنی دیگر ایراد کنند تا سخن پوشیده ماقبل را روشن سازند مانند این آیات : ان الانسان خلق هلوعا اذا مسه الشر جزوعاً و اذا مسه الخیر منوعاً . که «هلوع » در آیه ٔ نخست چون نیاز به تفسیر دارد در دو آیه بعد آنچنان تفسیر شده است که در واقع پوشیدگی مرتفع شده و معنی آن روشن گشته است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به ج 2 ص 1116 همان متن و کتاب الاتقان در ذیل کلمه ٔ اطناب شود.

تفسیر. [ ت َ ] ( ع مص ) هویدا کردن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). آنچه که معنی را روشن کند. ( مهذب الاسماء ). ترجمه. ( از المنجد ). پیدا و آشکار کردن و بیان نمودن معنی سخن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پیدا کردن و واکردن خبر پوشیده و با لفظ کردن مستعمل. ( آنندراج ). بیان و آشکار ساختن چیزی. ( از اقرب الموارد ). شرح و بیان. ( ناظم الاطباء ). گزارش. ( صحاح الفرس ). گزاره. گشاده کردن. پیدا کردن. شرح کردن غامضی را. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). در اصل بمعنی آشکار ساختن و هویدا کردن. ( از تعریفات جرجانی ). کلمه تفسیر مصدر باب تفعیل است از «فسر» بمعنی ظهور و کشف. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) :
اجازت خواهم از کلکش بدان تفسیر اگر بیند
که تأیید ابدبنیاد عزالدین بوعمران.
خاقانی.
شمیرا نام داردآن جهانگیر
شمیرا را مهین بانوست تفسیر.
نظامی.
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا.
حافظ.
|| در نزد نحویان بر تمییز اطلاق شود. رجوع به تمییز شود. || بگفته برخی از ماده «تفسره » است و آن نام چیزی است که پزشک بدان بیماری را تشخیص دهد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || مقلوب «سفر» است از ماده اسفر الصبح ؛ یعنی بامداد روشنایی بخشید. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || در اصطلاح اهل رمل تفسیر عبارت از شکلی است که از بستن یا گشادن شرح حاصل شود. ( از کشاف اصطلاح الفنون ). و رجوع به همان مأخذ شود. || شرح کردن کلام خدا را. کشف کردن ظاهر قرآن. بیان ادراک معانی و حقایق قرآن. آشکار کردن غوامض سخن بطور کلی : نبشتن دانست و تفسیر قرآن.( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 146 ). علمای عصر و فضلای دهر را جمع کرد تا در تفسیر قرآن مجید و کلام مخلوق باری جل جلاله و عظم قدرته و کماله تصنیفی مستوفی کردند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 253 ). بر معرفت تفسیر و تأویل و قیاس و دلیل و ناسخ و منسوخ و صحیح و مطعون اخبار و آثار واقف. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 398 ).
- تفسیر و تأویل ؛ صاحب نفائس الفنون آرد: تفسیر را بعضی اینطور معنی کرده اند که تفسیر کشف ظاهر قرآن است و تأویل کشف باطن و بعضی دیگرگفتند تفسیر آن است که بروایت تعلق داشته باشد و تأویل آنکه بدرایت و بعضی گفتند تفسیر محکمات را باشدو تأویل متشابهات را. و بعضی دیگر گفتند هرچه ادراک بشر در معانی و حقایق آن برسد تفسیر است و هرچه نرسد تأویل خوانند و بهمین جهت خداوند فرمود و مایعلم تأویله الا اﷲ ( قرآن 3 / 7 ) و نگفت و مایعلم تفسیره الا اﷲ. و طایفه دیگر گفتند تفسیر آن است که در او خلاف نکرده اند و تأویل آنکه خلاف کرده باشند. و بعضی دیگر گفتند تفسیر بیان حقیقت است و تأویل بیان مقصود و بعضی دیگر گفتند رأی بر دو قسم است یکی آنکه درکمال عقل و وفور فضل باشد و بتأیید ربانی و انوار روحانی ناشی شود و دوم آنکه از هواجس نفس بود و آنراظن و جنان خوانند و منهی عنه این قسم است نه اول. وجمعی گفتند منهی عنه تفسیر است نه تأویل چه تفسیر آنست که در او بغیر از یک وجه نیامده باشد همچون قوله تعالی : و من الناس من بشری نفسه ابتغاء مرضاة اﷲ ( قرآن 2 / 207 ) که به اتفاق جمهور مراد بناس صهیب است و بس و در این صورت حمل ناس بر دیگران نتوان کرد و تأویل آن است که در وجوه بسیار آمده باشد همچون قوله تعالی : انفروا خفافاً ثقالاً ( قرآن 9 / 41 ) که مرادبخفاف و ثقال بقولی جوانانند و پیران و بقولی درویشان و توانگران و بقولی عزاب و متأخران و بقولی تندرستان و بیماران و در این صورت بر هر کدام که خواهند عمل جایز بود. ( نفایس الفنون ذیل علم تفسیر ). التفسیر و التأویل واحد و قیل التفسیر کشف المراد عن المشکل و التأویل رد احد المحتملین الی مایطابق الظاهر.و الاشهر ان التفسیر هو ایضاح معنی اللفظ و التأویل هو سوقه الی مایؤول الیه کتأویل قولک حین تبجس الغمام بحین تبجسه. ج ، تفاسیر. ( اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). دانشمندان اصول و فقه درباره تفسیر و تأویل اختلاف نظر دارند ابوعبیده و گروهی برآنند که هر دو لفظ دارای یک معنی است ، اما راغب گوید: تفسیر اعم از تأویل است و اکثر استعمال تفسیر در الفاظ و مفردات آن است اما استعمال تأویل بیشتر در معانی و جمله ها است و اغلب درباره کتب آسمانی تأویل بکار رود،در صورتی که تفسیر در همه موارد خواه کتب آسمانی و خواه جز آنها استعمال شود. ابوطالب ثعلبی گوید: تفسیر بیان وضع بر سبیل حقیقت یا بر طریق مجاز است مانندتفسیر کلمه «صراط» به راه و «صیب » به باران. و تأویل معنی باطن لفظ است مأخوذ از «اول » بمعنی رجوع به عاقبت امر. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به همان متن در معنی تفسیر و تأویل شود. در شرع عبارت است از: توضیح معنی آیه و شأن و قصه آن و سبب نزول آیه با لفظی که دلالت ظاهر و آشکار بر آن داشته باشد. ( از تعریفات جرجانی ).

فرهنگ عمید

۱. معنی کلامی را بیان کردن، واضح و آشکار ساختن معنی سخن.
۲. شرح و بیان.
۳. (ادبی ) در بدیع، بیان کردن مضمونی در الفاظ فشرده و پوشیده و بعد به شرح آن پرداختن، مانند این شعر: به کردار دل و عیش و سرشک و جسم من داری / دهن تنگ و سخن تلخ و لبان لعل و میان لاغر.
۴. (اسم ) علم بیان کردن و توضیح دادن معانی آیات قرآن و احادیث.

دانشنامه عمومی

تفسیر می تواند به موارد زیر اشاره کند:
تفسیر قرآن
هرمنوتیک
تفسیر (ارسطو)، بخشی از ارغنون ارسطو
تفسیر (آرایه)

غلاش


دانشنامه آزاد فارسی

علم شرح و تبیین آیات قرآن که از روزگار نزول وحی با شخص پیامبر آغاز شده و پس از رحلت آن حضرت، بتدریج بسط و تنوع یافته و گرایش ها و روش های مختلف در این حوزه پدید آمده است. علاوه بر فراهم آمدن آثار فراوان تفسیری به عربی و فارسی و سایر زبان ها، در طول چهارده قرن، مبانی و قواعد تفسیر نیز از دیرباز تدوین گردیده و به استقلال یا در مقدمه تفاسیر عرضه شده است. تفسیر در لغت به معنای ایضاح و تبیین است و در اصطلاح عام به شرح و توضیح کتاب های علمی و ادبی و فلسفی اطلاق می شود، اما به دلیل کثرت استعمال تفسیر در بیان معانی الفاظ و عبارات قرآن، این واژه، به تنهایی و بدون ذکر قرینه، در عرف دانشمندان اسلامی و همه مسلمانان بر تفسیر قرآن دلالت می کند. واژه تفسیر تنها یک بار در قرآن (فرقان: ۳۳) به کار رفته است که در آن خطاب به پیامبر اکرم(ص) گفته شده که مشرکان مکه، در مقام ایراد و بهانه آوری نسبت به رسالت پیامبر اسلام و قرآن به هر مَثلی دست می یازند، و خدا در برابر آنان پاسخی می آورد که هم حق است هم مطلب را به بهترین وجه (اَحسن تفسیراً) ارائه می کند. می توان گفت تفسیر تلاشی است که مفسر برای استنباط معنا و مراد از الفاظ قرآن صورت می دهد، از این رو، برخی گفته اند که میدان علم تفسیر جایی است که ابهامی در کلام باشد و مفسر با سعی و اجتهاد، پنهان یا پیچیده بودن را از آن بزداید. مهم ترین شرایط و آداب تفسیر از دید صاحب نظران عبارت است از فراگرفتن علوم مورد نیاز در تفسیر و استفاده از منابع معتبر و رعایت قواعد تفسیر. مهم ترین دانش هایی که مفسر بدان ها نیاز دارد، بدین قرارند: علوم ادبی، شامل لغت، صرف و نحو، معانی، بیان و بدیع؛ علوم قرآنی، شامل قرائات و شناخت ناسخ و منسوخ و اسباب نزول؛ علوم حدیث، شامل درایه و رجال؛ علوم دیگری نظیر اصول فقه، فقه، کلام و نیز علم موهبت. تفسیر قرآن بدون رعایت اصول ذکر شده و فراگرفتن علوم مورد نیاز، از مهم ترین مصادیق تفسیر به رأی دانسته شده است و روایات نکوهش کننده ای درباره آن هم از طریق شیعه هم از طریق اهل سنّت، وارد شده است. مورخان آغاز تفسیر قرآن را دوران صدر اسلام و به گونه ای دقیق تر دوره شخص پیامبر می دانند. ده تن از صحابیان مشهور نیز در عداد مفسران قرآن ذکر شده اند که عبارت اند از خلفای چهارگانه، عبدالله بن مسعود، عبدالله بن عباس، اُبیّ بن کعب، زید بن ثابت، أبوموسی أشعری و عبدالله بن زبیر. تفسیر در دوره صحابه شاخه ای از دانش حدیث بود و از محدوده نقل و روایت تجاوز نمی کرد. از سرآمدان تفسیر در میان تابعین به مجاهد بن جَبْر مکی (متوفی ۱۰۴)، عطاء بن ابی رَباح (متوفی ۱۱۴)، سعید بن جُبَیْر (متوفی ۹۵)، عِکْرِمَه مولی بن عباس (متوفی ۱۰۵)، ابوالعالیه رُفَیع بن مهران ریاحی (متوفی ۹۳)، محمد بن کعب قُرَظی (متوفی ۱۰۸)، حسن بصری (متوفی ۱۱۰)، قتادة بن دِعامه سدوسی (متوفی ۱۱۸) اشاره شده است. در قرآن آیات متعددی وجود دارد که وظیفه پیامبر را نه تنها ابلاغ وحی، بلکه تفسیر و تبیین و تعلیم آن دانسته است. امامان شیعه نیز مطالبی در تفسیر قرآن گفته اند که در آثار اصحاب و شاگردانشان به صورت مدوّن یا ضمن مباحث دیگر درج شده است. براساس آیه ۴۴ سوره نحل، تبیین قرآن وظیفه پیامبر اکرم(ص) و پس از رحلت ایشان، طبق حدیث متواتر ثقلین، برعهده اهل بیت آن حضرت است. به اعتقاد شیعیان، پیامبر بر مرجعیت دینی و علمی اهل بیت خود تصریح کرده و تمسک به آنان را لازم شمرده است. مکاتب و روش های تفسیر قرآن چندین گونه است ازجمله: تفسیر مأثور، گونه ای از تفسیر قرآن که مبتنی بر احادیث منقول از پیامبر و مطالب صحابه ـ و بنابر قولی تابعین ـ است و نیز روشی تفسیری در میان امامیه که مبتنی بر احادیث تفسیری پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت علیهم السلام است. تفسیر ادبی، تفسیری مشتمل بر مباحث زبانی و ادبی قرآن، مانند لغت، اِعراب و بلاغت. بسیاری از دانشمندان و مؤلفان علوم قرآنی، تسلط بر علوم ادبی، همچون لغت و صرف و نحو و اشتقاق و علوم بلاغی را لازمۀ کار مفسر دانسته اند. تفسیر فقهی، یکی از گرایش های تفسیری قرآن است که به تفکیک و دسته بندی و تحلیل و تفسیر آیاتی می پردازد که با احکام فقهی ارتباط می یابد. تفسیر عقلی ـ کلامی هم یکی دیگر از گرایش های تفسیری است که در آن مفسر در تفسیر آیات به جای اتکا به روایات به اجتهاد و رأی خود اتکا می کند و با بهره گیری از کلام و فلسفه به تفسیر آیات و احیاناً به اثبات دیدگاه های کلامی خود یا رد آرای کلامی مخالفان خود می پردازد. تفسیر عرفانی مبتنی بر تأویل ظاهر الفاظ قرآن است. این نوع تفسیر ریشه در نوعی تلقی از قرآن دارد که براساس آن در ورای ظاهر الفاظ، بطن یا بطونی هست که کشف و شهود عرفانی از اسرار آن پرده برمی دارد. این نوع مواجهه با قرآن، با تفسیر به معنای مصطلح آن، که مبتنی بر قواعد ویژه ای است، تفاوت دارد. تفسیر علمی، که در آن مفسر می کوشد بین آیات قرآن و یافته های علم تجربی ارتباطی بیابد و به شرح آن بپردازد. در این دانشنامه، تفاسیر مهم فارسی و عربی ذیل نام آن ها معرفی شده اند.

فرهنگ فارسی ساره

زند، گزاره


فرهنگستان زبان و ادب

{commentary} [سینما و تلویزیون] اظهار نظر سردبیر یا تحلیلگر خبر که از رادیو یا تلویزیون پخش می شود
{interpretation} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] فرایند ترجمه و اجرای خط به خط (یک خط در هر مرحله ) گزاره های زبان مبدأ

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دانش شرح و تبیین آیات قرآن که از عهد نزول وحی با شخص پیامبر صلی الله علیه وآله آغاز شده و پس از رحلت آن حضرت ، بتدریج بسط و تنوع یافته و گرایشها و روشهای مختلف در این حوزه پدید آمده است . علاوه بر فراهم آمدن آثار فراوان تفسیری به عربی و فارسی و سایر زبانها، در طول چهارده قرن ، مبانی و قواعد تفسیر نیز از دیرباز تدوین گردیده و به استقلال یا در مقدمه تفاسیر عرضه شده است . این مقاله از دو منظر تاریخی و موضوعی به این مبحث پرداخته و مشتمل است بر:۱) کلیات . ۲) تفسیر پیامبر. ۳) تفسیر اهل بیت . ۴) تفسیر صحابه . ۵) تفسیر تابعین . ۶) تفسیر مأثور . ۷) تفسیر ادبی. ۸) تفسیر فقهی. ۹) تفسیر عقلی ـ کلامی. ۱۰) تفسیر عرفانی . ۱۱) تفسیر علمی. ۱۲) تفسیر و گرایشهای تفسیری جدید. ۱۳) پژوهشهای تفسیری در جهان اسلام . ۱۴) خاورشناسان و تفسیر.
(۱) قرآن .(۲) آقابزرگ طهرانی، الذریعه.(۳) محمودبن روح اللّه آلوسی، روح المعانی.(۴) ابن بابویه ، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال .(۵) ابن تیمیّه ، التفسیرالکبیر.(۶) ابن جزی، کتاب التسهیل لعلوم التنزیل .(۷) ابن جوزی، زادالمسیر فی علم التفسیر.(۸) ابن خلدون، تاریخ .(۹) ابن درید، کتاب جمهره اللغه.(۱۰) ابن رشیق ، العمده فی محاسن الشعر و آدابه و نقده .(۱۱) ابن عاشور (محمدطاهربن محمد)، تفسیرالتحریر و التنویر.(۱۲) ابن عطیه ، المحررالوجیز فی تفسیرالکتاب العزیز.(۱۳) ابن فارس ، معجم مقاییس اللغه.(۱۴) ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر.(۱۵) ابن منظور، لسان العرب.(۱۶) ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن .(۱۷) احمد عمر ابوحجر، التفسیرالعلمی للقران فی المیزان .(۱۸) ابوحیّان غرناطی، تفسیرالبحر المحیط .(۱۹) سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابی داود.(۲۰) عبد العزیز سید اهل ، من اشارات العلوم فی القران الکریم .(۲۱) محمدعلی ایازی، «نگاهی به تفاسیر موضوعی معاصر»، کیهان اندیشه .(۲۲) علی اکبر بابایی، غلامعلی عزیزی کیا، و مجتبی روحانی راد، روش شناسی تفسیر قرآن .(۲۳) حسین بن مسعود بغوی، تفسیرالبغوی، المسمی معالم التنزیل .(۲۴) عبداللّه بن عمر بیضاوی، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل .(۲۵) محمدبن عیسی ترمذی، الجامع الکبیر.(۲۶) محمد اعلی بن علی تهانوی، موسوعه کشّاف اصطلاحات الفنون والعلوم .(۲۷) عبدالرحمان بن محمد ثعالبی، الجواهرالحسان فی تفسیرالقرآن .(۲۸) علی بن محمد جرجانی، کتاب التعریفات .(۲۹) هدایت جلیلی، روش شناسی تفاسیر موضوعی قرآن .(۳۰) اسماعیل بن حمادجوهری، الصحاح : تاج اللغه و صحاح العربیه.(۳۱) حاجی خلیفه، کشف الظنون .(۳۲) محمدبن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین .(۳۳) محمدباقر حکیم ، علوم القرآن .(۳۴) عبدعلی بن جمعه حویزی، تفسیرنورالثقلین .(۳۵) علی بن محمد خازن ، لباب التأویل فی معانی التنزیل .(۳۶) دائرة المعارف الاسلامیة، امین خولی، .(۳۷) محمدحسین ذهبی، التفسیر و المفسّرون .(۳۸) حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن .(۳۹) حسین بن محمد راغب اصفهانی، تفسیر راغب.(۴۰) محمد رشیدرضا، تفسیر المنار.(۴۱) محمدبن حسن رضی الدین استرآبادی، شرح شافیهابن الحاجب .(۴۲) فهدبن عبدالرحمان رومی، بحوث فی اصول التفسیر و مناهجه .(۴۳) محمد عبدالعظیم زرقانی، مناهل العرفان فی علوم القرآن .(۴۴) محمدبن بهادر زرکشی، البرهان فی علوم القرآن .(۴۵) زمخشری، تفسیر کشاف.(۴۶) عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن .(۴۷) ابراهیم بن موسی شاطبی، الموافقات فی اصول الاحکام .(۴۸) سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد.(۴۹) جعفر شهیدی، تفسیر، تفسیر به رأی، تاریخ و حدود استفاده از آن .(۵۰) صبحی صالح ، دراسات فی فقه اللغه.(۵۱) صبحی صالح ، مباحث فی علوم القرآن .(۵۲) محمدبن لطفی صباغ ، بحوث فی اصول التفسیر.(۵۳) صدیق حسن خان ، فتح البیان فی مقاصد القرآن .(۵۴) محمدحسین علی صغیر، المبادی العامه لتفسیر القرآن الکریم بین النظریه و التطبیق .(۵۵) علامه طباطبائی، المیزان.(۵۶) شیخ طبرسی، مجمع البیان.(۵۷) ابو جعفر طبری، جامع البیان .(۵۸) فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین .(۵۹) شیخ طوسی، تبیان.(۶۰) مساعدبن سلیمان طیار، مفهوم التفسیر والتاویل والاستنباط والتدبر والمفسر .(۶۱) حسن بن عبداللّه عسکری، معجم الفروق اللغویه.(۶۲) علوم القرآن عندالمفسرین .(۶۳) محمدبن مسعود عیاشی، کتاب التفسیر.(۶۴) خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین .(۶۵) محمدبن یعقوب فیروزآبادی، ترتیب القاموس المحیط .(۶۶) محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، تفسیر الصافی.(۶۷) احمدبن محمد فیّومی، المصباح المنیر.(۶۸) محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن .(۶۹) علیبن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء.(۷۰) علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی.(۷۱) محمدبن محمدرضا قمی مشهدی، تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب .(۷۲) محمدبن سلیمان کافیجی، کتاب التیسیر فی قواعد علم التفسیر.(۷۳) کلینی، الکافی.(۷۴) محمدبن محمد ماتریدی، تفسیر الماتریدی.(۷۵) علامه مجلسی، بحار الانوار.(۷۶) محمدبن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهرالقاموس .(۷۷) مصطفی مسلم ، مباحث فی التفسیر الموضوعی.(۷۸) محمدهادی معرفت ، التفسیر و المفسّرون فی ثوبه القشیب .(۷۹) مقاتل بن سلیمان ، تفسیر مقاتل بن سلیمان .(۸۰) مقدمتان فی علوم القرآن، چاپ آرتور جفری و عبداللّه اسماعیل صاوی.(۸۱) احمدبن علی نسائی، کتاب السنن الکبری، چاپ عبدالغفار سلیمان بنداری و کسروی حسن .(۸۲) یحیی بن حمزه یمنی، کتاب الطراز المتضمن لاسرار البلاغه و علوم حقائق الاعجاز.(۸۳) EI ۱, sv "Tafsir" (by B Carra de Vaux (;.(۸۴) The Encyclopedia of religion , ed Mircea Eliade, New York ۱۹۸۷, sv "Tafsir" (by Andrew Rippin) ;.(۸۵) Arthur Jeffery, The foreign vocabulary of the Quran , Baroda ۱۹۳۸;.(۸۶) The Oxford encyclopedia of the modern Islamic world , ed John L Esposito, New York ۱۹۹۵, sv "Tafsir" (by Mustansir Mir).

واژه نامه بختیاریکا

شَر کشاف

جدول کلمات

هزوارش

پیشنهاد کاربران

گزاره. [ گ ُ رَ / رِ ] تفسیر و شرح عبارت. ( برهان ) ( آنندراج ) :
سخن حجت گزارد نغز و زیبا
که لفظ اوست منطق را گزاره.
ناصرخسرو.
رؤیاست مثلهای قران جز بگزاره
آسان نشود بر تو نه امثال و نه احوال.
ناصرخسرو.

شرح . . . بیان . . . .

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
آوید ( اوستایی )
پَرکاس ( سنسکریت: پْرَکاسی )
پَروپ ( سنسکریت: پْرَروپَنَ )
آنوپاد ( سنسکریت: اَنووادَ )

توضیح دادن

افزون بر واژه " زند " واژه " هویداگری " نیز به چم تفسیر می باشد.
هویدا = آشکار

روشن کردن
آشکار کردن
این واژه عربی است
و در زبان فارسی اضافی و کاربردی ندارد


پروپ گزاری

تفسیر: [اصطلاح خبرنگاری]نوعی از مقاله که در آن نویسنده به بیان دیدگاه های شخصی اش درباره یک موضوع می پردازد.

تفسیر=ویچار
تفسیر کردن=ویچاردن


کلمات دیگر: