کلمه جو
صفحه اصلی

رعد


مترادف رعد : آسمان غره، تندر، غرش، کنور

متضاد رعد : آذرخش

برابر پارسی : تُندر، تندر، بانگ ابر

فارسی به انگلیسی

thunder

فارسی به عربی

رعد

عربی به فارسی

تندر , اسمان غرش , رعد , رعد زدن , اسمان غرش کردن , باصداي رعد اسا ادا کردن


فرهنگ اسم ها

اسم: رعد (پسر) (عربی) (طبیعت، مذهبی و قرآنی) (تلفظ: raed) (فارسی: رعد) (انگلیسی: raed)
معنی: آسمان غره، تندر، سوره سیزدهم قرآن کریم، ( در فیزیک ) صدای حاصل از تخلیه ی الکتریکی بین دو قطعه ابر و پژواک های متوالی آن، سوره ی سیزدهم از قرآن کریم دارای چهل و سه آیه، صدای حاصل از برخورد دو قطعه ابر، نام سوره ای در قرآن کریم

(تلفظ: raed) (عربی) (در فیزیک) صدای حاصل از تخلیه‌ی الکتریکی بین دو قطعه ابر و پژواک‌های متوالی آن ، تندر ؛ سوره‌ی سیزدهم از قرآن کریم دارای چهل و سه آیه .


مترادف و متضاد

آسمان‌غره، تندر، غرش، کنور ≠ آذرخش


thunder (اسم)
غرش، تندر، رعد، آسمان غرش

فرهنگ فارسی

در روایات اسلامی فرشته ای که موکل برابراست .
بانگ ابر، غرش ابر، صدای غرش ابر، آسمان غرنبه
( اسم ) ۱ - غرشی که از ابر شنیده شود تندر آسمان غرش آسمان غرنبه . توضیح : تولید برق در هوا بوسیله ابرها معمولا با صدایی شدید همراه است که آنرا رعد نامند . این صدا بر اثر تخلیه الکتریکی و همچنین به سبب انعکاس صدا در اشیای مجاور ایجاد میشود و نیز به علت جرقه برق که هوای مجاور را گرم میکند فشارش زیاد گردیده و ناگهان صدایی مانند صدای ترکیدن لاستیک اتومبیل بگوش میرسد . ۲ - نوعی سلاح آتشین نظیر خمپاره و زنبورک

فرهنگ معین

(رَ ) [ ع . ] (اِ. ) تندر، آسمان غرنبه .

لغت نامه دهخدا

رعد. [ رَ ] ( ع مص ) بانگ کردن آسمان و غریدن آن. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از منتهی الارب ). بانگ کردن ابر. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( از مصادر اللغه زوزنی ). بانگ کردن ابر برای باران.( از اقرب الموارد ). || ترسانیدن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). تهدید کردن خویشتن را. ( دهار ).تهدید کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر اللغه زوزنی ) ( از اقرب الموارد ). || آراستن و زینت کردن زن خود را و پیش آمدن وی. ( از اقرب الموارد ).

رعد. [ رَ ] ( ع اِ ) بانگ ابر. ( از اقرب الموارد ) ( ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52 ). تندر. ج ، رُعود. ( مهذب الاسماء ). تندر و بانگ ابر و صدای غرشی که همراهی می کند برق را. تندر و آواز ابر که بخنود نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). آواز آسمان در وقت باران. ( لغت محلی شوشتر نسخه خطی کتابخانه مؤلف ). آواز ابر. ( غیاث اللغات از منتخب اللغات ).تُندُر. تُندور. پُخنو. بخنو. آسمان غره. آسمان غرغره. ( یادداشت مؤلف ). کنور. ( لغت فرس اسدی نسخه خطی کتابخانه نخجوانی ). بانگ و صدایی است که از آسمان آید. اهل هیأت گویند: بخاری که از زمین برمی خیزد در بین تراکم ابر به حرکت در می آید و می خواهد از میان بیرون رود در نتیجه با ابر برخورد می کند و از آن صدای رعد حاصل می شود و دلیلی که برای اثبات نظریات خود می آرند آن است که گویند رعد بیشتر در فصل بهار بوجود می آید و آن بدین سبب است که بخار زمین در فصل بهار به هوا می رود. اما اهل شرع گویند که آن نام فرشته موکل بر ابر است که به امر خدا آن را می راند و در نتیجه صدای رعد ایجاد می گردد و ( یسبح الرعد بحمده ) را از قرآن کریم بدان دلیل آورند. ( از شعوری ج 2 ورق 5 ). بانگ هراس انگیزی که از ابر شنیده می شود و در حقیقت آن اختلاف کرده اند، برخی گویند که آن آواز فرشته است که ابر را می راند. و به زعم فرقه نُصَیریَه از شیعه آن صدای حضرت علی ( ع ) است زیرا پندارند که آن حضرت در ابر اقامت دارد. فلاسفه گویند آن بخاری است که از زمین بر می خیزد و بالا می رود تا به ابر می رسد و در لابلای آن داخل می شود و در میان ابرها تبدیل به باد می گردد و بشدت در آن حرکت می کند و در نتیجه ، صدای رعد ایجادمی شود و گویند از آن است : رعدة السماء، و اگر زیاد شد گویند: ارتجست ، و اگر بیشتر شد گویند: ارزمت و دوت ، و اگر شدت یافت گفته شود: قصفت و قعقعت ، و آنگاه که به نهایت شدت رسید گویند: جلجلت و هَدهَدت. ( از صبح الاعشی ج 2 ص 169 ). غرشی که از ابر شنیده می شود. تندر. آسمان غرش. آسمان غرنبه. تولید برق در هوا بوسیله ابرها معمولاً با صدایی شدید همراه است که آن را رعد نامند. این صدا بر اثر تخلیه الکتریکی و همچنین بسبب انعکاس صدا در اشیای مجاور ایجاد و نیز به علت حرارت جرقه برق که هوای مجاور را گرم میکند فشارش زیادمی گردد و ناگهان صدایی مانند صدای ترکیدن لاستیک اتومبیل به گوش می رسد. ( فرهنگ فارسی معین ) :

رعد. [ رَ ] (ع مص ) بانگ کردن آسمان و غریدن آن . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از منتهی الارب ). بانگ کردن ابر. (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (از مصادر اللغه ٔ زوزنی ). بانگ کردن ابر برای باران .(از اقرب الموارد). || ترسانیدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). تهدید کردن خویشتن را. (دهار).تهدید کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر اللغه ٔ زوزنی ) (از اقرب الموارد). || آراستن و زینت کردن زن خود را و پیش آمدن وی . (از اقرب الموارد).


رعد. [ رَ ] (ع اِ) بانگ ابر. (از اقرب الموارد) (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52). تندر. ج ، رُعود. (مهذب الاسماء). تندر و بانگ ابر و صدای غرشی که همراهی می کند برق را. تندر و آواز ابر که بخنود نیز گویند. (ناظم الاطباء). آواز آسمان در وقت باران . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). آواز ابر. (غیاث اللغات از منتخب اللغات ).تُندُر. تُندور. پُخنو. بخنو. آسمان غره . آسمان غرغره . (یادداشت مؤلف ). کنور. (لغت فرس اسدی نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ نخجوانی ). بانگ و صدایی است که از آسمان آید. اهل هیأت گویند: بخاری که از زمین برمی خیزد در بین تراکم ابر به حرکت در می آید و می خواهد از میان بیرون رود در نتیجه با ابر برخورد می کند و از آن صدای رعد حاصل می شود و دلیلی که برای اثبات نظریات خود می آرند آن است که گویند رعد بیشتر در فصل بهار بوجود می آید و آن بدین سبب است که بخار زمین در فصل بهار به هوا می رود. اما اهل شرع گویند که آن نام فرشته ٔ موکل بر ابر است که به امر خدا آن را می راند و در نتیجه صدای رعد ایجاد می گردد و (یسبح الرعد بحمده ) را از قرآن کریم بدان دلیل آورند. (از شعوری ج 2 ورق 5). بانگ هراس انگیزی که از ابر شنیده می شود و در حقیقت آن اختلاف کرده اند، برخی گویند که آن آواز فرشته است که ابر را می راند. و به زعم فرقه ٔ نُصَیریَه از شیعه آن صدای حضرت علی (ع ) است زیرا پندارند که آن حضرت در ابر اقامت دارد. فلاسفه گویند آن بخاری است که از زمین بر می خیزد و بالا می رود تا به ابر می رسد و در لابلای آن داخل می شود و در میان ابرها تبدیل به باد می گردد و بشدت در آن حرکت می کند و در نتیجه ، صدای رعد ایجادمی شود و گویند از آن است : رعدة السماء، و اگر زیاد شد گویند: ارتجست ، و اگر بیشتر شد گویند: ارزمت و دوت ، و اگر شدت یافت گفته شود: قصفت و قعقعت ، و آنگاه که به نهایت شدت رسید گویند: جلجلت و هَدهَدت . (از صبح الاعشی ج 2 ص 169). غرشی که از ابر شنیده می شود. تندر. آسمان غرش . آسمان غرنبه . تولید برق در هوا بوسیله ٔ ابرها معمولاً با صدایی شدید همراه است که آن را رعد نامند. این صدا بر اثر تخلیه ٔ الکتریکی و همچنین بسبب انعکاس صدا در اشیای مجاور ایجاد و نیز به علت حرارت جرقه ٔ برق که هوای مجاور را گرم میکند فشارش زیادمی گردد و ناگهان صدایی مانند صدای ترکیدن لاستیک اتومبیل به گوش می رسد. (فرهنگ فارسی معین ) :
غریب نایدش از من غریو گر شب و روز
بناله رعد غریوانم و بصورت غرو.

کسایی .


پر از غلغل رعد شد کوهسار
زمین شد پر از بوی و رنگ نگار.

فردوسی .


خروشی برآمد بکردار رعد
از این روی رستم وزآن سوی سعد.

فردوسی .


چو رعد بهاران بغرید گیو
ز سالار لشکر همی جست نیو.

فردوسی .


چو آمد به شهر اندرون تاج بخش
خروشی برآورد چون رعد رخش .

فردوسی .


همانا که رعد است در نوبهار
و یا شرزه شیری است در مرغزار.

فردوسی .


ز بانگ مرکب رعد و ز تاب خنجر برق
سیاه کرد هوا را سپاه دریابار.

مسعودسعد.


رعد سپیدمهره ٔ شاه فلک غلام
بر بوقبیس لرزه و آوا برافکند.

خاقانی .


کرم قز میرد ز بانگ رعد و تنّین فلک
میرد از کوشش که آوا برنتابد بیش ازین .

خاقانی .


خنجر برق و کوس رعد بسی است
جوش جیش سحاب نشنیدم .

خاقانی .


سپاه روم چون دریای جوشان
چون ابر تندو چون رعد خروشان .

نظامی .


رعد چون دعد از هوا نالد بسودای رباب
باد چون وامق فدای غنچه ٔ عذرا شود.

سلمان ساوجی .


رجوع به فرهنگ علوم عقلی تألیف دکتر سجادی شود.
- رعد شغب ؛ که مانند رعد شور و غوغا بپا کند. که تندروار آشوب و فریاد راه بیندازد :
یلان رعد شغب همچو ابر خون بارند
به برق خنجر در مرغزار آتش و آب .

مسعودسعد.


- رعد و برق یا برق و رعد ؛ تندر و درخش که بخنونه نیز گویند. (ناظم الاطباء) :
فرستاده ٔ تیز چون برق و رعد
فرستاد ازین سو به نزدیک سعد.

فردوسی .


در فضای هوا رعد و برق و... موجود گردانید. (سندبادنامه ص 2).
- غریدن رعد ؛ بخنویدن . (ناظم الاطباء).
|| نام فرشته ٔ موکل بر ابر و باد که می راند اورا یا نام فرشته ای که زجر می کند او را یا نام بادی است زیر آسمان . (منتهی الارب ) (از مهذب الاسماء) (از آنندراج ). || بلا و سختی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
- ذات الرعد ؛ جنگ . گویند: جاء بذات الرعد والصلیل ؛ یعنی جنگ و قتال . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جنگ . (آنندراج ).
|| ماهی کوچکی است ، گویند اگر کسی بدان دست بزند دستش بی حس و لرزان شود. (از اقرب الموارد). رَعّاد. رَعادَة. رجوع به رعاد و رعادة شود. || دیگ مبخر. دیگ رخشنده . توپ . (یادداشت مؤلف ). نوعی سلاح آتشین نظیر خمپاره وزنبورک . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به توپ (در معنی سلاح ...) شود. || (اِخ ) سوره ٔ سیزدهم از قرآن و آن مکیه است و شامل چهل و سه آیه است و خود پیش از سوره ٔ ابراهیم و پس از سوره ٔ یوسف قرار دارد. و با این آیه آغاز می شود: المر تلک آیات الکتاب و الذی انزل الیک من ربک الحق و لکن اکثر الناس لایعلمون . (یادداشت مؤلف ). || (اِخ ) در غیاث اللغات و آنندراج و شرفنامه ٔ منیری آمده است : «نام عاشق رباب ». بدیهی است که محرف دَعد با دال است . رجوع به دعدشود.

فرهنگ عمید

۱. (هواشناسی ) صدایی که از برخورد توده های ابر به گوش می رسد، آسمان غرنبه، تندر.
۲. سیزدهمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۴۳ آیه.

دانشنامه عمومی

رعد (سوره). سوره رعد سوره ۱۳ از قرآن است و ۴۳ آیه دارد
ترجمهٔ فارسی
این سوره در مدینه نازل شده و در آن به نکات زیادی اشاره گردیده است، از جمله مطالبی پیرامون، عظمت قرآن، توحید، آفرینش آسمانها و زمین، تسخیر ماه و خورشید، آفرینش میوه ها و گیاهان، معاد و عدل الهی، مسئولیت مردم، وفای به عهد و صله رحم، صبر و ترک انتقام جویی، کسب آرامش واقعی در پرتو ایمان به خدا و سرنوشت شوم مخالفان انبیاء. (محسن قرائتی)
سوره مورد بحث، سیزدهمین سوره قرآن است و شماره آیات آن از ۴۳ تجاوز نمی کند و در مورد نزول آیات آن در مکه یا مدینه میان مفسران اختلاف وجود دارد، ولی دقت در مضامین آیات آن، که خود یکی از طرق شناسایی مکی و مدنی بودن سوره هاست، روشن می سازد که آیات آن مکی است؛ زیرا در این سوره دربارهٔ موضوعاتی بحث و گفتگو شده است که تنها محیط مکه ایجاب می کرد چنین بحث هایی مطرح شود. برای نمونه کافی است آیه پنجم و هفتم آن را بررسی کنید؛ زیرا خداوند در آیه پنجم، گفتار منکران معاد را نقل می کند و می گوید: تعجب از گفتار کسانی است که می گویند: «آیا ما پس از خاک شدن بار دیگر زنده می شویم»
یکی از مزایای سوره، بیان سنن آفرینش و اسرار پیچیده خلقت است. در این سوره از روی نظام آفرینش و یک سلسه قوانین طبیعی و رموز جهان هستی، با بیانی متین و تعبیری استوار، پرده برداشته شده که با آخرین تحولات و حقایق ثابت علمی، کاملاً موافقت دارد و چنین شرح و بسط و عنایت کاملی به بیان حقایق و سنن جهان آفرینش از خصایص این سوره است. از این نظر، این سوره در قرآن مانندی ندارد و آیات مربوط به این قسمت را باید از «معجزات علمی» قرآن شمرد که شرح و تفسیر آنها کاملاً درخور دقت و اهمیت است و در حقیقت از دلایل رسالت پیامبر گرامی به شمار می رود.از این بیان، هدف سوره نیز روشن شد؛ زیرا هدف سوره به گواهی مضامین آیات آن، تشریح دلایل توحید و طرح براهین یگانگی وی، که اساس دعوت پیامبر را تشکیل می دهد، می باشد و در نتیجه، اثبات رسالت پیامبر و آسمانی بودن کتاب اوست. از این جهت در آغاز و پایان سوره، صحت رسالت و حقانیت کتاب وی مورد عنایت قرار گرفته است.در خلال سوره به مناسبت هایی دربارهٔ پاره ای از موضوعات، سخن به میان آمده و برای مجسم ساختن منظره مبارزه حق و باطل و سرانجامِ این مبارزه دایمی، مثال بسیار جالبی زده شده که در محل خود به تفسیر آن خواهیم پرداخت و در اواخر سوره، رشته سخن به موضوع «بداء» و «کتاب محو و اثبات» کشیده شده که خود آن، یکی از معارف ممتاز عقلی قرآن است. (کانون گفتگوی قرآنی)

فرهنگ فارسی ساره

تندر، آذرخش


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی رَّعْدُ: رعد - تندر
تکرار در قرآن: ۲(بار)
صدای ابر که در اثر تخلیه الکتریکی به وجود می‏آید و توأم با برق است ولی چون سرعت نور در هر ثانیه سیصد هزار کیلومتر و سرعت صوت در هر ثانیه 240 متر لذا صدای رعد همیشه پس از برق شنیده می‏شود. ، آیه روشن می‏کند که رعد در پیدا شدنش از دستور خدا پیروی می‏کند و به امر خدا خاضع است و خدا را تسبیح می‏کند. در «صعق» تأثیر رعد و برق در عالم خواهد آمد. در دعای سوم صحیفه آمده «وَ الَّذی بِصَوْتِ زَجْرِهِ یُسْمَعُ زَجَلُ الرُّعُودِ» یعنی صلوات فرست بر آن فرشته‏ای که از صدای زجرش بانگ رعدها شنیده می‏شود. اینکه از فرشته نام برده شده مخالف آنکه بشر کشف کرده نیست زیرا فرشتگان خدا در هر جا هستند و به امر خدا کار می‏کنند صدای رعد از تخلیه الکتریکی و از ملک است هر دو صحیح است. این کلمه فقط دو بار در قرآن آمده است.

[ویکی فقه] رعد (قرآن). رعد، غرّشى که از ابر شنیده مى شود. تولید برق در هوا به وسیله ابرها معمولًا با صداى شدید همراه است که آن را رعد نامند.
هراس و ترس رعد، از خداوند:وَ یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ الْمَلائِکَةُ مِنْ خِیفَتِهِ ...
رعد/سوره۱۳، آیه۱۳.
رعد، تسبیح گوى خداوند با حمد و ستایش:وَ یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ ....
رعد/سوره۱۳، آیه۱۳.
در قرآن برخی امور به رعد تشبیه شده اند.
← وجوب جهاد
...

گویش اصفهانی

تکیه ای: ra:d
طاری: âsmunqoromba
طامه ای: ra:d
طرقی: ra:d
کشه ای: ra:d
نطنزی: ra:d


واژه نامه بختیاریکا

شرقنا

جدول کلمات

تندر

پیشنهاد کاربران

تنغر، tonghor, گویش محلی بهاباد یزد به معنی تندر ، رعد.

بختو

تراک

صاعقه

رعد به ترکی: گؤگ گورولتوسو ( که خوانده می شود: گؤی گورولتوسو ) ، گورگور بابا
در خسروشاه آذربایجان " گورگور بابا " گفته می شود.


کلمات دیگر: