کلمه جو
صفحه اصلی

رژیم


مترادف رژیم : نظام، ترتیب، روش، سبک، طرز، احتماء، برنامه غذایی، پرهیز، خوشه

متضاد رژیم : ناپرهیزی

برابر پارسی : فرمانروایی، سازگان، هنجار، روش، فرماندهی، فرمانده، فرمانروای

فارسی به انگلیسی

regime, regiment, rgime

regime, regiment


regime, régime


مترادف و متضاد

regime (اسم)
سازمان، رژیم، روش حکومت پرهیز غذایی

نظام ≠ ناپرهیزی


ترتیب، روش، سبک، طرز


احتماء، برنامه‌غذایی، پرهیز


خوشه


۱. نظام
۲. ترتیب، روش، سبک، طرز
۳. احتماء، برنامهغذایی، پرهیز
۴. خوشه ≠ ناپرهیزی


فرهنگ فارسی

طرز، قاعده، روش، هنجار، اسلوب وروش، طرزحکومت
( اسم ) ۱ - شکل حکومت طرز اداره امور مملکت : رژیم دموکراسی رژیم دیکتاتوری . ۲ - طرز خوراک و پرهیز طبق دستور پزشک . یا رژیم بیماری دستور خوراک و پرهیز بیمار . یا رژیم غذایی دستور خوراک بیمار .

فرهنگ معین

(رِ ) [ فر. ] (اِ. ) ۱ - حکومت ، نوع حکومت . ۲ - دستورالعمل برای غذا خوردن . ۳ - طریقه ، روش ، قاعده .

لغت نامه دهخدا

رژیم. [ رِ ] ( فرانسوی ، اِ ) طرز. قاعده. روش. ( فرهنگ فارسی معین ). || طرز خوراک و پرهیز طبق دستور پزشک. ( یادداشت مؤلف ) ( فرهنگ فارسی معین ).
- تحت رژیم بودن ؛ به دستور پزشک غذا خوردن. رژیم گرفتن. رژیم داشتن. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به ترکیب رژیم گرفتن و رژیم داشتن در ذیل همین ماده شود.
- رژیم بیماری ؛ دستور خوراک بیمار. ( فرهنگ فارسی معین ) ( یادداشت مؤلف ).
- رژیم داشتن ؛ صرف غذا برابر دستور پزشک. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به ترکیب رژیم گرفتن در ذیل همین ماده شود.
- رژیم غذایی ؛ دستور خوراک بیمار. ( فرهنگ فارسی معین ). دستور غذای بیمار. ( یادداشت مؤلف ).
- رژیم گرفتن ؛ رژیم داشتن. صرف غذا به دستورپزشک و خودداری از خوردن برخی غذاها طبق تجویز وی. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به ترکیب رژیم داشتن در ذیل همین ماده شود.
|| شکل حکومت. طرزاداره امور مملکت : رژیم دموکراسی ، رژیم دیکتاتوری.( فرهنگ فارسی معین ). نظام حکومت. ( فرهنگ رازی ).

فرهنگ عمید

۱. (سیاسی ) نوع حکومت.
۲. طرز، قاعده، روش، هنجار.
۳. برنامۀ غذایی خاص برای افزایش یا کاهش وزن یا معالجۀ بعضی بیماری ها.

دانشنامه عمومی

پرهیزانه.


واژه رژیم (به فرانسوی: régime) شکلی از حکومت یا مجموعه ای از قوانین و هنجارهای اجتماعی است که اغلب سرشت سیاسی و کارکرد حکومتی دارند.رژیم در جامعه ی امروزی برای رهایی از اضافه وزن به کار میرود که عامه مردم با مراجعه به پزشک برنامه رژیمی خود را دریافت و معمولا به آن عمل میکنند
عوامل ایستا: نهادهایی که مورد مطالعه حقوق اساسی است که همین بودن آنها در قانون اساسی کشور به آنها ویژگی ایستایی همیشگی می دهد، مانند نهادهای قانونگذاری، اجرایی یا قضایی (عوامل حقوقی)
عوامل پویا: ساختارهای اقتصادی و اجتماعی و مردم شناختی و سطح توسعه و همانند آنها؛ که هم بیرون از ساختار حقوقی هستند و هم در دگردیسی و دگرگونی پیاپی و همیشگی
رژیم اصطلاحی فرانسوی است که از واژه لاتین Regimen در معنای کنش راهنمایی کردن و هدایت کردن گرفته شده است و دربرگیرنده اندیشه هدایت، حکومت، شیوه رهبری خویشتن یا رهبری شدن و نیز به معنی پیاده سازی عملی و تاریخی یک نظام یگانه است.
رژیم سیاسی مجموعه ای از نهادهای سیاسی برساخته، یکپارچه شده و همگن شده در چارچوب دولت - کشور و در محدوده زمانی معینی است، که همراه با دگرگونی های کمی و کیفی جامعه، به فرگشت می رسند و و گاهی نیز در راه بهبود کارکرد خود دگرگونی شکلی یا محتوایی می دهند. با این همه چنین برداشتی از مفهوم رژیم سیاسی، اعتباری صرفاً حقوقی دارد. با این همه رژیم سیاسی گذشته از عنصر حقوقی از استانداردهای جامعه شناختی، اقتصادی و جز آن نیز بهره می گیرد.
هر رژیم سیاسی دربردارنده آمیختاری همگن از دو دسته عوامل است:

فرهنگ فارسی ساره

سازگان


پیشنهاد کاربران

رزیم مترادف =حافظ منافع اجتماع فرهنگی سیاسی

هر ﻛﺸﻮﺭ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺸﻮﺭ ﺷﺪﻥ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪ ﺳﻪ ﺭﻛﻦ� ، ﺳﺮﺯﻣﻴﻦ ﺗﺒﻌﻪ ﻭ ﺣﺎﻛﻤﻴﺖ� ، ﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﻛﺸﻮﺭﻱ ﻓﺎﻗﺪ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺍﺭﻛﺎﻥ ﺑﺎﺷـﺪ ﺩﺭ ﻋﺮﻑ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺁﻥ ﺭﺍ�ﺭژﻳﻢ� ﻣﻲ ﻧﺎﻣﻨﺪ. ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺍﻳﺮﺍﻥ، ﺩﻭﻟﺖ ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻟﻴﻞ ﻏﺼﺐ ﻓﻠﺴﻄﻴﻦ ) ﻓﻘﺪﺍﻥ ﺭﻛﻦ ﺳﺮﺯﻣﻴﻨﻲ ( ، ﺭژﻳﻢ ﺧﻄـﺎﺏ ﻣﻲ ﻛﻨـﺪ ﻭ ﺩﺷﻤﻦ ﻧﻴﺰ ﺑﺎ ﻫﺪﻑ ﻏﻴﺮ ﻣﺮﺩﻣﻲ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻥ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺍﻳﺮﺍﻥ ) ﻓﻘـﺪﺍﻥ ﺭﻛـﻦ ﺣﺎﻛﻤﻴﺖ ﻣﺸﺮﻭﻉ ( ﻣﺘﻘﺎﺑﻼً ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻟﻔﻆ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﻲ . ﻛﻨﺪ

دستگاه حاکم


کلمات دیگر: