کلمه جو
صفحه اصلی

رقابت


مترادف رقابت : هم چشمی، هم چشمی کردن، انتظار، توقع، چشمداشت

برابر پارسی : پیکار، چشم و همچشمی، همچشمی، هماوردی

فارسی به انگلیسی

competition


contest, competition, emulation, rivalry, contention, strife

contest, competition, contention, emulation, rivalry, strife


فارسی به عربی

تنافس , مسابقة , منافسة

مترادف و متضاد

هم‌چشمی


هم‌چشمی کردن


انتظار، توقع، چشمداشت


contest (اسم)
ستیز، مشاجره، دعوا، رقابت، مسابقه

competition (اسم)
هم اوری، رقابت، مسابقه، سبقت جویی، هم چشمی، تفاضل

rivalry (اسم)
هم اوری، رقابت، هم چشمی

contestation (اسم)
رد، بهی، مناظره، مرافعه، رقابت

racing (اسم)
رقابت، مسابقه

۱. همچشمی
۲. همچشمی کردن،
۳. انتظار، توقع، چشمداشت


فرهنگ فارسی

نگهبانی کردن، انتظارکردن، چشم داشتن بچیزی
( مصدر ) ۱ - نگهبانی کردن . ۲ - انتظار کشیدن . ۳ - همچشمی کردن . ۴ - ( اسم ) انتظار چشمداشت . ۵ - همچشمی .

تلاش افراد یک یا چند گونه برای تصرف منابع زیستی ناکافی مشترک


فرهنگ معین

(رَ بَ ) [ ع . رقابة ] (مص ل . ) هم چشمی کردن .

لغت نامه دهخدا

رقابت . [ رَ / رِ ب َ ] (ع مص ) نگهبانی کردن . || انتظارکشیدن . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِمص ) انتظار و نگهبانی . (فرهنگ نظام ) (غیاث اللغات ). انتظار. چشم داشت . (فرهنگ فارسی معین ). || هم چشمی . (فرهنگ نظام ) (یادداشت مؤلف ) (لغات فرهنگستان ) (فرهنگ فارسی معین ).


رقابت. [ رَ / رِ ب َ ] ( ع مص ) نگهبانی کردن. || انتظارکشیدن. ( فرهنگ فارسی معین ). || ( اِمص ) انتظار و نگهبانی. ( فرهنگ نظام ) ( غیاث اللغات ). انتظار. چشم داشت. ( فرهنگ فارسی معین ). || هم چشمی. ( فرهنگ نظام ) ( یادداشت مؤلف ) ( لغات فرهنگستان ) ( فرهنگ فارسی معین ).

رقابة. [ رَ ب َ ] ( ع مص ) مصدر به معانی رِقبَة. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). انتظارکردن و چشم داشتن. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || نگهبانی کردن چیزی را. ( ناظم الاطباء ). رجوع به رقبة شود. || رسن در گردن کسی انداختن. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

رقابة. [ رَق ْ قا ب َ ] ( ع ص ، اِ ) آنکه نگهبانی رخت و بار کاروان کند در غیبت ایشان. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بنه پا. بنه پای. ( یادداشت مؤلف ). || مرد ناکس و فرومایه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. تلاش برای پیشی گرفتن بر یکدیگر.
۲. [مجاز] با کسی هم رتبه شدن در انجام کاری: محصولات ما با تولیدات خارجی رقابت می کند.

دانشنامه عمومی

رقابت به طور کلی یک مسابقه یا هم آوری بین دو یا چند ارگانیسم، حیوان، فرد، گروه اقتصادی یا گروه های اجتماعی و…، برای به دست آوردن قلمرو، جایگاه، منابع، محصول، جفت، حیثیت، شهرت، جوایز، جایگاه اجتماعی، رهبری و سود است. رقابت زمانی رخ می دهد که حداقل دو طرف در تلاش برای رسیدن به هدفی باشند، که نمی تواند به اشتراک گذاشته شود. جایی که یکی به دست می آورد و دیگران می بازند. (بازی مجموع-صفر).
تضاد منافع
همکاری
رقابت انحصاری
برنده بازی
اقتصاد برنامه ریزی شده
معضل زندانی
صفر-مجموع
رقابت به طور طبیعی بین موجودات زنده که در محیطی مشترک همزیستی دارند رخ می دهد. به عنوان مثال، حیوانات برای منابع آب، غذا، جفت و دیگر منابع بیولوژیکی رقابت می کنند. انسان ها معمولاً برای مواد غذایی و جفت رقابت می کنند، هر چند زمانی که این نیازها برآورده می شوند، رقابت های عمیق تری، اغلب برای دستیابی به ثروت، قدرت، حیثیت، و شهرت به وجود می آیند.
رقابت اغلب متضاد همکاری در نظر گرفته می شود، با این حال در دنیای واقعی مخلوطی از همکاری و رقابت هنجار است. استراتژی های بهینه برای رسیدن به اهداف در شاخه ای از ریاضیات به عنوان نظریه بازی ها مورد مطالعه قرار می گیرد.
رقابت همچنین یک اصل مهم در اقتصاد بازار و کسب و کار است که اغلب با رقابتِ کسب و کار در ارتباط است چرا که اکثر شرکت ها در رقابت با حداقل یک شرکت دیگر در همان گروه مشتریان هستند. همچنین رقابت در داخل یک شرکت معمولاً با هدف بزرگترِ رسیدن به کیفیت بالاتر خدمات یا بهبود محصولاتی که شرکت ممکن است تولید یا توسعه دهد، تحریک می شود.

دانشنامه آزاد فارسی

رقابت (اقتصاد). رقابت (اقتصاد)(competition)
در اقتصاد، رقابت در بازار بین سازما ن های مختلف تجاری. معمولاً رقابت بین اشخاصی صورت می گیرد که کالاهای مشابهی را برای فروش عرضه می کنند. مثلاً، مؤسسات می توانند در زمینۀ قیمت، کیفیت، قابلیت دسترسی و تاریخ حمل و ارسال محصولات خود یا از طریق تبلیغات، با یکدیگر رقابت کنند. در بازاری که رقابت کامل در آن برقرار است، فرض می شود که همۀ شرکت ها محصولات یکسان تولید می کنند و فقط در قیمت رقابت دارند. در بازارهایی که ویژگی چندقطبی یا سایر شکل های رقابت ناقص برقرار است، کالاها نشان تجاری دارند و بر رقابت غیرقیمتی، از قبیل تبلیغات، تأکید بیشتری می شود. در انحصار، که فقط یک تولیدکننده در آن وجود دارد، رقابتی در کار نیست. دولت ها سعی می کنند که از طریق سیاست رقابتی موجب افزایش رقابت شوند.

رقابت (زیست شناسی). رقابت (زیست شناسی)(competition)
در بوم شناسی، کنش متقابل دو یا چند جاندار یا گروهی از جانداران که از اندوختۀ محدودی از منبع مشترک استفاده می کنند. رقابت ممکن است بین افراد یک گونه یا بین افراد گونه های متفاوت صورت گیرد. رقابت همواره منجر به کاهش افراد یک یا هر دو گونۀ رقابت کننده می شود و طی فرآیند تکامل، در زوال برخی گونه ها و تکامل سازگاری های نقش دارد. منابع اندوختۀ محدودی که جانداران بر سر آن در رقابت اند، ممکن است چیزهای آشکاری مانند مواد غذایی لازم برای گیاهان و جانوران یا نور لازم برای گیاهان باشد؛ امّا منابع کمتر آشکار، مثل رقابت برای محل مناسب آشیانه سازی در برخی از گونه های پرندگان، نیز مهم اند. رقابت منجر به کاهش زادآوری یکی از دوگونۀ جانداران می شود و به همین سبب، از مهم ترین جنبه های انتخاب طبیعی است که در صورت تغییر محیط موجب تغییر تکامل می شود. رقابت همچنین موجب پراکندگی جانداران در زیستگاه ها می شود. اعتقاد بر این است که جانداران مایل به پراکندگی در جاهایی اند که فشار رقابت در آن ها کمتر از سایر جاها باشد. شیوه های کشت و زرع در کشاورزی چنان طراحی می شوند که رقابت کمتر شود. مثلاً، کشت گندم در جایی صورت می گیرد که رقابت را در بین افراد آن گونه به حداقل برساند. به این منظور، گیاهان به اندازۀ کافی دور ازهم کاشته می شوند تا رقابت بین ریشه های گیاهان مجاور برای جذب مواد غذایی معدنی خاک کاهش یابد و پاشیدن سم به خاک برای کشتن علف ها رقابت بین گندم و علف های هرز را کاهش می دهد.

فرهنگ فارسی ساره

چشم وهم چشم


فرهنگستان زبان و ادب

{competition} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] تلاش افراد یک یا چند گونه برای تصرف منابع زیستی ناکافی مشترک

جدول کلمات

منافسه

پیشنهاد کاربران

کوشش برای پیشی گرفتن

هماوری

رقابت COMPETITION :[اصطلاح جامعه شناسی] مفهومی که در بوم شناسی برای اشاره به تنازع انواع گوناگون به منظور اشغال ممتازترین جایگاهها در قلمرو معینی به کار برده می شود.
منبع https://rasekhoon. net

برای هماوری و چشم هم چشمی در همبودگاه ( Society ) میتوان نمونه ایی را برای روشنگری نوشت و آن میان بلوک خاور و باختر است که به انگلیسی East و West می شود. تا آنجا که می توانم کوتاه می نویسم. پس از جنگ جهانی دوم آلمان که یک ویرانه بود به چند بخش شد. پایتخت آن برلین به باختری و خاوری و خود آلمان در سال 1945 بر پایه کنفرانس Jalta [چهارم تا یازدهم فوریه1945 ] به چهار دور وبر area بخش شد که زیر کنترل انگلیس فرانسه آمریکا در باختر و شوروی در خاور در آمد. در باختر با برنامه مارشال Marshall Plan [ 1948 تا 1952 به ارزش بیش از 13 میلیارد دلار یا به بهای امروز 141 میلیارد دلار ] ساخت و ساز آغاز شد. کارخانه ها دوباره باز سازی شدند و فر آوری شروع شد. آلمان خاوری به کندی پیش می رفت ولی آلمان باختری شش اسبه می ساخت. یک نمونه کارخانه اتومبیل سازی VW کوتاه شده Volks - Wagen یا به واگن ملی بود که در آنزمان مدلی را به شکل کفش دوز می ساخت که آنرا به آلمانی VW Kaefer می گفتند. این گونه اتومبیل سمبل آزادی و آسودگی در آلمان شده بود چون با آن به کشور های دیگر اروپایی به گردش می رفتند و فرآوردن آن به شکل گسترده پول زیادی را به آلمان باختری می آورد. دیگر ابزار های خانگی و اتومبیل های آلمانی که همه آنرا می شناسند و نام نمی برم انگیزه ایی شد تا بازرگانی آلمان باختری را نه تنها جهانی ونکه شگفتی بازرگانی یا wonder economy بنامند. ولی آلمان خاوری دارای plan economy و در حال درجا زدن بود و کمبودها در آن کشور بیداد می کرد به شکلی که مردم از آن رنج می بردنند. در آنجا اتومبیلی ساخته می شد که به آن Trabant می گفتند و چون برگه های آهنی نداشتند بدنه آنرا از مایه های شیمیایی می ساختند و به این یاد این خود رو را مقوایی می گفتند و اگر کسی با آن در خیابان با اتومبیل دیگر بر خورد می کرد مرگ او 100% بود. این چشمگیر است که برای بدست آوردن آن یک شهروند کشور بایستی ده تا یازده سال در نوبت می ایستاد. مردم آن کشور جوکی ساخته بودنند که یک تن یک روز برای خرید آن می رود و کمپانی به او نوبت یازده ساله می دهد. او پیمان را می بندد و می رود و پس از چندی بر می گردد و می گوید: ببخشید یازده سال دیگر پیش نیمروز بیایم یا پس از نیمروز Afternoon روی هم رفته مردم آلمان خاوری 2000 جوک ساخته بودنند که در آرشیوها هست و پاره ایی را برای آنها می گرفتند. در سوپر مارکتها چیزی پیدا نمی شد و نانوایی که در آن باید در نوبت می ایستادنند نان یکباره تمام می شد و آنکس که ساعتها ایستاده بود باید دست تهی و گرسنه به خانه بر می گشت. برای اینهم یک جوک هست که یکی گفته بود ما در آلمان خاوری هوانورد داریم ولی دستمال توالت نداریم که خودمان را پاک کنیم. از ابزار های خانگی در آن کشور رد پایی نبود و مردم نمی دانستند که ماشین تشتک و پیشدستی شویی چیست. در آنجا هیچی نبود ولی دروغ زیاد بود و با سیلی چهره خود را سرخ نگه می داشتند. آنچه نوشتم بر پایه خواندن یا شنیدن از همکارانی است که در آن کشور زندگی کرده اند و من آنهارا ( زمان ) آنرا آزمون یا کار آزمایی نکرده ام!

هم آورد:رقیب
هم آوردی:رقابت

مسابقه

زور آزمائی


کلمات دیگر: