کلمه جو
صفحه اصلی

شاه سلطان حسین

لغت نامه دهخدا

شاه سلطان حسین صفوی. [ س ُ ح ُ س َ ن ِ ص َ ف َ ] ( اِخ ) رجوع به حسین صفوی شود.

دانشنامه عمومی

شاه سلطان حسین (حکومت: ۱۱۰۵–۱۱۳۵ه‍. ق/۱۶۹۴–۱۷۲۲م) آخرین پادشاه از دودمان صفوی بود که ۳۰ سال حکومت کرد. او در ۱۴ ذیحجه ۱۱۰۵ (۶ اوت ۱۶۹۴) تاج گذاری کرد و حکومتش با قیام افغان ها به رهبری محمود هوتکی و سقوط اصفهان پایتخت کشور در ۱۱۳۵ قمری (۱۷۲۲ میلادی) به پایان رسید. پایان سلطنت او فروپاشی عملی دودمان دیرپای صفویه را رقم زد.
فلوس
بیستی
شاهی
۲ شاهی
۴ شاهی
۵ شاهی
۱۰ شاهی
۲۰ شاهی
۳۰ شاهی
۱۲۰ شاهی
اشرفی
گفته اند که شاه سلطان حسین بزرگترین و در عین حال نالایق ترین فرزند شاه سلیمان فردی راحت طلب، تن آسان با دلی ظاهراً ساده و مهربان بود، چهره ای زیبا و بدنی قوی داشت. به ورزش علاقه ای نشان نمی داد و حتی در وقت جلوس به سلطنت قادر به سوار شدن بر اسب نیز نبود و چون تمام عمر را تا زمان مرگ پدر (۱۱۰۵ ش) در حرمسرا گذرانده بود، از امور مملکتی آگاهی نداشت. وی انسانی خرافاتی و زودباور بود و به شدت تحت تأثیر افکار دیگران قرار می گرفت. مشهور است شاه سلیمان به درباریان خویش گفته بود اگر طالب آسایش هستند بعد از وی پسرش حسین میرزا را به سلطنت بردارند و اگر جویای تعالی و افتخار هستند میرزا مرتضی پسر دیگرش را برتخت بنشانند. امرای راحت طلب هم که یک پادشاه ضعیف بیشتر از یک فرمانروای سلحشور باب طبع آن ها بود در انتخاب حسین میرزا که ارشد نیز بود تردید نکردند و او را با نام شاه سلطان حسین بر اورنگ فرمانروایی نشاندند. این انتخاب در واقع نشان دهنده علاقه آن قوم به منفعت جویی، لذت پرستی و تن آسایی بود.او شخصی بود که در انزوای حرم بزرگ شده بود، سواد نداشت و از آمادگی لازم برای اداره کشور برخوردار نبود. وی در عین حال دارای شخصیتی آرام بود و دینداری و پرهیزگاری وی به ویژه خودداری اش در نوشیدن شراب، وی را شهره عام و خاص کرده بود طوری که قبل از پادشاهی به وی «ملا حسین» می گفتند.
دوران سلطنت وی صحنه رقابت علما با اعضای حرم و خواجگان حرمسرا بود. این عوامل باعث شد تا شاه سلطان حسین در نهایت به شخصی ضعیف النفس، شهوتران و باده نوش تبدیل شود. در دوره حکومت وی آخرین بازمانده های نظم حکومتی و ساختار اداری که با تلاش های شاه اسماعیل، شاه طهماسب و شاه عباس اول ایجاد شده بود از میان رفت. وی عملاً هیچ قدرتی در اداره امور نداشت و حتی علاقه ای هم به دانستن اتفاقاتی که در اطرافش می افتاد نشان نمی داد. کشور در هرج و مرج و نابسامانی فرورفت و هر نوع فسق و فجوری بدون هیچ ممانعتی حتی در پایتخت رخ می داد. شرح برخی هوسرانی ها و نابسامانی های دوره حکومت وی در کتاب رستم التواریخ در اوایل حکومت فتحعلی شاه قاجار نوشته شده است.
دیانت شاه سلطان حسین باعث شد تا علمای شیعه از او حمایت کنند. طوری که در ابتدای سلطنتش فقیه نامی عالم تشیع محمد باقر مجلسی از او جانبداری کاملی به عمل آورد. مورخین ذکر می کنند که شاه سلطان حسین در زمان تاجگذاری اجازه نداد که صوفیان طبق رسم معمول او را با شمشیر احاطه کنند و در عوض محمد باقر مجلسی را برای این کار فراخواند. محمدباقر مجلسی تاج شاهی را بر سر او گذاشت و خطابه ای در ضرورت رفع فسوق و مناهی ایراد کرد. دربار صفوی در آن زمان از یک سو زیر نفوذ فقها (در رأس آنان شیخ الاسلام محمدباقر مجلسی) بود و از سوی دیگر، خواجه سرایان و امیران قزلباش جبهه نیرومندی تشکیل داده بودند. در آغاز، یا لااقل تا درگذشت مجلسی در ۱۱۱۰، گروه مذهبی بر خواجه سرایان برتری داشتند. شاه احتمالاً دستورهای مجلسی را اجرا می کرد و اصلاحاتی از جنبه دینی انجام می داد، از جمله نوشیدن شراب را ممنوع اعلام کرد. این فرمان باعث ناخشنودی خواجه سرایان و کسانی شد که به چنین رفتارهایی خوگرفته بودند. این بار نیز با دخالت مریم بیگم، نه فقط این ممنوعیت از بین رفت، بلکه سلطان حسین نیز به آشامیدن آن عادت کرد. از این زمان به بعد، شاه صفوی تقریباً منزوی شد و همه کارها را وزیرانش انجام می دادند. گسترش نقش علمای شیعه در بنیان سیاسی ایران پیش از شاه سلطان حسین، در زمان شاه سلیمان صفوی آغاز شده بود؛ ولی در دوره او بر شدت آن افزوده شد. سیاست آزار صوفیان که پیشتر از آن توسط شاه عباس اول بخاطر سرکوب قزلباشها نهادینه شده بود، در زمان شاه سلطان حسین به اوج خود رسید.شاه، دلش می خواست روزی معین به عنوان روز ولادت علی بن ابی طالب رسمیت یابد و عید رسمی اعلام شود.وی برای این کار علمای اصفهان را گردآورد و به عبارتی، یک مجمع علمی تشکیل داد. در این مجمع، به دستور شاه، مقرر شد تا هر کسی بر اساس منابع و مدارک و آنچه قبول دارد، نظرش را روی کاغذی بنویسد.


کلمات دیگر: