کلمه جو
صفحه اصلی

رمله

فرهنگ فارسی

ریگ، ریگ توده، یک توده ازریگ
دختر وقیعه بن حرام بن غفار بن ملیل و مادر ابوذر غفاری بود

لغت نامه دهخدا

رملة. [ رَ ل َ ] (اِخ ) دهی است در سوریه در جبل سمعان . (از اعلام المنجد).


رملة. [ رَ ل َ ] (اِخ ) سرزمینی است در ارض نجد ازآن بنی وبر. (از معجم البلدان ).


رمله . [ رَ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهر هاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز در 12هزارگزی غرب اهواز و دوهزارگزی غرب راه آهن اهواز به خرمشهر. ناحیه ای است دشت و گرمسیر با 100 تن سکنه . محصول آن لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن در تابستان اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


رمله . [ رَ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جراحی بخش شادگان شهرستان خرمشهر واقع در 67هزارگزی شمال غربی شادگان و 7هزارگزی جنوب راه اتومبیل رو شادگان به هندیجان . ناحیه ای است دشت و گرمسیر و مالاریایی . آب آن از چاه تأمین می شود. شغل اهالی زراعت وگله داری و محصول آن غلات و لبنیات و راه آن در تابستان اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


رملة. [ رَ ل َ ] (اِخ ) دختر خطاب بن نفیل القرشی العدویة و خواهر عمربن الخطاب بود. وی از جمله زنانی است که با شوی خود سعیدبن زیدبن عمروبن نفیل به دین اسلام گروید. رجوع به الاصابة جزء 8 ص 84 شود.


رملة. [ رَ ل َ ] (اِخ ) دختر وقیعةبن حرام بن غفاربن ملیل و مادر ابوذر غفاری بود. (الاصابة جزء 7 ص 86).


رمله . [ رَل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رودحله از بخش گناوه ٔشهرستان بوشهر واقع در 59هزارگزی جنوب شرقی گناوه در ساحل دریا. دارای 211 تن سکنه است و آب و هوائی گرمسیری و مرطوب و مالاریایی دارد. آب آن از چاه تأمین می شود و شغل اهالی ماهیگیری است . راهی فرعی به برازجان و گناوه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


رملة. [ رَ ل َ ] (اِخ ) الکبری . دختر علی بن ابیطالب (ع ) بود از ام سعید بنت عروةبن مسعود الثقفیه . (مجمل التواریخ و القصص ص 455). و در تجارب السلف ص 41دو دختر بنام رملة به علی (ع ) نسبت داده شده است .


رملة. [ رَ ل َ ] (اِخ ) دختر ابوسفیان بن حرب بن امیه . از صحابه و از زنهای پیغمبر (ص ) و مکنی به ام حبیبه بود. وی خواهر معاویه و از فصحای قریش و به اصابت رای و حصافت نامبردار بود. ابتدا عبیداﷲبن جحش او را بزنی گرفت و با وی در هجرت ثانی به حبشه مهاجرت کرد. سپس عبیداﷲ از اسلام روی بگردانید و ام حبیبه از او اعراض کرد. پس از مرگ عبیداﷲ در سال هفتم هجرت به عقد پیغمبر درآمد و در این زمان او را سی و چند سال بود. وی در مدینه وفات یافت . در صحیحین 65 حدیث از او نقل شده است . (از اعلام زرکلی ص 326). و رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة و ام حبیبه شود.


رملة. [ رَ ل َ ] (اِخ ) دختر ابی عوف بن صبرةبن سعیدبن سعد و زن مطلب بن ازهربن عوف الزهری بود. وی در مکه اسلام آورد و به حبشه مهاجرت کرد. (از الاصابة فی تمییز الصحابة جزء 8 ص 86).


رملة. [ رَ ل َ ] (اِخ ) دختر شیبةبن عتبةبن ربیعةبن عبدالشمس العبشمیه بود. پدرش در غزوه ٔ بدر با کفر کشته شد و ابوعمر گوید وی از مهاجران بود و با شوی خود عثمان بن عفان به مدینه هجرت کرد وگروهی گویند شوی وی عثمان بن ابی العاص الثقفی بود و او از جمله زنانی بشمار می رفت که به حبشه هجرت کرد نه مدینه . (از الاصابة فی تمییز الصحابة جزء 8 ص 86).


رملة. [ رَ ل َ ] (اِخ ) شهر عظیمی است در فلسطین و قصبه ٔ آن اکنون خراب است . در اقلیم سوم واقع است بطول 55 درجه و یک سوم درجه . میان بیت المقدس و رملة بقدر هیجده روز راه است . روزگاری دارالملک سلیمان و داود بود و آنگاه که سلیمان بن عبدالملک به فلسطین لشکر کشید در رملة فرودآمد و آنجا را آبادان ساخت و قصور و مسجد بنا کرد. صلاح الدین یوسف بن ایوب به سال 583 هَ . ق . آن را از دست فرنگیان بیرون آورد و از خوف استیلاء مجدد صلیبیون آنجارا ویران کرد و تاکنون آثار خرابی برجاست و ابوالحسن علی بن محمد التهامی شاعر، در رثاء این شهر گوید:
أری الرملة البیضاء بعدک اظلمت
فدهری لیل لیس یفضی الی فجر.

(از معجم البلدان ).


شهری است در فلسطین . این شهر را به سال 716 م . سلیمان بن عبدالملک بنا کرد. جنگجویان صلیبی به سال 1099 م . آنجا را فتح کردند و سال 1298 م . کنیسه ای آنجا برپا بود و در روزگار ما تبدیل به مسجد جامع شده است . و جمعی از علما و صلحا بدان منسوبند. (از انساب سمعانی ) (از اعلام المنجد). و رجوع به معجم البلدان و المنجد شود.

رملة. [ رَ ل َ ] (اِخ ) قریه ای در بحرین ازآن بنی عامر از فرزندان عبدالقیس . (از معجم البلدان ).


رملة. [ رَ ل َ ] (اِخ ) محله ای بوده است خراب در بغداد در کنار دجله مقابل کرخ . (از معجم البلدان ).


رملة. [ رَ ل َ ] (اِخ ) نام محله ای است به سرخس و جمعی بدانجا منسوب هستند و از جمله ٔ آنهاست شیخ عالم ابوالقاسم صاعدبن عمر الرملی که به سال 570 هَ . ق . درگذشته است . (از معجم البلدان ) (از انساب سمعانی ).


رملة. [ رَ ل َ ] (ع اِ) ریگ . (دهار). ریگ و آن اخص از رَمْل است . (از منتهی الارب ). قطعه ای از رَمْل . (از متن اللغه ). یک توده از ریگ . (ناظم الاطباء). || قطعه ای از زمین که ریگ بر آن بالا آمده باشد. (از اقرب الموارد).


رملة. [ رَ ل َ ](اِخ ) دختر معاویةبن ابی سفیان بود. (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 124). یکی از سه دختر معاویه بشمار می رفت .


رملة. [ رَ ل َ] (اِخ ) دختر حرث بن ثعلبةبن الحرث بن زید الانصاریة النجاریة بود. گویند هنگامی که سعدبن معاذ درباره ٔ بنی قریظه حکم کرد در خانه ٔ وی گرد آمدند و اما واقدی او را دختر حَدث می داند و ابن سعد گوید مادر وی کبشة بنت ثابت بن نعمان بن حرام و شوهر وی معاذبن حارث بن رفاعة بود. (از الاصابة فی تمییز الصحابة جزء 8 ص 84).


رملة. [ رُ ل َ ] (ع اِ) خط سیاه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خطوط سیاه بر پشت و رانهای غزال . (از متن اللغة). ج ، رُمَل ، اَرمال . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه ).


( رملة ) رملة. [ رَ ل َ ] ( ع اِ ) ریگ. ( دهار ). ریگ و آن اخص از رَمْل است. ( از منتهی الارب ). قطعه ای از رَمْل. ( از متن اللغه ). یک توده از ریگ. ( ناظم الاطباء ). || قطعه ای از زمین که ریگ بر آن بالا آمده باشد. ( از اقرب الموارد ).

رملة. [ رُ ل َ ] ( ع اِ ) خط سیاه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). خطوط سیاه بر پشت و رانهای غزال. ( از متن اللغة ). ج ، رُمَل ، اَرمال. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغه ).

رملة. [ رَ ل َ ] ( اِخ ) شهر عظیمی است در فلسطین و قصبه آن اکنون خراب است. در اقلیم سوم واقع است بطول 55 درجه و یک سوم درجه. میان بیت المقدس و رملة بقدر هیجده روز راه است. روزگاری دارالملک سلیمان و داود بود و آنگاه که سلیمان بن عبدالملک به فلسطین لشکر کشید در رملة فرودآمد و آنجا را آبادان ساخت و قصور و مسجد بنا کرد. صلاح الدین یوسف بن ایوب به سال 583 هَ. ق. آن را از دست فرنگیان بیرون آورد و از خوف استیلاء مجدد صلیبیون آنجارا ویران کرد و تاکنون آثار خرابی برجاست و ابوالحسن علی بن محمد التهامی شاعر، در رثاء این شهر گوید:
أری الرملة البیضاء بعدک اظلمت
فدهری لیل لیس یفضی الی فجر.
( از معجم البلدان ).
شهری است در فلسطین. این شهر را به سال 716 م. سلیمان بن عبدالملک بنا کرد. جنگجویان صلیبی به سال 1099 م. آنجا را فتح کردند و سال 1298 م. کنیسه ای آنجا برپا بود و در روزگار ما تبدیل به مسجد جامع شده است. و جمعی از علما و صلحا بدان منسوبند. ( از انساب سمعانی ) ( از اعلام المنجد ). و رجوع به معجم البلدان و المنجد شود.

رملة. [ رَ ل َ ] ( اِخ ) دهی است در سوریه در جبل سمعان. ( از اعلام المنجد ).

رملة. [ رَ ل َ ] ( اِخ ) سرزمینی است در ارض نجد ازآن بنی وبر. ( از معجم البلدان ).

رملة. [ رَ ل َ ] ( اِخ ) قریه ای در بحرین ازآن بنی عامر از فرزندان عبدالقیس. ( از معجم البلدان ).

رملة. [ رَ ل َ ] ( اِخ ) نام محله ای است به سرخس و جمعی بدانجا منسوب هستند و از جمله آنهاست شیخ عالم ابوالقاسم صاعدبن عمر الرملی که به سال 570 هَ. ق. درگذشته است. ( از معجم البلدان ) ( از انساب سمعانی ).

رملة. [ رَ ل َ ] ( اِخ ) محله ای بوده است خراب در بغداد در کنار دجله مقابل کرخ. ( از معجم البلدان ).

دانشنامه عمومی

رمله (حما). رمله (به عربی: الرملة) یک منطقهٔ مسکونی در سوریه است که از ناحیه قلعه المضیق در منطقه سقیلبیه در استان حما است. به گفته دفتر مرکزی آمار، جمعیت این کشور در سال ۲۰۰۴ برابر با ۲۳۵۹ نفر بود.
فهرست شهرهای سوریه

رمله (دشت آزادگان). رمله (دشت آزادگان)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان دشت آزادگان در استان خوزستان ایران است.
این روستا در دهستان حومه غربی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بوده است.

دانشنامه آزاد فارسی

ویرایش #1286680 از صفحهٔ «رمله» موجود نیست.
این اتفاق معمولاً در اثر دنبال کردن پیوندی به تاریخچهٔ یک صفحهٔ حذف شده پیش می آید.می توانید جزئیات بیشتر را در گزارش ثبت وقایعٔ حذف بیابید.


کلمات دیگر: