کلمه جو
صفحه اصلی

رنانی

لغت نامه دهخدا

رنانی. [ رُ ] ( اِخ ) ابوالعباس احمدبن محمدبن هالة. منسوب به رنان اصفهان است. وی از قرّاء فاضل بود و قرآن را بر ابوعلی حداد و ابوالعز واسطی بخواند. احادیث فراوانی از غانم بن ابی نصر البرجی و حافظ اسماعیل بن محمدبن فضل استماع کرد و به سال 535 هَ.ق. بهنگام بازگشت از مکه در حله درگذشت. ( از لباب الانساب ج 1 ).

رنانی. [ رُ ] ( اِخ ) ابونصر اسماعیل بن محمدبن احمدبن ابی الحسن الصوفی الاصفهانی. منسوب به رنان اصفهان است.وی برای سماع حدیث مسافرتها کرد و در اصفهان از ابوالعلاء محمدبن عبدالجبار الفرسانی و دیگران حدیث شنیدو به سال 531 هَ. ق. درگذشت. ( از معجم البلدان ).

رنانی . [ رُ ] (اِخ ) ابوالعباس احمدبن محمدبن هالة. منسوب به رنان اصفهان است . وی از قرّاء فاضل بود و قرآن را بر ابوعلی حداد و ابوالعز واسطی بخواند. احادیث فراوانی از غانم بن ابی نصر البرجی و حافظ اسماعیل بن محمدبن فضل استماع کرد و به سال 535 هَ .ق . بهنگام بازگشت از مکه در حله درگذشت . (از لباب الانساب ج 1).


رنانی . [ رُ ] (اِخ ) ابونصر اسماعیل بن محمدبن احمدبن ابی الحسن الصوفی الاصفهانی . منسوب به رنان اصفهان است .وی برای سماع حدیث مسافرتها کرد و در اصفهان از ابوالعلاء محمدبن عبدالجبار الفرسانی و دیگران حدیث شنیدو به سال 531 هَ . ق . درگذشت . (از معجم البلدان ).


دانشنامه عمومی



کلمات دیگر: