کلمه جو
صفحه اصلی

اقلیم


مترادف اقلیم : هوا، بوم وبر، حوزه، زمین، سرزمین، کشور، مرزوبوم، مملکت، ولایت

برابر پارسی : کشور، سرزمین، مرزوبوم، آب وهوا

فارسی به انگلیسی

clime, climate, region, country, continent, [rare.] climate, landmass

climate, continent, landmass


جمع : اقالیم


[rare.] climate, region, country, continent


فارسی به عربی

قارة , نصف الکرة الارضیة

مترادف و متضاد

۱. هوا
۲. بوموبر، حوزه، زمین، سرزمین، کشور، مرزوبوم، مملکت، ولایت


بوم‌وبر، حوزه، زمین، سرزمین، کشور، مرزوبوم، مملکت، ولایت


هوا


continent (اسم)
اقلیم، قاره

climate (اسم)
اقلیم، اب و هوا

فرهنگ فارسی

مجموعۀ شرایط جوّی و هواشناختی خاص یک منطقۀ کرۀ زمین متـ . آب‌وهوا


قدما سطح کره زمین را به هفت بخش تقسیم کرده هر بخش را اقلیم می نامیدند از این قرار اقلیم اول از اقصی بلاد چین آغاز می گردد و جزیره سرندیب سواحل دریا در جنوب بلاد سند جزیره العرب یمن دریای قلزم بلاد حبشه نیل مصر را فرا می گیرد و به بحر مغرب منتهی می گردد ٠ یا اقلیم دوم ٠ از مشرق شروع می شود و بعضی از بلاد چین و بلاد هند جبال قامرون و کنوج ( قنوج ) و سند و بحر اخضر دریای بصره را فرا می گیرد و جزیره العرب را در سرزمین نجد و تهامه و بحرین قطع می کند و از بحر قلزم و نیل مصر به سرزمین مغرب می پیوندد یا اقلیم سوم از مشرق آغاز می گردد از شمال بلاد چین می گذرد سپس از هند سند کابل کرمان سیستان فارس اهواز ( خوزستان ) عراقین شام مصر و اسکندریه می گذرد ٠ یا اقلیم چهارم از چین شروع می شود ٠ تبت و ختن را فرا می گیرد از جبال کشمیر بلور برجان بدخشان کابل غور هرات بلخ طخارستان مرو قهستان نیشابور کومش ( قومس ) گرگان طبرستان ری قم کاشان همدان آذربایجان موصل حران عزاز جزیره قبرس رودس و صقلیه را تا بحر محیط فرا می گیرد ٠ یا اقلیم پنجم ٠ از ترکستان شرقی شروع می شود و از مسکن قبایل ترک می گذرد کاشغر اصفیون زاشت فرغانه اسپیجاب چاچ ( شاش ) اشروسنه سمرقند بخارا خوارزم بحر خزر تا باب الابواب برذعه میا فارقین ارمینیه ٠ ارمنستان ) دروازه های روم و شهر های آنان روم بزرگ سرزمین جلالقه بلاد اندلس را فرا می گیرد و ببحر محیط ختم می شود ٠ یا اقلیم ششم ٠ از مساکن ترکان شرقی آغاز می کردد قانی قون خرخیز کیماک تغزغز سزمین ترکمنان فاراب شهر های خزر شمال دریای خزر الان سریر و دریای طرابوزان را فرا می گیرد از قسطنطنیه سرزمین فرنگیان و شمال اندلس می گذرد و به بحر مغرب می پیوندد ٠ یا اقلیم هفتم ٠ از مسکن قبایل وحشی ترک در مشرق شروع می شود از جبال باشغرد و حدود بجناک و سرار و بلغار و روس و صقلابیان ( اسلاو ها ) و بلغاریان می گذرد و ببحر محیط می پیوندد ٠
( اسم ) ۱ - ناحیه ای از کرهئ زمین قطعهای از کرهئ ارض که از حیث آب و هوا و اوضاع طبیعی از قطعات دیگر ممتاز باشد . قدما زمین را به هفت اقلیم تقسیم کرده اند. ۲ - کشور مملکت . ۳ - ولایت . جمع : اقالیم.

فرهنگ معین

( اِ ) [ معر - یو. ] (اِ. ) ۱ - کشور، مملکت . ۲ - ولایت . ج . اقالیم .

لغت نامه دهخدا

اقلیم.[ اِ ] ( معرب ، اِ ) هفت یک ربع مسکون. ( منتهی الارب ). کشور و مملکت و ولایت. ( ناظم الاطباء ). کشور. ( مهذب الاسماء ). هفت یک بهره ربع مسکون چه باعتقاد متقدمین یک ربع از چهار ربع کره ارض مسکون است و سه ربع دیگر را آب گرفته و این ربع را که ربع مسکون نامند از شمال تا خط استواء بر هفت قسمت کرده و هر قسمتی را اقلیم نامیده اند. ج ، اقالیم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء )( مهذب الاسماء ) ( کشاف اصطلاحات الفنون ). بخشی از زمین. یاقوت گوید: مردم اندلس [ اسپانیا ] هر قریه کبیره جامعه را اقلیم خوانند و آنگاه که اندلسی گوید من از مردم فلان اقلیم باشم مراد او بلده یا رستاقی است. رجوع به معجم البلدان شود. از لغت یونانی کلیما و اصلا بمعنی خمیدگی و انحناو انحراف بوده و اصطلاحاً بمعنی تمایل و انحراف ناحیه ای از زمین نسبت به آفتاب است. هر اقلیم منسوب به یکی از سبعه سیاره است و در بعضی کتب اسمای هفت اقلیم و مناسبت هر یکی بسیاره ای نوشته اند چنانکه صاحب مؤیدالفضلا نوشته است که هندوستان بزحل و چین بمشتری وترکستان بمریخ و خراسان یعنی ایران بشمس و ماوراءالنهر یعنی توران بزهره و روم بعطارد و بلخ بقمر منسوب است و اطلاق اسم اقلیم بر این فلکهای مذکور مخالف قرارداد حکماست. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) :
کجا رفت اسکندر نامور
کزو گشت اقلیم زیر و زبر.
فردوسی.
شاد گشتم بدانکه حج کردی
چون تو کس نیست اندر این اقلیم.
ناصرخسرو.
بود در احکام خسرو کز پی سی ودو سال
خسف آب و باد خواهد بود در اقلیم ما.
خاقانی.
از سیم اقلیم چون رفت آیتی
پنجم اقلیم آیتی دیگر بزاد.
خاقانی.
سنجر کاقلیم خراسان گرفت
کرد زیان کاین سخن آسان گرفت.
نظامی.
بی چو گل آرایش اقلیم شد
جام چو نرگس زر در سیم شد.
نظامی.
سرافراز این خاک فرخنده بوم
ز عدلت بر اقلیم ایران و روم.
سعدی.
آنکه هفت اقلیم عالم را نهاد
هرکسی را آنچه لایق بود داد.
سعدی.
دو پادشاه در اقلیمی نگنجند. ( گلستان سعدی ).
- اقلیم ابد ؛ کنایه از عالم لاهوت است. ( انجمن آرا ).
- اقلیم ازل ؛ کنایه است از عالم لاهوت. اقلیم ابد. ( انجمن آرا ).
- اقلیم امان و فراغ ؛ کنایه از عزلت و درویشی. ( انجمن آرا ).

اقلیم .[ اِ ] (معرب ، اِ) هفت یک ربع مسکون . (منتهی الارب ). کشور و مملکت و ولایت . (ناظم الاطباء). کشور. (مهذب الاسماء). هفت یک بهره ٔ ربع مسکون چه باعتقاد متقدمین یک ربع از چهار ربع کره ٔ ارض مسکون است و سه ربع دیگر را آب گرفته و این ربع را که ربع مسکون نامند از شمال تا خط استواء بر هفت قسمت کرده و هر قسمتی را اقلیم نامیده اند. ج ، اقالیم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(مهذب الاسماء) (کشاف اصطلاحات الفنون ). بخشی از زمین . یاقوت گوید: مردم اندلس [ اسپانیا ] هر قریه ٔ کبیره ٔ جامعه را اقلیم خوانند و آنگاه که اندلسی گوید من از مردم فلان اقلیم باشم مراد او بلده یا رستاقی است . رجوع به معجم البلدان شود. از لغت یونانی کلیما و اصلا بمعنی خمیدگی و انحناو انحراف بوده و اصطلاحاً بمعنی تمایل و انحراف ناحیه ای از زمین نسبت به آفتاب است . هر اقلیم منسوب به یکی از سبعه ٔ سیاره است و در بعضی کتب اسمای هفت اقلیم و مناسبت هر یکی بسیاره ای نوشته اند چنانکه صاحب مؤیدالفضلا نوشته است که هندوستان بزحل و چین بمشتری وترکستان بمریخ و خراسان یعنی ایران بشمس و ماوراءالنهر یعنی توران بزهره و روم بعطارد و بلخ بقمر منسوب است و اطلاق اسم اقلیم بر این فلکهای مذکور مخالف قرارداد حکماست . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) :
کجا رفت اسکندر نامور
کزو گشت اقلیم زیر و زبر.

فردوسی .


شاد گشتم بدانکه حج کردی
چون تو کس نیست اندر این اقلیم .

ناصرخسرو.


بود در احکام خسرو کز پی سی ودو سال
خسف آب و باد خواهد بود در اقلیم ما.

خاقانی .


از سیم اقلیم چون رفت آیتی
پنجم اقلیم آیتی دیگر بزاد.

خاقانی .


سنجر کاقلیم خراسان گرفت
کرد زیان کاین سخن آسان گرفت .

نظامی .


بی چو گل آرایش اقلیم شد
جام چو نرگس زر در سیم شد.

نظامی .


سرافراز این خاک فرخنده بوم
ز عدلت بر اقلیم ایران و روم .

سعدی .


آنکه هفت اقلیم عالم را نهاد
هرکسی را آنچه لایق بود داد.

سعدی .


دو پادشاه در اقلیمی نگنجند. (گلستان سعدی ).
- اقلیم ابد ؛ کنایه از عالم لاهوت است . (انجمن آرا).
- اقلیم ازل ؛ کنایه است از عالم لاهوت . اقلیم ابد. (انجمن آرا).
- اقلیم امان و فراغ ؛ کنایه از عزلت و درویشی . (انجمن آرا).
- اقلیم اول ؛ هندوستان .
- اقلیم بخش ؛ ملک بخش . کشوربخش :
اقلیم بخش و تاج ستان ملوک عصر
شاهی که عید عصر ملوک است مخبرش .

خاقانی .


شاه ملایک شعار شیر ممالک شکار
خسرو اقلیم بخش رستم توران ستان .

خاقانی .


- اقلیم بقا ؛ کنایه از آن جهان است . (انجمن آرای ناصری ).
- اقلیم پنجم ؛ روم و صقلاب .
- هفت اقلیم ؛ اقالیم سبعه :
فراختم علم فتنه را بهفت فلک
بگستریدم فرش ستم بهفت اقلیم .

سوزنی .


هفت اقلیم ار بگیرد پادشاه
همچنان در بند اقلیمی دگر.

سعدی .


- اقلیم ثالث ؛ اقلیم سوم . مصر و شام .
- اقلیم ثانی ؛ اقلیم دوم . عرب و حبشستان . یکی از اقالیم هفتگانه .
- اقلیم چهارم ؛ ایران . ایرانشهر.
- اقلیم خامس ؛ اقلیم پنجم .
- اقلیم رؤیت ؛ عبارت است از فلک البروج . (کشاف اصطلاحات الفنون ).
- اقلیم سابع ؛ هفتم . چین و ماچین .
- اقلیم سادس ؛ اقلیم ششم . ترک و یأجوج .
- اقلیم ستان ؛ اقلیم ستاننده . کشورگشاینده :
بادب زی که بشمشیر ادب
عرب اقلیم ستان عجم است .

خاقانی .


- اقلیم فنا، اقلیم عدم ؛ کنایه از این جهان است . (انجمن آرای ناصری ).
- اقلیم گیر ؛ اقلیم ستان :
بر یاد خاقان کبیر ار می خوری جان بخشدت
بل کان شه اقلیم گیر اقلیم توران بخشدت .

خاقانی .


کلک تو چون نام تو اقلیم گیر
عمر تو چون عقل تو جاویدمان .

خاقانی .


خبر دادندش آن فرزانه پیران
ز نزهتگاه آن اقلیم گیران .

نظامی .


- اقلیم گیری ؛ اقلیم ستانی :
بتعلیم اقلیم گیری ملک را
ملک شاه طفل دبستان نماید.

خاقانی .


- اقلیم ناسوت ؛ کنایه از مقام انسانی است . (انجمن آرای ناصری ).
و رجوع به هفت اقلیم در غیاث اللغات و آنندراج و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود.

فرهنگ عمید

۱. [مجاز] مملکت، کشور.
۲. (جغرافیا ) ناحیه ای از کرۀ زمین که وضعیت آب وهوایی مشخصی داشته باشد.
۳. (جغرافیا ) وضعیت آب وهوایی هر ناحیه.
۴. [قدیمی] (جغرافیا ) هر یک از هفت قسمت خشکی های عالم که طول بلندترین روز در هر کدام از آن ها با هم نیم ساعت اختلاف دارد.

دانشنامه عمومی

اقلیم به شرایط آب و هوایی یک منطقهٔ جغرافیایی نظیر دما، رطوبت، فشار اتمسفر، باد، بارش و سایر مشخصه های هواشناسی در مدت زمانی نسبتاً طولانی نسبت داده می شود. در هواشناسی معمولاً شرایط حال حاضر آب و هوا مورد بررسی قرار می گیرد در حالی که در اقلیم شناسی مشخصه های درازمدت آب و هوا مورد توجه است.
اقلیم گرم و خشک (فلات مرکزی ایران)
اقلیم سرد کوهستانی (مناطق کوهستانی غرب کشور)
اقلیم معتدل و مرطوب (کرانهٔ جنوبی دریای خزر)
اقلیم گرم و مرطوب (کرانهٔ شمالی خلیج فارس و دریای عمان)
اقلیم در مناطق مختلف دنیا با عرض جغرافیایی و ارتفاع از سطح دریا مشخص می شود. ایران فلاتی است مرتفع که در عرض جغرافیایی (۴۰–۲۵)درجه در نیمکرهٔ شمالی و در منطقهٔ گرم واقع است. تقسیمات اقلیمی، که بر اساس مطالعات و پیشنهادهای دانشمندان محیط شناس ایرانی تدوین شده عموماً در حیطهٔ معماری شامل تقسیم بندی های چهارگانه به شرح زیر است:

دانشنامه آزاد فارسی

اِقلیم (climate)
ترکیب اوضاع هوا در مکانی خاص، طی دوره ای مشخص. این دوره را معمولاً ۳۰ سال در نظر می گیرند. اقلیم ها براساس مقادیر میانگین و فراوانی همۀ عناصر هواشناختی دسته بندی می شوند ازجمله دما، فشار جَو، میزان بارش، باد، رطوبت و آفتاب، و عواملی که بر این عناصر تأثیر دارند. عامل های اصلی دخیل در اقلیم عبارت اند از عرض جغرافیایی (به واسطۀ حرکت های وضعی و انتقالی زمین)؛ جریان های اقیانوسی؛ حرکت های بزرگ مقیاس کمربندهای باد و توده های هوا بر فراز سطح زمین؛ اختلاف دما بین سطوح خشکی و دریا؛ توپوگرافی؛ وضعیت های قاره ای و پوشش گیاهی زمین. در بلندمدت، تغییرات مدار حرکت زمین و زاویۀ مِیل محور زمین نیز در اقلیم تأثیر می گذارد. اقلیم شناسان، به ویژه، مراقب تأثیرات فعالیت انسان بر تغییرات اقلیمی اند. ازجمله مهم ترین فعالیت های انسانی، چه در سطح محلی و چه در سطح جهانی، فعالیت های مرتبط با تخریب لایۀ اُزون، اثر گلخانه ای، و گرم شدن کرۀ زمین است.
دسته بندی اقلیم. واژۀ اقلیم برگرفته از واژۀ یونانی به معنای مِیل یا شیب است و به زاویۀ تابش پرتوهای خورشید و عرض جغرافیایی اشاره می کند. قدیمی ترین دسته بندی شناخته شدۀ اقلیم، دسته بندی یونانیان باستان است. سیستم دسته بندی آن ها بر عرض جغرافیایی مبتنی بود. در دوران اخیر، سیستم های متعدد و متنوعی برای دسته بندی اقلیم پیشنهاد شده است که بیشتر آن ها دنباله رو سیستم پیشنهادی اقلیم شناس آلمانی، والدیمیر کوپن (۱۸۴۶ـ۱۹۴۰)، به شمار می روند و سیستم خود را در ۱۹۰۰ فرمول بندی کرد. در این سیستم ها دسته بندی براساس پوشش گیاهی صورت می گیرد و مثلاً با اقلیم بیابانی، توندرا و جنگل بارانی متمایز می شوند. دسته بندی براساس تودۀ هوا نیز، در کنار این روش به کار گرفته می شود. این نظر را ابتدا تور برگرون، اقلیم شناس نروژی، در ۱۹۲۸ عرضه کرد، و در آن اقلیم هر ناحیه را به حرکت توده های هوا در آن ناحیه مربوط دانست. در قرن ۱۸، جورج هدلی، دانشمند انگلیسی، مدلی برای گردش عمومی جَو ابداع کرد که بر همرفتمبتنی بود. او الگوی ساده ای از سلول های هوای گرم را مطرح کرد که در نواحی استوایی صعود می کنند و در قطب ها فرود می آیند (← سلول_هدلی). در حقیقت، براثر حرکت وضعی زمین، در هر نیمکره سه جفت سلول از این نوع یافت می شود. دو سلول اول از هوایی تشکیل می شوند که در استوا صعود می کند و در عرض های شمالی و جنوبی مناطق حاره فرود می آید. دو سلول بعدی در عرض های جغرافیایی میانی مستقرند؛ یعنی در جایی که هوای در حال صعود از مناطق فروحاره ای (نیمه حاره ای)به سمت توده های هوای سردی جریان دارد. سومین دستۀ سلول ها از دو ناحیۀ قطبی سرچشمه می گیرند. بدین ترتیب در این مدل، شش سلول اصلی گردش هوا بر فراز زمین در نظر گرفته می شود که هفت منطقۀ زمینی پدید می آورند: سه منطقۀ باران خیز در استوا و عرض های جغرافیایی معتدل، حاصل از هوای مرطوب در حال صعود، در میان چهار منطقۀ خشک یا بیابانی در قطب ها و در نواحی فروحاره ای، حاصل از هوای خشک در حال فرود. نواحی وزش بادهای غالب نیز از سیستم های مختلف وزش باد تأثیر می پذیرند که حاصل حرکت وضعی زمین و گرم شدن نایکنواخت هوای سطح آن است. هوایی که براثر تابش آفتاب گرم شده است، منبسط می شود و بالا می رود و هوای خنک تر جای آن را می گیرد. این حرکت سبب پیدایش کمربندهای باد غالب می شود. به سبب حرکت وضعی زمین، در نیمکرۀ شمالی این کمربندها به سمت راست و در نیمکرۀ جنوبی به سمت چپ منحرف می شوند. این اثر، که در عرض های جغرافیایی بالاتر شدت بیشتری دارد، اثر کوریولیس نامیده می شود. از آن جا که بادها گرما و رطوبت را با خود حمل می کنند، بر دما، رطوبت، بارش و تشکیل ابر منطقه تأثیر می گذارند؛ درنتیجه، مناطقی که جهت وزش باد غالب در آن ها متفاوت است، ممکن است اقلیم های متفاوت داشته باشند.
تغییرات دما. مقدار گرمای دریافتی زمین از خورشید با تغییر فصل و عرض جغرافیایی تغییر می کند. در نواحی استوایی، میانگین دمای روزانه در نزدیکی سطح زمین تغییرات فصلی بسیار ندارد؛ اما در نواحی قطبی، دما در زمستان های طولانی، که طی آن تابش اندکی از خورشید به زمین می رسد، بسیار پایین تر از دمای تابستانی است. دمای دریا و دمای هوای بالای آن، در طول روز یا شب چندان تغییر نمی کند، اما در نبود تابش خورشید، دمای خشکی به سرعت کاهش می یابد. این پدیده ناشی از تفاوت ظرفیت گرمایی ویژه است. ظرفیت گرمایی ویژه، مقدار انرژی لازم برای افزایش دمای خشکی یا دریاست. انرژی لازم برای افزایش دمای دریا به میزان یک درجۀ سلسیوس۲.۵ برابر انرژی لازم برای ایجاد همین مقدار تغییر دما در خشکی است. آب دریا شفاف است و انرژی از آن عبور می کند. به علاوه، جریان های اقیانوسی انرژی دریافتی را در منطقۀ وسیعی پخش می کنند. به همین ترتیب، تغییر سالانۀ دما در دریا نسبتاً کم، و در خشکی زیاد است. بنابراین زمستان های خشکی سردتر و تابستان های آن گرم تر از دریاست. درنتیجه بادهایی که از دریا به سوی خشکی می وزند در زمستان گرم و در تابستان خنک اند، اما بادهایی که از نواحی مرکزی قاره ها سرچشمه می گیرند تابستان ها داغ و زمستان ها سردند. با افزایش ارتفاع خشکی، میانگین کاهش دمای هوا هر ۹۰ متر یک درجۀ سانتی گراد است. حتی در نواحی استوایی هم ممکن است قلل کوه ها در سراسر سال پوشیده از برف باشد. بارش باران در اقلیم هایی با پوشش گیاهی، براثر میعان بخار آب در هوا صورت می گیرد. وقتی باد به سمت رشته کوهی می وزد، هوا ناگزیر از صعود است، درنتیجه بارش باران یا برف روی می دهد. مقدار بارش به ارتفاع خشکی و رطوبت آن بستگی دارد. در اطراف خط استوا، کمربندی از جنگل های بارانی گرمسیری به چشم می خورد که همواره بارانی اند یا کیفیتی موسمی، و در هر سال دو فصل خشک و بارانی، دارند. در هر دو طرف این جنگل ها کمربند گرمدشت واقع شده است که بارش باران فصلی آن کمتر و پوشش گیاهی آن تُنُک تر، و عمدتاً به صورت علفزار است. پس از آن، معمولاً استپ (ناحیۀ نیمه خشک)، و بعد از آن بیابان (ناحیۀ خشک) مشاهده می شود. گذار دیگر از استپ به اقلیم مدیترانه ای روی می دهد که تابستان هایی خشک دارد. بعد از این نواحی، اقلیم معتدل و مرطوب عرض های جغرافیایی میانی قرار دارد، و سپس نوبت به اقلیم سرد با زمستان های مرطوب می رسد. در جاهایی که بیابان تا عرض های جغرافیایی میانی گسترش یافته است، مناطق مدیترانه ای و معتدل و مرطوب حذف می شوند و گذار از بیابان به اقلیمی سرد با زمستان های مرطوب صورت می گیرد. در منتهی الیه شرق آسیا، اقلیم سردی با زمستان های خشک از عرض جغرافیایی ۷۰ تا ۳۵ درجۀ شمالی گسترده است. کلاهک های قطبی، اقلیم توندرا و یخچالی دارند؛ بارش در آن ها اندک است، یا فاقد بارش اند.تغییرات اقلیمی. تغییرات اقلیمی در طبیعت به علل گوناگون رخ می دهد. این تغییرات گاه براثر فعالیت های انسانی است و گاه ممکن است ناشی از نوسان میزان دریافت تابش خورشید باشد، از آن جمله است تغییرات اقلیمی زمین براثر فعالیت لکه های خورشیدی. همچنین وقوع تغییر در مدار حرکت زمین به دور خورشید، موسوم به فرضیۀ میلانکوویچ، ممکن است سبب پیدایش تغییرات اقلیمی در زمین شود. رویدادهای طبیعی در سطح کرۀ زمین، مانند فوران قلل آتشفشانی و اثراِل نینیو نیز ممکن است تغییرات اقلیمی موقتی، امّا در مقیاس جهانی، ایجاد کنند. این تغییرات گاه ماه ها، یا حتی سال ها ادامه می یابند. تأثیر انسان بر اقلیم آثاری موضعی و محلی، مانند بارورسازی ابرها برای تولید باران، و آثاری جهانی، همچون بارش باران اسیدی براثر نشر گازهای حاصل از فعالیت های صنعتی، آلودگی و تخریب جنگل های بارانی را دربر می گیرد. مطالعۀ اقلیم های گذشته، دیرین اقلیم شناسی، به بررسی تغییرات اقلیمی، از عصر یخبندان تا آغاز ثبت داده های اقلیم شناختی در قرن ۱۹، می پردازد.

فرهنگ فارسی ساره

اب وهوا


فرهنگستان زبان و ادب

{climate} [علوم جَوّ] مجموعۀ شرایط جوّی و هواشناختی خاص یک منطقۀ کرۀ زمین متـ . آب وهوا

جدول کلمات

کشور

پیشنهاد کاربران

اقلیم شرایط آب و هوایی یک منطقه جغرافیایی، دما، رطوبت، فشار اتمسفر، باد، بارش، هواشناسی در مدت زمانی طولانی

اقلیم را اکثر فرهنگها کشور معنی کرده اند مثال:دو پادشاه در اقلیمی نگنجند
اقلیم در این متن به معنی کشور میباشد اما اقلیم به ناحیه ای از کره زمین که داری آب و هوای خاصی باشد اطلاق میگردد


مملکت

سرزمین

جغرافیای مشخص و محدود، گستره سرزمینی مقید و معلوم.

آب و هوا


کلمات دیگر: